کد خبر: 661100
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۵
«ماه عسل» تلويزيون با همه اتفاقات خوب و بدش تمام مي‌شود
شايد يكي از وجوه تمايز برنامه «ماه عسل» به عنوان يك تاك‌شوي ايراني، حضور سوژه‌هاي متفاوت در اين برنامه است كه هركدام نماينده قشر و اقليم معيني از دايره‌اي است كه در آن زندگي مي‌كنيم.
مونا اسفندياري
شايد يكي از وجوه تمايز  برنامه «ماه عسل» به عنوان يك تاك‌شوي ايراني، حضور سوژه‌هاي متفاوت در اين برنامه است كه هركدام نماينده قشر و اقليم معيني از دايره‌اي است كه در آن زندگي مي‌كنيم. صندلي‌اي كه قرار است فردي روي آن بنشيند داستان و ماجرايش منتهي نمي‌شود به شمال تا جنوب تهران و دامنه‌اي را شامل مي‌شود كه در آن تمام اقوام و حتي اقليت‌ها در آن مي‌گنجند. شما در طول يك ساعت و چند دقيقه تماشاگر و شنواي داستاني هستيد كه قطعاً تصويرسازي‌اش در ذهن هربيننده به شكلي است و فيلمي برايش ساخته مي‌شود اما فيلمي با رعايت خصوصيات رفتاري و گويش همان ميهمان كه آن روز براي اولين بار ملاقاتش مي‌كنيم و تا پيش از اين شايد در صفحات روزنامه فقط حديث مهم‌ترين برهه زندگي‌شان را در چندخط خوانده باشيم.
اين حقيقي‌ترين تصويرسازي يك مخاطب است، آن هم در حالتي كه خيلي از كارگردان‌هاي ما از روايت داستان‌هاي متفاوت عاجز شده‌اند، يك بيننده پاي «ماه عسل» هر روز يك فيلم تماشا مي‌كند. فيلم‌هاي ما فقط به سوژه‌هاي شمال تهران و قشر متوسط و گاه گاه دغدغه‌هاي طبقه فرودست تهران منتهي مي‌شود و نقشه ذهني سينماگرانمان اين همه اقوام و اين همه اتباع را در خود جا نمي‌دهد و همين مي‌شود كه در سينمايمان شاهد تكرار و تكرار و تكرار چندين باره داستان‌ها هستيم. امسال «ماه عسل» شايد به اندازه سال گذشته در ارائه سوژه‌هاي دهان پركن موفق نبود و داستان‌هاي عجيب و غريبي روايت نشدند كه در اين باره بايد تيم سوژه‌يابي‌اش را مقصر دانست اما ميزانسن براي مجري و تهيه كننده برنامه كه به زعم نگارنده قهرمان هر قسمت است به درستي چيده شد.
 عليخاني قصه آدم‌هايش را گوش داد و حتي اگر شده به صورت نمايشي (كه همان هم در تلويزيونمان به ندرت اتفاق مي‌افتد) با قصه آدم‌‌هايش در يك ساعت و اندي زندگي كرد.وي  امسال كمبود داستانك‌ها و فرعي‌هاي مختلف در زندگي كسي كه روبه‌رويش نشسته را با سؤالات به‌جا و پيچ و تاب دادن به گفت‌وگو جبران كرد و يك خط ساده آنها را تبديل به چندخط كرد. هرچند در رمضان 93 يك چيزهايي كه برنامه را برق مي‌انداخت مانند سال گذشته رعايت نكرد، مثل پوششي كه اغلب تكراري بود و پيش از اين برتنش ديده بوديم اما جذابيت‌هاي او در زبان بدن به عنوان يك مجري و دايره واژگاني كه به نظر مي‌آيد دارد آن را براي خودش مي‌كند و نگاه‌هاي كنجكاو به دوربين و ارتباط جالبش با پشت دوربين، تكراري بودن پوشش او را برايمان عادي كرد. رنگ سرد زمينه دكور و آن آبي پررنگ غالبي كه در روزهاي اول تصور كرديم دارد حس گفت‌وگو با آن زير سؤال مي‌رود با فيلمبرداري درست و استاندارد و بستن قاب‌هاي خوب از بين رفت و حداقل پيمان قانع در دكورسازي نمره قبولي گرفت. (هرچند در نورپردازي واقعاً بايد تهيه‌كننده برنامه دقت بيشتري در تأييد نهايي‌اش مي‌كرد.)
   مأمني براي لحظات خاص
اما نكته‌اي كه امسال شاهد آن بوديم و بعد از چند سال حالا ديگر نمود پيدا كرده، اين است كه «ماه عسل» براي مردم تبديل به يك مأمن براي طرح لحظه‌هايي از زندگي‌شان است كه در آن دچار بهت، سكوت، تعجب، غم و شادي‌هاي بزرگ شدند. انگار ديگر براي هركسي هر رخدادي پيش بيايد كه ميخكوبش كند، هم خودش و هم اطرافيان سريع به او يادآوري مي‌كنند: «برو براي ماه عسل تعريف كن!» اين موضوع حتي در برهه‌اي از پخش امسال اين برنامه تبديل به شوخي و لطيفه پيامكي در فضاي مجازي هم شد. در دل اين نكته موضوعي به نام «مديريت روايت» وجود دارد كه احسان عليخاني حالا در آن استاد شده، خرده‌اي شمايل بازجويي هم به خودش بگيرد، مخاطب ناراحت نمي‌شود كه انگار سخن خود را از زبان مجري دارد مي‌شنود و سؤال از نگاه او طرح مي‌شود. جسارت در طرح برخي از مسائل از هزارتوي زندگي فردي كه مقابلش نشسته با رعايت اين ريسك كه ممكن است يك آدم بعد از اين برنامه اگر مديريت روايت وجود نداشته باشد، نابود شود و زندگي برايش سخت، تبحري مي‌خواهد كه با اغماضي اندك، عليخاني آن را دارد. هرچند كه در «ماه عسل93» انگار به خاطر فضاي پرقضاوت مجازي مجبور شد تعهدش در برابر زندگي آينده افراد را بالاتر ببرد تا حرف و حديث دامن سوژه‌هايش را نگيرد. مجموع اينهاست كه ميهمان حس مي‌كند پشت پرده اين برنامه صاحبخانه است و براي ميليون‌ها آدم مي‌نشيند از خاص‌ترين و شايد خصوصي‌ترين لحظات و بزنگاه‌هاي زندگي‌اش با اين تريبون حرف مي‌زند.
   الگويي براي فيلمنامه‌نويسان
كاش فيلمنامه‌نويس‌ها و كارگردان‌هايمان مي‌نشستند و حداقل چند قسمت از اين تاك شو را مي‌ديدند و متوجه مي‌شدند كه داستان وجود دارد اما كاراكترها، كاراكتر نيستند، حسي كه در اين برنامه وجود دارد اينكه آدم‌ها رنگ خود را دارند، لهجه خودشان، گاف‌هاي خودشان، حتي نشستشان هم جلوي دوربين قالب گرفته و خشك نيست، يا حتي خيلي از آنها بهترين لباسشان را هم نپوشيده و انگار پس ذهنشان با اين برنامه احساس راحتي مي‌كنند. اين آدم‌ها از آدم‌هاي فيلم‌هايمان داستانشان بيشتر است اما خيلي كمتر از بازيگرهايمان بازيگرند و كمتر از بازيگرانمان جلوي دوربين هول مي‌شوند و خودشان را جمع و جور مي‌كنند. اين بازيگرها يك كارگردان شش دانگ دارند و نگران نيستند حتي اگر شناسنامه‌شان را بدهند دست احسان عليخاني. . . . اينجا ثبت احوالي است كه حالشان را بد نمي‌كند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار