220 سينماگر ايراني كه در ميانشان اسامي چون داريوش مهرجويي، رخشان بني اعتماد، پرويز پرستويي، كمال تبريزي، عليرضا داودنژاد و پوران درخشنده به چشم ميخورد در واكنش به معضل هميشگي حضور فيلمهاي ايراني در شبكههاي مجازي آن هم بدون رعايت حقوق صاحب مادي و معنوي آن اثر خطاب به مخاطبان اينترنتي نامه نوشتهاند و در آن از مردم خواستهاند كه با رعايت حقوق مادي و معنوي آنها از سينماي ملي حمايت كنند. هر چند انتشار اين نامه با واكنش انتقادي و جالب توجه كاربراني مواجه شد كه معتقد بودند هنرمندان در درجه اول خود بايد به حقوق ديگران واقف باشند.
جزئيات نامه سينماگران به مخاطبان سينما«دنياي اينترنت در سالهاي اخير فرصتهاي بسياري را براي عرضه و تقاضا به وجود آورده است. كافي است در هر نقطه جهان كه نشستهاي به اينترنت وصل شوي تا همه دنيا در محدوده اتاق تو جاي بگيرد. ميتواني آخرين اخبار را بخواني، كارهاي بانكيات را سر و سامان بدهي، تازهترين فيلمهاي جهان را ببيني، دوست پيدا كني، بر دانش خود بيفزايي، سود كني يا زيان برساني، بيآنكه حتي قدمي از خانهات خارج شوي. اما برخورداري از اين سهولت و سرعت در فضاي مجازي، به قرباني شدن جريانهايي نيز منجر شده و ميشود كه «سينماي ملي ايران» از نمونههاي شاخص آن است.» اين بخشي از نامه سينماگران كشورمان خطاب به مخاطبان اينترنتي در داخل و خارج از ايران است. آنها در نامهاي نوشتهاند كه حضور هر فيلم در شبكههاي مجازي، وقتي بدون رعايت حقوق صاحب مادي و معنوي آن اثر صورت ميگيرد، بلافاصله نبرد نابرابري را ميان سودجويان با توليدكنندگان و پخشكنندگان قانوني آن اثر آغاز ميكند كه شكست مظلومانه صاحبان آثار، نتيجه قطعي آن است.
220 سينماگر ايراني سپس از بينندگان آثارشان خواستهاند كه در وطن و در غربت نسبت به آسيبي كه بر آنها وارد ميشود، حساسيت و احساس مسئوليت بيشتري داشته باشند.
از قضا اين هنرمندان خطر را از جانب وبسايتهايي دانستهاند كه بدون داشتن هر نوع قراردادي با مالكان آثار، به طور غيرقانوني فيلمهاي داستاني، مستند و كوتاه ايراني را به مردم عرضه ميكنند. با اين حال عدم پيوستن ايران به كنوانسيون جهاني برن، امكان كپيبرداري غيرقانوني را در داخل و خارج از كشور ميسر ساخته است. در واقع از آنجا كه آثار ايراني «كپيرايت» ندارند، صاحبان اين آثار نيز از حق پيگيريهاي قضايي پس از به سرقت رفتن و كپي شدن آثارشان محروم هستند. به همين خاطر 220 سينماگر ايراني از مردم خواستهاند كه مخاطبان آگاه، استدلال رندانه سارقان هنري مبني بر كپيرايت نداشتن آثار ايراني و مجاز بودن استفاده از آنها را نپذيرفته و سند «كپي رايت» آثار ايراني را در محكمه وجدان فرهنگي خود امضا كنند.
بازجويي و حق خواهي خوانندگان اين نامه از هنرمنداناين خواسته و اين نامه سرگشاده سينماگران ايراني اما كمتر با همدردي خوانندگانش مواجه شده است. يكي از كاربران در نقد آن، اين سؤال را مطرح كرده كه آيا اين دوستان سينماگر خودشان آثار سينمايي و تلويزيوني ساير نقاط دنيا رو با رعايت كپيرايت تهيه ميكنند؟ديگري نوشته است: اين سينماگران محترم مگر شخصاً براي كپيرايت آثار خارجي احترامي قائل هستند؟براي حق مردم جهت تماشاي فيلمهاي روز سينماي جهان روي پرده چطور؟ همه خوب ميدانيم كه علت اصلي عدم نمايش فيلمهاي خارجي در سينماهاي كشور بابت اقداماتي بوده كه اين عزيزان در انحصار سينماهاي كشور براي نمايش فيلمهاي خودشان انجام دادهاند.
كاربري ديگر نيز اين نظر را ارسال كرده كه هر موقع سينماگران به شعور مخاطب احترام گذاشتند و آثار سينمايي درست و حسابي توليد كردند، مردم هم اين سند را امضا ميكنند.
جالب است كه اين نظرات ابعادي ديگر از رويايي را كه سينماگران به دنبالش هستند، رو ميكند. ميل و رغبت براي كپيكردن حد و مرز جغرافيايي نميشناسد. اين قبيل سرقتهاي هنري و فرهنگي در تمام دنيا مرسوم هستند و همين موضوع به ساخته شدن نرمافزارهاي رابطي چون تورنت يا فيري دانلود منجر شده است؛ با اين حال، اين جهانشمولي دليلي براي رسميت و شأنيت بخشيدن به يك حركت ضد فرهنگي نيست. هر چند اين حركت ريشههاي ناشناخته خود را دارد. كارگردانان ايراني كه امروز نامه سرگشاده مينويسند براي دفاع از حقوق مادي و معنوي خود حقي برگردن دارند؛ فيلمسازي محل ارتزاق آنها است. هزينهاي پاي ساخت فيلمشان خرج شده و آنها از محل فروش اثر ميخواهند روزي حلالشان را كسب كنند. اما در مواردي، اين روزي نيز خود آغشته به همين ماجراي كپيكاري است.
كارگرداني چون داريوش مهرجويي كه نامه را امضا كرده، آيا خود واقف است كه سوژه فيلم اخيرش را از يك سوژه و نمايشنامه خارجي گرفته است؟ بدون شك اگر اين اقدام او در كشوري ديگر جز ايران اتفاق ميافتاد، مهرجويي موظف به پرداخت هزينهاي به صاحب اصلي اثر در كنار پرداخت جريمه نقدي بود اما او زير سايه گريز ايران از حقوق بينالمللي كپي، اين حق را نپرداخته و امروز چشم به رعايت اين حق از سوي مردم دارد. از سوي ديگر، وقتي هنرمند دغدغه ساخت فيلم محبوب مخاطبش را نداشته باشد و زحمت كنكاش براي يافتن سوژه مورد علاقه مردمي را به خود راه ندهد، حاصلش ساخت فيلمي ميشود كه مخاطب به اندازه خريد بليت سينما برايش ارزشي قائل نيست. مردم ترجيح ميدهند براي افزودن بر سياهه اطلاعات فيلم خود اين قبيل فيلمها را به قيمت نازلي بخرند و در خانه تماشا كنند. اگرچه اين معضل هميشگي را نميتوان يك شبه حل كرد ولي شايد يك راه براي حل آن، پيوستن به قانون جهاني كپيرايت باشد؛ قانوني كه اگر اجرا شود، اجازه دست اندازي هنرمند به سوژه هنرمندان داخلي و خارجي ديگر را نميدهد و از سوي ديگر دامنه فعاليتهاي نافي قوانين كپي در اينترنت را به حدي محدود ميكند كه كاربران قانونگريز نيز به راحتي قادر نباشند همچون سابق محصولات مورد نظرشان را بدون پرداخت حق مؤلف از سايتها كپي كنند؛ اما يك راه حل ديگر هم هست و آن اينكه از هنرمند گرفته تا مردم عادي همه بيايند و رعايت مباني و اصول اخلاقي را از خودشان شروع كنند.