کد خبر: 660972
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۲
گزارش اختصاصی دانا/
حق تعیین سرنوشت حقی جمعی است؛ بدین معنا کـه بیشـتر بـه عنـوان حـق مردمان شمرده شده نه حق هر فرد. در مواد 1 و 55 منشور ملل متحـد و در مـاده 1میثاق‌های بین‎المللی حقوق مدنی و سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز حـق ملتها برای تعیین سرنوشت خود شناخته شده اسـت

 

به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی دانا؛ حق تعیین سرنوشت، گرچه از نظر تـاریخی بـرای نخسـتین بـار در قـانون اساسـی ایالات متحده به صورت «حق» مردم برای انتخاب و مشارکت در تشـکیل حکومـت به رسمیت شناخته شد و در اعلامیه چهارده ‌ماده‌ای ویلسون رئیس‌جمهـور امریکـا (1) در جریان جنگ اول جهانی و همچنین میثاق جامعـه ملـل بـه صـورت حمایـت از اقلیتهای قومی جایگاه برجسته‌ای پیدا کرد، اما در منشـور ملـل متحـد بـا پیشـنهاد اتحاد شوروی وارد شد(2) و نام سازمان بـه پیشـنهاد چرچیـل از اشـعار لـرد بـایرون  انگلیسی از «ملل» متحد گرفته شد(3) تا برخاسته از همین اصل باشد.

اتخاذ این اصل به تلاش برای مقابله با حق اکتساب سرزمین به وسـیله زور و عـدم توجه به منافع مردم سرزمین مورد بحث باز می‌گردد. در 14 اوت 1941 که اعلامیـه مشترک امریکا و انگلیس به نام «منشور آتلانتیک اصول امریکایی و انگلیسی» منتشر شد، ملاحظاتی را درباره جنگ و اهداف امضاکنندگان برای آینده سیستم بین‌المللـی در بر‌داشت. امضاکنندگان ایـن منشـور رسـماً تصـرف ارضـی و سـایر شـیوه‌هـای تفوقطلبی را محکوم و مخالفت خود را بـا هرگونـه تغییـرات مـرزی کـه بـر ضـد «خواسته‌های آزاد مردم» صورت گرفته باشد، اعلام کردنـد. آنـان حـق «همـه مـردم برای انتخاب شکل حکومتی که تحت لوای آن زندگی می‌کنند» را محترم شمردند.(4)

در زمان تهیه پیشنویس منشور حقوق ملل متحد و با توجه به بحث‌هـایی کـه  در کنفرانس‌های مقدماتی شده بود، کمیته مسئول تهیه پیشنویس نیز چندین نکته را برای اعمال اصل تعیین سرنوشت ضروری دانسته بود: رابطة نزدیـک ایـن اصـل بـا خواست واقعی مردم که به طور آزاد بیان می‌شود و مطابقت این اصـل بـا اهـداف و اصول منشور از جمله اصل تمامیت ارضی؛ فقدان هیچگونه الزامی برای به اسـتقلال رسیدن اقلیتها.(5)

حق تعیین سرنوشت حقی جمعی است؛ بدین معنا کـه بیشـتر بـه عنـوان حـق مردمان شمرده شده نه حق هر فرد. در مواد 1 و 55 منشور ملل متحـد و در مـاده 1میثاق‌های بین‎المللی حقوق مدنی و سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز حـق ملتها برای تعیین سرنوشت خود شناخته شده اسـت؛ بنـابراین هرچنـد ایـن حـق شناخته‌ شده در حقوق بین‌الملل، جنبة فردی نیز دارد کـه نمونـة آن مـاده 25 میثـاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است، ولی با توجه بـه مـواد 1 و 55 منشـور ملـل متحد و ماده 1 مشترک در دو میثاق، آن را باید حقی جمعی دانسـت کـه مردمـان از آن برخوردارند و میتوانند از آن به صورت جمعی بهره‌منـد شـوند. دیگـر ویژگـی برجستة حق تعیین سرنوشت، پیوند نزدیک این حق با خواست واقعی مردمان است که باید آزادانه بیان شود. بدین معنا که حق تعیین سرنوشت متعلق به همـه اعضـای یک جامعه دانسته شده و آنها باید این حق را دور از هرگونه فشار و در فضایی آزاد اعمال کنند.

«اعلامیه اعطای استقلال به کشورها و مردمـان مسـتعمرات» در قطعنامـه 1514 مجمع عمومی سال 1960 را می‌توان آغازگر روند استعمارزدایی و رسمیت بخشیدن به آن در سازمان ملل دانست. در این قطعنامه با تأیید مجـدد حقـوق مسـاوی بـرای تمامی مردان و زنان جهان، ایجاد شرایطی بر اساس احترام بـه حقـوق برابـر و حـق تعیین سرنوشت همه مردم و رفاه و صلح برای مردم جهـان پیشـنهاد شـد و احتـرام جهانی برای حقوق بشر و آزادیهای اساسی بدون هـیچ تبعیضـی بـر اسـاس نـژاد، (6) جنس، زبان یا مذهب عنوان شـد.

همچنـین در ایـن سـال اعلامیـه 1541 مجمـع عمومی سازمان ملل نیز سه راه برای خودمختـاری کامـل سـرزمینهـای غیرمسـتقل تعریف کرد. دو سال بعد از صدور این اعلامیه‌ها، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کمیتة ویژه ضداستعمار (استعمارزدایی) را تأسیس کرد تا بر اجرای این قطعنامـه‌هـا (7) نظارت کند.

در قطعنامه 1803 مجمع عمومی با عنوان «حاکمیـت دائـم بـر منـابع طبیعی» نیز که در 14 دسامبر 1962 صادر شد، به نـوعی بـر حـق تعیـین سرنوشـت اقتصادی ملتها اشاره کرده و حاکمیت دائم بر روی ثروت و منابع طبیعی را جزئی (8) اساسی از حق تعیین سرنوشت مردم عنوان می‌کند.

از دیگر اسنادی که در دهه 1960 میلادی در آن به حق تعیین سرنوشت اشـاره شده و حائز اهمیت بسیاری است، پیش‌نویس دو میثاق بین‌المللی مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی و اجتماعی است که در سال 1966 در مجمع عمـومی بـه تصـویب رسیده و در 1976 به اجرا درآمدنـد. (9)

مـاده نخسـت هریـک از ایـن دو میثـاق در نخستین بند خود اعلام می‌دارد همه مردم اختیـار تعیـین سرنوشـت خـویش را دارا هستند و بنابراین مختارند نظام سیاسی خویش را معین نموده و آزادانـه بـه توسـعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش همت گمارند. برابر بند سوم میثاق، همچنـین کشورهایی که مسئولیت اداره سرزمین‌های غیرخودمختـار و تحـت قیمومیـت را بـه عهده دارند، موظفند برابر مقررات منشور ملل متحد، وسایل تحقق حق آزادی مـردم (10) در تعیین سرنوشت خود را تسهیل کرده و آن را محترم شمارند.

در سال 1977 «قطعنامه اعلامیه اصول حقوق بین‌الملل در مورد روابط دوستانه و همکاری میان دولتها بر اساس منشور ملل متحد» مفهوم وسیعتری از اصل حـق تعیین سرنوشت را ارائه کرد. یکی از اصول هفتگانة این اعلامیه اصل حقوق برابـر و تعیین سرنوشت بود. این اعلامیه خواستار پرهیز دولـتهـا از اقـدامات قهرآمیـز در جهت محروم کردن از حق تعیین سرنوشت شد که در غیـر ایـن صـورت مـردم در بر اسـاس ایـن  مبارزه علیه چنین دولتی از حمایت بینالمللی برخوردار می‌شوند. (11)

اعلامیه در پروتکل الحاقی به عهدنامههای ژنـو 1949 در زمینـه حقـوق بـین‌المللـی بشردوستانه، در جهت اعمال حق ملتها در تعیین سرنوشت خود آمده است:

نهضت‌های آزادی‌بخش ملی در صورتی میتوانند از این پروتکل پیوسته از حقوق و تکالیف مقرر در آن برخوردار شـوند کـه اولاً درخواسـت الحـاق توسط مقامی که نماینده ملتی است صورت گرفته باشد. ثانیـاً چنـین ملتـی درگیر مخاصمه از نوع مخاصمات مسلحانة مردم یک سرزمین علیـه سـلطه استعماری و اشغال خارجی و علیه رژیم نژادپرست باشد. بدین ترتیـب در این پروتکل، شرایط اعطای اعتبار به جنگهای آزادیبخش ملی در راستای (12) حق تعیین سرنوشت را مشاهده می‌کنیم.

در راستای مبارزة هرچه تمـامتـر بـا اسـتعمار در سـال 1990 مجمـع عمـومی سازمان ملل، دهه 1990-2000 را دهه بینالمللی برای ریشهکنی اسـتعمار نامیـد کـه برنامه‌های خاصی برای اقدام طرح‌ریزی میکرد. در سـال 2001 پیـرو ایـن اقـدام و پایان دهه اول ریشه‌کنی استعمار، مجمع دومین دهه استعمارزدایی را نیز اعلام کـرد، به این ترتیب دهه 2001-2010 دومین دهه اسـتعمارزدایی نـام گرفـت. (13) در آغـاز دومین دهه استعمارزدایی و در 22 مارس 2001 دبیرکل سـازمان ملـل گزارشـی در مورد «اجرای اعلامیه اعطای استقلال به کشورها و مردمان مسـتعمرات در دهـه دوم ریشه‌کنی استعمار» ارائه نمود که در آن به اعمـال صـورتگرفتـه توسـط دبیرکـل و طرح اقدام برای دهه دوم بین‌المللی ریشه‌کنی استعمار اشاره شده است. (14)

به این ترتیب پنج جنبه از حق تعیین سرنوشت قابل شناسایی است که عبارتنـد از:

1. حق مردمان در چهارچوب یک دولت به داشتن استقلال و برکنـار بـودن از دخالت دولت‌های دیگر در امور دولتشان؛

2. حق مردمان یک مستعمره که با نیروی بیگانه اداره میشود، در پایان دادن به سلطه استعماری و به دست آوردن استقلال؛

3. حق مردمان برای انتخاب دولتی که می‌خواهنـد در چهـارچوب آن زنـدگی کنند. این حق به معنای حق انتخاب دولت متبوع یک گروه جمعیتی است و دربـارة اقلیتهای قومی، نژادی و ملی میتواند به صـورت درخواسـت خودمختـاری بیـان شود؛

4. حق تعیین سرنوشت، همچنین به معنای حـق مردمـان یـک سـرزمین بـرای گزینش نظام سیاسی دلخواهشان است؛

5. جنبة دیگر از حـق تعیـین سرنوشـت، همـان اسـت کـه در مـاده 25 میثـاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی آمده و به معن

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار