اين سخنان بخشي از سخنراني مشاور رسانهاي رئيسجمهور بود كه در واپسين روزهاي سال گذشته و در همايش فعالان فرهنگي انقلاب اسلامي بر زبان رانده شد تا بار ديگر اين نكته را يادآوري كند كه ساختار سنگين و بروكراسي حاكم بر سازمان صدا و سيما كه حاصل عملكرد آن در چند دهه گذشته است، كار را به جايي رسانده كه اين روزها تبليغات تجاري در اين سازمان خود را به يك حاشيه پررنگتر از متن مبدل كرده است تا شايد بتوان با تكيه بر آن كمي بر زخم بيپولي محتوم اين سازمان فرهنگي مرهم گذاشت. جستوجو در فضاي وب و در ميان اظهارنظرهاي هنرمندان و فعالان فرهنگي مرتبط با سازمان صدا و سيما نيز بر اين مسئله صحه گذاشته است كه بيپولي چنان بر گرده صدا و سيما سنگيني ميكند كه حتي پرداخت دستمزد عوامل مجموعههاي تلويزيوني پربينندهاش نيز برايش سخت شده تا جايي كه گلهگذاري عوامل سريالها و ساير برنامههاي رسانه ملي در ساير رسانهها را منجر شده است.
استراتژي صدا و سيما در مقابل اين مسئله به گواهي آنچه در نوروز سال جاري از پشت قاب تلويزيون به خورد مخاطب داده شد، تنها در افزايش سهم فعاليتهاي درآمدزاي خود خلاصه شد؛ استراتژي كه بر پايه آن ميزان تبليغات تلويزيوني و شايد هزينه پخش آن افزايش پيدا كرده و جداي از آن، راه براي تبليغ كالاهايي كه شايد تا پيش از اين كمتر به تبليغات تلويزيوني راه پيدا كرده بودند نيز باز ميشود.
تبليغ براي چه چيزي و به كام چه كسي
بسياري از بينندگان برنامههاي پرمخاطب سيما از جمله سريالهاي نوروزي در دقايق قبل از پخش اين برنامهها از قاب تلويزيون شاهد پخش انواع تبليغات تلويزيوني بودند كه بخش عمدهاي از آنها از شدت تكرار و طولاني بودن زمان پخش، تأثيري معكوس بر مخاطب نيز داشتند و باعث رنجش و رانده شدن او از تلويزيون و شبكههاي اين روزهاي تجاري شدهاش شدند. از سوي ديگر رويكرد سازمان صدا و سيما در انتخاب و پخش آگهيهاي تلويزيوني نيز در نوع خود بحث برانگيز است. تنها چند روز پس از اظهارنظر مقام معظم رهبري در زمينه تأكيد بر مصرف كالاهاي توليد داخل، آگهيهاي بازرگاني در رسانه ملي كار را به جايي رساندند كه تيغ ريشتراش پنج تيغه ساخت كره به تعداد و دفعات متوالي از تلويزيون براي استفاده به مردم پيشنهاد داده شد يا فعاليت يك شركت ساختماني در تهران بدون آنكه شرحي از نوع فعاليت آن براي مخاطبان مشخص باشد در لا به لاي بخشهاي يكي از پربينندهترين سريالهاي تلويزيوني به مخاطبان تحميل شد كه اين دومي در نوع خود قابل توجه است.
طولانيترين تبليغ در پربينندهترين بخش
بر اساس اظهارات يكي از كارگردانهاي سريال نوروزي سيما، هزينه ساخت آن با سازمان صداوسيما بوده است، اما يك شركت در روزهاي پاياني پيش از ساخت و با پيشنهاد مسئول آن كه از علاقهمندان به دو قسمت قبل اين مجموعه بوده به عنوان اسپانسر به حمايت از ساخت اين سريال تلويزيوني ميپردازد. جالب اينجاست كه اين اسپانسر چنان در ساخت اين مجموعه تأثيرگذار ميشود كه در بخشهاي متعددي از زمان پخش اين سريال و به كليشهايترين شكل ممكن نام و فعاليت اين شركت بايد به خورد مخاطب داده شود، بيآنكه علاقهمندي وي به اين مسئله مورد توجه قرار بگيرد.
فارغ از اينكه يك مجموعه تلويزيوني محل ارائه محتواي جذاب يا حتي در عاليترين شكل محتوايي فاخر و قابل تأمل از منظر انساني و فرهنگي است يا تبليغ يك شركت ساختماني كه در نقاط اعياننشين تهران در حال پاساژسازي است بايد اين سؤال را مطرح كرد كه چرا به سادگي هرچه تمامتر بايد الگوها و شيوههاي استاندارد در زمينه اسپانسرينگ در توليدات تلويزيوني يا حتي تجربههاي موفق سابق رسانه ملي در اينباره به كناري نهاده شود و تنها و تنها بنا به خواست يك شركت و به دليل تأمين بخشي از هزينه مالي نام آن شركت در سيما جولان دهد.
از سوي ديگر در حالي كه سال 1393 از سوي مقام معظم رهبري و با هوشمندي تمام به عنوان سال اقتصاد و فرهنگ نامگذاري شده است و آنطور كه از نام آن برميآيد در چنين سالي بايد نقص و كمكاري موجود در فعاليتهاي فرهنگي و اقتصادي جاري كشور را با تكيه بر عزم و فعاليت جهادي اصلاح كنند، به طور مشخص معلوم نيست با حركات موزون و آواز خوانيهاي متعدد كمپاني شيرين توليد مواد غذايي در بخشهاي مختلف تبليغات تلويزيوني كه طليعه آن در ايام سال نو و در سيما ديده شد قرار است كدام بخش از نگاه فرهنگي جامعه و به چه شكلي اصلاح شود يا وابسته كردن تمام حيات فكري و اقتصادي يك نقش تلويزيوني - كه يك ايراني روستازاده سادهدل را نشان ميدهد كه از قضاي روزگار راننده نيز هست- به يك شركت ساختماني چه هدفي را در پس ذهن مديران و سياستگذاران توليد اين دست برنامهها جز سود و منفعت شخصي آنها در پي دارد.
اما در ميان تبليغات بازرگاني ريز و درشت سيما در ايام نوروز، تبليغات يارانهاي هدفمند نيز در نوع خود قابل توجه بود؛ تبليغاتي كه ابتدا و بنا بر آنچه لبيك صدا و سيما به خواست دولت به منظور ايجاد بستري براي آگاه كردن و ترغيب مردم براي انصراف از دريافت يارانه نقدي مرحله دوم از آن نام برده ميشد، از سوي رسانه ملي ساخته و در بسياري از شبكههاي تلويزيوني پخش شد. صرف نظر از اينكه متن جملات اعلام شده در اين تبليغات و نيز تكرار پخش آنها چه تأثيري در ذهن مخاطبان خواهد گذاشت، تزريق اين آگهيهاي هدفمند به متن يك سريال تلويزيوني پربيننده به كليشهايترين شكل ممكن و از زبان يك غيرايراني بدون شك يكي ديگر از گافهاي رسانهاي دولت و مديران صدا و سيما در رسيدن به هدف خود از پخش اين آگهيهاست كه مشخص نيست در آينده قرار است به كجا ختم شود.
در حالي كه بسياري از توليدات و فعاليتهاي فرهنگي توليد شده از سوي فعالان فرهنگي انقلاب اسلامي در قالبهاي مختلف كتاب، مستندهاي سينمايي و تلويزيوني، نرمافزار و... راهي به معرفي در باكسهاي تبليغي رسانه ملي ندارند و به هر شكل ممكن در برنامههاي راديويي و تلويزيوني ناديده گرفته ميشوند، بد نيست كه مديران رسانه ملي كمي به پاسخ اين خواست عمومي نيز بينديشند كه چه منطقي و كدام استاندارد چنين رويهاي را در عملكرد آنها توجيه ميكند.