کد خبر: 650082
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۶
نگاهي به فيلم «پنچ ستاره» اولين تجربه كارگرداني مهشيد افشارزاده
آنتوان چخوف نويسنده شهير روسي در جمله‌اي مي‌گويد كه اگر در اول داستانتان تفنگي به ديوار آويزان است اين تفنگ بايد تا پايان داستان حداقل يك بار شليك شود
احمد محمدتبريزي

آنتوان چخوف نويسنده شهير روسي در جمله‌اي مي‌گويد كه اگر در اول داستانتان تفنگي به ديوار آويزان است اين تفنگ بايد تا پايان داستان حداقل يك بار شليك شود. اين دقيقاً بدان معني است كه بايد از هر صحنه و جمله اضافي كه هيچ كمكي به پيشبرد داستان نمي‌كند خودداري كنيد. اگر در صحنه‌اي تفنگ را نشان دادي بايد از آن استفاده كني وگرنه هيچ لزومي براي نشان دادن اسلحه نيست. جمله‌اي بجا كه نمايشنامه‌نويسان و فيلمنامه‌نويسان بايد به آن دقت كنند و از صحنه‌هاي اضافي كه هيچ بار دراماتيكي براي كاري كه مي‌نويسند ندارد، صرفنظر كنند.
اما علي‌اكبر قاضي‌‌نظام، فيلمنامه‌نويس «پنج ستاره» انگار اعتقاد چنداني به اين جمله چخوف ندارد و اگر چنين اعتقادي داشت سعي مي‌كرد در فيلمنامه‌اي كه مي‌نويسد اين اصل مهم را رعايت كند. «پنج ستاره» فيلمي است پر از صحنه‌ها، شخصيت‌ها و ديالوگ‌هاي اضافي كه هيچ كمكي به پيشبرد داستان و بهتر شدن فيلم نمي‌كنند و معلوم نيست بر اساس چه منطقي در فيلم گنجانده شده‌اند. صحنه‌هايي كه اگر تك‌تك آنها را از فيلم حذف كنيم نه تنها هيچ اتفاقي براي فيلم نخواهد افتاد بلكه باعث بهتر شدن آن هم خواهد شد.
«مريم» با بازي ديبا زاهدي، دختري از طبقه پايين جامعه در دانشگاه آزاد قبول مي‌شود و حالا براي جور كردن شهريه دانشگاهش به استخدام هتلي كه مادرش در آن كار مي‌كند، در‌مي‌آيد و در هتل يك سري اتفاقات براي او مي‌افتد. در ابتداي فيلم ديبا زاهدي وقتي براي ثبت‌نام به دانشگاه رفته با ليلا بلوكات كه دختري پولدار و از طبقه مرفه است آشنا مي‌شود. اين آشنايي با سوار شدن مريم به ماشين دوست پولدارش تمام مي‌شود. اما در ميانه‌هاي فيلم دوباره سروكله بلوكات در هتل پيدا مي‌شود و ديگر خبري از او نمي‌شود. در آخر نمي‌فهميم اصرار بر نقش بلوكات در اين فيلم چه بود و اگر چنين نقشي در فيلمنامه گنجانده نمي‌شد چه اتفاق خاصي مي‌افتاد؟ شايد فيلمنامه‌نويس با نشان دادن ماشين مدل بالاي بلوكات و چند جفت كفش در صندلي عقب و مقايسه او با مريم مي‌خواسته فاصله طبقاتي را نشان دهد و كاش اين فاصله طبقاتي به شكل بهتر و تأثيرگذارتري نشان داده مي‌شد. باز هم متوجه نمي‌شويم نشان دادن جمع كردن امضاي اعتراض براي كيفيت غذاهاي دانشگاه توسط بلوكات چه كاركرد منطقي داشت.
يا در سكانس‌هاي ديگري چند بار خبر مردن مادر بهنوش بختياري را مي‌شنويم كه واقعاً چه اصراري براي نشان دادن اين صحنه‌ها وجود داشته كه چندين بار هم تكرار مي‌شود. مثال‌هاي بارز اينچنيني در فيلم بسيار است. همانند سكانسي كه مريم و مادرش در خانه تنها هستند و مادر مريم با ديدن لباس شستن مادرش به سوي او مي‌رود و دست‌هايش را مي‌گيرد. سكانسي در همين حد كوتاه، خنثي و بدون فايده.
«پنج ستاره» در سكانس‌ها و پلان‌هايي كاملاً به رپورتاژي براي هتلي كه لوكيشن فيلم اصلي است تبديل مي‌شود. نشان دادن در و ديوار و مبل و پرده جز تبليغ براي هتل هيچ فايده ديگري براي فيلم ندارد.
اگر قاضي نظام به جاي پرداختن به جزئياتي كه هيچ كمكي به فيلم نمي‌كند به طرح يك داستان قوي فكر مي‌كرد «پنج ستاره» مي‌توانست در مقام يك فيلم خوب اجتماعي كه مي‌خواهد درباره فاصله طبقاتي حرف بزند قدعلم كند. ولي اولين فيلم مهشيد افشارزاده به شدت از داستاني كه گره‌هاي قوي و نقطه عطف‌هاي جذاب داشته باشد عاجز است. دختري براي كار به هتل مي‌رود و ما تا قبل از گم شدن ساعت آميتا باچان شاهد حرف‌هاي خاله‌زنكي بازيگران زن هستيم. حتي باز هم نمي‌فهميم چه اصراري به حضور آميتا باچان در فيلم بوده در حالي‌كه در هيچ صحنه‌اي هيچ تصويري از او نمي‌بينيم و در تمام مدت فيلم هيچگاه حضور او را باور نمي‌كنيم؛ حضوري مصنوعي، خيالي و غيرقابل باور.
شايد كارگردان يا فيلمنامه‌نويس به شدت تحت تأثير فيلم‌هاي هندي بوده‌اند كه تا اين اندازه از نام بردن باچان و خواندن ترانه‌هاي هندي استقبال كرده‌اند. داستان فيلم را هم مي‌توان به فيلم هندي‌هاي معروف با يك پايان خوش نزديك دانست. ساعت آميتا باچان گم مي‌شود و همه درگير اين گم شدن هستند كه ناگهان با سخنان تأثيرگذار شهاب حسيني، سحر قريشي تحت تأثير قرار مي‌گيرد، ساعت پيدا مي‌شود و همه چيز ختم به خير مي‌شود؛ يك پايان‌بندي ضعيف، كليشه‌اي و قابل حدس.
مي‌توان از بازي بازيگران بايد به عنوان معدود نقاط مثبت فيلم اشاره كنيم. حضور شهاب حسيني با آن نوع خاص حرف زدن كمك بسيار زيادي هم در بالا بردن سطح كيفي فيلم كرده و هم مي‌تواند در گيشه طرفدارانش را به سينما بكشاند. ديگر بازيگران فيلم مانند زاهدي و بختياري و محمود جعفري با بازي‌هايشان يك قدم از فيلم جلوتر هستند و انگار شخصيت‌ها فيلم را به جلو مي‌برند نه داستان شخصيت‌هايش را. «پنج ستاره» از لحاظ كارگرداني و ساخت بد نيست ولي به شدت از نداشتن يك فيلمنامه خوب رنج مي‌برد.
اگر افشارزاده كه به گفته خودش براي ساختن اولين فيلمش تلاش بسياري كرده در نخستين گامش براي فيلمسازي، كمي حساسيت، وسواس و دقت بيشتري نشان مي‌داد، در آينده مي‌شد از او به عنوان يكي از كارگردانان زن با آتيه سينماي ايران حساب كرد. افشارزاده در «پنج ستاره» بيشتر در‌گير حساب و كتاب‌هاي اقتصادي براي فيلمش بوده تا ساختن يك درام جذاب. هنوز زود است با ساختن يك فيلم درباره كارنامه فيلمسازي افشارزاده قضاوت كرد و بايد منتظر ماند و فيلم‌هاي بعدي اين كارگردان تازه‌كار را ديد. فعلاً او فرصت بزرگي را براي ديد‌ه شدن از دست داد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار