73 سال پيش در چنين روزي سربازان دو كشور انگلستان و روسيه در ذيل قواي متفقين و طي تنها چند ساعت از مرزهاي جنوبي و شمالي كشورمان گذشتند و با اشغال ايران، رژيم مستبد رضاخان را سرنگون كردند. وقايعنگاران در اين جنگ يك يا دو روزه كمترين مقاومتي را از سوي ملت ايران به ثبت نرساندند. ارتش نوين شاهنشاهي نيز طي چند ساعت از هم پاشيد و خيل سربازاني كه با پاي پياده راه بيابانها و كوهها را در پيش گرفتند، ردي آميخته با غم و حسرت را در چهره تاريخ معاصر ايران نشاندند.
39 سال بعد دوباره بخشي از مرزهاي جنوبي و غربي كشورمان دستخوش حملات متجاوز ديگري شد. اما در اين زمان نه زمام امور در دستان حاكمي دستنشانده بود و نه مردم ايران در برابر هجوم بيگانه بيتفاوت ماندند. اين بار ملت ايران به فرمان رهبر و مراد خود چنان مقاومتي در برابر دشمن از خود نشان دادند كه همه كمكهاي تسليحاتي شرق و غرب از جمله شوروي يا همان روسيه، انگلستان، ايالات متحده امريكا و حكام عرب منطقه و... نيز نتوانست عزم راسخ رزمندگان را درهم بشكند.
به مناسبت سومين روز از شهريورماه به سراغ خانواده يازع از اهالي خونگرم آبادان رفتيم كه حميد يازع، پدر اين خانواده با 88 سال سن، هم در جنگجهاني دوم حضور داشته است و هم در جنگ تحميلي، با اين تفاوت كه حميد 15 ساله در جنگجهاني دوم مثل خيلي از مردم و به خاطر دلزدگي از رژيم پهلوي مقابلهاي با دشمن متجاوز نكرد، اما در جنگ تحميلي علاوه بر خودش، همه فرزندان پسر و حتي همسر و دخترانش را وارد معركه كرد چنانچه يكي از فرزندانش شهيد، ديگري اسير و سه تن ديگر نيز جانباز شدند.
حميد يازع برايمان از خاطرات جنگجهاني دوم اين گونه روايت ميكند: وقتي كه جنگ شروع شد، يك كشتي انگليسي به بهانه حمل نفت به عراق از اروندرود خود را به نزديكي پالايشگاه آبادان رساند و سربازان هندي كه درون بشكههاي نفت پنهان شده بودند، به سرعت وارد شهر شدند و هيچ مقاومتي در برابر آنها صورت نگرفت.
يازع در ادامه ميگويد: البته چند سرباز در پالايشگاه بودند كه يكي از آنها به طرف انگليسيها تيراندازي كرد. ولي يك درجهدار دشمن از پشت او را هدف قرار داد و به اين ترتيب طي شايد چند دقيقه آبادان به اشغال دشمن درآمد. مردم شهر نيز چون دلخوشي از حكومت نداشتند كاري نكردند. حس ميهندوستي در همه ما بود، ولي خود حكومت مركزي نيز به ما اعتماد نداشت! آنها به هيچوجه ما را آماده نكردند و تكيه اصليشان به سربازان ارتش بود. ارتشي كه خيلي زود از هم پاشيد و در نبود پشتيباني ملت، انگليسيها به آساني از آبادان گذشتند و خود را به نواحي مركزي كشور رساندند.
جنگي ديگر و اينبار خلق حماسه
جنگ تحميلي كه آغاز ميشود، حميد يازع 54 ساله كه حالا چندين فرزند ذكور و خانواده پرجمعيتي دارد، اين بار ديگر پا پس نميكشد. آنها خانوادگي و تمام قد با ارتش قدار بعثي به مقابله برميخيزند و در حالي كه آبادان از طريق اروندرود در نقطه صفر مرزي با عراق قرار دارد، به مقابله با دشمن ميپردازند. پسران حميد در قالب نيروهاي بسيج يا سپاه به خطوط مقدم ميروند و همسر و فرزندان دخترش نيز در پشت جبهه به پشتيباني از خطوط مقدم ميپردازند. خود حميد نيز به جبهه رفته و ميجنگد. حالا ديگر خبري از نفوذ سريع و پيشروي آسان دشمن نيست. به قول مكي يازع يكي از فرزندان حميد كه در آغاز جنگ 20 سال سن داشت، آبادان هرچند به محاصره ميافتد، اما 345 روز مقاومت ميكند تا اينكه در 5 مهرماه 1360 و طي عمليات ثامنالائمه حصرش شكسته ميشود. مكي آمار جالبي را ارائه داده و ميگويد: آبادان در طي جنگ تحميلي چهارهزار شهيد داد كه از اين ميان 300 نفر زن، 400 نفر دانشآموز، 40 نفر روحاني و 68 سردار داشتيم و به خاطر ماندن و مقاومت مردم در شهر، تا كنون 800 نقطه محل شهادت را شناسايي كردهايم.
مردم ما در جنگ تحميلي از آنجا كه انقلاب اسلامي را خودشان انجام داده و در برابرش احساس مسئوليت ميكردند، براي حفظ كشور اسلامي جانفشانيها كردند و هم پدر و هم مرحوم عمويم با وجودي كه در جنگجهاني دوم در سنين جواني قرار داشتند، آن زمان كاري نكردند اما طي جنگ تحميلي كه دوره ميانسالي و شايد پيري را ميگذراندند رفتاري متفاوت از خود نشان دادند. از بين يازده برادر و پسرعمويم دو تن شهيد، يك اسير و هشت جانباز داديم و اين آمار نشاني است از ايستادگي مردم ما در برابر يورش بيگانه در دفاع مقدس كه به واقع نقطه درخشاني در تاريخ كشورمان است.