کد خبر: 640599
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۷
همسر مرزبان ربوده شده در گفت‌وگو با فارس:
الهام نظام‌دوست همسر مرزبان ربوده شده گفت: برای آزادی همسرم دلم را به حرم امام رضا (ع) دخیل بسته‌ام، اگر بازگشت؛ خدا را شکر و اگر شهید شده باشد هم به او افتخار می‌کنم.
گروهک تروریستی موسوم به جیش‌الظلم 17 بهمن ‌ماه سال گذشته پنج مرزبان ایرانی را در منطقه نگور شهرستان سرباز در جنوب سیستان و بلوچستان ربودند و طی بیانیه‌های آنها را تهدید به شهادت کردند. سرانجام پس از رایزنی‌های بسیار توسط مردم و مسئولان چهار مرزبانان ربوده شده «سجاد ذهابی فرزند عباسعلی» «محمد نظامی فرزند حسین» «رامین حضرتی فرزند محمدرضا» و «جمشید تیموری فرزند غلامعلی» در تاریخ 17 فروردین ماه جاری در داخل خاک پاکستان آزاد و از مرز زاهدان به کشور بازگشتند، این خبر موج خوشحالی را در دلهای مردم ایران ایجاد کرد. اما در این بین خبری از آزادی جمشید دانایی‌فر نبود، با این حال باز هم مسئولان ایرانی بر این مطلب تاکید داشتند که خبر شهادت وی را تایید نمی‌کنند. مسئولان ایرانی به دلیل نبود مستندات هیچ کدام از خبرهای آنها مبنی بر شهادت جمشید دانایی‌فر را تایید نکردند و تاکنون نیز این خبر از سوی مقامات امنیتی کشور تایید نشده است. به دنبال این موضوع خبرنگاران فارس با حضور در منزل پدر خانم جمشید دانایی‌فر ضمن دلجویی از همسر و خانواده ایشان، اظهار امیدواری کردند که هر چه سریع‌تر خبر آزادی دانایی‌فر اعلام شود. در حالی که چند روز از آزادی مرزبانان ایرانی نگذشته و پدران و مادران چهار تن از مرزبانان با دیدن فرزندان انتظارشان به پایان آمده و سجده شکر می‌گذارند، الهام نظام‌دوست همسر جمشید دانایی‌فر‌ همچنان چشم به در دوخته و برسجاده دعا، اشک می‌ریزد به امیدی که انتظارش به پایان برسد. امیدواریم چشمان پدر جمشید به جمال یوسفش منور شود الهام نظام‌دوست می‌گوید: دوم خرداد سال 91 من و جمشید به امید روزهای قشنگ زندگی ازدواج کردیم و به یکدیگر قول دادیم بر سختی‌های زندگی فائق بیاییم. طی این دو سال روزهای خوب زیادی داشتیم که بیانشان احساساتم را برمی‌انگیزد و شرح آن ساده نیست، اما یک روز قبل از اینکه این اتفاق ناگوار برای جمشید و همرزمانش رخ دهد، با او تلفنی صحبت کردم و گفتم به خاطر وقت دکترم مرخصی بگیرید که به من گفت فردا خبر می‌دهم. فردای آن روز هرچه به او زنگ زدم در دسترس نبود بیشتر که تماس گرفتم گوشی او خاموش بود، نگران شده بودم، حالم اصلاً خوب نبود روز جمعه سپری شد و روز بعد در سایت‌ها عکس همسرم را دیدم و به شدت نگران شدم. همسر دانایی‌فر ادامه می‌دهد: پدر او که خود ناخوش احوال بود، با شنیدن این خبر بر شدت بیماریش افزوده شده به طوری که او را به حرم امام رضا (ع) بردیم تا شاید امام رضا (ع) بر دردهای وی مرهم گذارد و اینگونه آرام شود. خداوند امید، امیدرضا را ناامید نمی‌کند بگذریم ! حالا من مانده بودم و یک فرزند 9 ماهه که هر لحظه ممکن بود به دنیا بیاید، نگران بودم چه کسی جای خالی پدر را بر او پر می‌کند چه کسی عاشقانه آغوش خود را به او هدیه می‌کند. دیگر پریشان بودم و خسته از خبرهای ضد و نقیضی که می‌شنیدم و می‌خواندم خبرهایی که حاکی از آزادی آنها بود و باز زود تکذیب می‌شد، نمی‌دانستم کدام خبر را باید باور کنم، خودم و نوزادم را سپردم به خداوند و با قرآن و سجاده بیش از پیش انس گرفتم و امیدوارم که خداوند امید امیدرضای یک ماهه را ناامید نکند. وی با بیان اینکه همسرش ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد، می‌گوید: جمشید هرگز از سختی‌های کارش به من چیزی نگفت، معتقد بود که یک نظامی باید اسرار اداری و محیط کارش را در سینه داشته و به خانه منتقل نکند. من پس از وقوع این حادثه تازه با سختی کار او در نقطه صفر مرزی آشنا شدم، به او افتخار می‌کنم که حافظ مرزهای کشور است. خوشحالم که امروز جمشید نه تنها همسر و پدر فرزند من است، بلکه فرزند ایران زمین است و قلب تمام مردم ایران برای او می‌تپد. شهادت افتخار ماست آزادی همرزمان او خبر مسرت بخشی بود که من و خانواده را خوشحال کرد و بیشتر از این خوشحال بودیم که همه برای مشخص شدن سرنوشت جمشید نیز اظهار نظر و ابراز امیدواری می‌کردند. او در حالی که اشک از چشمانش جاری می‌شد گفت: از مسئولان و تمام مردم تشکر می‌کنم که با ابراز همدردی و دلجویی بر زخم‌های ما مرهم نهادند. وی معتقد است: اگر خبر شهادت همسرش را هم بشنود نه تنها اندوهگین نخواهد شد بلکه خوشحال می‌شود و افتخار می‌کند که همسر او به درجه رفیع شهادت رسیده است. نظام‌دوست در حالی که سعی دارد گریه‌های نوزادش را بند آورد، ادامه می‌دهد: از هیچ تلاشی برای بزرگ کردن امیدرضا فروگذار نخواهم کرد تا او نیز مانند پدرش زمینه افتخار و سربلندی نظام را فراهم کند. او با همان حالت احساسی ادامه می‌دهد: بعضی اوقات به خود می‌گویم خدایا چه مشکل سخت و بزرگی دارم، اما وقتی قرآن می‌خوانم می‌گویم خدای بزرگی دارم که من و فرزندم را تنها نخواهد گذاشت. مدعیان حقوق بشر چگونه خلاء پدر را برای امیدرضا پر می‌کنند مادر الهام نظام‌دوست نیز که در این مصاحبه دخترش را همراهی می‌کند، می‌گوید: مردم سیستان و بلوچستان از شهادت نمی‌ترسند و قطعا این رخداد اولین و آخرین نخواهد بود، دست‌های پلید افراد خود فروخته و جاهل به خون بی‌گناه صدها تن از مردم منطقه آغشته شده است، چه بسیار پدران و مادرانی که در حوادث مختلف در استان داغدار شده‌اند و همچنان حاضرند جان خود و فرزندانشان را فدای نظام و آرمان‌های امام راحل کنند، ما نیز اگر شهادت هم نصیب فرزندمان شود، افتخار می‌کنیم. وی خطاب به مدعیان دفاع از حقوق بشر نیز بیان داشت: حرف‌های بی‌پایه و اساس آنها در زمینه حقوق بشر برای همگان روشن شد، این مدعیان، خود حقوق بشر را زیر پا می‌گذارند و تمام گروهک‌ها قطعا زیر سیطره اینها قرار دارند و گرنه امکانات و تجهیزات آنها را برای جنایت‌هایشان چه کسی تامین می‌کند؟ من در نماز و سجده سحرگاهم باعث و بانی شرارت‌ها و حوادث ناجوانمردانه اینگونه را سخت نفرین خواهم کرد، زیرا فرزند جمشیدم به سبب طرح‌ریزی‌ها و دسیسه‌های آنها امروز از نعمت پدر محروم است. ناله‌ها، اشک و زاری‌های این طفل معصوم آنها را به خدا می‌سپارد... به خدایی که همین نزدیکی است! 39 روز از تولد امیدرضا گذشت، اما هنوز دست‌های کوچکش از نوازش دست‌های گرم پدر محروم، گونه‌هایش برای بوسه‌های پدر بی‌تاب و چشمانش غرق در اشک و زاری است و به گفته مادرش که می‌گوید: امیدواریم که خداوند امید، امیدرضا را ناامید نکند.
منبع: فارس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار