گرچه يافتن واژه مناسب براي توصيف اقدامات جنايتكارانه رژيم صهيونيستي در جنگ غزه كار سختي است اما شايد بتوان از عبارت «زمين سوخته» براي تبيين ماهيت راهبرد نظامي اين رژيم و از «هولوكاست فلسطيني» براي توصيف عمق و گستره جنايات ناشي ازاجراي اين استراتژي در غزه استفاده كرد.
اين رژيم كه از سالها و حتي دههها پيش در فكر خلاص و رهايي از غزه است، بعد از تحولاتي كه در هفته اول جنگ صورت گرفت راهبرد «زمين سوخته» را به منظور تقسيم نوار غزه به دو قسمت شمالي و جنوبي در محور شجاعيه و همچنين قطع تنها گذرگاه مرزي غزه در مرز رفح به مرحله اجرا گذاشت. ازجمله اين تحولات غافلگيري رژيم صهيونيستي از گستره پدافند موشكي گروههاي مقاومت و همچنين دستيابي آنها به قدرت هوايي با به پرواز درآوردن پهپادهاي ابابيل با قابليت حمل مواد منفجره بود، كه كارايي همه تلاشهاي صورت گرفته اين رژيم بعد از جنگهاي 33 روزه سال 2006 و 22 روزه سال 2008 از تقويت سامانه دفاع موشكي موسوم به گنبد آهنين گرفته تا ايجاد آمادگي دفاع شهري به عنوان مهمترين نقطه آسيب پذيري اين رژيم در پشت جبهه را زير سؤال برد و موجب شكلگيري اعتراضهاي گسترده داخلي به عملكرد دولت نتانياهو شد. در چنين شرايطي ابتدا رژيم صهيونيستي دستهاي تسليم را در پوشش درخواست آتش بس زودهنگام بالا برد اما از آنجا كه آتش بس پيشنهادي مصر به علت گنجانده نشدن ملاحظات و درخواستهاي گروههاي مقاومت با مخالفت آنها روبهرو شد- كه همين مسئله انتقاد كشورهاي غربي از جمله امريكا را به همراه داشت- لذا رژيم صهيونيستي از همين موضع كشورهاي غربي حداكثر استفاده را به عمل آورد و براي جبران شكستها و ناكاميهاي قبلي، جنگ زميني را آغاز كرد، اما شكستهاي پي در پي نظاميان اين رژيم در جنگ زميني (كه تاكنون بيش از 50 كشته، 150 زخمي و انهدام چندين فروند تانك ميركاوا به همراه داشته است )اين رژيم را بر آن داشته است كه در كنار اجراي استراتژي زمين سوخته به خصوص در شرق غزه از ايجاد هولوكاست فلسطيني نيز ابايي نداشته باشد. چنانكه تاكنون دست كم 120 بمب يك تني بر سر ساكنان منطقه غزه ريخته شده ضمن اينكه منطقه شجاعيه در معرض مستقيم آتش توپخانه قرار داشته كه در نتيجه اين حملات تاكنون حدود 700 نفر شهيد و 4هزار نفر ديگر زخمي شدهاند كه البته هر لحظه بر آمار شهدا و زخميها افزوده ميشود و اين در حالي است كه اين رژيم با حمله عمدي به مراكز درماني و بيمارستاني از مداواي مجروحان جلوگيري ميكند و از اين طريق ميخواهد آمار تلفات فلسطينيها را افزايش دهد. در واقع رژيم صهيونيستي ميكوشد كشتار و قتل عام ساكنان غزه را به حدي افزايش و گسترش دهد كه شكستهاي سنگين نظامي خود را در پوشش آن گم و پنهان سازد و اين نشان ميدهد كه اگر جلوي حملات اين رژيم گرفته نشود بر گستره و جنايتهاي آن افزوده خواهد شد.
حال سؤال اين است كه چگونه ميتوان جلوي ادامه اين حملات را گرفت؟
شايد در نگاه اول چنين به نظر برسد كه برقراري آتشبس ميتواند يكي از اين راهها باشد اما در اين زمينه چند مشكل وجود دارد. نخست اينكه اين رژيم برخلاف هفته اول جنگ اكنون زير بار برقراري آتش بس نميرود و ميخواهد كار را يكسره كند كه همين امر موجب شد شركتهاي هواپيمايي امريكايي و اروپايي همزمان با رايزنيهاي جان كري و بان كي مون پروازهاي خود را به تل آويو به حالت تعليق در آوردند كه اين امر با مخالفت و خشم مسئولان صهيونيستي مواجه شد. دوم اينكه حتي اگر به فرض هم در مقطع كنوني آتش بس برقرار شود هيچ تضميني براي تأمين شروط گروههاي مقاومت و از همه مهمتر جبران تلفات انساني و خسارات وارده بر فلسطينيها وجود نخواهد داشت. از طرف ديگر تجارب گذشته نيز بارها اين واقعيت تلخ را به اثبات رسانده كه از مراجع بينالمللي نيز هيچ اقدام عملي عليه رژيم صهيونيستي صورت نخواهد گرفت. در چنين وضعيتي اتخاذ دو راهكار ميتواند سرنوشت جنگ غزه را به نفع فلسطيني تمام كند. نخست گشايش جبهه جديد در كرانه باختري به خصوص آنكه نخستين جرقههاي انتفاضه سوم نيز در آنجا زده شد اما در نتيجه جنگ غزه به طور مقطعي فروكش كرد. همچنانكه گروههاي مقاومت در غزه با پدافند موشكي خود به كمك فلسطينيهاي ساكن كرانه باختري آمدند كه بعد از قتل مشكوك سه نوجوان شهرك نشين در معرض موج جديد سياست سركوب قرار گرفته بودند، اكنون نيز نوبت فلسطينيهاي ساكن كرانه باختري و حتي فلسطينيهاي ساكن اراضي اشغالي سال 1948 است كه با قيام خود به كمك نزديك به 2 ميليون فلسطيني ساكن غزه بيايند كه با هولوكاست جديد از سوي صهيونيستها مواجهند. و دوم همبستگي ملتهاي مسلمان درجهان است كه با ارائه كمكهاي مادي و معنوي خود مردم فلسطين را در نبرد سرنوشت ساز جاري تنها نگذارند و روز جهاني قدس ميتواند اين فرصت استثنايي را در اختيار ملتهاي مسلمان و آزاديخواه در جهان قرار دهد.