کد خبر: 642487
تاریخ انتشار: ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۷
معاون اجتماعي نيروي انتظامي علل فراموشي و کمي حافظه را برشمرد.

به گزارش پايگاه خبري پليس، سردار دكتر سعيد منتظرالمهدي طي يادداشتي به بررسي حافظه و چيستي و شگفتي هاي آن پرداخته است.


در اين يادداشت آمده است:


در قسمت نخست اين نوشتار از هفت سئوال اساسي مربوط به حافظه سخن به ميان آورديم كه اغلب ذهن هر يك از ما را مشغول خود مي‌سازند. در آن قسمت به دو سئوال از هفت سئوال، كه يكي از دو پرسش مربوط به ماهيت حافظه بود و ديگري مربوط به انواع حافظه پاسخ گفتيم . اينك در اين نوشتار تلاش مي‌شود تا به چند پرسش ديگر نيز پاسخ گفته شود. در هر مورد نيز سعي بر آن است از يافته هاي نوين پژوهشي مربوط به اين قلمر و بهره گرفته شود. 


3- مراكز مغزي حافظه 


حدود يك سده است كه دانشمندان علوم اعصاب و رفتار در جستجوي مراكز مغزي مربوط به هر يك از انواع حافظه‌اند، آنان در ساليان اخير به مدد بهره‌گيري از فن آوري نوين مربوط به مطالعه مغز ( نظير FMRI يا تصوير برداري طنين مغناطيسي كاركردي ) توانسته اند برخي مراكز مغزي فعال در هر يك از انواع حافظه را شناسايي نمايند. به عنوان مثال آنان نشان داده اند كه بخش عمومي اطلاعات مربوط به ” حافظه اجرايي" در مخچه ذخيره مي‌شوند. به همين سبب، در صورت آسيب ديدن اين بخش از مغز، بسياري از توانمندي هاي مربوط به اين نوع حافظه نيز از بين مي‌روند. همچنين ، اطلاعات مر بوط به ” حافظه معنايي " ( سمانتيك ) عمدتاَ در لوپ پيش پيشاني نيمكره چپ اندوزش مي‌گردد. در حالي كه اطلاعات مربوط به ” حافظه رويدادي " عمدتاَ در لوپ پيش پيشاني نيمكره راست مغز ذخيره مي‌شوند. همچنين ، شواهد متقني وجود دارد كه نشان مي دهد دو مركز مغزي ديگر ، يعني هيپوكامپ و آميگدال ، نقش مهمي در حافظه و يادگيري دارند. مراكز اول نقش اساسي در يادگيري هاي پيچيده دارد و مركز دوم در انسجام حافظه نقش زيادي بازي مي كند. آسيب به هر يك از اين دو مركز نيز اثرات تخريبي شديدي بر حافظه بر جاي مي گذارد . 


اما، صرف نظر از اينكه كدام بخش مغز درگير حافظه و يادگيري است، چند نكته در خصوص رابطه مغز و حافظه ( يا مغز و يادگيري ) در خور توجه‌اند: نخست آنكه ، هر چقدر يك فرد در سال‌هاي آغازين زندگي ( به ويژه دوران طفوليت و كودكي ) در معرض محرك‌هاي بيش تري قرار گيرد ( يعني محيط زندگي او از نظر فرهنگي و محرك‌هاي حسي غني تر باشد ) در مغز او سيناپس‌ها ( اتصالات ) بيش تري شكل مي گيرند و در نتيجه مغز او فعال‌تر خواهد بود. دوم آنكه ، گر چه بخش زيادي از ساختارهاي مغزي قبل از تولد و در سال‌هاي آغازين زندگي شكل مي گيرند، اما آموزش مستمر مي تواند حتي تا بزرگسالي تغييراتي در ساختارهاي مغزي ايجاد نمايد ( حتي با آموزش فشرده و روان‌درماني مي‌توان طرح واره‌ها ( اسكيماها )يي را كه در آغاز زندگي در مغز شكل گرفته‌اند و موجب شكل‌گيري شخصيت شده اند، تغيير داد ). 


سوم آنكه ، آن دسته از اتصالات مغزي كه در عمل مورد استفاده قرار نمي گيرند عملاَ كنار گذاشته مي‌شوند. به همين خاطر وقتي فرد از اتصالات مربوط به يك استعداد ( مثلاَ استعداد موسيقيائي ) استفاده نكند، پس از مدتي آن اتصالات از ميان بر مي خيزند بگونه‌اي كه گويي آن استعداد زائل شده است. 


چهارم آنكه ، هر چقدر يك فرد دانش و مهارت بيش تري كسب كند به همان ميزان مغز او كارآمد تر مي‌شود. و سرانجام بايد به ياد داشت كه مغز قفسه اي براي بايگاني و ذخيره صرف اطلاعات و مهارت‌ها نيست بلكه ساختاري است براي سازماندهي اطلاعات بگونه‌اي كه بتوان به صورت موثر بدانها دست يافت و از آنها بهره گرفت. 


4- علل فراموشي 


اطلاعات به دلايل مختلفي فراموشي قرار مي گيرد، در سطور زير تنها برخي از مهمترين آن دلايل ياد آور مي‌شوند : 


1- تداخل 


تداخل زماني رخ مي دهد كه اطلاعات آموخته شده جديد فرصت رمزگرداني پيدا نكنند. پيش تر نيز گفته شد كه ظرفيت حافظه كوتاه مدت محدود است. بنابراين ، چنانچه اطلاعات زيادي در مدت زمان كمي به فرد ارائه شوند او قادر به رمزگرداني همه آن اطلاعات نخواهند بود و لاجرم اطلاعات كه در آغاز ارائه شده اند جاي خود را به اطلاعات بعدي مي دهند و خود از بين مي روند، بگونه اي كه گويي هرگز آموخته نشده اند. به همين سبب، براي ماندگار كردن همه اطلاعات ناگزير بايد پس از دريافت چند واحد از آن، اندكي تامل ورزيد و با رمزگرداني مناسب آن را روانه حافظه بلند مدت ساخت. 


2- سازماندهي ناصحيح اطاعات 


وقتي اطلاعات آموخته شده به صورت منظم ، و با استفاده از رمزهاي معين ، سازماندهي نشده باشند ، ياد آور ي آنها كاري دشوار است. در چنين شرايطي تصور مي كنيم كه دچار فراموشي شده ايم در حالي كه ممكن است حافظه آسيبي نديده باشد بلكه بازخواني اطلاعات، آنهم به سبب رمزگرداني ناصحيح ، دشوار شده باشد. بنابراين ، بهتر آن است كه همواره اطلاعات را با استفاده از رمزهاي معين و به صورت صحيح ، با تامل و تدبر ، سازماندهي و اندوزش نماييم. 


3- كاهش هشياري 


عواملي نظير خستگي ، مصرف زياد داروهاي مسكن و خواب آلودگي سطح هوشياري را كاهش مي دهند. كاهش سطح هشياري نيز فراخواني اطلاعات از حافظه بلند مدت را با مشكل رو به رو مي‌سازد. 


4- خلق منفي 


شواهد پژوهشي زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد هيجانات منفي ( نظير خشم و نفرت ) و نيز كاهش خلق را به ويژه در افسردگي ) موجب كاهش ظرفيت ذخيره ، اندوزش و بازخواني اطلاعات از حافظه مي‌شود. علاوه بر آن ، اضطراب و تنيدگي
( استرس شديد ) نيز ، به سبب تاثير عميقي كه بر دامنه توجه و ادراك بر جاي مي گذارند ، ظرفيت حافظه را كاهش مي دهند. 


5- اختلالات مغزي - شناختي 


اختلالاتي نظير آلزايمر و دمانس اثرات شديدي بر مراكز شناختي مغز، به ويژه بخش هاي مرتبط با حافظه ، بر جاي مي گذارند. اختلال در حافظه نيز به نوبه خود موجب اختلال در ساير كاركردهاي شناختي مغزها ، نظير توجه ، ادراك و زبان مي‌شود. 


6- الكل 


مصرف الكل موجب اختلال در فعاليت سروتونين مغز مي‌شود. اختلال در فعاليت اين ناقل عصبي – شيميايي نيز شكل‌گيري حافظه را دچار مشكل مي‌سازد. استفاده زياد و مستمر از الكل حتي ممكن است سرانجام منجر به ابتلا به ” سندرم كورساكو" شود كه بر اثر آن كل ساختارهاي حافظه دستخوش اختلال مي گردند. 


7- عدم مصرف مواد غذايي كافي 


ثابت شده است كه كاهش سروتونين ، استيل كولين و نوراپي نفرين ( ناقلان عصبي – شيميايي ) مغز با كاهش ظرفيت حافظه همراه است. به همين سبب، افرادي كه مواد غذايي نظير گوشت سفيد ، سبزيجات ، لوبيا و سويا را كم مصرف مي نمايند ممكن است با كاهش اين مواد در مغز مواجه شوند و در نتيجه دچار ضعف حافظه گردند. 


8- خواب ناكافي 


بي خوابي ، و اساساَ هر نوع اختلال خواب ، دشمن حافظه است . چه ، امروزه ثابت شده است كه اولاَ : كاهش خواب موجب كاهش ظرفيت حافظه كوتاه مدت مي‌شود و لذا يادگيري را با دشواري رو به رو مي‌سازد و ثانياَ : كاهش خواب ، و بي خوابي ، مانع ” تحكيم اطلاعات آموخته شده در مغز " مي‌شود. ثالثاَ : سيستمي در مغز فعال است بنام (Glimphatic ) كه تنها در هنگام خواب پروتئين ها كه مسئول اصلي بيماري آلزايمر و بيماري‌هاي عصبي ديگر از جمله كاهش حافظه هستند را بسيار راحت تر از مغز پاكسازي مي‌كنند. از همين روي ، براي داشتن حافظه‌اي قوي و كارآمد ، ناگزير بايد شبانه حدود 7 تا 8 ساعت را در خواب گذراند. فراموش نكنيم كه خوابي كه قبل از نيمه شب شروع شود بسيار اثرگذارتر از خوابي است كه پس از نيمه شب شروع گردد. 


9- هجوم افكار منفي 


در اختلالاتي نظير وسواس ، اضطراب ، سوء ظن و نظير آن ، افكار مزاحمي به صورت تهاجمي مغز را آماج حمله قرار مي دهند. اين نوع افكار از يك سو بخشي از ظرفيت محدود توجه و ادراك را مشغول خود مي‌سازند و از ديگر سو در فرايند پردازش و سازماندهي اطلاعات ايجاد اختلال مي كنند. از همين روي ، مادامي كه اين افكار با مداخلات صحيح درماني از ميان رانده نشوند نبايد از كاهش دامنه حافظه تعجب نمود. 


10- آسيب هاي مغزي 


آسيب‌هاي وارده به مغز، به ويژه آسيب به بخش پيشاني و گيجگاهي مغز، نيز ممكن است موجب ضعف حافظه و فراموشي شوند. 


11- افزايش سن 


پس از 60 سالگي اندكي از ظرفيت حافظه كوتاه مدت كاسته مي‌شود. ليكن ، سن به خودي خود تاثيري بر حافظه بلند مدت بر جاي نمي‌گذارند. 


انشاا... در جمالي ديگر راهكارهاي علمي و عملي در خصوص حفظ و افزايش حافظه را براي عزيزانم بازگو خواهم كرد.


منبع: پايگاه خبري پليس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار