کد خبر: 640854
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۴
روايتي از بيم‌ها و اميدهاي امروز سينماي ايران درگفت‌وگوي «جوان» با داريوش اسدزاده
نيما احمد‌پور

موسم نوروز، فرصت مغتنمي است كه به بيم‌ها و اميدهاي پير ِجوان دلِِ عرصه سينما و تئاتر ايران، گوش فرا دهيم و خاطرات و ناگفته‌هاي او را از 70 سال حضور پرنشاط در اين دو عرصه، بر قاب ذهن ودل بنشانيم. استاد داريوش اسدزاده و اقران كم تعداد او، از سرمايه‌هاي گرانسنگ هنر نمايشي اين مرزو بوم هستند كه بايد بودنشان را پاس داشت و دلشان را راضي كرد. اميد آنكه مسئولان فرهنگ وهنر اين كشور از اين وظيفه دريغ نورزند. با سپاس از استاد كه در آغازين روزهاي سال جديد در منزل خويش، ما را پذيرا شد و براي بازخواني متن اين گفت‌و‌شنود، در دفتر «جوان» حضور يافت. عمرش دراز باد.

شما در ديدار نوروزي سال گذشته، از وضعيت جاري سينما و تئاتر بسيار ملول و ناخشنود بوديد و گفتيد، اميدواريد با تحولي، وضعيت اين حوزه‌ها تغيير كند. امسال درمديريت كلان كشور تغييرات مهمي به وجود آمد اما به نظر شما، چرا آنچه را كه در ذهنتان بود برآورده نشد؟ دليل اين مدعا، داوري منفي شما درباره آثار ارائه شده جشنواره فجر بود كه از مضمون و محتواي اكثر آن ناراضي بوديد. چرا اتفاق خوشايند شما هنوز روي نداده است؟

به نام خدا. در اوايل انقلاب سينماي ما بسيار خوب بود. كيفيت، كار، فيلمنامه‌ها و بازيگرها، عمدتاً خوب بودند و در نتيجه كارهاي خوبي را هم تحويل مردم مي‌داديم. مردم هم خيلي اميدوار بودند كه آن وضعيت گسترش بهتر و بيشتري پيدا كند، ولي متأسفانه هر چه جلوتر آمديم، سال به سال سينماي ما ضعيف‌تر شد تااينكه نهايتا در سال‌هاي 91 و 92 ـ كه دولت‌ ديگري برسركار بود و آن دولت هم توجه زيادي به اين حوزه نداشت ـ ركود زيادي برسينما تحميل شد. كارها عمدتاً دولتي بودند و بخش خصوصي به جز دو يا سه تهيه‌كننده معروف نداشتيم. به نظر من اساساً ساخت فيلم متعلق به بخش خصوصي است. رقابت در بخش خصوصي شكل مي‌گيرد. بخش دولتي overt پول مي‌ريزد، احتياجي هم ندارد كه بودجه‌اش برگردد و اصلاً اين كار، كارِ او نيست. باندبازي و دسته‌بندي هم مي‌شود و سينماي 91 و 92 ما ورشكسته بود.

چهار پنج ماه پيش، ازسوي خانه سينما به كرمانشاه رفته بودم كه به اصطلاح مردم را با سينما آشتي بدهم! مديركل ارشاد، مرد شريف و باسوادي بود و دانش و خردي داشت، محبت كرد و شب‌ها مي‌رفتم در سينماها براي مردم صحبت مي‌كردم و آنها هم خيلي تشويق مي‌كردند و خيلي خوب بود. مردم خوبي بودند و خوب استقبال كردند و مستمع خوبي بودند. وقتي برگشتم دو شب از جشنواره فجر سال 92 گذشته بود. برايم بليت فرستاده بودند. پنج شب رفتم و پنج فيلم را ديدم. وقتي بيرون مي‌آمدم سرم را پايين مي‌انداختم كه نكند مردم يك چيزي به من بگويند و به من بربخورد! از مردم خجالت مي‌كشيدم. كيفيت فيلم‌ها خيلي پايين بود. البته عمده آنها مال گذشته بودند و من هنوز به دولت جديد اميدوارم كه شايد فرج و گشايشي شود و راجع به سينما اقدام مثبتي صورت بگيرد. باور كنيد بعد از آن ديگر جشنواره نرفتم. ديدم مي‌روم آنجا و عصباني مي‌شوم! به‌جاي آن بهتر است بنشينم كتاب بخوانم يا مطلبي بنويسم.

به‌رغم اينكه توليد بسياري از فيلم‌ها، معلول برنامه‌ريزي دولت گذشته بود، اما امسال به هرحال تنوعي در جشنواره وجود داشت و همه جور فيلمي در آن پيدا مي‌شد، ولي باز اقبال مردم به فيلم‌هاي دفاع مقدسي بود. يعني عملاً باز به فيلم‌هاي گيشه‌اي، عشق‌هاي مثلثي و... اقبالي نشد. هم مردم نرفتند ببينند و هم جوايزي نبردند. شما اين پديده را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

من معتقدم فضاي اجتماعي، همواره به دنبال آثار خوب وپاك است و علت نيز همين است اما بهتر است كه شما به اصل موضوع توجه كنيد. اين مطلب كه عرض مي‌كنم امروز اهميت زيادي پيدا كرده است. الان تشكيلات بزرگي به نام«مؤسسه رسانه‌هاي تصويري» درست شده است كه يك سي‌دي با قيمت 3 هزار تومان بيرون مي‌دهد. درميان محصولا ت اين موسسه، فيلم‌هاي تفريحي هم وجود دارندكه بعضي‌هايشان خيلي بهتر از فيلم‌هايي است كه در سينما نشان مي‌دهند. به نظر شما، يك خانواده چهار نفري مي‌خواهد به سينما برود. فكر مي‌كنيد با اياب و ذهاب چقدر بايد هزينه كند؟

با احتساب مخارج اصلي و فرعي50 يا حتي 100 هزار تومان!

بعد مي‌رود چه مي‌بيند؟ از 100 فيلمي كه در سال درست مي‌كنيم، شايد شش، هفت فيلم خوب باشد. پس چه بهتر كه يك سي‌دي 3 هزار توماني بخرد، به‌جاي چهار نفر 40 نفر ببينند و لذت ببرند. من براي خريد كه به مغازه‌ها مي‌روم مي‌پرسم كه مثلاً از اين سي‌دي چند تا فروخته‌ايد؟ مثلاً يك مغازه بقالي مي‌گويد 60 تا سي‌دي فروخته‌ام! وقتي مردم مي‌توانند با 3 هزار تومان فيلم تماشا كنند، آن هم با وضع اقتصادي امروز ما چرا بايد به سينما بروند؟

عده‌اي معتقدند بايد سرمايه‌گذاري كه در سينماي خانگي شده است را به سمت سينما برد. آيا با اين نظر موافقيد؟

الان رسانه‌هاي تصويري و سينما در برابر هم قرار دارند. حتي در بقالي‌ها هم در لحظه مي‌توانيد 30، 40 فيلم را ببينيد و بخريد. تهيه‌كننده‌ها و كارگردان‌ها هم بهره‌برداري خوبي كرده‌اند و مي‌كنند، در نتيجه دولت بايد نظارت كندكه بين اين دو عرصه ارائه فيلم‌ها، يك بالانس و تعادلي ايجاد شود نه اينكه خودش برود فيلم بسازد. دولت بايد نظارت كندكه فيلم خوب ساخته و البته به صورت درست عرضه شود. مردم فيلم خوب را دوست دارند. بارها ديده‌ايم، همين مردم در سال‌هاي اخير، براي ديدن برخي فيلم‌ها صف ‌بسته‌اند. بايد كار خوب درست كرد، نه اينهايي كه الان درست مي‌كنند.

مشكل ديگري كه برسر راه سينماي ملي قرار گرفته اين است كه به نظر مي‌رسد بخشي ازكارگردانان سينماي ما، صرفاً براي جشنواره‌هاي خارجي فيلم مي‌سازند و هدف آنها ساختن فيلم براي مردم نيست. اين حركت نوظهور را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

قديم هم اينطور بود. البته فيلم‌هايي كه براي جشنواره‌ها مي‌ساختند معدود بودند و وزارت فرهنگ و هنر هم روي آنها نظارت مي‌كرد و مي‌دانست اين فيلم براي ارائه در جشنواره‌هاي خارج است و كمك هم مي‌كرد. الان اينطور نيست. متأسفانه برخي سازندگان اينگونه فيلم‌ها، حتي با عوامل خود هم غير اخلاقي رفتار مي‌كنند. چند وقت پيش كسي را در خيابان ديدم كه سلام و عليك گرمي با من كرد. پرسيد:«مرا نمي‌شناسيد؟ من همان كسي هستم كه در فلان فيلم شما را گريم كردم». يادم آمد. او گفت: به آن فيلم چيزهايي اضافه كردند و به خارج بردند و در آنجا نمايش دادند، در حالي كه در اينجا به آن اجازه نمايش داده نشد! از اين كارها زياد مي‌كنند. چرا دولت و به طور مشخص وزارت ارشاد، نبايد بر اين فرآيند نظارت كند؟ چرا من بايد فيلمي را بازي كنم كه بعد ببرند و چيزهايي را به آن اضافه كنند و در خارج نشان بدهند؟

عِرق ملي سازندگان اين آثار هم زير سؤال است كه درفيلم‌هاي خود، مردم ايران را يك مشت آدم دروغگو، روان پريش و نامتعادل نشان بدهند كه بروند آن طرف جايزه بگيرند.

از اين افراد زياد داريم و در سال‌هاي اخير، اين كارها را زياد كرده‌اند. حدود 150، 160 كانال فارسي‌زبان داريم كه به هرحال خوراك مي‌خواهند...!

و اينها براي آنها مي‌سازند...

بله، كسي چند روز پيش به ديدنم آمده بود و مي‌گفت به تركيه رفته و كار كرده است. يعني فيلمي ساخته بودند براي پخش دريكي از اين كانال‌هاي فارسي زبانِِ خارجي. وقتي تعريف مي‌كرد چه ساخته است، باور كنيد گريه‌ام گرفته بود! اين چه مزخرفي است اينها ساخته‌اند، آن هم براي يكي از اين كانال‌هاي ماهواره‌اي. تهيه‌كننده فيلم هم متصدي اين كانال است. افرادي را هم برده بودند كه هنرپيشه نبودند. شخصي را هم كه برده بودند و براي من ماجرا را نقل كرد، دستيار كارگردان بود. مي‌گفت سر صحنه نمي‌رفتم و مي‌گفتم خودتان هر كاري مي‌خواهيد بكنيد! يعني يك شلم‌شوربايي شده است كه نمي‌توانند كنترل كنند. چرا دولت نبايد به اينها توجه كند؟ چرا اجازه مي‌دهد؟

به نظر شما نمي‌خواهند يا نمي‌توانند؟

نمي‌توانند.

يعني وزارت ارشاد با اين يد بيضايش، نمي‌تواند جلوي چندنفر كارگردان و تهيه‌كننده كاسب كار را بگيرد؟

چند تا نيستند. به قول قديمي‌ها تصرف كردن شهرها خيلي آسان است، ولي نگه داشتن آنها بسيار مشكل. وقتي اين همه كانال راه افتاده است و طبعاً همه آنها هم خوراك مي‌خواهند و اين خيل آدم‌هاي بيكار و مدعي هم در داخل هستند و وسوسه مي‌شوند، چه كار مي‌شود كرد؟ولي به هرحال، باز معتقدم وزارت ارشاد ضعيف عمل مي‌كند. با وجود ارادتي كه به دوستان وزارت ارشاد دارم و تا جايي كه از دستم بربيايد با آنها همكاري هم مي‌كنم، ولي بعضي وقت‌ها متأسف مي‌شوم كه چرا بايد اين فيلم‌ها را به خارج ببرند؟ چرا بايد فيلم مرا بردارند و ببرند و يك چيزي هم اضافه كنند؟ مگر آنجا سفارتخانه نداريم؟ سفارتخانه نمي‌تواند ببيند و بعد اجازه بدهد؟

منظورتان فيلتر نظارتي است؟

بله، به هرحال بايد مشخص شود كه اين مسئله چطوري است؟ چرا كار ما بي‌حساب و كتاب شده است؟

يكي از عرصه‌هاي فعاليت شما «خانه سينما» بود و شما عضو هيئت مديره آن بوديد و البته، در دوران تصدي‌تان، خدمات زيادي هم كرديد. تصور مي‌شد اگر خانه سينما باز شود، اتفاق شگرفي خواهد افتاد. خانه سينما با تلاش‌هايي كه در دولت جديد شد، باز شد و جشنِ آن هم گرفته شد، اما پس ازچندي مشخص شد كه از اين امامزاده‌ هم اميد معجزتي نمي‌رود. به نظر شما چرا خانه سينما كارايي ندارد؟

بايد به خانه سينما قدرت بدهند. چه كسي اين قدرت را به او مي‌دهد؟ وزارت ارشاد. اگر وزارت ارشاد قدرت بدهد، اينها خيلي كارها مي‌توانند بكنند، ولي اگر ندهد، دست اينها بسته است. تا وزارت ارشاد به خانه سينما قدرت ندهد، خانه سينما نمي‌تواند كاري كند.

دوگانگي خانه سينما و وزارت ارشاد مال دولت قبل بود. اين دولت با ادعا و پُزي كه خانه سينما را باز مي‌كنم! آمد...

باز كردن تنها كافي نيست...

ظواهر نشان مي‌داد، قرار بود بين وزارت ارشاد و خانه سينما تعامل برقرار شود. چرا عملاً اين اتفاق نيفتاد؟

الان چندين ماه از كار اين دولت گذشته است، ولي اتفاقي كه بايد بيفتد نيفتاده است. مردم خيلي متوقع هستند. راجع به متن‌ها، فيلمنامه‌ها، كارگردان‌ها و بازيگر خيلي توقع دارند. چند سال پيش نظامنامه‌اي راجع به امنيت شغلي نوشتم و به وزارتخانه بردم كه قبول نكردند. ما امنيت شغلي نداريم. سال‌هاست شاهديم افرادي را به سينما مي‌آورند كه در شأن و شخصيت يك بازيگر نيستند. هنرمند پيشاهنگ و پيشگام يك اجتماع است و بايد همه چيز داشته باشد. از نظر سواد، معلومات، دانش، بينش، منيت بازيگري و...

عملاً نماينده فرهنگ كشورش باشد.

بله، ولي متأسفانه مي‌بينيم يك عده از طريق دوستي، آشنايي، پارتي‌بازي و حتي رشوه دادن آمده‌اند. شايع شده است پول مي‌دهند نقش مي‌گيرند! چه كسي اين كار را مي‌كند؟ جلوي اين آدم را بگيريد، نه اينكه تشويقش كنيد. كجا را بگويم؟ من 70 سال است كه در كار سينما هستم. عاشق اين كار هستم، ولي وقتي وضعيت را مي‌بينم، با خودم مي‌گويم اصلا چرا به اين كار آمدم؟ چرا اشتباه كردم؟ با تمام اينها الان هم كه 91 سال از عمرم مي‌گذرد، هنوز هم دارم فعاليت مي‌كنم!

به نظر مي‌رسد غير از دوگانه ارشاد و خانه سينما، خود اهالي هنر هم در اين كشور با هم دعوا دارند و تا مي‌آيد كاري انجام شود، به جان هم مي‌افتند و بهانه به دست كساني مي‌دهند كه نانشان در بي‌سروساماني و بي در و پيكري سينماست. منشأ اين قطب‌بندي‌هاي داخل سينما چيست كه هيچ كدام همديگر را قبول ندارند و همه پشت سر هم حرف مي‌زنند؟

بستگي به اين دارد كه خرد و دانش افراد در چه حد باشد. البته اين نكته صحيح است كه عده‌اي دراين رشته، در دانشگاه‌ها تحصيل كرده‌اند يا سال‌ها در صنعت فيلمسازي خدمت كرده‌اند اما به هرحال، يك عده هم با دانش كم وارد كار شده‌اند. جوانكي آمده و كارگردان شده است و آن دانش و شأن كارگرداني را ندارد و به بالاتر از خودش هم احترام نمي‌گذارد و به ديگران توجه ندارد، لذا اختلاف پيش مي‌آيد و همه جلويش مي‌ايستند و اين ناراحتي‌ها، دوئيت‌ها و اختلافات پيش مي‌آيد. گاه اظهار عقيده‌هايي كه مي‌كنند، خود مبنا و منشأ بسياري از بگو مگو‌ها مي‌شود. فرد سلسله مراتبي را طي نمي‌كند تا به مقام كارگرداني و تهيه‌كنندگي برسد. كسي را به عنوان تهيه‌كننده آورده‌اند كه فقط پول دارد، در حالي كه تهيه‌كنندگي يك كار فني و شناخته شده است. تهيه‌كننده بايد هنرمند باشد و راجع به متن، بازيگر، سينما و... شناخت لازم را داشته باشد، اما طرف چون پول دارد مي‌شود تهيه‌كننده. وقتي هيچ كس در جايگاه خودش نباشد طبيعي است اختلاف پيش مي‌آيد. يك عده هم كه واقعاً تهيه‌كننده هستند، زير بار حرف كساني كه صرفاً پول دارند نمي‌روند. البته با توجهي كه انجمن‌هاي مربوطه اعم از تهيه‌كنندگان، كارگردانان و ديگران مي‌كنند، منافع طرفين هم در نظر است.

دعوا فقط دعواي بي‌سواد و باسواد نيست. آدم‌هاي مجرب از دو طرف هم يقه همديگر را گرفته‌اند. نمونه‌اش مناظره آقايان فرح بخش و اسعديان در برنامه هفت بود كه آثار نامطلوبي در مخاطبان داشت.

متأسفانه بايد گفت كه طرفين بايد نسبت به هم اغماض داشته باشند كه ندارند! بيشتر از اين چه مي‌توانم بگويم؟

يعني شما معتقديد آنهايي كه كاربلد هستند، نسبت به هم تسامح ندارند و رعايت همديگر را نمي‌كنند؟

كاملاً درست است وهمين موجب مي‌شود كه اختلافات پيش مي‌آيد، وگرنه در هر دو طرف آدم‌هاي مجرب و قابل احترامي وجود دارند. البته اين اختلاف‌ها درمورد سينماهاي اكران‌كننده و زمان اكران فيلم‌ها و امثال آنها زياد مي‌شود. اين غدّي‌ها در كارها هست و حاضر نيستيم بنشينيم حرف همديگر را گوش كنيم. در بعضي از اين جلسات بوده است و ديده‌ام چگونه به هم پرخاش مي‌كنند! در حالي كه واقعاً زشت است. خوب است خيلي ازاين چيزها را مردم و مخاطبان سينما نمي‌بينند وپشت درهاي بسته است. بزرگ‌تري، كوچك‌تري بايد رعايت شود كه متأسفانه بعضي وقت‌ها نمي‌شود.

يكي از دلمشغولي‌هاي شما در سال‌هاي اخير، نگارش تاريخ هنرهاي نمايشي اعم از سينما و تئاتر است. ما «تاريخچه تياتر» شما را ديديم و معرفي هم كرديم. ظاهراً آثار ديگري هم منتشر كرده‌ايد يا در حال انتشار است. قدري درباره اينها صحبت كنيد؟

كتاب دومي هم كه نوشتم راجع به تاريخ معاصرايران، از زمان فتحعلي‌شاه است كه منتشر شده است. سومي را آقاي غلامحسين دولت‌آبادي، آقاي واقفي و خانم اعظم افراز كه ناشرم هستند، كمك مي‌كنند كه البته كار مشكلي هم بود، چون 70، 80 عكس به اضافه تاريخچه تئاتر لاله‌زار را در خود دارد. لاله‌زار زماني، مركز فرهنگ تهران بود و در خيابان لاله‌زار هشت سينما و هفت تئاتر داشتيم. مردم با دو ريال بليت اتوبوس مي‌آمدند و تئاترهاي مورد علاقه‌شان را مي‌ديدند، ولي حالا تا از آن سر شهر خودتان را به تئاتر برسانيد، كلي بايد وقت و هزينه صرف كنيد. اخيراً براي تئاتر خوبي، مرا به سالن چهارسو دعوت كردند كه واقعاً ازنبود امكانات درآن ترسيدم! فضاي زيرزمين تنها يك در ورودي و يك در خروجي داشت. اگر خداي نكرده اتفاقي در آنجا بيفتد، مثل سينما ركس آبادان فاجعه به بار مي‌آيد! در زيرزمين كه نبايد تئاتر راه انداخت. وزارت ارشاد بايد اينها را جمع كند و اينجور جاها را فوقش براي تمرين گروه‌هاي تئاتري بگذارد، نه براي اين جمعيت. اصلاً سالن جا نداشت. باور كنيد مي‌خواستم از ترس بيرون بيايم! اگر خداي نكرده اتفاقي بيفتد، يك نفر هم زنده نمي‌ماند. به خيلي چيزها بايد دقت شود...

از كتاب‌هايتان مي‌گفتيد.

بله، اين كتاب سوم كه دارم مي‌نويسم شرح حال پايه‌گذار تئاتر دائمي در تهران، سيد علي‌خان نصر است كه از سال 1300 كمدي ايران را تشكيل مي‌دهد. بنابراين فقط تاريخچه تماشاخانه تهران را نوشته‌ام كه چگونه پاتوق رجال مملكت بود و اينكه از زمان ناصرالدين‌شاه و قبل از او، وضعيت چگونه بود وهمچنين درباره باغ لاله‌زار گفته‌ام. من از سال 1317 در تئاتر لاله‌زار مشغول بوده و شاهد همه چيزهايي كه نوشته‌ام، بوده‌ام.

دو جلد كتابي كه منتشر كرديد چقدر بازتاب داشت؟

در دو سه شهرستاني كه رفتم، بد نبود، چون بستگي به هنرجو دارد و كساني كه علاقه‌مند به اين كار هستند. در بابلسر، كرمانشاه و شيراز كه رفتم خوب بود. مخصوصاً اين مورد آخر كه مربوط به تاريخ است و به چاپ سوم رسيده است.

درماه‌هاي اخير، كار جديدي به شما پيشنهاد نشده است؟

چرا، ولي ديگر در سني هستم كه هر كاري را نمي‌توانم انجام بدهم.

دوست داريد كار كنيد؟

اول عاشق تئاتر هستم و بعد سينما. وضع سينما هم اين طور است كه گفتم، اما مردم خيلي محبت دارند. خيلي مردم خوبي داريم. جداً سپاسگزار محبت‌هاي مردم هستم. چه در شيراز، چه اصفهان، چه كرمانشاه و هر جا كه مي‌روم استقبالي كه مردم از من مي‌كنند، خيلي قشنگ است.

در جريانات سال گذشته، خاطره‌اي كه از ديدار با مردم داريد و برايتان خيلي شيرين است، را برايمان بازگو كنيد؟

در كرمانشاه روي صحنه يكي از سينماها رفته بودم كه صحبت كنم. مردم دست زدند و وقتي ساكت شدند گفتم من هم كرمانشاهي هستم و به ديدن شما آمده‌ام. اگر بدانيد مردم چه كردند! منتظر ماندم تا سكوت كنند. مردم خيلي خوب هستند و همين تشويق مردم است كه موجب مي‌شودكار را دنبال ‌كنم. براي خريد كه بيرون مي‌روم پير و جوان مي‌ايستند و سلام و احوالپرسي مي‌كنند. ما كه ثروت نداريم. ثروت ما، همين محبت مردم است.

چند نفر را نام مي‌برم، نظرتان را راجع به آنها بگوييد.

بفرماييد.

علي جنتي.

پس از وزارت ايشان، روز اولي كه با هم آشنا شديم در تالار وحدت بود كه ناهار همراه با آقاي داود رشيدي در خدمتشان بودم. حين غذا خوردن گفتم سينماي ما وضع اسفناكي دارد، اميدوارم با بينشي كه داريد سينما را نجات بدهيد، هنرمندان ما يك عمر رهين منت شما خواهند بود، تجربه نشان داده كه ما هنرمندان بهترين يادگارهايي هستيم كه مي‌توانيم درباره شما صحبت كنيم. مرد شريفي است. به مرقد امام هم كه رفتيم در خدمتشان بودم. در جشنواره‌ها هم همين طور. خانواده بزرگ و محترمي هستند. خودش هم اهل دانش و خرد است و مي‌فهمد. اميدوارم بتواند براي سينماي ما كاري انجام بدهد.

بعدالتحرير: اتفاقا همين ديروز(19 فروردين)هم به اتفاق برخي پيشكسوتان سينما ازجمله آقايان ارجمند، فراهاني، سلحشور وعده‌اي ديگر، با ايشان يك جلسه چهار ساعتي داشتيم كه درفضاي خوبي برگزار شد. هنرمندان دغدغه‌ها و نظرات خود راگفتند و ايشان هم وعده مساعدت دادند كه اميدوارم با پيگيري‌هاي ايشان عملي شوند. با اين شرايط، اميدوارم كه درآينده اتفاقات خوبي بيفتد.

حجت‌الله ايوبي:

به ايشان هم ارادت دارم. شخصاً مرد شريفي است. فرهنگي هم است و مي‌خواهد كار كند. حالا ببينيم چه پيش مي‌آيد. مدت زيادي نيست كه آمده است و الان نمي‌شود رويش قضاوت كرد، ولي اميدواري زيادي به ايشان دارم. با همه اينهايي كه آمده‌اند جلسه داشته و حرف زده‌ايم و از وجناتشان پيداست كه مي‌خواهند كار كنند، ولي هنوز زماني نگذشته است. اميدوارم بتوانند براي هنرمندان كاري بكنند.

ابراهيم حاتمي‌كيا.

كارگردان خوب و آدم باسوادي است. سابقه درخشاني دارد. كارهاي خوبي ارائه كرده است و به او ارادت دارم...

ولي هيچ وقت با او كار نكرده‌ايد؟

نه، نكرده‌ام. من 10 سال در كشور نبودم و از نظر كاري عقب افتادم. كار هنري را نمي‌شود تعطيل كرد و بايد مستمراً ادامه داد.

همايون اسعديان.

آدم بزرگوار و خوش‌مشربي است. با او يك كار هم كرده‌ام. خيلي آدم سالمي است. در كارش دقيق است و با وسواس كار مي‌كند.

مسعود ده‌نمكي.

چون با او كار نكرده‌ام، نمي‌توانم در‌باره‌اش حرفي بزنم.

خانه سينما.

مي‌خواهد فعاليت و كار كند، اما مدتي دستش بسته و تعطيل بود. من 10 سال شب و روز در خانه سينما كار مي‌كردم و رئيس انجمن و عضو هيئت مديره آنجا بوده و درست مثل كارمند وزارت ارشاد بودم. خانه سينما مي‌خواهد كار كند، ولي در بعضي جاها دست و بالش بسته است.

سينماي امروز ايران.

برايش متأسفم. سينماي هر زمان بستگي به شرايط زماني و مديريت آن دارد. سينماي سال 1308 را در نظر بگيريد، يعني مردم، بازيگرها، جو جامعه، موضوع و...را در نظر بگيريد. آن فيلم در آن زمان با آن افراد مورد توجه مردم بود، ولي الان ببينيد بي‌معني است. بعد به سال 1312 و فيلم دختر لُر مي‌رسيم كه در هندوستان ساخته شد و هنرپيشه‌اش آقاي سپنتا بود و مردم صف هم بستند. الان اگر ببينيد ابتدايي به نظر مي‌رسد، پس هر فيلمي در جو و شرايط خودش. در دهه 40 فيلم‌هايي كه ساخته مي‌شد رقص و آواز و داستان‌هاي كپي بود. فيلم اين زمان بايد با توجه به خرد و دانش مخاطب و جو اين روزگار باشد. 20 سال ديگر اين فيلم‌ها به نظرمان مسخره خواهند بود...

پس مي‌خواهيد بگوييد سينما همراه با زمان نيست كه اين قدر منزوي شده است؟

بله، همراه با زمان نيست. مردم امروز ما مردم باسواد و فهيمي هستند و مردم 70، 80 سال پيش نيستند. گاهي كه به سينما مي‌روم، به حرف‌هاي مردم گوش مي‌دهم و مي‌بينم از من بهتر مي‌فهمند.

دست‌كم از بعضي از منتقدها خيلي بهتر مي‌فهمند.

بله، بازي‌ها، رنگ، نور و.... 60 سال پيش كي چنين چيزهايي بود؟

و نام آخر، داريوش اسدزاده.

هياهوي بسيار براي هيچ!

با سپاس از جنابعالي كه بار ديگر پذيراي «جوان» شديد. اميدواريم همچنان سالم وپرنشاط باشيد. ‌

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار