کد خبر: 665867
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۰
امروز تمدن غرب با وجه های مختلفی ظهور و بروز نموده است، ظاهر تمدن و تکنولوژی غرب مطلوب و مقصود بسیاری از اندیشمندان و کارشناسان و اقوام و کشورها می باشد
محمود احمد آقایی - حمزه بختیاری

باطن و لایه های معرفتی و اقدامات گذشته برای شکل گیری و ظهور مشکل کنونی تمدن بیانگر یک واقعیت انکار ناپذیر است که نیاز به تبیین و دقت نظر دارد در این نوشتار مختصر سعی شده است عنصر طمع که باعث بروز بسیاری از رفتارهای غیر انسانی و شکل گیری انواع تروریسم شده است در لایه های مختلف تمدن غرب مورد اشاره قرار گیرد.

زمانی که کرستیف کلمپ یهودی برای کشف و به دست آوردن مقادیر زیادی طلا از طرف دولت اسپانیا برای حفظ و بقاء گسترش تمدن و تفکر موجود سفر خود را آغاز کرد و در دریاها و اقیانوس ها پس از سرگردانی در سال 1492 م به آمریکا کنونی رسید، ابتدا کلمپ احساس کرد که به هند وارد شده است.

«پی بردن اروپاییان به کشف سرزمین نو با سفر دریانورد ایتالیایی امریگو و سپوچی (Amerigo Vespucci) محقق شد.

در نامه هایی که از وسپوچی در دست است و در سال 1504 م به چاپ رسید یافتن سرزمین نو ثبت شد (مجله زمانه، شماره12و 13، ص23)

و بعدها به نام سرزمین نو شناخته شد و معرفی گردید اما این سرزمین چگونه سرزمینی بود؟ و اروپائیان چگونه بر آن مسلط شدند؟ آیا در این سرزمین اقوام و مردمانی زندگی می کردند؟ آیا تمدن در سرزمین نو وجود داشت؟

پاسخ این سوالات بسیار مهم است.

حرکت آغازین تمدن نوین طمع کشف طلا برای گسترش سرزمین بود یعنی طمع پول و طمع سرزمین اما این حس دنیا طلبی وجدان اروپائیان و فطرت آنان را خاموش کرده بود و اینگونه بود که جنایات بزرگی در آنجا رقم خورد البته تمامی کارها و جنایات آنها از واژه های مقدس و زیبایی استفاده نموده یا ترفندهای مختلفی به کار می بردند تا بتوانند افکار و اذهان آیندگان را نسبت به خود مطلوب جلوه دهند نخستین گروه های استعمارگر انگلیسی که وارد قاره امریکا و یا به تعبیر خودشان دنیای نو شدند خود را قدیسان پارسا نامیدند. آنان این دنیای نو را جایگزین اورشلیم و سرزمین های مقدس عنوان کردند کتاب نسل کشی سرخپوستان امریکا یا حق قربانی کردن دیگران

(نویسنده: منیر العکش ترجمه- حسین خامه یار ص28)

استعارگران انگلیسی از بین بردن اقوام جهان را «زیان جانبی» ناشی از گسترش تمدن و شیوه تمدن نوین و حیات آفرینی عنوان می کردند.

«استعمارگران در توجیه نسل کشی ها و پاکسازی قومی واژه«تقدیر متجلی(ManifesIDeSIiny) را که ابعاد و جوانب دینی دارد برای تداوم سیاست فزون طلبانه و اعتقادات خود برگزدید.(همان، ص23)

در حقیقت امریکا توسط اروپائی ها کشف نشد بلکه سرزمین و تمدنی آنان تصرف شد.

«امریکای شمال و جنوبی، قرن ها قبل از آنکه اروپایی ها از وجود آن آگاهی پیدا کنند میلیون ها سکنه داشته و تمدن های بسیار پیچیده ای مثل سکنه یکی های باستان(از جمله مایاها و آزتک ها) و از 700 سال قبل از میلاد مسیح (ع) تا قرن پانزدهم در آن زندگی می کردند زندگی سرخ پوستان بومی امریکا نیز بر عکس آنچه در صفحه های تاریخ معمولی و رسانه و فیلم های هالیوود منعکس می شود بدوی و وحشی نبوده، بلکه براساس یک نظام با آرامش اجتماعی و همکاری های عشایری و طایفه ای تنظیم شده بودن کتاب امریکا شناسی پروفسور حمید مولدنا ص29:«تصرف قاره امریکا توسط اروپایی ها و به ویژه تهاجم اسپانیایی ها به مکزیک، صلح و آرامش، تمدن و فرهنگ و زبان اصلی مکزیکی ها را به هم زد همان ص31»

قبل از تصرف سرزمین امریکا توسط اروپایی ها اقوام بزرگی مانند موسکیجی ،(muskogecs شیروکیcherokce و کاقاوباسCalawbas و قوم توسکارو، پیکو و پوهاتن و....

زندگی می کردند و اقتصاد و فرهنگ و سیستم اجتماعی خاص خود داشتند.

بومیان منطقه و سرزمین نوین که سرخپوستان بودند مردمانی مهربان و قابل احترام بودند به طوری که با ورود سفید پوستان اروپایی به آن سرزمین از آنها پذیرایی نمودند و با بهترین روش با آنها رفتار نمودند.

اما پس از اطمینان سفید پوستان مهاجم از وضعیت و آرامش خود و بررسی موقعیت خود و اوضاع و زندگی و امکانات بومیان دست به نابودی و از بین بردن آنها از روش های مختلف زدند حتی از آتش زدن مزارع کشاورزی و گرسنه نگه داشتن و زن و بچه و پیر و جوان دریغ نکردند و انواع ویروسی های آبله و مواد میکروبی را وارد زندگی آنها کردند تا با هزینه های کمتری آنها را نابود کنند جالب است که برخی از اقدامات تروریستی آنها با روش های دوستانه بود پتوهایی را از بین بومیان توزیع می کردند که آغشته به ویروس آبله بود که جان انسان های بی گناه زیادی را گرفتند به طوری که بیش از 400 قوم را از بین بردند پژوهش های تاریخی نشان می دهد که رقم 400 قوم و خلق سرخ پوست از بین رفته رقمی بسیار اندک است، چرا که اقوام سرخ پوست بسیاری به کلی از حافظه و اسناد تاریخی محو شده است. در سال 1828 جان لوئیس برلاندیر دانشمند زیست شناس فرانسوی در سفر به تگزاس و انجام تحقیقات گسترده به این نتیجه دست یافت که از میان 52 قوم سرخ پوست که 150 سال پیش فرستادگان هیأت لاسال آنها را شناسایی که ده بودند تنها چهارم قوم زنده مانده بودند و و 48 قوم به کلی نابود شده بودند

(کتاب به نسل کشی سرخ پوست و یا حق قربانی کردن دیگران ص12)

سفید پوستان اروپایی از 97 نوع و بای مرگبار برای نابودی سرخپوستان استفاده می کردند که عبارتند از 41 نوع آبله، 4 نوع طاغوت، 17 نوع سرخچه، 10 نوع آنفولانزا و 25 نوع سل و دیفتری و کولیرا. (همان، 12)

انگلیسی ها اولین افرادی بودند که در آمریکایی شمالی در جنگ با سران بومی و سرخ پوست از مواد شیمیایی و حمله های آبله ای استفاده کردند از جمله در توطئه معروف به پوتیناک که فرمانده انگلیسی به منظور سرکوبی سرخ پوستان دستور استفاده از پتوهای آبله ای را صادر کرد.

تعدادی از سرخ پوستان هم که توسط اروپایی ها کوچ اجباری شدند در بین راه جیره غذایی آنها با آرد و گوشت فاسد تهیه شد تا از این روش تعدادی از آنها را از حیات قانونی و حقیقی خود محروم کنند. در بسیاری مواقع از اردوگاه های نگهداری سرخ پوستان آخرین قرارگاه زندگی پیش از مرگ آنها بوده است در اردوگاه ها و مسیرهای حرکت هم غذای یک سرخپوست یک هشتم غذای یک برده سیاهپوست بود که سفید پوستان اروپا برای بردگی آورده بودند

کینیت کارلی(kennithcarley) در کتاب انتفاضه قوم سو چگونگی مرگ آرام بی آزار ساختن واکوتا را بر اثر گرسنگی به تفصیل شرح داده است...«هنگامی که آندرو میر یک مسؤول امور خوار و بار دولت مندال امریکا با اعتراض تاویاتدوتا رهبه قوم سرخ پوست سانتی مواجه شده چنین گفت:

تاویاتدوتا در واکنش به ناسزاگویی مسؤول امور خوار بار به او حمله کرد و با دستان خود او را خفه کرد و دهان او را با علف های هرز پر کرد.

در پی این حادثه همه قوم سانتی توسط مأموران دولتی امریکا به وار آویه شدند که این موجب بر انگیخته شدن انتفاضه مشهود قوم سو در سال 1862 شد(خامه یار ص22و21).

تو و قوم خود بروید با علف های هرز بیابان خود را مسیر کنید اگر هم مسیر تشدید مرفوع خود را بخورید .

اما اروپاییان و امریکای به وجود آمده این جنایات را چگونه توجیه می کنند.

«علت اصلی مرگ انبوه سرخ پوستان آسیب پذیری آنان در برابر بیماری های مسیری و باهای است که در برابر آن از مصونیت کافی بر خورد از نبودند بنابراین می توان گفت که سرخ پوستان بر اثر مرگ طبیعی از بین رفته اند و مهاجران سفید پوست هیچ و خالق در آن نداشته اند، (خامه یار، ص6)

وباها و بیماری هایی که دنیای نو را فراگرفت و سرخپوستان را هلاک کرد بر اثر عنایت الهی بوده است خداوند این سرزمین را به سفید پوستان بخشیده است تا آن را از لوث وجود سرخ پوستان پاکسازی و دوباره احیا کند. (خامه یار، ص7)

این بیان و منطق که وحشیانه ترین اعمال و ضد بشری ترین اقدامات را با ادبیات دینی توجیه کردن یکی از شگرد های همیشگی و قدیمی رسانه های غرب برای فریب افکار عمومی و وارونه جلو دادن حقایق مورد استفاده قرار گرفته و خواهد گرفت

توجیه تروریسم و جنگ با الفاظ گمراه کننده و امریکا را ناجی قلمداد کردن در تمام صحبت های روسای جمهوری امریکا وجود داشته و در آیند هم خواهد داشت

امروز هم این تمدن همچنان طمع دارد دنیا را از آن خود بکند حرص و ولع در دست یافتن به منابع انرژی و مناطق نفت خیز دنیا از جمله خاورمیانه در رفتار دولتمردان امریکایی مشهود است مسئله نفت و انرژی فقط یک زاویه از طمع و بحران بزرگ امریکا را نشان می دهد طمع یک عارضه فرهنگی و ملی امریکایست که در تمام شئون اقتصادی – سیاسی و نظامی آن رسوخ کرده است طمع بسیار نه تنها ترس ایجاد می کند بلکه چشم و گوش هر نظام و سیستمی را به حقایق و واقعیت ها می بندند

امروز رسانه ها و خصوصاً هالیوود در خدمت طمع و فرافکنی ترس حاصل از طمع امریکا قرار گرفته اند و با خبرسازی و ساخت فیلم و مستند مردم آمریکا و جهان را در جهالت قرار می دهند تا با استفاده از تروریسم بین اصل که ماهیت صهیونیستی دارد بر دنیا حکمرانی کنند.

واژه های ایران هراسی- اسلام هراسی، شیعه هراسی و..... در واقع نشان از عمق ترس و اضطراب تمدنی امریکاست که به بیرون فرافکنی می کند امروز امریکا برای بقا تمدن لیبرال دموکراسی چندین برابر که اروپائیان زمان کشف سرزمین نو دست به جنایت و ترور و خشونت زدند و می زنند . تمدنی که با نسل کشف و غارت و ترور و .... آغاز شد نسلی و فرهنگی به وجود آورده که برای حفظ و بقا و بسط خود راهی جز ادامه دادن روش اجداد خود ندارند در واقع انواع تروریسم زاییده و ساخته پرداخته اروپا و امریکا بوده است.

حال سوال این است که این تمدن چقدر دوام دارد و آیا اینگونه مشخصات و رفتار باعث حفظ تمدن خواهد بود؟

علاوه بر تحلیل تحلیلگران و پژوهش و آینده نگری برخی استراتژیست ها که فروپاشی امریکا را پیش بینی نموده اند.

یک نکته براساس آموزه های دینی و اسلامی قابل طرح است هر چیزی با فطرت پاک بشری و نظام هستی نباشند توان پایداری و ثبات نخواهد داشت فطرت انسان نیازهای خاص خود را دارد و باید براساس آن حرکت شود و تمدن سازی صورت بگیرد تا نیازهای اساسی و حقیقی انسان بر آورده شود امام (ره) در نامه ی تاریخی خود به گوربا چف می نویسند:«... مشکل اصلی امروز شما اقتصاد و آزادی نیست مشکل این است که کمونیسم نمی تواند نیازهای اساسی انسان را بر آورده کند... .

طبیعت و فطرت انسان دو مقوله مهم برای زندگی فردی و اجتماعی است که باید هر دو مورد توجه واقع شوند و هر یک در حد و اندازه خو و در مسیر خود خاموش کردن هر کدام به مانند نابودی و اضمحلال است.

غرب امروز فطرت انسان را خاموش کرده است و لذا نمی توان در آینده آن خوش بین بود.

مولوی در یک از مثنوی های خود داستان یک مکالمه مرد طمع کار باز نیش بیان می کند که قسمتی از آن شاهد مثال خوبی برای این نوشتار می باشد.

«مرد افسون گر بخواند چون عدو او افسون برمار و ما افسون بر او

گر نبودی دام او افسون مار کی فسون مار را گشتی شکار

مرد افسونگه ز حرص و کسب و کار در نیابد آن زمان افسون مار

مار گوید ای فسون گر همین و همین آن خون دیدی فسون من ببین

توبه نام حق فریبی مر مرا تا کنی رسوای شور و شر مرا

نام حقم بست نی آن را وای تو نام حق را وام کردی و ای تو

نام حق بستاند از تو داد من من به نام حق سپردم جان و تن

آن مارگیر نادان بر مار افسون می خواند، نمی داند که مار هم او را افسون می کند اگر خود را با افسون دامی در راه مار نمی گسسته و چگونه خود شکار افسون مار می گشت مرد مارگیر از جهت شدت حرص و طمع در آن موقع که بساط افسون را می گستراند. نمی داند که مار هم در اندیشه افسون برای اوست، مار در درون خود می گوید: ای افسون گر ساده لوح این است افسون تو که بر من میگسترانی، روزی نوبت افسون من هم فرا خواهد رسید.

تو ای بیچاره ی نادان با نام حق مرا می فریبی و با همین نام حق می خواهی مرا در مقابل ناملایمات رسوا و بیچاره کنی؟ تو ناچیز تر از آنی که مرا زبون و ناتوان سازی این احترام نام حق بود که دست و پای مرا بست تو ای نادان ساده لوح نام حق را در راه زندگی دامی در سر را هم گسسته ای

اما گمان نکنن این دغل بازی ها با مقدسات آنهم با مقام شامخ ربوبی در دنیا به هدر برود و روی آنها محاسبه ای صورت نگیرد باید بدانی نام حق حق داد مرا از تو خواهد گرفت.

«تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی ج2 ص174 علامه محمد تقی جعفری )

این بیان زیبای علامه در تفسیر این شعر که این بی عدالتی ها و ظلم ها در دنیا محاسبه می شوند و نتیجه آن مشخص می شود.

لذا ظلم و بی عدالتی و حرص و ولع تمدن غرب هم باعث خواهد شد که نتیجه محاسبه عدالت الهی یقه آنها را بگیرد.

 

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر