کد خبر: 669851
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۹
جنبش حوثي‌هاي يمن از سطح محلي‌ تا ملي در گفت‌وگو با كارشناسان
محمدبابايي نساز

هر چند يمن نيز همانند بعضي كشورهاي عربي در سال 2011 با خيزش مردمي موسوم به بهار عربي مواجه شد و سرانجام پس از يك سال علي عبدالله صالح رئيس‌جمهور اين كشور از قدرت كنار رفت، اما اين تغيير نه تنها نتوانست انتظارات مردم اين كشور را فراهم آورد، بلكه منجر به گسترش فقر، فساد و بي‌ثباتي شد. به همين دليل در طول هفته‌هاي اخير شاهد موج گسترده تظاهرات مردمي هستيم كه به مرحله دوم انقلاب اين كشور معروف شده و به دنبال تكميل انقلاب ناتمام اين كشور در سال 2011 است. به نظر مي‌رسد تفاوتي كه مرحله دوم انقلاب يمن با مرحله اول خود دارد بيش از هر چيزي در رهبري آن است، شكي نيست كه رهبري تظاهرات اخير مردم يمن را حوثي‌ها تشكيل مي‌دهند. براي شناخت تحولات اخير اين كشور و براي فهم اينكه چرا حوثي‌ها توانسته‌اند پيشتاز تظاهرات اخير باشند، با دكتر رضا ميرطاهر و همچنين يك كارشناس مسائل منطقه كه مايل نيست نامش فاش شود، به گفت‌وگو نشستيم. اين كارشناس كه از نزديك در جريان تحولات يمن قرار دارد، معتقد است تظاهرات اخير مردم يمن را مي‌توان مرحله تكاملي فرآيند حركت جنبش حوثي‌ها از محلي‌گرايي به ملي‌گرايي عنوان كرد.

شكل‌گيري جريان حوثي‌ها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد و دلايل اينكه جنبش هم‌اكنون توانسته به جرياني قدرتمند و تأثير‌گذار در عرصه سياسي يمن تبديل شود، از نظر شما چيست؟

قبل از اينكه به تحولات اخير يمن بپردازيم لازم است اول تصويري از اين كشور داشته باشيم. تحليلگران و آگاهان يمن معتقدند كه اين كشور به عرصه تنش و تسويه حساب‌هاي منطقه‌اي تبديل شده است.

از طرف ديگر، در يمن بازيگران مختلفي وجود دارد و خود يمن نيز عرصه‌اي براي رويارويي قدرت‌هاي منطقه‌اي بوده است. مثلاً در تاريخ معاصر، يمن عرصه مناظره ناصر با ارتجاع عرب به رهبري عربستان سعودي بوده است كه مي‌توان در چارچوب تقابل گرايش‌هاي چپ‌گرايي و سوسياليستي با ارتجاعي تحليل كرد. از زماني كه در سال 1962 امامت زيديه در يمن سقوط كرده، اين كشور همواره در حال تحول، شكل يافتن و جنگ و تنش بوده است.

در داخل يمن، حدود 200 قبيله داريم. قبايل سني كه حاشد و باكيل از قبايل مهم هستند و قبايل ديگري را تحت فرمان خود دارند. در شمال اين كشور قبايل بزرگي همچون خيمه، ارحب، جهم، نهم، مذحج و سنحان حضور دارند و از قبايل مهم جنوب مي‌توان به عواذل، يافع فضلي، ضالع، دفينه، ردفان، مكلا و حامي اشاره كرد. رهبري قبايل حاشد با شيخ «علي صادق‌الاحمر» است كه ارتباط نزديك و قديمي با عربستان سعودي دارد. از ديگر نيروهاي قدرتمند در يمن مي‌توان به آل صالح و همچنين جريان سرلشكر علي محسن اشاره كرد كه خودش يك گروه شبه نظامي دارد. اخواني‌ها، سلفي‌ها و القاعده نيز حضور دارند كه هر كدامشان سازمان‌هاي شبه‌نظامي مسلح دارند.

در سال1991 حزب سوسياليست يمن براي جلو‌گيري از گسترش افكار تند حزب التجمع اليمني للاصلاح تصميم مي‌گيرد حزب الحق را با ديدگاه‌هاي اسلامي تأسيس كند، در اين ميان، حسين الحوثي هم از م‍ؤسسين به شمار مي‌رود. در سال 1991 يك جريان اسلامگرا در يمن با هدف جلوگيري از گسترش افكار افراطي حزب‌التجمع اليمني الصلاح شكل گرفت كه به حزب الحق معروف شد كه اعضاي آن زيدي بودند و اكثر از منطقه صعده بودند. كم‌كم اين جريان فكري، اجتماعي و مذهبي توانست به يك جريان سياسي تبديل شود. شعارهاي اين جريان مشخص نبود اما در سال 2004 شعارهايش مشخص شد كه به طور عمده عليه اسرائيل و امريكا بودند. از اين زمان به بعد زيديه‌ها داراي تشكلي سازمان يافته مي‌شوند اما عرصه فعاليت اين جريان محلي بوده است يعني در صعده، اين منطقه ايالت بزرگي است كه در شمال عربستان قرار دارد.

شما زيدي‌ها را از حوثي‌ها جدا نمي‌كنيد؟

زيديه اعم است و حوثي جريان سياسي زيديه است. در واقع حوثي‌ها يك جريان سياسي است. در سال 2004 حسين بدرالدين حوثي، نماينده شيعيان صعده در مجلس و دبير كل حزب الحق ترور شد. بعد از كشته شدن حسين الحوثي برادرش عبدالملك جانشين شد. از آن زمان تاكنون شش جنگ رخ داده است. در طول اين شش جنگ حوثي‌ها ورزيده شدند و توانستند براي خود برنامه‌هاي مشخصي تعريف ‌كنند.

همزمان با خيزش مردم يمن در سال 2011 جنبش حوثي‌ها از فرصت پيش آمده استفاده كردند تا محدوده فعاليت خود را از سطح محلي‌گرايي به سطح ملي‌گرايي افزايش دهند و علاوه بر مشاركت فعال در تحولات سياسي توانستند بعضي استان‌هاي نزديك به صنعا را به تسلط خود درآورند.

اين توسعه‌گرايي حوثي‌ها بيشتر تحت تأثير چه عواملي است؟

در سال 2010 مجموع مقالاتي در سطح آكادميك منتشر شد كه در آنها اين فرضيه مطرح شده بود كه يمن در حال فروپاشي است و اين كشور جزو كشورهايي است كه دولتي فلج و ناكارآمد(Collapsed States ) دارد. انقلابي كه در ماه مارس 2011 اتفاق افتاد كه در واقع همان اپيدمي بهار عربي بود، زمينه را براي تضعيف دولت و ايجاد انشقاق بين ارتش فراهم آورد، ارتشي كه با دو‌دستگي مواجه بود، بخشي طرفدار علي عبدالله صالح، رئيس‌جمهور و بخشي ديگر كه طرفدار علي محسن بودند. علي محسن طرفدار اصلاح و بهار عربي بود.

حوثي‌ها در اين زمان به بهار عربي و جنبش ملي پيوستند و حتي يك ائتلاف فراكسيوني جبهه‌اي ضد دولتي تشكيل شد، به نام القاي مشترك كه حوثي‌ها در آن نقش داشتند بعد فرايندي درست شد به نام گفت‌وگوي ملي كه در آنجا نيز شركت داشتند. بدين ترتيب حوثي‌ها از سال 2011 به بعد از انزوا خارج شدند و براي اولين بار به فضاي راه يافتند كه در آنكه بتوانند مشكلات و خواسته‌هاي خود را بيان كنند. بنابرين از فرصت پيش امده استفاده كردند و با قدرت تمام وارد سياست در سطح ملي شدند.

اما وقتي ديدند كه القاي مشترك از جمله احزاب اصلاح و حزب‌حاكم خيانت مي‌كند و با روي كار آوردن عبد‌الربه هادي كه معاون عبدالله صالح بود، علناً انقلاب مردم يمن را منحرف كردند كه يك خيانت بود، حوثي‌ها به اين نتيجه رسيدند كه احزاب و افراد حاضر در القاي مشترك به خواسته‌هاي مردم يمن اهميتي نمي‌دهند و به دنبال منافع خودشان هستند. حوثي‌ها وقتي اين شرايط ديدند و از آنجا كه مي‌دانستند از پايگاه اجتماعي قابل قبولي برخوردار هستند و همچنين با گروه‌هاي ديگر به ويژه با گروه‌هاي در جنوب آشنا شدند و تصميم گرفتند سطح آگاهي و خواسته‌هاي خود را بالا ببرند و با توجه به اينكه ارتش ضعيف است و احزاب و گروه‌هاي رقيب متفرق و پراكنده بودند، از اين مسئله استفاده كردند و تا صنعا آمدند.

در طول يكي دو سال اخير عبدالملك اعتماد به نفس خوبي از خود نشان داده و به نظر مي‌رسد توانايي يك رهبر قابل اعتماد را دارد. چقدر نقش رهبري را در فرآيند اين تكامل مهم مي‌دانيد؟

عبدالملك يك فرمانده كم‌تجربه بود اما در طول زمان ورزيده شده است بنابراين طبيعي است كه از اعتماد به نفس بيشتري برخوردار خواهد شد.

واكنش عربستان به تحولات اخير يمن چه خواهد بود؟ آيا اين كشور خواهد پذيرفت حوثي‌ها در اين كشور به قدرت برسند؟

يمن حياط خلوت عربستان محسوب مي‌شود و رياض شديداً نگران اين است كه نجران را از دست بدهد و اگر نجران از دست عربستان خارج شود فرآيند فروپاشي آل‌سعود تسريع خواهد يافت. دوم اينكه عربستان سعودي دراين منطقه سرمايه گذاري گسترده و مادم‌العمري كرده است. به عبارت ديگر مي‌شود گفت كه تمامي شيوخ و مدير كل‌ها معاونين و كارمندان وابسته به عربستان سعودي هستند.

از طرف ديگر، عربستان سعودي حدود 1500 مؤسسه سلفي در يمن ايجاد كرده است. نكته‌اي كه لازم است به آن اشاره كنم اين است كه يمني‌ها در طول تاريخ مردماني پيشتاز بوده و هميشه عربستان سعودي از يمني‌ها مي‌ترسيد چراكه آدم‌هاي باهوشي هستند. در نظر داشته باشيد كه اصل قبايل عرب يمني هستند و بين قبايل شمال و جنوب هميشه درگيري بوده است حتي اين درگيري در صدر اسلام نيز وجود داشت.

از جمله اقدامات عربستان سعودي براي مقابله حوثي‌ها تلاش براي سلفي كردن بعضي مناطق بود اما اين تلاش‌ها تا حدودي با هوشياري حوثي‌ها ناكام مانده و حوثي‌ها توانستند در سال 2010 بر 44 منطقه نزديك به عربستان سعودي مسلط شوند. اين تلاش‌هاي عربستان براي سلفي كردن اين مناطق در حالي است كه ساكنين اين مناطق عمدتاً از زيديه هستند.

اين درگيري چه زماني رخ داد؟

جنگ جبل الدخان يك جنگ بسيار مهم است كه در سال 2009 رخ داد. در اين جنگ آبروي عربستان سعودي و ارتش اين كشور ريخت چراكه وزير دفاع عربستان سعودي و فرزندانشان در اين جنگ حاضر بودند اما نتوانستند كاري انجام دهند و حتي حوثي‌ها پيشروي كردند. حتي مي‌توان به نوعي گفت كه فرآيند حركت حوثي‌ها از يك جنبش محلي به يك جنبش ملي از اين زمان شروع شد. همچنين لازم است يادآوري كنم كه ارتش يمن اخيراً شكست واقعاً فاجعه‌باري از حوثي‌ها خورد. در سوم ژوئيه پادگان عمران سقوط كرد و تمام تجهيزات اين پادگان دست حوثي‌ها افتاد.

آيا عربستان مي‌تواند اين روند را تحمل كند و چه اقداماتي براي جلوگيري از قدرت‌يابي حوثي‌ها انجام خواهد داد؟

عربستان سلفي‌ها را مسلح كرده و احتمال دارد دست به كاري مشابه بزند و قبايل آل احمر را نيز مسلح بكند چراكه آنها گروه‌هاي شبه نظامي مختلفي دارند اما زياد نمي‌تواند از القاعده عليه حوثي‌ها استفاده كند چون از القاعده مي‌ترسد و برايش خطرناك است. خود القاعده نيز درباره حوثي‌ها در حال حاضر موضع بي‌طرفي اتخاذ كرده است اما سلفي‌هاي كه با محمد بن نايف ارتباط نزديكي دارند مسلح هستند و هر از گاهي عليه حوثي‌ها اقداماتي انجام مي‌دهند.

احتمال دخالت مستقيم خود عربستان چقدر است؟

فكر نمي‌كنم. چراكه توانايي اين كار را ندارد چون ارتش عربستان يك نيروي رزمي نيست بلكه ارتش رژه‌اي است كه توانايي جنگ را ندارد. اما يكي از كشورهايي كه ممكن است حمايت سياسي بكند قطر است.

علاوه بر اين گروه‌هاي طرفدار عربستان، مواضع ساير گروه‌ها و احزاب مهم يمن نسبت به حوثي‌ها و اعتراض‌هاي اخير چيست؟

از مهم‌ترين نيروهايي كه رقيب حوثي‌ها محسوب مي‌شوند عبارتند از علي محسن ال احمر و حزب اصلاح كه اعلام كرده‌اند بي‌طرف هستند اما ادامه اين شرايط به نفع آنها نخواهد بود و به عبارت ديگر ضرر مي‌كنند چراكه نفوذ خود را در جنوب و شمال يمن از دست مي‌دهند. اما سلفي‌ها با حوثي‌ها درگير هستند از جمله در مناطق دعاج و كتاف و ديگر خاندان ال احمر هستند كه به صورت سنتي با آل‌سعود ارتباط دارند.

چشم‌انداز تحولات يمن را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ آيا حوثي‌ها به دنبال ساقط كردن دولت هستند؟

واقعيت اين است كه دولت هادي دولت بسيار ضعيفي است چراكه وزير دفاع با وزير كشورش هماهنگ نيست و مرجعيت‌هاي مختلفي از نظر سياسي و مالي وجود دارد. ابتكار عمل شوراي همكاري خليج‌‌فارس كه در مي‌2011 نيز اجرا نشد. به نظر من بهترين سناريو براي حوثي‌ها اين است كه شريك دولت باشند چون زيدي‌ها بودند اما حوثي‌ها مي‌خواهند در دولت نماينده و وزير داشته باشند.

ارتش بازسازي نشده است. در واقع ارتش همان نيروي پراكنده سابق است كه علناً نمي‌تواند كار زيادي انجام دهد، حتي با وجود اينكه ساختار وزارت دفاع در مورد بازنگري شد اما در ادغام نيروهاي ارتش و رابطه سلسله فرماندهي با مركز و مناطق نظامي رويكرد مثبت رخ نداده و هنوز رقابت‌ و پراكندگي بين گروه‌هاي مختلف وجود دارد. من فكر مي‌كنم، يمن ماهيت پيچيده‌اي دارد و نمي‌توان يك بعدي به اين مسئله نگاه كرد و نتيجه انباشت‌هاي بحران مختلفي است كه از فرهنگي گرفته تا سياسي در طول زمان فراهم شده است.

اگر امكان دارد درباره روابط ايران و يمن هم كمي توضيح بدهيد. بعضي رسانه‌ها و دولت‌هاي منطقه به صورت مستقيم و غيرمستقيم ايران را با دخالت درامور داخلي يمن متهم مي‌كنند، اين ادعاها تا چه حدي مي‌تواند درست باشد؟

ارتباط ايران با كشور يمن به عهد باستان بر‌مي‌گردد. در آن زمان، ايران يك امپراتوري بود كه مي‌خواست توسعه پيدا كند و در همين راستا شاهد هستيم كه ايران در دوران هخامنشيان هم به صورت دريايي و هم زميني توسعه يافت، يعني تمامي اين درياها را يعني خليج فارس و درياي عرب تا باب المندب و حتي درياي سرخ را پدرهاي ما شناسايي كردند، لذا ارتباط ما با يمن يك ارتباط باستاني است. از رويدادهاي مهم تاريخي مي‌توان به ساسانيان اشاره كرد؛ در سال ۵۷۲ م. خسرو اول به در‌خواست كمك سيف بن‌ذي‌يزن پاسخ داد و يك نيروي دريايي به فرماندهي «وهرزديلمي» براي بيرون راندن حبشيان از يمن فرستاد. اين نيرو موفق شد حبشيان را شكست دهد و بدين ترتيب اين منطقه زير نفوذ دولت ايران قرار گرفت.

يكي ديگر از رويدادهاي تاريخي كه مي‌توان به آن اشاره كرد اين است كه اكتشافات دريايي ايران به درياي سرخ رسيد حتي مي‌توان آثاري از تمدن ايراني از جمله سيستم آبياري را در منطقه جيبوتي مشاهده كرد، بنابراين ارتباط ما با يمن يك ارتباط باستاني است و امر جديدي نيست. لازم است كه تأكيد شود دليل حساسيت ايران به تحولات يمن نه ناشي از توسعه‌طلبي بلكه به دليل وجود يك رابطه تاريخي عميق است كه به گذشته‌هاي دور بر‌مي‌گردد. من معتقدم اين يك مسئله كلي است يعني اگر در زمينه عقبه و تاريخ ملت‌ها آگاهي صورت بگيرد ديگر كسي اين سؤال را مطرح نمي‌كند كه به عنوان مثال چرا ايران در سوريه فعال است و به اين باور خواهد رسيد كه آنجا عمق استراتژيك و امنيت ملي ما است.

همانطور كه هر امريكايي ‌مي‌گويد هر اتفاقي در «بنين» واقع در غرب آفريقا بيفتد مرتبط به امنيت ملي كشورش مي‌شود. بنابراين ما هم بايد افكار عمومي خودمان را توجيه كنيم. بعضي وقت‌ها حتي تحصيلكرده‌هاي ما اعتراض مي‌كنند كه ايران چرا بايد در افريقا دخالت داشته باشد اين در حالي است كه همين حرف را عربستان سعودي، رقبا و دشمنان ما مي‌زنند.

اما درباره ارتباط ايران با يمن در تاريخ معاصر بايد گفت كه يمن در كنار مصر و خراسان، يكي از اضلاع جنبش فاطميه يا به اصطلاح اسماعيليه بود كه در تاريخ اسلامي ما نيز ثبت شده است. در واقع يمن يكي از مراكز فاطمي‌ها يا اسماعيلي‌ها بود.

قبل از انقلاب نيز اين رابطه ادامه يافت به عنوان مثال افسرهاي يمني در بيمارستان‌هاي ايران بستري مي‌شدند و راديو و تلويزيون يمن در زمان شاه توسط ايران راه‌اندازي شد. اما در زمان شاه ايران در دو حادثه مهم در يمن فعال بوده است كه در هر دو اين رويداد شاه در جبهه ارتجاع يعني امريكا و عربستان‌سعودي قرار داشت كه در جبهه مقابل يعني دست چپي‌ها به رهبري مصر زمان جمال‌الناصر و اتحاد جماهير شوروي سابق تعريف مي‌شد.

در سال 1963 كودتا و به عمر حكومت سلطنتي يمن پايان داده شد و جمهوريخواهان قدرت را به دست گرفتند. در آن زمان امامت زيديه دست ارتجاع بود. در اين شرايط يك جنگ داخلي در يمن رخ داد. در اين زمان يمن به عرصه رويارويي محور ارتجاع يعني ايران؛ عربستان و امريكا از يك طرف و مصر و روسيه از طرف ديگر تبديل شد. حادثه دوم، بعد از استقلال، پيروزي چپ‌ها در يمن جنوبي بود. همانطور كه مي‌دانيد در سال 1967 عدن مستقل شد و سوسياليست‌ها تا 1990 سركار آمدند، لذا آنجا يك ركني شكل گرفت كه شامل ليبي، اتيوپي و يمن بود كه در مقابل محور مصر سادات، ايران شاه و عربستان فيصل و فهد قرار گرفتند.

اما بعد از انقلاب اسلامي توجه ايران به يمن بيشتر شد و اين توجه بيشتر فرهنگي و مذهبي بود كه به دليل حضور زيدي‌ها بوده است. به عبارت ديگر، يكي ديگر از مسائل قابل توجه حضور قابل توجه زيديه‌ها در يمن است يا حداقل يك سوم مردم اين كشور 27 ميليوني زيدي هستند. بنابراين اين مسئله را مي‌توان در قالب جغرافياي مذهبي مطرح كرد. همچنين لازم است بر اين مسئله تأكيد شود كه ايران شريك خوبي براي يمن است كه مي‌تواند در حل مشكلات يمن نقش فعالي داشته باشد.

اما به نظر مي‌رسد خود حوثي‌ها علاقه‌اي به نشان دادن اين مسئله ندارند؟

بله درست است چون دشمن از اين مسئله استفاده مي‌كند و آنها را متهم مي‌كنند كه عامل ايران هستيد و به دنبال تشكيل حكومت شيعه هستيد بنابراين اين گفتمان بايد با ظرافت مطرح شود تا بهانه‌اي به دست دشمنان ندهد.

آقاي دكتر ميرطاهري، شما تحولات يمن را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

يك نكته مهم درباره يمن اين است كه اهميت اين كشور بيش از اينكه ناشي از ارضي و زميني باشد به دليل شرايط دريايي آن است. دليل اهميت اين مسئله اين است كه اگر دقت كنيد 40 درصد كشتيراني جهان از تنگه باب المندب و خليج عدن عبور مي‌كند. وقتي به نقشه نگاه كنيد متوجه خواهيد شد كه كشتي‌ها در درياي مديترانه از طريق كانال سوئز كه در شمال درياي سرخ قرار دارد وارد اين دريا مي‌شوند و بعد از طي مسافتي بين 70 تا 100 كيلومتر وارد درياي سرخ مي‌شوند و طول درياي سرخ را طي مي‌كنند و به تنگه باب المندب مي‌رسند و از آنجا وارد اقيانوس هند مي‌شوند كه به درياي عرب معروف است. در حال حاضر مشكل بزرگي كه وجود دارد و جهان با آن مواجه است بحث دزدي دريايي در اين منطقه است و علت اينكه كشورهاي جهان به ويژه قدرت‌هاي غربي به يمن توجه مي‌كنند، اهميت خيلي زياد باب المندب و امنيت آن است چراكه ناامني در كشتيراني در آنجا به معني اين است كه نيمي از كشتيراني جهان در معرض خطر قرار مي‌گيرد.

مهمترين چالش‌هاي پيش‌روي دولت يمن چيست و چشم‌انداز يمن را چگونه مي‌بينيد؟

چالش‌هايي كه در حال حاضر يمن با آن مواجه است سه دسته است؛ يك چالش حوثي‌ها در شمال، دو چالش جدايي‌طالبان در جنوب، سوم چالش القاعده است كه با سلفي‌ها تركيب شده‌اند و درگيري‌هايشان كما‌بيش با دولت مركزي ادامه دارد. مهمترين تحولي كه در عرصه يمن به نظر من رخ داد كنار رفتن علي عبدالله صالح و به قدرت آمدن هادي عبد‌الربه بود و مسئله‌اي كه بايد به آن اشاره شود اين است كه امريكايي‌ها سال گذشته يك قرارداد نظامي با يمني‌ها امضا كردند. اين قرار‌داد نظامي متضمن در اختيار قرار دادن پايگاه به امريكا و در مقابل تجهيز بعضي يگان‌هاي يمن توسط امريكا است. اگر بخواهيم اوضاع داخلي يمن را با توجه به سرنوشتي كه ساير كشورهايي كه شاهد تجربه بهار عربي بودند، در نظر بگيريم، خواهيم ديد كه اين كشور همانند ليبي دچار آنارشي شده است چراكه در هر دو كشور شما شاهد دو گروه عمده مذهبي و قومي هستيد كه با يكديگر بر سر قدرت چالش دارند.

اما به نظر مي‌رسد شرايط ليبي تفاوت اساسي با يمن دارد و در واقع پراكندگي ليبي خيلي بيشتر از يمن است.

تفاوت‌هايي وجود دارد اما مهم‌ترين چشم‌اندازي كه درباره يمن وجود دارد، افزايش بي‌ثباتي سياسي و نابساماني اقتصادي است. حتي بحث احتمال قحطي گسترده در يمن مطرح است. در واقع صحنه سياسي يمن به عرصه رويارويي نيروهاي مختلف با ايدئولوژي‌هاي مختلف تبديل شده و من فكر نمي‌كنم هيچ‌كدام قابليت غلبه بر يكديگر را داشته باشند و به نوعي شاهد يك نوع موازنه شكننده هستيم.

به نظر من در حال حاضر آنچه بيشتر از هر چيز ديگر در رابطه با يمن باعث نگراني مي‌شود، اوضاع بسيار بد اقتصادي و وضعيت معيشتي اين كشور است. همچنين احتمال افزايش درگيري‌هاي داخلي و افزايش حملات القاعده وجود دارد و انتظار مي‌رود تحولاتي كه بر اثر ظهور پديده داعش به‌وجود آمده تأثير خود را بر سلفي‌هاي يمن نيز بگذارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار