شايد اولين سؤال پيرامون سخنراني ديروز رئيسجمهور در افتتاحيه نمايشگاه كتاب اين باشد كه چگونه ميتوان در چند جمله متوالي منتقدين دولت را بيشناسنامه و داراي ذهن كوچك و دروغگو و بياخلاق و مال بيتالمالخور! و تهمت زن و... خطاب كرد و بلافاصله در جملات بعدي از توصيه براي عدم ايجاد تفرقه و از اعتقاد دولت به دخالت نكردن در امور فرهنگي و در مميزي هيچكس بهتر از افكار عمومي نيست و صاحبان فرهنگ نياز به ارشاد ندارند و... سخن گفت! سادهترين سؤال اين است كه چرا آقاي رئيسجمهور و حاميان افراطيشان نقدهاي منتقدان را به مميزي افكار عمومي نميسپارند؟ البته اين همه تناقضها و ايرادات وارده به اين سخنراني نيست...
از دولت توقع مطابقت گفتار و كردار نداشته باشيم!
از آغازي كه دولت كارگزاراني – اصلاحطلب يازدهم بر سر كار آمد، اهل رسانه ميدانستند كه در تعامل با اين دولت و در درك واكنشهاي آن به نقدهاي منتقدين، بايد خويشتندارتر و صبورتر باشند. باوري نانوشته اما عميق وجود داشت كه مردي از انديشه و منش اويي كه سردار سازندگي ناميده ميشد، بر سر كار آمده و اهل سياست هنوز در خاطرههايشان مانده بود كه رئيس دولت سازندگي آن همه در برابر انتقادات منتقدين خويش غيرخويشتندار بود كه مردم ميتوانستند پاسخ سرمقاله كيهان عليه دولت را از تريبون نماز جمعه بشنوند! و دولت يازدهم هم اگر قرار بود فقط درصدي به منش سياسي حامي بزرگ خود اقتدا كند، طبيعي بود كه انتقادهاي منتقدين را تاب نياورد و اجازه نقد را از منتقدين بگيرد و اگر درصدي هم به منش اصلاحطلبان غوغازيست پايبند باشد و تن به منش هياهوگر آنان بسپارد، طبيعي خواهد بود كه به هر انتقادي، فريادهايي بلند شود كه وااسفا! دولت را تخريب ميكنند، تهمت ميزنند، دروغ ميگويند و اينها اقليتي كمسواد و ضدقانون و بيشناسنامه و... هستند. بايد اين دولت را همينگونه كه هست، پذيرفت و پس از هر انتقادي منتظر بود كه موج تخريبها عليه منتقدين، صفحه اول روزنامههاي حامي دولت را لبريز كند و رئيس محترم دولت نيز در اولين فرصت پيش آمده، موضعگيريهاي تند عليه منتقدين داشته باشد. حتي بيراه نخواهد بود كه پس از انتقاد، منتظر رسيدن احضاريه شكايت دولت هم بمانيم. بايد اين رفتارها برايمان عادي شود و ديگر در پي تطبيق گفتار و كردار دولت يازدهم نباشيم؛ آنها در گفتار از آزادي نقد و بيان ميگويند و در عمل، با تخريب و شكايت قضايي و ترور شخصيت با منتقدين برخورد ميكنند؛ دولت كارگزاراني اصلاحطلب است ديگر! اما دولت هم نبايد متوقع باشد با چنين ادبياتي، ادعاي او در آزادي بيان و نقادي و... بر باورهاي ما منتقدين – گرچه اقليت باشيم – بنشيند. چه آنكه آزادي يك جامعه در آزادي مخالفين آن جامعه معنا مييابد و نميشود با آزاد بودن دست و قلم و زبان دولت و حاميانش براي عزل و نصبهاي فلهاي و نوشتن عليه مباني ديني و فيلم ساختن عليه نظام و ترور شخصيتهاي منتقدين دولت و... ژست برقراري فضاي باز و ايجاد آزادي بيان گرفت. هر وقت منتقدين دولت براي گفتن و نوشتن نقادانه عليه دولت از دست و زبان و قلم دولتمردان و رسانههاي حاميشان در امان بودند و آزادي پس از بيان هم داشتند و كسي تخريبشان نكرد و توهيني متوجهشان نشد، آن وقت ميتوان گفت دولت از نقد استقبال ميكند و فضايي امن و آزاد براي منتقدين فراهم شده است.
دولت از مسئوليت خود شانه خالي نكند
روحاني در اين سخنراني تأكيد ميكند: «دولت معتقد است بايد دخالتش را در همه امور كاهش دهد و كار را به صاحبان آن رشته واگذار كند.» وي ادامه داد: «همه ما و از جمله دولتمردان نيازمند به ارشاد صاحبان فرهنگ هستيم.» در اين قسمت توجه رياست محترم جمهور را صرفاً به اصل سوم قانون اساسي جلب ميكنيم كه مطابق آن: «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همه امكانات خود را براي امور زير به كار برد؛ ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوي و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي. بالا بردن سطح آگاهيهاي عمومي در همه زمينهها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانههاي گروهي و وسايل ديگر، آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالي، تقويت روح بررسي و تتبع و ابتكار در تمام زمينههاي علمي، فني، فرهنگي و اسلامي از طريق تأسيس مراكز تحقيق و تشويق محققان و...» دولت يازدهم چگونه ميتواند از مسئوليت خود در اين زمينهها شاني خالي كرده و آن را به طور كامل بر دوش مردم بگذارد و آيا در اين صورت اعطاي بودجههاي كلان به دستگاههاي فرهنگي دولت محلي از اعراب خواهد داشت؟! همواره دولتها امكانات و اختياراتي را دارند كه ميتواند و بايد كه در اختيار فرهنگ و اعتلاي اخلاقي جامعه قرار بگيرد و نميتوان با ژستهاي شيك اعطاي آزادي منكر نقش مؤثر دولت در اين زمينه شد. از سويي اينكه رئيسجمهور ميگويد «ما از همه ميخواهيم با شناسنامه سخن بگويند، بگويند از كجا هستند، بگويند وابسته به كدام جناح هستند، با نام جناح خود سخن بگويند...»، موضعگيري خطرناكي هست؛ اين همه اصالت دادن به جناح، شايسته نيست. هر كس ميتواند بيوابستگي سياسي و جناحي معترض يا حامي دولت باشد و تعريف تودهها – هر قدر هم اقليت باشند – لزوماً در چارچوب جناحهاي خاص و بيشناسنامه دانستن آنها در غير عضويت در جناحهاي خاص نشاني از احترام به منتقدين ندارد.