کد خبر: 641324
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۸
يكي از مسائل مهمي كه امروز در محافل آكادميك و علمي مطرح مي‌شود «بومي‌سازي علوم» يا به عبارت ديگر «اسلامي كردن علوم» است.
نسيم قباشي
 
 بايد گفت متأسفانه در فضاي فكري و علمي كشور، عمدتاً فهم درستي از اين مقوله برداشت نشده است. نگاهي كه به اين مسئله وجود دارد نگاهي كاملاً سطحي است و از عمق كافي برخوردار نيست. در مواجهه با اين اصطلاح، دو نوع تفكر عمده و غالب در سطوح مختلف فكري جامعه و بين صاحب‌نظران وجود دارد كه سعي مي‌كنيم به تشريح اين دو نظر و نگاه بپردازيم.

وجود ديدگاه‌هاي روبنايي

در تحول علوم انساني

در بحث بومي شدن علوم يا اسلامي كردن علوم دو نوع نگاه وجود دارد. اولين نگاه و تلقي از بومي‌سازي، بومي‌سازي عملياتي است. اينكه به عنوان مثال در غرب يك علم جديدي در علم اقتصاد در شاخه اقتصاد محيط زيست شكل گرفته و ما بياييم همان مسئله را با توجه به محيط داخلي جامعه‌مان تئوريزه و اجرايي كنيم. محور اين نوع نگرش اين است كه هر نوع مطالعه‌اي كه بكنيم حتي دروس جديدي براي دانشگاه‌ها تعريف مي‌كنيم حتي اقتصاد وقف، اقتصاد مسكن، اقتصاد صدقه، اقتصاد بيمه، اقتصاد خانواده، اقتصاد فرش و...، مبناي كارمان آن است كه با توجه به همين اقتصاد مدون شده رايج، براي كشورمان طراحي كنيم و به اصطلاح از سرمايه‌داري ساخته و پرداخته شده بهره بگيريم و براي مسائل ذيربط استفاده كنيم. يعني حتي اگر مي‌خواهيم اقتصاد صدقه را براي جامعه اسلامي تعريف كنيم سراغ نظرياتي مي‌رويم كه در غرب با يك سري مباني خاصي شكل گرفته و بعد ادعا مي‌كنيم كه ما علم اسلامي توليد كرديم. چيزي كه امروزه زياد در سطح كشور با آن مواجه هستيم مانند بانكداري اسلامي و از اين قبيل مسائل كه وقتي با دقت آنها را بررسي مي‌كنيم مي‌بينيم چيزي نيستند جز تغيير در روبناها و البته زيربنا همان علم مدرن است. اين در واقع عملياتي كردن مباني اقتصاد مرسوم است كه تنها روبنا و ظاهر آن را تغيير داده‌ايم و بر اساس همان مبناهاي اصلي «اقتصاد نئوكلاسيك» آنها را پايه‌ريزي مي‌كنيم و به اصطلاح «قبض و بسط دانش مدون اقتصاد غرب» يا «نقد درون چارچوب» را انجام مي‌دهيم.

اين نگاهي است كه اكثر صاحب‌نظران به مسئله دارند و علمي را كه در چارچوب و محيط خاصي شكل گرفته است را مي‌آورند و با تغييري روبنايي و بدون در نظر گرفتن ريشه‌ها و زمينه‌ها و مباني و مبادي آن نظريه خاص در آن علم، دست به بومي‌سازي مي‌زنند كه نوعي تناقض به حساب مي‌آيد. زيرا اين ديگر بومي‌سازي نيست، بلكه شما همان نظريه و علم را كه در جاي ديگر توليد شده است، در كشور خود داري اجرا مي‌كني و تحولي صورت نگرفته است. به اصطلاح اسم اين فرآيند را مي‌گذاريم اسلاميزه كردن علوم. به اين معنا كه ما همان علم غربي را مي‌آوريم و يك پسوند اسلامي به آن مي‌چسبانيم و مي‌گوييم علم را اسلامي كرديم چون در يك جامعه اسلامي دارد به آن عمل مي‌شود. در حالي‌كه اين چيزي جز اسلاميزه كردن علم نيست و راه به جايي نمي‌برد.

اسلامي‌سازي مبنايي؛ راه اصلي برون رفت از وضع موجود

اما در فاز ديگر و دومين نوع نگاه به بومي‌سازي، مسئله بومي‌سازي مبنايي در برابر بومي‌سازي عملياتي مطرح مي‌شود. با اين مبنا كه هر جا فرهنگ‌ها، ارزش‌ها، و جهان‌بيني‌ها متفاوت باشد، به ميزان اين تفاوت، مسئله بومي‌سازي به مراتب فراتر از يك رويكرد عملياتي بوده و ريشه‌اي‌تر مي‌شود. بومي‌سازي مبنايي يعني اينكه بايد علمي را ايجاد كرد كه اساس و مبنايش فرهنگ و نگاه به عالم و انسان و جهان‌بيني‌اش، مبتني بر دين و شريعت حق باشد. تحول در علوم انساني يا اسلامي‌سازي علوم اين نيست كه شما ظاهر يك نظريه و علم را تغيير بدهي، بلكه تحول در علوم به اين معنا است كه از بنيان، آن علم را بر اساس مباني فلسفي و معرفتي خاص خود توليد كني.

بايستگي تكيه بر جهان‌بيني توحيدي در توليد علم اسلامي

اگر نگاه به انسان، نگاه به جهان، نگاه به هستي و مبدأ و غايت تغيير كرد، آنگاه نظريه‌اي كه در علوم انساني مطرح مي‌شود تغيير مي‌كند. اينكه ما انسان را يك شخصيت تك ساحتي و تك بعدي ببينيم يا اينكه انسان را دو ساحتي و داراي دو بعد مادي و معنوي ببينيم، در نظريه‌پردازي در يك علم تأثير فوق‌العاده‌اي دارد. اينكه شما خدا را در جهان هستي داراي قدرت تكويني و تشريعي ببيني با اينكه خدا را مانند خداي ساعت‌ساز در نظر بگيري در شكل‌گيري يك نظريه علمي تأثيرگذار است. اينكه قيامتي وجود داشته باشد يا نداشته باشد در شكل‌گيري نظريه شما اثرگذار است.

لازمه ديدگاه مبنايي؛ تغيير در هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي و انسان‌شناسي

براي تقريب به ذهن مثالي مي‌زنيم تا بحث بهتر جا بيفتد. فرض كنيم ما يك زميني در خوزستان داريم و يك زميني در آذربايجان غربي. نهال خرمايي را در خوزستان در آن زمين مورد نظر كاشته‌ايم. حال اگر اين نهال را ما بياوريم در زميني كه در آذربايجان غربي وجود دارد بگذاريم و بخواهيم رشد دهيم آيا امكان پذير خواهد بود؟ جواب روشن است. هرگز نمي‌توان درختي را كه متناسب با آب و هوا و خاك خوزستان است بياوريم و در زميني ديگر كه كاملاً سردسير است و متناسب با نوعي ديگر از درخت است رشد دهيم.

اين مسئله كاملاً شبيه آن چيزي است كه ما در علوم انساني دغدغه آن را داريم. بايد دقت كرد كه نظريه و تئوري‌اي كه متناسب با هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي، انسان‌شناسي خاصي شكل گرفته، هرگز نمي‌تواند پاسخگوي مشكلات جامعه‌اي باشد كه از لحاظ فكري و عقيدتي و جهان‌بيني، داراي هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي و انسان‌شناسي خاص خودش است. بنابراين عقبه هر نظريه علمي يك مباني معرفتي خاصي نهفته است كه اگر به آن توجه نشود در گرداب آن نوع تفكر غرق خواهيم گشت.

جمع بندي بحث

پس به طور خلاصه بايد گفت دو نگاه به اسلامي كردن و تحول در علوم انساني وجود دارد. يكي بومي‌سازي عملياتي و به تعبيري اسلاميزه كردن علوم است كه شما نظريه و آن علم را مي‌آوري و با اندكي تغيير در ظاهر آن و متناسب با وضعيت و مشكلات جامعه، به آن نظريه عمل مي‌كني و دومي نگاه اسلامي كردن و تحول مبنايي در علوم انساني است كه از اساس و بنيان يك علمي را بنا نهد كه بر اساس مباني فلسفي، معرفتي و فرهنگي خاص جامعه خود باشد و روشن است آن چيزي كه مدنظر صاحب نظران و پژوهشگران علوم انساني بايد قرار بگيرد اين نوع دوم از نگاه به اسلامي كردن و بومي‌سازي علوم انساني مي‌باشد.

دانشجوي كارشناسي ارشد اقتصاد

دانشگاه اصفهان

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار