کد خبر: 641489
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۵
گفت‌وگوي «جوان» با «مهران احمدي» بازيگر نقش «بهبود» سريال پايتخت
يكي از نقاط عطف سري سوم پايتخت، كاراكتري بود به نام «بهبود فريبا»، محيط‌بان شريفي كه براي نجات پلنگ مازندران از چنگال شكارچيان غير قانوني جانش را به خطر مي‌اندازد
سپيده آماده
يكي از نقاط عطف سري سوم پايتخت، كاراكتري بود به نام «بهبود فريبا»، محيط‌بان شريفي كه براي نجات پلنگ مازندران از چنگال شكارچيان غير قانوني جانش را به خطر مي‌اندازد و مورد اصابت گلوله شكارچي قرار مي‌گيرد و توانايي حركت را براي مدتي از دست مي‌دهد. بهبود با صداقت و سادگي كه در تمام حركات و گفته‌هايش موج مي‌زد در طول داستان، توانست در دل مخاطبان سريال جا باز كند و اين محبوبيت به جايي رسيد كه در ميان برخي از نظرسنجي‌هاي انجام شده پس از نقي و ارسطو كه كاراكترهاي اصلي داستان بودند، بهبود سومين كاراكتر جذاب سريال نام گرفت. «مهران احمدي» بازيگر نقش بهبود كه براي ايفاي اين شخصيت، دشواري‌هاي منحرف كردن چشم‌ها در زمان فيلمبرداري را به جان خريده بود، براي اولين بار در تله‌تئاتر «انگشتري ژنرال ماسياس» در سال 73 نقش‌آفريني كرد و سينما را در سال 85 و با «آدم» عبدالرضا كاهاني كليد زد. پس از آن هم در همه ساخته‌هاي كاهاني از جمله بيست، آنجا، هيچ، اسب حيوان نجيبي است و بي‌خود و بي‌جهت در نقش‌هاي متفاوتي ظاهر شد و سال گذشته هم با فيلم شيار 143 و تمشك در جشنواره سي‌و دوم فيلم فجر حضور به هم رساند. در كنار فيلم‌هاي سينمايي، احمدي در سال 92 با بازي در سريال تلويزيوني آواي باران در نقش شكيب توانست ضد قهرماني جذاب را به نمايش بگذارد و در ادامه در پايتخت 3 و با بسط و گسترش كاراكتر بهبود كه در سري دوم پايتخت تنها در سه، چهار قسمت محدود حضور داشت، نقشي دوست‌داشتني و ماندگار را در خاطر مردم رقم زد. به بهانه موفقيت سريال پايتخت 3 و محبوبيت كاراكتر بهبود گفت‌وگويي با مهران احمدي داشته‌ايم تا از حضورش در سريال پايتخت و برنامه‌هاي اين روزهايش بپرسيم.

آقاي احمدي! كاراكتر بهبود به رغم نقش كوتاهي كه در سري اول پايتخت داشت، توانسته بود توجه‌هاي بسياري را به خود جلب كند؛ همين تأثيرگذاري بهبود بود كه سبب شد، اين كاراكتر در سري سوم پررنگ‌تر شود و يكي از محبوب‌ترين كاراكتر‌هاي سريال لقب گيرد؟
همين طور است؛ شخصيت بهبود در چهار قسمت پايتخت 2، مورد اقبال تماشاگران قرار گرفت، انعكاس اين استقبال باعث شد كه آقاي تنابنده از همان ماه‌هاي ابتدايي سال 92، با من صحبت‌هايي در خصوص داستان سري سوم پايتخت داشته باشند. زماني هم كه در آذر ماه من با خانم عفوري در خصوص اين نقش‌آفريني صحبت كردم، مبنا بر اين بود كه اين شخصيت تا پايان داستان حضور داشته باشد و در نهايت اين اتفاق هم افتاد. چيزي كه در اين ميان براي من مهم بود، تعداد قسمت‌هاي حضورم نبود، اولويت من اين بود كه اين شخصيت كار، داستان داشته باشد و يك حضور بي‌خود و بي‌جهت در سريال نداشته باشد و خوشبختانه، اتفاق بدي نشد.

«بهبود فريبا»، نماد بارزي از مردم شريف خطه مازندران است و ابعاد مختلف فرهنگ مازني را مي‌توان در جزء جزء رفتار، گفتار، اكت‌ها و ميميك‌هاي صورتش ديد كه علاوه بر نگارش كاراكتر بهبود در فيلمنامه سريال، به شناخت شخص شما از اين فرهنگ باز مي‌گشت، از اين شناخت بگوييد و اينكه عقبه اطلاعاتي شما در خصوص فرهنگ مازني از كجا مي‌آيد؟
خب يكي از اصول بازيگري تحقيقي است كه پيش از آفرينش نقش صورت مي‌گيرد و نه در مورد بهبود، من در تمام نقش‌هايم، ابتدا عقبه‌اي از كاراكتر را استخراج و اطلاعاتم را از آن شخصيت كامل مي‌كردم. اين از اصول بازيگري است كه باعث مي‌شود آدم‌ها براي ايفاي نقششان كوشش داشته باشند و من پيش از ايفاي هر نقشي، دست به تحقيق و طراحي شخصيت مي‌زنم، چون قرار نيست كه بازيگر مقابل دوربين خودش را تكرار كند، ديالوگ‌هاي خودش را بگويد، مثل خودش بخندد و بگريد و راه برود. بايد مانند آن شخصيت شوي و اين زماني اتفاق مي‌افتد كه بازيگر عقبه و شناسنامه كاراكتر و همه ابعاد اقتصادي و اجتماعي‌اش را پيدا كند و بهبود هم از اين قاعده مستثني نبود و البته در پايتخت2 شاكله اصلي اين كاراكتر شكل گرفت. از طرف ديگر مازندران هم استاني است كه همه ما زياد به آن رفت و آمد مي‌كنيم به دليل اقليمي كه دارد و مردم مازندران را در طول زندگي‌مان بسيار ديده‌ايم و مانند زاهدان نيست كه به دليل دوري مسير، آدم‌هايش هم دور از تيررس ديد عموم باشند. من دو هفته پيش از آغاز كار به مازندران رفتم و به دنبال آدمي مانند بهبود مي‌گشتم و الحمد الله طراحي‌اش بد نشد.

در تماس‌ها و برخورد‌هايي كه داشتيد، آيا به شخصي مانند بهبود برخورديد؟
نه مثل خود بهبود اما تلفيقي از آنچه من در مازندران ديدم با تخيل و تجسم خودم، تبديل به كاراكتر بهبود شد. ضمن اينكه در خصوص محيط‌باني و جنگل‌باني و آدم‌هايي كه در اين رشته‌ها مشغول به كار هستند هم تحقيق و مطالعه كردم و از نزديك با آنها صحبت‌هايي داشتم. دغدغه‌ها و اميد‌ها و يأس‌هايشان را جويا شدم و مجموع همه اينها تبديل شد به كاراكتر «بهبود فريبا» كه در پايتخت ديديد.

محبوب‌ترين شخصيت‌هاي سريال پايتخت پس از نقي و ارسطو كه نقش محوري داشتند، «بهبود فريبا» بود كه با نقش‌آفريني موفقش توانست نبض سليقه مخاطب را در دست بگيرد. به باور شما چه مؤلفه‌هايي در اين كاراكتر و در نقش‌آفريني شما باعث شد كه بهبود تا اين اندازه محبوب از كار در بيايد؟
به نظر مي‌رسد گذشته از موارد كميك و طنزي كه در كاراكتر بهبود و ارتباطاتش با اطرافيان وجود داشت، صداقت در اين شخصيت مهم‌ترين ويژگي محبوبيت بهبود در ميان تماشگران است. تماشاچي در برخورد با بهبود حس مي‌كند كه چقدر اين كاراكتر ساده است و اصلاً پيچيدگي ندارد و ساده‌دلي او باعث مي‌شود كه تماشاچي دوستش داشته باشد و با او همذات‌پنداري كند و در واقع پروتوگانيستي در كاراكتر بهبود وجود دارد كه نشان از صداقت و ساده‌دلي شخصيت است، بهبود قهرمان نيست اما انسان بسيار صادقي است و همين باعث محبوبيتش در ذهن مخاطب مي‌شود.

يكي از مؤلفه‌هاي كاراكتر بهبود بده‌بستان‌هايي است كه با كاراكتر نقي با بازي محسن تنابنده داشت و در واقع تقابل اين دو كاراكتر بود كه به محبوبيت بيشتر كاراكتر بهبود مي‌انجاميد. به نظرتان بده بستان‌هاي اين دو كاراكتر چقدر در جذابيت كاراكتر بهبود مؤثر بوده است؟
محسن تنابنده كه همه مي‌دانند در چه سطح از بازيگري قرار دارد و نيازي به تعريف من ندارد. در خصوص كل‌كل‌هاي ميان كاراكتر بهبود و نقي، به نظر من اين كل كل‌ها جزء بافت خانواده‌هاي ايراني است و همه ما چنين تقابل‌هايي را در خانواده‌هايمان تجربه كرده‌ايم شايد در انگلستان چنين اتفاق‌هايي نمي‌افتد يا در خانواده‌هاي فرانسوي اين تجربه‌ها وجود ندارد اما در خانواده‌هاي ما ايراني‌ها، اين كل كل به جزئي از بافت خانوادگي بدل شده است و كسي از اين بگو مگوها آزرده نمي‌شود و همه مي‌دانند كه در حد شوخي است و اگر كسي هم ناراحت شود بقيه وساطت مي‌كنند و مي‌گويند شوخي بوده است و اينها باعث مي‌شود، بنيان خانواده مستحكم تر شود. به نظر من برخي از اين كل كل‌ها بازمي‌گردد به اينكه آدم‌ها يكديگر را دوست دارند و اين علاقه را اينگونه ابراز مي‌كنند و شايد اين جمله را در جمع‌هاي خانوادگي زياد شنيده باشيم كه:«به خدا من چون دوست دارم باهات شوخي مي‌كنم و با هر كسي شوخي نمي‌كنم» و تقابل نقي و بهبود هم از همين جنس است.

البته در اين ميان اين نقي بود كه به بهبود حسودي مي‌كرد.
درست است؛ نقي به دليل بيماري افسردگي كه دچارش شده بود، مدام حسادت مي‌كرد و بحران به دنبال مي‌آورد و بهبود در برخي از شرايط جوابش را مي‌داد و برخي موارد صبر پيشه مي‌كرد و حرمت مهمان بودن نقي را حفظ مي‌كرد.

صبر كاراكتر بهبود هم در برابر رفتارهاي نامناسب نقي خيلي از مؤلفه‌هاي جالب شخصيت‌پردازي اين كاراكتر بود.
يكي از نكات بارز شخصيت بهبود همين صبرش بود به عنوان مثال نقي دو ماه در خانه بهبود زندگي مي‌كرد اما باز بهبود با مماشاتي كه در برابر او داشت، هيچ گاه با او به تلخي رفتار نمي‌كرد و اينها خصوصياتي است كه به ذائقه تماشاچي خوش آمده است.

كاراكتر بهبود فريبا را مي‌توان اولين پرداخت عميق به شغل محيط‌باني در رسانه ملي و خطرات مرگباري دانست كه در اطراف و اكناف اين شغل وجود دارد. با توجه به اينكه بازي اين نقش بر عهده شما بود، با بازخوردهايي از سوي محيط‌باناني كه با كمترين حق و دستمزد، چنين شغل خطرآفريني را بر عهده دارند، روبه‌رو نشده‌ايد؟
خيلي زياد. من پيام‌هاي متعددي از سوي محيط‌بانان داشتم و مردم هم ابراز لطف‌هاي بسياري در اين زمينه داشتند و برخي از مردم اظهار مي‌كردند كه پيش از اين اصلاً اطلاعي از شغل محيط‌باني نداشتند و پس از پخش سريال، حساسيت‌ها نسبت به اين شغل افزايش پيدا كرد و حتي اگر تنها خصوصيت بهبود اين بود كه توجه مردم را نسبت به انسان‌هاي زحمت‌كشي كه بي‌چشمداشت، جان بركفانه در شغل محيط‌باني خدمت مي‌كنند، جلب كند، اين براي من ارزشمند‌ترين نتيجه است؛ اينكه صداي قشري كه هيچ‌كس اطلاعي از وجودشان نداشته و مظلومانه كار خود را دنبال مي‌كردند را به گوش مردم و مسئولان برسانم و همين براي من كافي است و همچنين محيط‌زيستي كه بايد دغدغه‌هاي آدم‌هاي جامعه باشد. من در جايي ديگر گفته‌ام كه هر كسي به محيط‌زيست اهميت ندهد، آدم نيست. به نظر من حتي ساير موجودات زنده هم به محيط‌زيستشان اهميت مي‌دهند.

نقش‌آفريني موفق شما در جايگاه محيط‌باني شريف و از جان گذشته تا آنجايي تأثير گذار بود كه خانم معصومه ابتكار، رئيس سازمان محيط‌‌زيست از بازي تأثير گذار شما تقدير كرده است. ماجرا از چه قرار بود؟
بله؛ خانم ابتكار به من لطف داشتند و قرار شد نشاني را به رسم يادبود به من بدهند كه من با افتخار اين نشان را خواهم پذيرفت.

در خصوص ميميك صورتتان در ايفاي نقش بهبود بگوييد، از دشواري‌هاي منحرف كردن چشم‌ها؟
خود من در ابتداي پايتخت، پيشنهاد دادم كه يكي از چشم‌هاي بهبود چپ باشد و با اين پيشنهاد خودم را در يك دردسر بزرگ ‌انداختم، البته زماني كه اين پيشنهاد را دادم به عواقبش هم فكر كرده بودم اما چون شخصيت جايگاه كميك بيشتري به خود بگيرد اين مسئله را عنوان كردم. از طرفي طراحي كار هم به اين دليل بود كه بهبود چون جنگل بان است و مرتباً بايد با چشمانش مراقب اطراف باشد، اگر يكي از چشم‌هايش چپ باشد، باعث پارادوكس مي‌شود كه مي‌تواند زمينه‌هاي طنز در اين شخصيت را افزايش بدهد. تست زديم و ديدم كه بانمك مي‌شود و اتفاق از اينجا شروع شد. اما در خصوص بقيه حالت‌ها كه ميميك به همراه گردش سر بود، كاراكتر خروس جلوي چشم من بود و اگر دقت كنيد حركت سر بهبود خيلي شبيه حركت سر خروس است و اين هم نشان از شغل محيط‌باني است كه بايد مدام حواسش به همه چيز باشد و اطرافش را كنترل كند و به همين دليل سرش ثابت نيست و چپ و راست و جلو و عقب مي‌رود چون قرار است مراقب شكارچي‌ها و حيوانات درنده باشد.

پيش از «پايتخت 2» هم شما با بازي در نقش«شكيب» سريال «آواي باران»، ضدقهرماني را بازي مي‌كرديد كه از قضا محبوب مخاطبان قرار گرفته بود، خود شما اين پارادوكس را چطور توصيف مي‌كنيد؟
اين اتفاق از پيش طراحي شده بود، از ابتدا قرار نبود كه كاراكتر شكيب به اين ترتيبي باشد كه در نسخه نهايي بود و در فيلمنامه اوليه شكيب كاراكتر بسيار كثيف و ضد قهرماني بود اما از آنجايي كه من اصولاً موافق با شخصيت‌هاي تك بعدي نيستم و به باور من هر شخصيتي چند لايگي و پيچيدگي‌هاي خاص خودش را دارد كه همين لايه‌ها، باعث قابل باور بودنش مي‌شود، خواستار تغييراتي در اين نقش شدم و در همين راستا بود كه اسم شخصيت را كه در ابتدا اسكندر بود، هم تغيير دادم چون نام اسكندر به ذات نمايانگر شخصيتي منفي بود اما شكيب هيچ برداشت معنايي را به ذهن متبادر نمي‌كرد. اين شد كه با صحبت‌هايي كه با نويسنده‌ها و كارگردان داشتيم قرار شد شكيب چند لايه باشد و در جاهايي از داستان اين شخصيت دوست‌داشتني و بامزه است و در جايي ديگر ترسناك و در جاي ديگر آدم مي‌كشد و همه از ابعاد مختلف شخصيتي اين فرد است در نهايت شكيب كاراكتر جذابي براي مخاطب شد و مي‌توانم اذعان كنم آنتاگونيستي است كه در ذهن مخاطب خيلي وقت‌ها پروتاگونيست مي‌شود و براي خود تجربه‌اي عجيب و دوست‌داشتني بود.

آقاي احمدي! برسيم به نمايش «دن كاميلو» كه قرار است از اوايل ارديبهشت ماه به تالار اصلي مجموعه تئاتر شهر برود؛ شما در اين نمايش نقش شهردار داستان را داريد. از نقش خود در اين نمايش و كار با كوروش نريماني بگوييد.
من در اين نمايش نقش «شهردار پپونه» را بازي مي‌كنم، آقاي نريماني اين نمايشنامه را از يك داستان ايتاليايي اقتباس كرده است و كل كل ميان يك كشيش و يك شهردار در اين داستان رقم مي‌خورد. ما تمرين‌هايمان را آغاز كرديم و 8 ارديبهشت هم اين نمايش به سالن اصلي تئاتر شهر خواهد رسيد.

به نظر شما پس از نقش‌آفريني‌هاي متعدد در عرصه تصوير در سال‌هاي اخير، بازگشت به تئاتر چگونه خواهد بود؟
من تعمداً چند كار سينمايي و تلويزيوني را رد كردم تا بتوانم در اين نمايش حضور پيدا كنم. نياز به بازپروري داشتم و احساس مي‌كردم كه بايد كوله‌پشتي‌ام را پر كنم و شايد به همين دليل است كه پس از 14 سال به تئاتر رجوع كردم.

14 سال در هيچ اجرايي حضور نداشتيد؟
در اجراي مهم نه اما من بازيگري را از رشته تئاتر در دانشگاه آغاز كردم و رجعت اين روزهايم به تئاتر مانند فرزندي است كه پس از سال‌ها به آغوش پدر و مادرش رجعت مي‌كند و از آنها مي‌خواهد كه كمكش كنند.

با توجه به اينكه خاستگاه بازيگري شما تئاتر است، تا چه اندازه سابقه تئاتر را در بازيگري ساير مديوم‌ها موفق مي‌دانيد؟
قطعاً بيش از 50 درصد حضور اين روزهايم در عرصه تصوير را مديون پيشينه‌ام در تئاتر هستم. تئاتر آدم را مي‌پروراند، زماني كه تئاتر كار مي‌كردم هيچ وقت فكر نمي‌كردم قرار است يك روز بازيگر سينما شوم و همواره به اين فكر مي‌كردم كه من هنري را دنبال مي‌كنم و اين هنر من را اغنا مي‌كند تا اينكه كم كم به سينما و تلويزيون آمدم اما ريشه من همواره تئاتر است و هنر تئاتر هنري است كه هيچ گاه از احترام تهي نشده و هميشه تقدس خودش را حفظ كرده است و فكر مي‌كنم تا آخر عمرم هم مديون بازيگري تئاتر هستم.

نمايش «دن كاميلو»، 9 سال پيش زماني كه براي اولين بار به كارگرداني خود نريماني اجرا رفت، توانست موج تحسين منتقدان و داوران را به خود اختصاص دهد و جوايز بسياري را از آن خود كند؛ به باور شما اين موفقيت در اجراي سال 93 هم تكرار خواهد شد؟
اميدوارم همينطور باشد. ما همه تلاشمان را به كار گرفته‌ايم و كارگردانمان همان كارگردان است و نوشته‌مان هم همان نوشته است و چيزي تغيير نداشته و بازيگران حاضر در نمايش از بهترين‌هاي تئاتر كشور هستند و اينها كدهايي است كه خبر از يك موفقيت دوباره را مي‌دهد، اما خب چيزي را نمي‌شود پيش‌بيني كرد. من كوروش نريماني را از سال 74 مي‌شناختم و با او كار كردم و قابليت‌هايش را همه مي‌دانند و فكر مي‌كنم اتفاق خوبي پيش رو است.

آقاي احمدي! شما سينما را با «آدم» عبدالرضا كاهاني كليد زديد و پس از آن در تمام آثار كاهاني حضور داشتيد و به گونه‌اي مي‌توان گفت بازيگري شما در عرصه سينما به نوعي به سينماي كاهاني گره خورده است، نظر خودتان در خصوص اين در هم تنيدگي چيست؟
رفاقت من و رضا كاهاني به دوران گذشته بازمي‌گردد، ما از دوران نوجواني با هم دوست و بچه محل بوديم و با هم تئاتر را شروع كرديم و اجرا را به صحنه برديم، اين باعث شد كه شناخت كافي از هم داشته باشيم و از قضا همكاري‌مان در عرصه سينما هم مورد توجه منتقدان و ارباب جرايد قرار بگيرد. اين همكاري خيلي موفق بود اما خب در فيلم سينمايي جديد كاهاني قرار نيست من حضور داشته باشم چون فيلمنامه شرايط خاص خودش را دارد و آدم‌هاي جديدي. من براي رضا آرزوي موفقيت بيش از پيش را دارم.

اگر بخواهيد سينماي كاهاني را در چند عبارت بگنجانيد، آن تعريف چه خواهد بود؟
سينماي كاهاني سينماي مؤلف است، خصوصيت ديگر سينما كاهاني اين است كه بازيگري در آثار او جايگاه بارزي دارد و اين برگرفته از ارتباطات موفقي است كه با جامعه‌اش دارد. سومين مؤلفه‌اش صداقت براي مخاطب است و اين رئاليسم خاصي كه او به دنبالش است سومين خصوصيت كارهاي كاهاني است.
آقاي احمدي! شما در جشنواره فجر سي‌‌و دوم با دو فيلم حاضر شديد؛ شيار ۱۴۳ بازيگر نرگس آبيار، تمشك بازيگر سامان سالور كه همه توانست توجه منتقدان را به خودجلب كند و شايد هم لقب محبوب‌ترين فيلم از ديدگاه تماشاگران را به خود اختصاص داد، خود شما به كدام يك از اين آثار نمره بالاتري مي‌دهيد؟
من شيار را هنوز نديده‌ام چون همزمان با تصويربرداري پايتخت در شمال كشور بود اما بازخوردها نشان مي‌دهد كه اين فيلم در جذب مخاطب بسيار موفق ظاهر شده است، تمشك را هم كه ديدم بسيار دوست داشتم، به نظر من گام رو به جلوي سامان سالور پس از سيزده 59 بود و داستانش كليشه‌اي نيست و حرف جديدي براي گفت دارد بازي‌ها و كارگرداني و فيلمبرداري خوبي دارد.

به نظر شما كدام نقشتان، بيشترين اقبال از سوي مخاطبان را به همراه داشت؟
به نظر من مردم در ميان آثار سينمايي روز روشن و هيچ را از ساير بازي‌هايم بيشتر دوست داشتند و در ميان آثار تلويزيوني، به باور من دو كاراكتر شكيب و بهبود از ساير نقش‌ها محبوب‌تر بودند.

خودتان شكيب را بيشتر دوست داشتيد يا بهبود را؟
خود من بهبود را بيشتر دوست داشتم اما شكيب نقش دشوارتر و عجيب‌تري بود.

اين روزها با توجه به حضور پررنگتان در تمام عرصه‌ها از تئاتر و تلويزيون گرفته تا پرده سينما، خود شما حضور در كدام مديوم را ترجيح مي‌دهيد؟
تئاتر را و در حال حاضر در حال تمرين هستم و بعد از تئاتر، سينما.

برنامه‌هاي سال آتي شما در عرصه بازيگري چه خواهد بود؟
تئاتر و اگر اتفاق بيفتد در فيلم سينمايي خوب.

در پايان؟
آرزوي سلامتي براي همه و آرزو مي‌كنم هيچ كسي دروغ نگويد و صداقت و راستي سرلوحه همه آدم‌ها باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار