خبرسازي براي ملاقات تعدادي از دولتمردان دولت يازدهم با آقاي محمد خاتمي در ايام نوروز و اصرار بر رسانهاي كردن و بازتاب دادن آن با توجه به نقش وي در دوران فتنه بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري، نشاندهنده اين است كه جرياني در دولت يازدهم به طور حساب شده و آگاهانه تلاش دارد دولت را با چالشهايي مواجه كند كه حداقل پيامد آن حاشيهسازي براي دولت و ناكارآمدسازي آن در حل مسائل و مشكلات اقتصادي كشور است كه اين روزها دولت در حال دست و پنجه نرم كردن با آن است.
اگر چه نگاه بدبينانهاي را اعتقاد بر اين است كه هدف اصلي از اين جريانسازيها، مقدمهچيني براي توجيه ناتوانيهاي احتمالي دولت در حل مسائل و مشكلات كشور و انداختن تقصير آن بر گردن ديگران است. اين روند البته به ديدارهاي نوروزي خلاصه نميشود، چرا كه پيش از روي كارآمدن دولت يازدهم و در شرايطي كه كشور هنوز بيش از دو سال با برگزاري انتخابات مجلس شوراي اسلامي و خبرگان فاصله داشت، اهتمام اصلي رسانهها و شخصيتهاي مدعي اصلاحطلب و حاميان دولت و حتي بعضي از مديران و مشاوران دولت صرف اين شده و ميشود كه با سازماندهي نيروها و برگزاري نشستهاي مختلف در شهرها و مراكز استانها، ظرفيت و توان دولت را براي انتخابات آينده هزينه كرده و بهزعم خود پيشاپيش از تسخير آنها سخن به ميان آورند. به رغم اين تحركات آنچه كه از نظر نگارنده و ديگر دوستداران نظام اسلامي اهميت دارد اين است كه دولت يازدهم، در دهه چهارم عمر انقلاب اسلامي كه دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري شده است، بتواند به وظايف خطير خود در تحقق آرمانهاي انقلاب اسلامي و حل مشكلات مردم گامهاي اساسي بردارد و به همين دليل توفيق دولت را در اين عرصه توفيق نظام ميداند و به طور طبيعي شكست آن نيز هزينههايي را بر نظام اسلامي تحميل ميكند. اما بر خلاف آن طيفها و جريانهايي كه به دولت يازدهم به عنوان دولت گذار و پلي براي عبور نگاه ميكنند تا در بستر آن بتوانند با بازسازي و بازگشت خود به قدرت همچون دوران دوم خرداد روند استحاله نظام را دنبال كنند، آنچه كه اهميت دارد بازگشت به قدرت به هر قيمت و با هر هزينه است و در اين پروسه آسيب ديدن دولت و كاهش وجاهت آن در نزد مراجع و نخبگان و كاهش اعتماد عمومي به دولت به خاطر اين اقدامات افراطي را ناديده ميانگارند.
از منظر اين عوامل و جريان افراطي كه هنوز بر طبل فتنه گذشته ميكوبند و بر حمايت از سران و عوامل آن فتنه كه اين هزينههاي عظيم را بر نظام تحميل كردند، اصرار دارند، تبديل فضاي سياسي كشور به يك فضاي دوقطبي است، چرا كه مبتني بر تجربيات قبلي در موجسواري بر دو قطبيهاي كاذب گذشته قادر خواهند بود با بازسازي بدنه اجتماعي و به صحنه كشاندن عناصر و عوامل منفعل، فضاي سياسي كشور را مجدداً در دست بگيرند و بديهي است كه در اين مرحله، بايد با بهرهگيري از تجربيات گذشته روند استحاله نظام را هوشيارانهتر پي بگيرند.
جلب حمايت بيگانگان و بهرهگيري از ظرفيت رسانههاي آنها در تعاملات داخلي كه حتي با استقبال از قطعنامههاي مداخلهجويانه بيگانگان نيز همراه شده است، بخشي ديگر از راهبرد اين جريان براي تغيير در فضاي سياسي است. بيجهت نيست كه در بسياري از اوقات نميتوان ميان تحليلها و خبرسازي رسانههاي اين جريان با تحليلهاي بيبيسي و راديو فردا و صداي امريكا و... تفاوت قائل شد.
غرض از اين نوشتار تنها بازخواني تاكتيكهاي نخنما شده اين جريان نيست، بلكه هشدار به دوستداران انقلاب و نيروهاي وفادار به نظام است كه در دام «دوقطبي»سازيهاي اين جريان نيفتند و بعضاً با واكنشهاي شتابزده و انفعالي هيزم بر آتش طراحي شده آنان نيفزايند، چراكه تفاوت چند دهم درصدي نتيجه آراي انتخابات يازدهم را بسيار شكننده ميدانند و براي تغيير آن به غائلهسازيهاي مشابه دوران دوم خرداد نيازمندند.
بر اين اساس چرايي جريانسازي معدود پادوهاي اين طيف در مراسم جشن روز ملي هستهاي در دانشگاه اميركبير كه با تكرار شعارهاي دوران فتنه و بزرگنمايي رسانههاي استكباري همراه شد را بهتر ميتوان درك كرد. اين اقدام عوامل ميداني كه همچون ملاقاتكنندگان نوروزي متأسفانه تابلو حمايت از دولت را با خود به يدك ميكشند، اگر چه با هوشياري و درايت و تحمل دانشجويان فهيم دانشگاه اميركبير خنثي شد، اما نشان داد كه اين حركتها و آن ملاقاتها دو روي سكهاي هستند كه گردانندگان افراطي و پشت صحنه اين جريان، بقا و حيات خود را در استمرار موجسواري بر آن ميبينند.