سال هاست با ديدن اين جمله ميگويم خدايش بيامرزد...
اما اين بار اي كاش خدا بيامرزدمان، هشت روز از ميهماني خدا گذشت.
هشت روز از ماهي گذشت كه نزد خداوند بهترين ماهها، روزهاى آن بهترين روزها و شبهاى آن بهترين شبها و لحظههاى آن بهترين لحظههاست.
هشت روز از ماهي گذشت كه خيليها قدر ميهماني و منزلت صاحبخانه را دانستند و اهل كرامت خداوند قرار گرفتند و خوابشان تسبيح بود و نفسشان عبادت و اعمالشان مورد قبول.
اما...
هشت غروب غمبار هم گذشت
براي همچو مني كه به ميهماني آمد اما...
... اما زرق و برق ميهماني را ديد و صاحبخانه را از ياد برد و بر درهاي باز بهشت گذر كرد و از آنها به درون نظري نيفكند، جواز عبور از صراط را در مقابل ديدگان خود ديد اما به راحتي از آن گذر كرد، سنگيني بار جان را بر دوش خود حس كرد اما آن را زمين نگذاشت و خلاصه كلام به جاي بهشت دروازههاي بسته جهنم را كوبيد و منتظر باز شدن نشست و بدبخت كسى است كه از آمرزش پروردگار در اين ماه محروم باشد.
گهى به مسجد و ميخانه هم روى گاهى
نه در ميانه راهى نه خارج از راهى
به مار ماهى مانى، نه ماهى و نه مار
تقلبى چه كنى؟ يا مار باش يا ماهى
بايد يك دل شد، يكرنگ يكرنگ، يا سفيد سفيد يا...
و ميشود سفيد سفيد شد كه اگر نميشد خدا باب توبه را باز نميگذاشت، شايد هم به خاطر وجود چنين خدايي است كه سياهيها در سفيدي صفحه كودكيمان رنگ مييابند و پايكوبان ما را به ناكجاآبادها سوق ميدهند و حتماً كسي زيباتر از سيدالساجدين نخواهد گفت: «فلو اطلع اليوم على ذنبى غيرك ما فعلته و لو خفت تعجيل العقوبه لاجتنبته لالانك اهون الناظرين الى و اخف المطلعين على بل لانك يا رب خير الساترين و احكم الحاكمين و اكرم الاكرمين ستار العيوب غفار الذنوب علام الغيوب تستر الذنب بكرمك و تؤخر العقوبه بحملك فلكالحمد على حلمك بعد علكم و على عفوك بعد قدرتك
خدايا! اگر كسى غير از تو بر گناه و انحراف من باخبر مىشد، آن را انجام نمىدادم و اگر از تعجيل عقوبت گناهم مىترسيدم، باز هم از آن اجتناب مىنمودم. خدايا! اين امر به خاطر اين نيست كه تو از همه كسانى كه ناظر به من هستند، كمارزشترى يا آنكه آگاهى تو از همه بر من كمتر است؛ بلكه آنچه به من جرئت داده، اين است كه تو اى پروردگار از همه سر پوشترى و از همه كريمتر و جوانمردترى؛ ستارالعيوبى، غفار الذنوى، علامالغيوبى، به بزرگوارى خود گناه مرا مخفى نگه مىدارى و كيفرم را به تأخير مىاندازى چون بردباري خدايا! سپاس تو را بايد به جا آورد كه بر گناهم آگاهى و بردبارى مىكنى، قدرت و توانايى و كيفر دارى و باز هم گذشت مىكنى.»
پس بياييم توبه كنيم
«و توبوا الى الله من ذنوبكم و ارفعوا اليه ايديكم بالدعاء فى اوقات صلواتكم فانها افضل الساعات ينظر الله عزوجل فيها بالرحمه الى عباده يجيبهم اذا ناجوه و يلبيهم اذا نادوه و يعطيهم اذا ساءلوه و يستجيب لهم اذا دعوه
اى گروه مردم ! در ماه رمضان از گناهانتان به درگاه خدا توبه كنيد و در وقت نمازها، دست نياز و دعا به درگاهش دراز كنيد؛ زيرا وقت نماز، بهترين ساعتها است. خداى متعال در آن ساعت به بندگانش نظر لطف مىكند و پاسخ مناجاتش را ميدهد و اگر او را صدا زنند، پاسخ مىدهد دعايشان را به اجابت مىرساند.»
اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم، اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم اللهم اغفرلى الذنوب التى تحبس الدعاء اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء
خدايا! بيامرز گناهانى كه پردهها را از بين مىبرد و آبروريزى مىكند. خدايا! بيامرز گناهى كه موجب نزول عذاب و نقمت مىشود. خدايا! بيامرز گناهانى كه نعمتها را تغيير مىدهد.»
و به هنگام افطار يا لحظات سحر از خدا بخواهيم «و هب لى الجد فى خشيتك و الدوام فى الاتصال بخدمتك حتى اسرح اليك فى ميادين السابقين و اسرع اليك فى المبادرين و اشتاق الى قربك فى المشتاقين و ادنو منك دنواالمخلصين و اخافك مخافه الموقنين و اجتمع فى جوارك مع المؤمنين
خدايا! آنچنان جديت و كوشش در راه خوف و خشيت خود به من عطا كن تا در اثر آن، تقرب و نزديكى مخلصين را به تو به دست آورم و همانند افراد به يقين رسيده از ذات احديت تو ترسان باشد»
از خدا بخواهيم لذت عبادتش را با خلوص به ما بچشاند... كي وقت خوشي ما ميرسد؟
اگر حسرت به دل ماندهايم كه يك نماز با حال بخوانيم، از خدا بخواهيم باز هم لطفش را نصيب ما كند.
خدايا نكند اين آخرين حضور دنيويام در رمضان باشد و من صداي زنگ بيدار باش قيامت را نشنوم يا بشنوم اما از خواب بيدار نشوم. خدايا بيدارم كن و سختي قيامت را بر من آسان گير. خداي من، مني كه تاب و تحمل گرسنگي دنيا را ندارم چگونه ميتوانم گرسنگي و تشنگي قيامت را بر بدن ضعيفم تحمل كنم...
... و تشنگي كه دگر بار نواي ياايتهاالنفس المطمئنه را در جانم بيدار ميكند و رجوعي را به يادم ميآورد كه راضيه مرضيه... و امام حسن كه چقدر مظلوم است، امام رمضان را ميگويم، امام حسن خلق، كريم اهل بيت را ميگويم همو كه تشنگي رمضان... و لبان تشنه بر ياد او سبقت ميگيرد و حسن را در كوچه پسكوچههاي بنيهاشم غريب و دل شكسته...
و بياييم خلقمان را نيكو گردانيم تا در آن روز كه گامها بر پل صراط لغزان است به آساني از آن عبور كنيم.
و بياييم بهترين اعمال را انجام دهيم، آنچه پيامبر(ص) بر امير دلها(ع) امر فرمود؛وجودمان را از گناه دور كنيم و از محرمات دوري بجوييم و...
و در يك كلام آدم شويم
آيا ميشود؟