زبان هنر گوياترين و رساترين زبان براي ترويج مباني يك فكر است و در شرايطي كه اساس و بنيان آن فكر در معرض تهديدهاي ريز و درشت با تمام ابزارهاي ممكن است، لزوم به كارگيري اين زبان رسا دوچندان ميشود، به عبارتي در نبردي كه دشمن با سلاح سنگين حمله ميكند، دفاع با سپر پلاستيكي خندهدار به نظر ميرسد. امروز شرايط جنگ فرهنگي براي ما همينگونه است. تمدن هزاران ساله ما كه با امتزاج با اسلام قوت گرفته در معرض تهاجم گونه نوظهوري از تمدن است كه بر هيچ اصالتي استوار نيست اما مجهز به هوشمندي مثال زدني در استفاده از ابزار و وسايل در جهت ضدآنهاست.
آقاي دكتر دانشگاه علمي – كاربردي فرهنگ و هنر بيشتر در چه رشتهها و گرايشهايي دانشجو تربيت ميكند و چه تعداد دانشجو و مركز دارد؟
مراكز آموزش عالي علمي – كاربردي فرهنگ و هنر با انگيزه تأمين نيروي انساني مهارتي حوزه فرهنگ و هنر و تربيت نيروهاي شاغل در اين حوزه در سراسر كشور تشكيل شد. در حال حاضر 97مركز آموزش عالي فرهنگ و هنر در سراسر كشور وجود دارد كه نيمي در تهران و نيمي در 18 استان كشور مستقرند.
183رشته اين دانشگاه ذيل 12دپارتمان تخصصي حوزه فرهنگ و هنر از انتشارات و چاپ گرفته تا تئاتر و موسيقي و تبليغات و گردشگري، در مقاطع كارداني، كارشناسي و كارشناسيارشد دانشجو تربيت ميكنند. دانشگاه فرهنگ و هنر 89هزار دانشجو دارد. به طور كلي تأكيد ما در اين دانشگاه بر اين است كه مشاغل حوزه فرهنگ و هنر ساماندهي و نيازهاي آكادميك و علمي مشاغل اين حوزه برطرف شوند. همين طور تواناييهاي مهارتي و كاربردي شاغلان حوزه فرهنگ و هنر افزايش پيدا كند، بنابراين دانشجو وارد يك فضاي آكادميك و علمي و در عين حال مهارتي ميشود تا بتواند با دانش و مهارتي كه به دست ميآورد جذب يك كسب و كار مربوط به فرهنگ و هنر شده و در آن موفق شود.
ساير دانشگاهها به ويژه آنها كه تخصصي در حوزه هنر فعاليت ميكنند اين هدف را تأمين نميكنند؟
ميان دانشگاه فرهنگ و هنر و ساير دانشگاهها يك وجه تمايز جدي وجود دارد و آن اين است كه دانشگاههاي نظري ما معلومات و دانش را ساماندهي كرده و به مخاطب آموزش ميدهند. مخاطب بعد از دريافت اين آموزشها، وارد بازار ميشود و متناسب با دانش خود يك شغل مرتبط با اين حوزه را برميگزيند. طبيعتاً اين فضا كاملاً نظري است. در هر كدام از اين رشتهها، مجموعه بسياري از علوم هستند و سالهاست در اين رشتهها دانشجو تربيت ميشود اما در مجموعه فرهنگ و هنر دورهها دو ساله و بيشتر تكنسينمحور و ريز شده است و كلان نيست. به عبارتي رشتههاي دانشگاه ما درست برعكس دانشگاههاي نظري كاملاً متناسب با يك شغل طراحي شدهاند. در دانشگاه فرهنگ و هنر، مشاغل اين حوزه به پروژه و پروژه به محتواي درسي و دوره تبديل ميشود، بنابراين اكثر دانشجويان ما يا از محيط كار جذب يا دقيقاً براي يك شغل معين تربيت ميشوند. مسير آموزش، مطالعه و برنامهريزي در اين دانشگاه كاملاً برعكس دانشگاههاي نظري شغلمحور است. از طرفي ما در طراحي رشتهها اين نكته را نيز در نظر ميگيريم كه مشاغل به ويژه در حوزه فرهنگ و هنر نيازهاي محدودي دارد بنابراين تربيت دانشجو در آن رشته نيز محدود و به ضرورت نياز شغل است. گاهي نياز به آموزش نيروي انساني در يك حوزه شغلي با يك پودمان حل ميشود. گاهي با يك دوره مقطع دار در دورههاي كارداني يا كارشناسي ناپيوسته. علاوه بر اين در دانشگاه فرهنگ و هنر الزاماً كارشناسي پيوسته نداريم و تعيين مقطع كاملاً با شغل موجود در عرصه فرهنگ و هنر در جامعه ارتباط نزديك دارد.
در صورتي كه ساير دانشگاهها در رشتهاي مثل حسابداري سالهاست در مقطع ليسانس دانشجو تربيت ميكنند اما اين رشته در زير تخصصهاي مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر مثلاً ارزيابي كالاهاي هنري كه از مشاغل موجود در جامعه است در مقطع كارداني به دانشجويان عرضه ميشود. به اين ترتيب اگر تا ديروز هر كسي با هر ليسانسي دنبال اداره يك كانون تبليغاتي ميرفت، امروز ميبيند اين كار دقيقاً به چه مهارتهايي نياز دارد، مهارت را در قالب يك دوره كارداني يا كارشناسي ناپيوسته تعريف شده فراميگيرد، يعني مهارتي و اشتغال محور بودن وجه تمايز دانشگاه فرهنگ و هنر است.
يعني ميتوانيد ادعا كنيد 89 هزار فارغالتحصيل شما بعد از يك دوره، مثل ساير فارغالتحصيلان مراكز آموزش عالي و دانشگاههاي كشور دنبال شغل نخواهند گشت. چون زمينه شغلي مورد نياز در جامعه وجود دارد؟
كاملاً به اين فضا نزديك هستند. علاوه بر اين در دفترچه كنكور هم دقيقاً مشخص شده، تعدادي از افرادي كه درهر رشته جذب ميشوند شاغل هستند. يعني از دل دستگاههاي دولتي يا كارگاههاي خصوصي افراد در دورهها شركت ميكنند، آموزش ميبينند و به شغلشان بر ميگردند. نيمه دومي كه شاغل نيستند هم ميدانند براي چه محيط شغلي آموزش ميبينند. مثلاً اگر دوره عكاسي حرفهاي روزنامه نگاري ميبينند، دقيقاً براي آن حوزه شغلي است.
از طرفي چون حين تحصيل با حوزه تخصصيشان در ارتباط هستند، طبيعتاً امكان اشتغالشان بالاتر است و شرايط بهتري دارند. البته مسئله اشتغال، مسئله كلي جامعه است و آنچه الان ميگوييم به معناي اين نيست كه استخدام و اشتغال هر كسي كه وارد دانشگاه علمي – كاربردي و مراكز علمي – كاربردي فرهنگ و هنر ميشود تضمين شده است اما به دليل جهتگيري مستقيم بر سر يك شغل معين، اين فرصت براي او بهتر، نزديكتر و مهياتر است.
آقاي دكتر در مراكز علمي – كاربردي فرهنگ و هنر آيا رشتههايي مثل طراحي لباس تدريس ميشوند كه از نظر فرهنگي جامعه به آنها نياز دارد و كاربرد دارند. جامعه در حوزه عفاف و حجاب و طراحي مد و لباس نيازمند افرادي است كه در اين حوزه صاحب سبك و ايده باشند. شما براي تربيت متخصصان اين حوزه چه كارهايي انجام دادهايد و چه برنامههايي داريد؟
در حوزه مد و لباس كه مثال زديد در آغاز راه هستيم. الان شايد شش يا هفت مركز فرهنگ و هنر به طور جدي در اين زمينه فعالند، البته گروه مد و لباس در دانشگاه ما يك گروه شكل گرفته و ساماندهي شده است و در اين رشته اجرايي ما دنبال شرايط شغلي بهتر براي دانشآموختگان اين حوزه هستيم.
همچنين براي اولين بار مقطع كارشناسيارشد در حوزه مد و لباس در شوراي گسترش براي دانشگاه فرهنگ و هنر به تصويب رسيده و اميدواريم از مهر ماه دانشجوي ارشد در رشته مد و لباس و گرايشهاي مرتبط پذيرش كنيم. جهتگيري ما در مجموعه علمي – كاربردي فرهنگ و هنر به سمت ايجاد جذابيتهاي بيشتر براي اين رشته و جذب دانشجوي بيشتر در حوزه مد و لباس است. طبيعتاً تعداد رشتههاي موجود در اين حوزه با ارائه دورهها و مقاطع جديد از سوي مراكز، بيشتر ميشود. آبان امسال هم اولين جشنواره سراسري رقابتي مد و لباس بين دانشجويان مراكز علمي ـ كاربردي فرهنگ و هنر سراسر كشور به محوريت يكي از مراكز برگزار ميشود و اين فرصتي است براي اينكه دانشجويان ما آثار، توليدات و طراحيهاي خود را در اين فضا ارائه كرده و فرصت كاري بهتري ايجاد كنند. برگزاري متناوب اين جشنواره، توسعه رشتهها و درگيركردن ساير مراكز نسبت به حوزه مد و لباس سرجمع ميتواند در آينده به مجموعه مراكز فرهنگ و هنر فرصت جريانسازي بدهد. ما هنوز در حوزه مد و لباس جريانساز نشدهايم، يعني هنوز به آن بالندگي نرسيده ايم كه بتوانيم مدلهايي را ارائه كنيم كه شركتهاي سرمايهگذاري عظيم اعتماد كنند و حاضر شوند روي توليد انبوه آنها براي ارائه به جامعه سرمايهگذاري كنند.
در حال حاضر طراحاني كه مهارتهاي عملي دارند اما دانش آكادميك ندارند را جذب ميكنيم و به آنها آموزشهاي لازم را ميدهيم و با كارداني يا كارشناسي مد و لباس و طراحي لباس آنها را وارد اجتماع ميكنيم. بايد منتظر زمان باشيم تا اين فرآيند به يك جريان تأثيرگذار در عرصه فرهنگ كشور و عرصه مد و لباس برسد. ميدانيد جامعه طراحان مد و لباس خيلي گسترده است و بسياري از آنها خودآموخته و سنتي يا با حضور در برخي از كلاسها طراحي را آموختهاند. مهارت اين طراحان بايد در كنار دورههاي
علمي-كاربردي قرار گيرد تا با مفاهيم مد و لباس هم آشنا شوند كه وقتي صحبت از لباس با الگوي ايراني و اسلامي ميشود، تصور نكنند با دو تا بتهجقه، لباس ايراني ميشود بلكه بتوانند ايدههايي ارائه كنند كه نماد فرهنگ ايراني در آنها باشد. الان وظيفه ما تربيت طراح و فراهم كردن ميدان براي آنهاست. همانطور كه عرض كردم تلاش ميكنيم موضوعات خيليريزي كه كاملاً در ارتباط با مشاغل مربوط به طراحي و توليد لباس هستند را در طراحي رشته و دوره مدنظر قرار دهيم و تحت عنوان كلي مثل طراحي لباس جلو نميرويم بلكه ريزتر عمل ميكنيم تا يك متخصص در اين حوزه كاربردي تربيت شود.
به نظرتان چرا با وجودي كه تعداد فارغالتحصيلان رشتههاي هنر در كشور كم نيست، ولي قدرت اثرگذاري روي فرهنگ بومي كشور ندارند؟ به نظر ميرسد خود اين فارغالتحصيلان هم بيشتر متأثر از فرهنگ و هنر غرب هستند. اين مسئله به نوع آموزش يا سرفصلهاي دروس ما مرتبط است؟
دو دليل عمده وجود دارد. گام اول سؤال شما به مراكز علمي – كاربردي فرهنگ و هنر برميگردد و گام بعدي هم به فرآيند آموزش در ساير دانشگاهها مربوط است. مجموعه فرهنگ و هنر 97 مركز در سراسر كشور دارد و دانشجوياني تربيت ميكند كه بتوانند در حوزه فرهنگ و هنر يك جريان ملي ايجاد كنند اما طي دو دهه گذشته به دليل نبود مؤسسهاي كه ارتباط و هماهنگي بين آنها را ايجاد و تقويت كند، امكان هدايت رشتههاي حوزه فرهنگ و هنر ارائه شده در اين مراكز و فارغالتحصيلان آنها ذيل يك مفهوم درست، نبود، طوري كه دو دانشجوي موسيقي در دو شهر مختلف از وجود و تخصص يكديگر خبر نداشتند، لذا وزارت ارشاد يك سال پيش اتاق فكر و مركزيتي به نام دانشگاه علمي-كاربردي فرهنگ و هنر ايجاد كرد كه دانشآموختگان مراكز علمي – كاربردي در رشتههاي حوزه فرهنگ و هنر چه حين تحصيل و چه بعد از تحصيل را ذيل يك مأموريت روشن بسيج كند، مثلاً تمام دانشجويان كارشناسي تبليغات در جهت اهداف اداره كل تبليغات معاونت مطبوعاتي حركت كنند يا دانشجويان حوزه مد و لباس ذيل مأموريت ارشاد در اين زمينه حركت كنند.
به بيان ديگر مهمترين علتي كه نتوانستهايم همافزايي داشته باشيم، كمبود يك اتاق فرماندهي و سياستگذاري مركزي بود. نكته دوم مربوط به واقعيت علوم غيربومي ماست. ما در تمامي رشتههاي حوزه فرهنگ و هنر همچنان متأثر از فضاي منابع، كتب و سرفصلهاي درسي وارداتي هستيم و روي نظريههايي كار ميكنيم يا ايدهها و موضوعاتي را مطرح ميكنيم كه بنمايه وارداتي دارند، البته در دانشگاه علمي- كاربردي به دليل وجود جنبههاي مهارتي غلظت آن كمتر است.
علاوه بر اين در مجموعهاي مثل مجموعه ما، كميتههاي علمي– تخصصي وجود نداشت تا سرفصلها و منابع را متمركز ارائه كنند. اخيراً در بررسي يكي از حوزهها به يك ماده درسي رسيديم كه دانشگاههاي كشور آن را با 13، 14 منبع كه به طور جدي با هم تفاوت دارند تدريس ميكنند. حالا اساتيدي كه در اين دانشگاهها تدريس ميكنند خودشان دانشآموخته دانشگاههايي با منابع درسي وارداتي هستند، بنابراين اصل بوميسازي علوم و توجه به منابع درسي به طور جدي مهم است.
با وجود اين، ارديبهشت امسال جشنواره سراسري رقابتي معماري با محوريت معماري ايراني را بين دانشجويان خودمان برگزار كرديم. ايدهها و دغدغههايي كه در دل طرحهاي بچهها ديده ميشد، كاملاً مرزهاي معماري ايراني را از معماري غربي نشان ميداد اما فضاي اجرايي غالب كشور هيچ كدام از اين طرحها را برنميتابد، مثلاً طبق الگوي معماري ايراني حياط يك فضاي باز نيست كه هيچ حصاري نداشته باشد و در منزل به حياط باز شود بلكه حياط حريمي محصور به يكسري اتاقها و غرفههاست اما اين الگو نه توسط استاد ما تدريس، نه توسط شهرداري ابلاغ و نه توسط پيمانكار اجرا ميشود و حتي مصرفكننده هم به دليل صرفههاي اقتصادي سراغ چنين طرحهايي نميرود، لذا شما در آثار راهيافته به جشنواره سراسري رقابتي معماري طرحهاي مبتني بر الگوهاي ايراني ميبينيد اما ميان اينكه طراح ما بتواند طرح خود را در جامعه اجرا كند و خريدار داشته باشد، فاصله بسيار زياد است، بنابر اين اگرچه تعداد زيادي از دانشآموختگان ما اصول فرهنگ و هنر بومي و ايراني – اسلامي را آموزش ديدهاند ولي وقتي وارد ميدان كار ميشوند تحت تأثير فضاي عمومي و رايج جامعه قرار ميگيرند. دليل وجود اين فضا هم اين است كه پيشينه و حساسيتهاي فرهنگيمان را منتقل نكردهايم و مؤلفههاي ديگر مثل مؤلفههاي اقتصادي غلبه پيدا كردهاند. كار ما اين است كه دانشجوي معماري را با كاربرد انحنا و خط و گنبد و فضاهاي مقرنس و شاخصههاي معماري ايراني آشنا كنيم اما اينكه فضاي اجرايي براي اين دانشجويان كي فراهم ميشود، منوط به يك همدلي است كه بايد در كل فضاي فرهنگي كشور به وجود بيايد و اين يكي از دغدغهها و مطالبات مقام معظم رهبري از شوراي عالي انقلاب فرهنگي به عنوان قرارگاه فرهنگي كشور است.
ببينيد ايجاد تحول جدي در فضاي معماري شهري نيازمند داشتن قدرت تام و تمام در شهرداري است، بنابراين امروز اگر خروجي ما نميتواند به چنين ايدهآلي دست پيدا كند، به دنبال اين هستيم كه حداقل دانش و انگيزه معماري ايراني را داشته باشد. اين چيزي است كه به عهده مجموعهاي مثل دانشگاه فرهنگ و هنر به عنوان يك مرجع تأمين كننده نيروي انساني است كه در تلاشيم محقق شود.
مقام معظم رهبري بارها تأكيد كردند اداره جامعه بايد به دست فرهيختگان جامعه باشد اما عملاً در مقام اجرا، نخبگان جامعه و دانش آموختگان و دغدغهمندان خيلي منفعل عمل ميكنند. مثلاً صفر تا 100 همين معماري كه اشاره كرديد به شهرداري سپرده شده و اين شهرداري است كه تشخيص ميدهد و تصميم ميگيرد و اجرا ميكند، آن هم بر پايه مؤلفههاي ديگري مثل درآمدپايدار شهري نتيجه اينكه مطالبات مكرر آقا در حوزه معماري ايراني ـ اسلامي زمين مانده است. اين مسئله افكار عمومي را بياعتماد ميكند. يعني فكر ميكنند بيشتر از اينكه پشت اين امر اهتمام و همتي باشد، يك بازي رسانهاي بين مسئولان است. شما به عنوان مدير مجموعهاي كه افرادي با اين دغدغه در آن تربيت ميشوند فكر ميكنيد راهكار برون رفت از اين چرخه اشتباه چيست؟
توجه داشته باشيد سطح دانشگاه و مراكز
علمي -كاربردي در تراز تربيت تكنسينها و نيروهاي كارآمدي است كه عرصه اشتغال حوزههاي مختلف را تكميل ميكنند. تراز دانش آموخته دانشگاه علمي – كاربردي فرهنگ و هنر در مقطع كارداني و كارشناسي، تراز يك فرد تأثيرگذار مديريتي نيست. دغدغهاي كه به آن اشاره ميكنيد در همه حوزهها صورت مسئله مهمي است. حالا صحبت ما به معماري رسيد، آن را بررسي ميكنيم. ولي فرقي نميكند در همه جا همين دغدغه را داريم.
آيا در حوزه موسيقي، تلاشمان براي صيانت از موسيقي اصيل خودمان در برابر موسيقيهاي وارداتي كه با هنجارهاي اجتماعي ما سازگاري كمتري دارند كافي است؟ مطالبهاي كه مرجع ديگري بايد پاسخگوي كلان آن باشد را نبايد از مرجع مجري بخواهيم. جايي به اسم قرارگاه فرهنگي كشور وجود دارد كه اگر قدرتمند عمل كند و همه بازوان اجرايي خود را در اين حوزه سامان دهد اتفاقات مثبتي ميافتد. من دنبال نقد جايي نيستم اما عرضم اين است كه دانشگاه ما يك قطعه از يك پازل است. بايد در انجام وظايف مربوط به خودمان درست عمل كنيم. براي مثال يكي از جلسات شوراي سياستگذاري جشنواره معماري دانشگاه را در كميسيون اجتماعي مجلس تشكيل داديم. اعضاي كميسيون و نمايندگاني از دستگاههاي مختلف از جمله وزارت كشور و چند تشكل ديگر مرتبط با اين حوزه هم حضور داشتند و اين دغدغهها را مطرح كردند.
حداقل كار ما اين است كه اين دغدغه را زنده نگه داريم و به عنوان يك صورتمسئله در مجامع مختلف آن را مطرح كنيم.
به عنوان آخرين سؤال با توجه به اينكه گفتيد برخي از رشتههايي كه در مجموعه فرهنگ و هنر دانشجو ميپذيرند تا به حال وجود نداشتهاند و بر اساس نياز كشور ايجاد شده، سرفصلهاي درسي و اساتيد و اعضاي هيئت علمي اين رشتهها را از كجا تأمين ميكنيد؟
135 رشته از 183 رشته ما فرآيند تصويب را در شوراي گسترش وزارت علوم طي كردهاند و براي رشتههاي جديد هم به سرعت اين فرآيند را دنبال ميكنيم. در مورد تأمين كادر هيئت علمي هم همچنان دچار مشكل هستيم. آيين نامه هيئت مميزي ما هنوز ابلاغ نشده و ما در حال حاضر در سراسر كشور فقط از اساتيدي استفاده ميكنيم كه داراي كد مدرسي هستند. اين ضعف جدي ما در اين حوزه است و نياز به حمايت وزارت علوم و شكلگيري هيئتهاي مميزه براي انتخاب اعضاي هيئت علمي داريم تا حداقل هر مركز ما يك يا دو عضو هيئت علمي تمام وقت داشته باشد. در گام نخست براي اصلاح موضوع به تدريج از مهر امسال به كميتههاي علمي و تخصصي مان اجازه داديم كه براي مدرسين هر يك از دروس تأييديه صادر كنند. يعني اينگونه نباشد كه يك نفر با يك كد مدرسي برود در يك مركز و هر درسي را تدريس كند.