سالها پيش وقتي هنوز به مدرسه نميرفتم براي اولين بار سه مجسمه معروف نگو، نبين و نشنو را ديدم. تا به حال تعاريف متعددي از معناي اعمال اين سه مجسمه شنيده يا خواندهام. اما معناي كلي آن در مورد بدي است؛ بديهايي كه ميگوييم، ميشنويم و ميبينيم. زماني كه گفتو گوي بلند محمد يعقوبي را خواندم، ياد آن سه مجسمه افتادم؛ شباهتهايي از جنس زشت بودن حرفها، زشت بودن عقيده و زشت بودن تصاويري كه در ذهن خواننده اين گفتوگو متبلور ميشود.
محمد يعقوبي در گفتوگوي خود به سانسور در ايران پرداخته است. اين گفتوگو اولين بار در يادداشت بلندي كه در خبرگزاري تسنيم منتشر شد، مورد نقد قرار گرفت. يادداشتنويس با اشاره به جزئيات گفت و گوي يعقوبي اين سؤال را مطرح كرده بود كه آيا محمد يعقوبي نورچشمي مديران هنري است؟ اين يادداشت بعد از آن در چند رسانه ديگر نيز بازتاب داشت و البته محمد يعقوبي نيز در سايت شخصياش از نوشتن يك جوابيه تند عليه آن يادداشت خبر داده بود كه هيچ روزنامه يا خبرگزارياي حاضر به انتشار آن نميشود و بعد به توصيه مجيد سرسنگي مديرمجموعه خانه هنرمندان از انتشار آن صرف نظر ميكند. اما اجراي «دل سگ» بهانهاي را به دست رسانههايي چون ايسنا، روزنامه شرق، اعتماد و صبا ميدهد كه به انحاي مختلف اين نويسنده و كارگردان تئاتر را در دايره توجه خود قرار داده و به وي تريبوني براي پاسخگويي به انتقادات بدهند. در صورتي كه صحبتهاي يعقوبي در گفت و گو «درباره سانسور» داراي بخشها و جملاتي است كه نميتوان از كنار آن به سادگي عبور كرد. روز گذشته سايت خبري رجانيوز نگاه دوبارهاي به گفت و گوي يعقوبي داشته و بخشهاي حاشيهدار آن را باز نشر كرده است؛ به طور فهرستوار اين بخشها را ميتوان در سخنان يعقوبي برجسته دانست. ابتدا نظر يعقوبي درباره اينكه تئاتر يك نوع رابطه جنسي است و بايد در آن دو طرف(هنرمندي كه تئاتر را اجرا ميكند و تماشاچي) به ارضا برسند!
يعقوبي همچنين به تجربياتش در ناديده گرفتن هنجارهايي چون بغل كردن بازيگر مرد توسط بازيگر زن طي اجراي نمايش يا سيگار كشيدن بازيگر در هنگام ماه رمضان ميپردازد. يعقوبي در ادامه به حجاب زنان ميپردازد و آن را نشانه اقتدارگرايي نظام ميداند! اين كارگردان حتي به جشنوارههايي كه به وي جايزه دادهاند نيز رحم نكرده ضمن به سخره گرفتن جشنواره فجر، هنرمنداني را هم كه در اين جشنواره حضور پيدا ميكنند به باد انتقاد ميگيرد!
رجانيوز در گزارش خود از بيتوجهي مسئولان نسبت به صحبتها و رفتار يعقوبي را ابراز ميكند. از زمان انتشار يادداشت تسنيم، هيچ واكنشي از سوي علي جنتي يا علي مرادخاني معاون هنري ارشاد رخ نداده است در صورتي كه به گفته رجا، در پي بازداشت گروه سازنده كليپ هپي، حتي رئيسجمهور هم وارد ميدان شد و همه از لزوم شاد بودن گفتند. آنچه باعث تأسف است، ريشه دواندن سياست تسامح و ناديده گرفتن خطاهاي فعالان برخي از هنرها از سوي مديران هنري است؛ سياستي كه در آن محمد يعقوبي كه اين روزها در نقش طلبكار ظاهر شده است، هيچ گاه از اينكه تئاتر را به رابطه جنسي تشبيه كرده است، مؤاخذه نميشود! كسي كه انقلاب را زير سؤال برده، نظام حكومتي را مسخره كرده و اصلاً خطقرمزهاي اخلاقي برايش با خط رژ لب فرقي ندارد، چطور به عنوان هنرمند آزادانه فعاليت دارد و معمولاً هر سال بيش از يك كار روي صحنه ميبرد. يعقوبي به پشتگرمي حمايتهاي دولتي، فعال است و رسماً يكي از رانتخوارهاي يقهسفيد تئاتر به شمار ميرود. چند وقت پيش بود كه دكتر قطبالدين صادقي به رانتخواري امثال محمد يعقوبي و محمد رحمانيان پرداخت كه اين دو كارگردان تئاتر سريعاً با استفاده از رسانههاي حاميشان پاسخهاي تندي را به صادقي دادند، اما ادبيات تند اين دو مانع از يادبردن واقعيتها نميشود. شخصي مانند يعقوبي كه خود را در نقش يك مخالف نظام (اپوزيسيون) نشان ميدهد، رفيق شفيق كمكهاي نقدي و غيرنقدي مديران تئاتري است و اين از جمله طنزهاي تلخ وضعيت فرهنگي ما است! مديراني كه دوست دارند نبينند، نشوند يا نگويند تا كساني چون يعقوبي هرچه ميخواهند بگويند، بنويسند و روي صحنه ببرند. در آخر نيز هر مدير آماري از تعداد تئاترهاي اجرا شده و تعداد تماشاگران آنها ارائه ميكند و كار را به مدير بعدي ميسپارد، اما محتواهاي تهوعآور برخي از اين آثار نمايشي همچنان به قوت خود در بازاجراها باقي ميمانند.