کد خبر: 665695
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۳
نگاهي به فيلم رد كارپت
بزرگ‌ترين امتيازات كارهاي رضا عطاران بازي‌هاي روان، ساده و صميمي است كه بسيار راحت و باورپذير جلوي دوربين به نمايش مي‌گذارد.
محمدامين نوروزي
بزرگ‌ترين امتيازات كارهاي رضا عطاران بازي‌هاي روان، ساده و صميمي است كه بسيار راحت و باورپذير جلوي دوربين به نمايش مي‌گذارد. البته عطاران دائماً خود را تكرار مي‌كند، خصوصاً در فيلم‌هاي طنز و بفروش كه بيش از هر چيز دغدغه و انگيزه خنداندن و در اصل گيشه را دارند. عطاران بازيگر خوب اما نويسنده و كارگردان ضعيفي است. او در تيپ‌ها و كليشه‌هايي كه ارائه مي‌دهد، جذاب و مفرح ظاهر مي‌شود و به عنوان كاراكتر طنز همواره براي مخاطب سمپاتي دارد.
فيلم فرش قرمز(رد كارپت) اوج بلوغ و توانمندي بازيگري عطاران را به نمايش مي‌گذارد كه يك تنه فيلمي را با خود مي‌كشاند. يك تنه نه بدين معنا كه در مقام كارگردان، نويسنده و بازيگر ظاهر شده باشد؛ چراكه كارگرداني و نويسندگي فرش قرمز يك كار بسيار دم دستي و نازل است.

 اينكه چرا يك بازيگر به تنهايي مي‌تواند بدون داشتن فيلمنامه، دارا بودن حداقل‌هاي فني يك چيزي بسازد كه برخي نام فيلم روي آن بگذارند و در سالن‌هايي كه مخصوص پخش فيلم است به نمايش در بيايد، از دو سو قابل بررسي است؛ اول توانمندي بازيگري رضا عطاران است، دوم وضعيت بحران زده سينمايي كشور است كه نماهاي كاسه توالتي و شوخي‌هاي سطحي اوج خلاقيت و علت فروش مي‌شود. اگر اينگونه نيست مخاطب در مواجهه با فرش قرمز به چه چيز مي‌خندد؟
چرا اين عاشق سينما طرح فيلمنامه خود را به كارگردانان ايراني ارائه نداده است؟ در ايران موفق نبوده است به خاطر اينكه سينماگران به او اهميتي ندادند يا شرايط موجود اجازه رشد به او نمي‌دهد؟ چرا او كه در ايران ناموفق بوده است، در رويارويي با اسپيلبرگ موفق باشد؟ چرا سينماگري كه در امرار معاش روزمره خود وامانده است، بتواند به جشنواره پر هزينه كن برود؟

داستان پيش نمي‌رود، شخصيت‌ها الكي به داستان اضافه مي‌شوند و باز هيچ نقشي را بازي نمي‌كند، جز براي ديالوگي كردن فيلم كه وقت پر شود و حرف از پاتايا و... به ميان آيد، مثل همان زن لوندي كه با او دست نمي‌دهد.   
صحبت كردن درباره بي‌منطق بودن فيلمنامه و از هم پاشيده بودن ساختار روايت و كارگرداني همانقدر غير ضروري است كه بسياري از ديالوگ‌ها و سكانس‌هاي فيلم غيرضروري است و فقط از اين رو در فيلم حضور دارند نه براي آنكه ساختار فيلمنامه و كارگرداني درست باشد بلكه بار لودگي و خنده‌هاي جاهلانه كار بيشتر شود. سرگرداني عطاران در كن، سرگرداني سينماي ايران است، اين مسئله را به بهترين شكل نشان مي‌دهد.

از پرفروش و پرمخاطب بودن فرش قرمز كه شايد جاي آن به لحاظ ساختار با ارفاق نهايتاً در نمايش خانگي باشد، مي‌توان به وضعيت تراژيك سينماي ايران پي برد. فرش قرمز داستان يك عاشق سينما (رضا عطاران) آس و پاس است كه با زحمت به جشنواره كن در كشور فرانسه مي‌رود تا با استيون اسپيلبرگ ملاقات داشته باشد و به او طرح فيلمنامه‌اي را ارائه بدهد.  فرش قرمز بيش از آنكه نيش و كنايه‌اي به وضعيت سياسي و فرهنگي ايران باشد كه در نماي پاياني و نمادين فيلم با انداختن پرچم كشور به روي خود در حالي كه تنها و غريب روي فرش قرمز خوابيده است،  بخواهد سبب و علت آوارگي و درماندگي را نشان بدهد، فيلم مرثيه‌اي براي سينماي ايران است كه فيلم پرمخاطب و جذاب آن حتي از فيلم‌هاي عامه‌پسند و گيشه‌اي سخيف و سطحي سابق خود در سينماي ايران، بسيار نازل‌تر و سخيف‌تر است. تو گويي در اين سينما هرچقدر سخيف و بي‌مايه‌تر چه در ساختار فني و چه در محتوا فيلم بسازي، فيلمساز موفق‌تري خواهي بود.  عطاران علت وجودي خود در سينما را كشف كرده است، اينكه دغدغه نشان دادن كاسه توالت دارد، پس فيلم مي‌سازد. بايد ديد او بعد از كاسه توالت شات‌هايش، ‌چه خلاقيت ديگري را براي جذب مخاطب مي‌تواند ارائه دهد .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار