کد خبر: 669858
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۰
بررسي عكاسي دفاع مقدس در گفت‌وگو با «بهزاد پروين‌قدس» عكاس باسابقه جنگ
يك لحظه، يك صحنه و يك فشار انگشت بر روي دكمه شاتر سبب ثبت دنيايي مي‌شود كه با گذشت زمان نه تنها رنگ و بوي كهنگي نمي‌گيرد، بلكه تازه و باطراوت از جلوي چشمانت عبور مي‌كند.
احمد محمدتبريزي

«بهزاد پروين‌قدس» عكاس جنگ با عكس‌هايش بسياري از صحنه‌هاي دوران دفاع مقدس را جاودانه كرده است. دقايقي با او درباره فعاليتش در جبهه‌ها و عكس‌هايي كه به ثبت رسانده صحبت كرديم كه ماحصلش گفت‌وگوي پيش رو است.

چه دلايلي شما را به عنوان عكاس جنگ به مناطق عملياتي فرستاد؟

زمان جنگ من نه به عنوان يك عكاس جنگ، بلكه به عنوان يك نيروي بسيجي وارد مناطق عملياتي شدم. اولين اعزام من نوروز سال 60 بود. در عمليات‌هاي متعددي حضور پيدا كردم و آن علاقه وافر دروني‌ام به هنر سبب شد در هنرهايي مثل عكاسي، نقاشي و نويسندگي فعاليت كنم. خوشبختانه من در طول جنگ در چندين عمليات حضور داشتم و خاطرات روزشمار جنگ را نوشتم و با دوربين اتفاقات را ثبت كردم. بعد از جنگ عكاسي از جنگ را با حضور در حوزه تفحص ادامه دادم. اواخر جنگ از جبهه‌ها فيلم هم مي‌گرفتم كه بعد از جنگ آن را ادامه دادم و چندين مستند را كار كردم.

پس به عنوان عكاس به جبهه‌ها اعزام نشديد؟

من تا پايان جنگ هم عكاس نبودم. در گردان‌ تك‌تيرانداز، اطلاعات عمليات، فرمانده گروهان و غواص بودم ولي هميشه يك دوربين و قلم همراهم بود. عكاسي از جنگ را به صورت شخصي و بنا به علاقه‌ام انجام مي‌دادم.

با اين حساب رسانه‌ها از عكس‌هايتان براي پوشش خبرهاي جنگ استفاده مي‌كردند؟

صفحات جنگ برخي روزنامه‌ها از اين عكس‌ها استفاده مي‌كردند. حميد داودآبادي در روزنامه «آفرينش» و برخي نشريات استاني از عكس‌هايم استفاده مي‌كرد. انجمن عكاسان دفاع مقدس چندين آلبوم درباره خرمشهر، شهدا و زن در دفاع مقدس از آثارم تهيه كرده است. همچنين بخشي از عكس‌هاي آلبوم «سي سال» از عكس‌هاي من است.

پوشش عكاسان از جنگ ايران و عراق چگونه بود؟

خيلي تعريف و استراتژي خاصي درباره اين كار نداشتيم. حضور عكاسان در جبهه ‌كاملاً خود‌جوش بود. معدود عكاسان خارجي حاضر در جبهه‌ها هم به دليل همذات‌پنداري به جبهه مي‌آمدند. يكسري نشريات و روزنامه‌ها مقطعي براي پوشش يك عمليات مي‌آمدند و دائم حضور نداشتند. اينكه بگويم 10 گردان عمليات مي‌كردند و نصف گردان عكاسي مي‌كرد را من نديدم. گروه‌هايي براي عكاسي مي‌آمدند كه با محدوديت‌هاي اطلاعاتي مواجه مي‌شدند يا به دليل اينكه شب عمليات مي‌كرديم نمي‌توانستند پوشش عكاسي بدهند. اينكه به اين باور برسيم كه اين عكس‌ها بايد ثبت شوند و در آينده تاريخ به اين عكس‌ها نياز دارد وجود نداشت. اگر عكاسان جنگ ايراني جنگ ايران و عراق را در سراسر كشور بشماريم به 100 نفر هم نمي‌رسد. حتي وقتي تاريخ انقضاي فيلم‌هاي عكاسي كداك در حال گذشتن بود اين فيلم‌ها را به ما نمي‌دادند. اگر به عكاسي در جنگ بها مي‌داديم مي‌شد صحنه‌هاي نادر و بكري را ثبت كرد تا امروز ماندگار شوند. بچه‌هايي هم بودند كه با تلاش‌هاي فردي‌شان عكس‌هاي خوبي گرفتند.

چرا چنين نگاهي نسبت به عكاسي در جنگ حاكم بود؟

ما مرحله انقلاب اسلامي را پشت سر گذاشته بوديم و مورد يك هجمه غافلگيرانه قرار گرفتيم كه باعث شد ما از كارهاي فرهنگي عقب بمانيم و از اهميت موضوع غافل شويم. من شنيده‌ام و نمي‌دانم چقدر صحت دارد كه هيتلر در عمليات‌هايش اگر 10 لشكر وارد مي‌شد يك لشكرش فيلمبردار و عكاس بود. آن هم آن زمان و با امكانات آن روزها.

صحبت از امكانات شد. خودتان با توجه به امكانات آن روزها با چه محدوديت‌هايي در عكاسي مواجه بوديد؟

دوربين سوپر 8 سه دقيقه‌اي داشتم كه تمام دغدغه‌ام جمع‌كردن اين سه دقيقه بود. بايد چند ثانيه از زنده بودن شهيد را با مراسم كفن و دفن و شهادتش جمع‌آوري مي‌كردم كه دوباره ظهورش مشكلات زيادي داشت. عكس‌هايي كه گرفتيم بايد سرعت شاتر و ديافراگم را درست تنظيم مي‌كرديم، حواسمان به كاغذهاي عكاسي بود تا تاريخ مصرفشان ‌نگذشته باشد و در گرماي جنوب خراب نشود. گاهي وصيتنامه مي‌نوشتيم كه 10 حلقه فيلم گرفتيم و اگر شهيد شدم آنها را به فلاني براي چاپ برسانيد. حتي زماني كه خودم زخمي شدم و صداي خمسه خمسه و رگبار را مي‌شنيدم اصلاً حواسم به خودم نبود و فقط به فيلم‌هايم فكر مي‌كردم. آخر سر هم فيلم‌هايم دست عراقي‌ها افتاد و خودمان را با هلي‌كوپتر به عقب بردند. هنوز كه هنوز است به آن كوله‌پشتي، دوربين و نگاتيوها فكر مي‌كنم و بابت از دست رفتنش افسوس مي‌خورم.

مناطقي از شدت گرما بدنه دوربين داغ مي‌شد. در غواصي خيلي سختي‌ها كشيدم ولي سعي كردم بهترين عكس‌ها را به تصوير بكشم. حدود 25 حلقه‌اي كه از غواصان ثبت كردم كه يك بحث امنيتي و قدغن بود ولي چون نيروي تيپ بودم، فرمانده لشكر به من اجازه عكاسي داده بود. بعد بايد مراقب بوديم فيلم‌ها و عكس‌هايي كه گرفته‌ايم لو نرود. گاهي اوقات بچه‌ها مي‌دانستند شهيد مي‌شوند و مي‌خواستند كه تصاويرشان ثبت شود. شهيد حاج رضا داريان با لباس غواصي به من مي‌گفت تصاوير بچه‌ها را ثبت‌كن چون بيشترشان شهيد خواهند شد. من دنبال سوژه هنري جشنواره‌اي نبودم مي‌‌خواستم بچه‌هايي كه با سن كم كارهاي بزرگ مي‌كنند را ثبت كنم. ممكن است كسي الان عكس‌ها را نگاه كند، بگويد يك عكس يادگاري است ولي آن زمان اين مسائل براي خودم مطرح نبود و من با آن بچه‌ها زندگي مي‌كردم.

حالا كه از سال‌هاي پاياني جنگ فاصله گرفته‌ايم و نگاهتان نسبت به مقوله عكاسي حرفه‌اي‌تر شده عكاسي در جنگ ايران و عراق چه تفاوتي با ديگر جنگ‌هاي جهان داشت؟

از چند جنبه مي‌توانيم تفاوت‌ها را بررسي كنيم. در جنگ‌هاي ديگر جهان عكاسان به عنوان پوششگر يك اتفاق و خبر به منطقه جنگي اعزام مي‌شدند اما در جنگ تحميلي بحث اعتقادي در ميان عكاسان مطرح بود. براي خودم لحظه‌اي بوده كه قصد عكاسي داشتم ولي وقتي ديدم طرف يا «حسين» مي‌گويد و آرزوي شهادت مي‌كند تأثيرات رواني و احساسي عجيبي روي من مي‌گذاشت كه در عكس‌ها نمايان مي‌شد. بعضي مواقع دوربين كم مي‌آورد لحظات زيباي معنوي رزمندگان را ثبت كند. دوربين را غلاف مي‌كردم و مي‌گفتم من دارم با دوربين بازي مي‌كنم. در حالي‌كه در ديگر جنگ‌ها، عكاسان منتظر يك صحنه فجيع از كشته شدن انساني براي ثبت مي‌ماندند تا آن را به سراسر دنيا مخابره كنند.

زيباترين عكسي كه از دوران دفاع مقدس ثبت كرده‌ايد مربوط به كدام صحنه است؟

با غواصان مراوده داشتم و عكس‌هايي كه از آنها گرفته‌ام را بسيار دوست دارم. يا عكسي دارم از شهيد حسين نوبخت كه در عمليات بيت‌المقدس شهيد شده بود و پيكرش را داخل گودي انداختيم تا بر اثر انفجار صدمه نبيند. نوبخت دوستي صميمي داشت كه با چشمان گريان به دنبال شهيد افتاده بود. او با آن حالت نگرانش شيرجه‌اي بر روي پيكر شهيد زد. در حالي كه دست‌هايم يخ‌ زده بود به سختي شاتر را زدم و آن صحنه را ثبت كردم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار