خبر «توقف» يا «تعـطيل» شدن تدريس موسيقي در فرهنگسراهاي تهران، يكي از خبرهايي است كه به لطف حاشيهسازي برخي «رسانههاي زرد» كه ارتزاق رسانهايشان از خبرسازيهاي اينچنيني تأمين ميشود، چند وقتي است در رأس اخبار موسيقايي كشور قرار گرفته است.
شهاب مرادي از دهم آذر 92 بهعنوان رئيس سازمان فرهنگي- هنري شهرداري منصوب و موضوعات پيرامون بحث توقف تدريس موسيقي در فرهنگسراهاي شهرداري تهران موضوعي است كه از اسفندماه سال گذشته آغاز شد.
مرادي درباره رويكرد اصلي سازمان متبوعش و نيز بحث موسيقي ميگويد: عملكرد ما در مورد فعاليتهايي كه در اين سازمان انجام ميدهيم، شفاف است و مشكلي با موسيقي يا آموزش آن نداريم اما در پاسخ به اين سؤال بايد بگويم كه بررسي نحوه آموزش موسيقي در فرهنگسراها به بهار و تابستان امسال مربوط نميشود و به زمستان سال گذشته برميگردد. در همان دوره با گلايه و شكايات برخي از اهالي هنر روبهرو بوديم كه ميگفتند كلاسهاي آموزش موسيقي از سطح كيفي مناسبي برخوردار نيستند، نقد و انتقادي كه بجا بود، لذا تصميم گرفتيم دورههاي جديد آموزش موسيقي در سطح و كيفيت بالاتري طراحي و اجرا شود اما كلاسها ادامه پيدا كرد تا انتصاب معاون جديد هنري سازمان و مدير جديد موسيقي آن معاونت مورد توجه و بررسي قرار گرفت.
از طرفي پيروز ارجمند، مدير كل دفتر موسيقي در خصوص «ممنوعيت» تدريس موسيقي در فرهنگسراها، ضمن اينكه از شهاب مرادي درخواست ميكند كه هرچه سريعتر در اين باره اعلام موضع كند و گرنه دفتر موسيقي موضع خود را در اين باره به صورت رسمي اعلام خواهد كرد، در ادامه ميافزايد: شهاب مرادي ادعا كرده بود، كيفيت موسيقي در فرهنگسراها خوب نيست و بايد ارتقا پيدا كند و سپس اعلام كرد كه قصد دارد در فرهنگسراها مستركلاس برگزار كند. اين صحبت در حالي مطرح ميشود كه فرهنگسرا يك مكان محلهاي است و نبايد مستر كلاس برگزار كند. تعريف آقاي مرادي از فرهنگسرا اشتباه است و آنجا را با فرهنگستان هنر اشتباه گرفته است! امير عبدالحسيني، معاون هنري سازمان فرهنگي شهرداري تهران، در پاسخ به اظهارات پيروز ارجمند و همچنين در رابطه با تفاوت فرهنگسرا و فرهنگستان ميگويد: اگر فرهنگستان را فرهنگساز و سياستگذار فرهنگ و هنر بدانيم و نگاه علمي و دانش آن مجموعه را زيرساخت فرهنگي قلمداد كنيم، تنها مجموعه اجراي اهداف فرهنگي و هنري فرهنگسراها هستند. متأسفانه اين روزها رفتار هيجاني زودگذر جاي نگاه تخصصي و علمي را گرفته است. شايد هم توقعشان از فرهنگسرا كه سراي فرهنگ است، اموري است كه در سراي محله هم ميتواند اجرا شود. فرهنگسرا نگاه حرفهاي و تخصصي خواهد داشت و سراي محله به اوقات فراغت و سرگرمي ميپردازد. جامعه هدف و مخاطبان هر كدام نيز متفاوت و مشخص است. وي در ادامه اظهار ميدارد: در عجبم كه مدير كل محترم به جاي مطالعه دقيق و مطالبه تخصصمحوري و رفتار حرفهاي آموزش و تشويق به منظور تقويت بخشخصوصي و آموزشگاههايي كه خودشان مجوز دادند، به رفتار هيجاني و بدون شناخت و اشراف از اصل موضوع روي آورده است. شايستهتر آن است كه منتقدان ساماندهي آموزش موسيقي در فرهنگسراها به متن و حاشيههاي كار خود بپردازند و با توجه به وجود بيش از 300 آموزشگاه خصوصي كه قابل مقايسه با 30 فرهنگسرا نيست و به جاي فرافكني، ساماندهي آموزشگاههاي موسيقي سطح شهر و بسترسازي براي حضور هنرجويان در آموزشگاههاي خصوصي را فراهم كنند كه هم نگاه كلان آموزش و سياستهاي وزارتخانه متبوعشان تأمين شود و هم با توجه به شعار اين روزهايشان تقويت بخش خصوصي محقق شود.