شخصيت الهي و روح بزرگ اميرالمؤمنين باعث شده است تا در طول تاريخ بسياري از آزادانديشان با مطالعه زندگي اين بزرگمرد تاريخ، شيفته عدالت و مريد شيوه زندگي امام(ع) شوند. كتابهايي كه توسط پژوهشگران غيرمسلمان درباره شخصيت و زندگي امام(ع) نگاشته شده است، مؤيد اين موضوع است. تأثيرپذيرياي كه بسياري از انديشمندان معاصر از زندگاني حضرت علي(ع) داشتهاند، منجر به نگاشتن كتابهاي متعددي در اين زمينه توسط پژوهشگران و شعراي غيرمسلمان شده است كه برخي از آنها در جشنواره سالانه بارانغدير حضور مييابند و زمينه براي آشنايي بيشتر ميان آنها و متفكران شيعي فراهم ميشود.
جورج جرداق متفكر مسيحي از جمله آزادانديشاني است كه به تحقيق پيرامون زندگي اميرالمؤمنين پرداخته است و حاصل اين تحقيق نگاشتن كتاب «امام على، صداي عدالت انساني» توسط اين نويسنده لبناني است. اين نويسنده و پژوهشگر گفتوگويي با ايبنا داشته است كه بخشي از آن در ذيل ميآيد:
«محيط اجتماعي من داراي مشخصات خاصي است كه مايلم آن را به محيط خاص و محيط عام تقسيم كنم. اول محيط كشورم و سپس محيط خانوادهام. فضاي كشور لبنان فضاي عربي خالص است زيرا انسانهايي كه با آنها زندگي ميكنم همگي عرب هستند. در اين محيط تمام عرف عربي شامل اسلامي، عربي يا وثني كه قبل از اسلام و مسيحيت وجود داشته است و هر چيزي كه اختصاص به عرب دارد، موجود است. اين ميراث ماست. نكته جالب آن است كه امام علي(ع) را عرب به خودش تخصيص ميدهد. همانگونه كه شيعه او را فقط متعلق به خود ميداند، چون او از اين لحاظ جزو ميراث ماست.
از سويي شما ميدانيد كه مواردي همچون شعرخواني و پايكوبي و دور هم جمع شدن همگي از آداب عربي قديمي است كه بعداً هم در اين كشور زيادتر شده. اين از زاويه فضاي عمومي آن، در مورد فضاي اختصاصي و محيط خصوصي كه محيط خانه و خانواده خود من است، بايد بگويم خانواده ما معروف به خانواده اهل علم و دانش هستند. پدران و اجداد من همگي با دانش ارتباط مستقيم داشتهاند و كتابخانه شريفي كه تمام اين كتابهاي تاريخي و يادگار در آن است و از ميراث پدران و اجداد من به شمار ميروند، دليل و شاهدي بر مدعاي من است. هنگامي كه بچه كوچكي بودم در محيط جغرافيايي بسيار زيبا زندگي ميكردم. وقتي از مدرسه بازميگشتم به طرف گياهان خاص، صخره يا زير درختان ميرفتم و كتابهاي عربي همچون «مجمعالبحرين» شيخ نصيف النزجي و متنبي را حفظ ميكردم.
برادرم مرا به خواندن نهجالبلاغه
تشويق كرد
پدر، مادرم و معلم من، مرا درك نميكردند، به همين دليل سراغ برادر بزرگم ميرفتم. او شاعر و دانشمند رياضي و زبان بود. يادگيري اين مطالب نزد وي از مطالب مدرسه برايم شيرينتر بود. پس در حالي كه نوجواني كوچك بودم سراغ برادر بزرگم فؤاد رفتم. وي سراينده قصيدههايي در مدح امام علي(ع) بود كه آنها را براي زائران ايشان ميخواند. با تشويق او تصميم گرفتم «نهجالبلاغه» را بخوانم و آن را حفظ كنم. در حقيقت من چيزي حدود 70درصد مطالب نهجالبلاغه را حفظ كردم. تمامي اين فضاها شامل مطالعه «نهجالبلاغه» در دوران كودكي و تمام چيزهايي كه من از برادر بزرگتر خود شنيده بودم، همگي باعث رشد فكري من در مورد امامعلي(ع) شد و امام علي(ع) به عنوان فردي واقعاً عظيم و بزرگ در ذهن و ضميرم جا گرفت و هرچه پيش ميرفتم بيشتر به اين نتيجه ميرسيدم كه بايد درباره امام علي(ع) كاري جهاني كرد و شخصيت او را به شكل متفاوتي معرفي كرد كه حاصل تأثير همه اينها، همين كتاب شد.
من براي فهم امام علي(ع) 40 بار نهجالبلاغه را خواندم. اين كار نوعي تفكر و نوعي احساس شگرف در من به وجود آورد. يادم نيست اما وقتي كتاب را مينوشتم يك فضايي مرا ياري ميكرد. نهجالبلاغه براي من يك اثر آسماني دلانگيز بوده است. فكر ميكنم مهمترين متون فلسفي و ادبي عرب را كه هر جوياي علمي به آن نياز دارد، در خود جاي داده است.
ادبيات امام علي(ع)؛ عاليترين نمونه بلاغت
انشاي علــي(ع) پس از قــرآن، عاليترين نمونه بلاغت است. بلاغت و ادبيات علي(ع) هميـشه در خدمت تمدن و بشريت بوده و خواهد بود. در رويارويي با اين كتاب و اين نثر عظيم چه ميتوانستم بگويم و بنويسم جز آنكه از خودم و از بشر پرسش كنم. استفهامهاي پيدرپي من از انسان و انسانيت است. چون علي(ع) صداي همه انسانيت است.
واقعاً سزاوار است كه در جهان امروز، آتشافروزان جنگ و عوامل و مسببين بدبختيهاي ملتها و افراد، به سخنـان و كلمات قهرمان انديشه انساني، بزرگمــرد وجدان انساني، عــلي بن ابيطالب(ع) گوش فرا دهند و آنها را حفظ كنند و در مقابل گوينده بزرگ آن سخنان، سر تعظيم فرود آورند. وقتي از مدرسه فارغالتحصيل شده بودم و به نوشتن در روزنامههاي عربي در دانشكدههاي بيروت ميپرداختم، در همان دوران نوجواني پس از تشويق برادرم پي بردم كه ادبيات امامعلي(ع) در اين كتاب براي عميقشدن در دو موضوع يكي ادبيات عربي و ديگري در فلسفه عربي كمكم خواهد كرد. اول با اين نظر شروع به مطالعه نهجالبلاغه كردم. پس از سالها مطالعه، دانش من درباره امام علي(ع) افزايش يافت اما بعدها دوست داشتم دانش و معلوماتم را با توجه به اينكه در حال تدريس اين دو موضوع در دانشكده بودم افزايش دهم، پس دنبال مطالبي كه درباره امام علي(ع) نوشته شده بود و خصوصاً كتابهاي نويسندگان معاصر مثل العقاد، التحسين و ديگران گشتم. بسيار مطالعه كردم و هرچه بيشتر مطالعه ميكردم بيشتر پي ميبردم كه اين مرد بزرگوار در جهان مظلوم است و لازم است كه امام علي(ع) با آثاري متفاوت و ادبياتي جهان شمول به جهان معرفي شود. بسياري از كساني كه در مورد ايشان صحبت كرده بودند درباره مسائل تاريخي ايشان سخن گفته بودند، مثل اينكه آيا خلافت و ولايت حق او بود يا خير، چه كسي موافق و چه كسي مخالف او بود و ساير مسائل اينچنيني. به نظر من اين مسائل چيزي نيست كه فرزندان قرن جديد و حتي شيعيان اين زمان به دنبال آن باشند بلكه مسائلي فراتر از اين موضوع مطرح است.
اگر روشنفكران با كتاب نهجالبلاغه آشنا شوند، آثار جهاني خلق خواهند كرد.
امام علي(ع) بزرگتر از چارچوب تاريخي است كه او را در آن محدود كردهاند. من فكر ميكنم اگر روشنفكران و نويسندگان جهان فقط با يك كتاب نهجالبلاغه آشنا شوند و مفاهيم آن را درك كنند، آثار جهاني بزرگي درباره او خلق خواهند كرد اما جهان عربي و اسلامي شخصيت او را محدود كرده است. هرچه جلو ميرفتم بيشتر احساس ميكردم كه لازم است «نهجالبلاغه» را دوباره بخوانم. به «نهجالبلاغه» بازميگشتم، پس ديدم كه در آن نكات زيادي هست كه هنوز بزرگي و عظمت اين مرد در آن كشف نشده است. بر من آشكار شد كه او يك رهبر مصلح به خاطر تفكر وجودياش است، رهبر وجودي در باطن و در فقر و نياز است و به ذهنم رسيد كه روي اين كتاب كار كنم.»