کد خبر: 638449
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۴
نگاه به برنامه مشترك اقدام ايران با 1+5 از منظر استراتژيك
برنامه مشترك اقدام بين ايران و1+5 اولين توافقي است كه ايران و امريكا به عنوان دو طرف اصلي دعواي هسته‌اي 11 ساله، در آن حاضر هستند.
علي قنادي

ايران يك بار ديگر هم در 29 مهر ماه سال 1382 (21 اكتبر 2003) به توافقي نافرجام با غرب دست پيدا كرد، ولي در آن توافق كه به «بيانيه سعدآباد» معروف شد، تروئيكاي اروپايي به نمايندگي از امريكا، وارد ديپلماسي با ايران شده بودند. امتناع امريكايي‌ها از ورود به چارچوب‌هاي چندجانبه توافق با ايران به خاطر اين بود كه دولت جورج بوش مي‌گفت ورود امريكا به چنين چارچوب‌هايي، باعث خواهد شد مسئله هسته‌اي ايران، از يك بحران بين‌المللي به چالشي دوجانبه بين ايران و امريكا تقليل پيدا كند. هفت سال بعد، در مي 2010، حتي دولت تازه‌كار اوباما نيز به رغم تأكيد بر درگير شدن در روند ديپلماسي با ايران
(Engagement Policy) حاضر نشد وارد چارچوب ديپلماسي چندجانبه با ايران شود و تركيه و برزيل را مأمور كرد از طرف امريكا با ايران توافق كنند؛ توافقي كه به رغم حمايت رهبران تركيه و برزيل از آن در استانبول، اوباما حاضر نشد پاي آن را امضا كند.

هرچند امريكايي‌ها از ژوئن سال 2006 زير فشار انتقادهاي بين‌المللي حاضر شدند وارد چارچوب چندجانبه مذاكرات هسته‌اي با ايران موسوم به «1+5» شوند ولي ورود آنان به اين چارچوب تا سال 2011، تقريباً نمادين بود. به طور مثال، در ژوئن سال 2006، 1+5 بسته‌اي پيشنهادي براي مذاكره به ايران ارائه كرد ولي در جريان مذاكراتي كه بر سر نسخه بازبيني شده اين بسته در تهران برگزار شد، نماينده امريكا حاضر نبود. بعد از امتناع امريكا از پذيرش طرح تبادل سوخت در مي سال 2010 بود كه ديگر اعضاي 1+5 آرام‌آرام انتقاداتشان را از امريكا بيشتر كردند و دولت اوباما مجبور شد در عمل نيز وارد چارچوب 1+5 براي مذاكره با ايران شود. در كنار اين انتقادها، در داخل امريكا نيز اين ديدگاه با قوت بيشتري مطرح شد كه اگر دولت اوباما نتواند وارد يك روند ديپلماتيك؛ جدي با ايران شود، تهران به زودي تبديل به يك قدرت بزرگ هسته‌اي خواهد شد. در نوامبر 2010، يعني فقط چند ماه بعد از نافرجام ماندن توافق استانبول براي انتقال سوخت، گزارش مشترك مؤسسه صلح و مركز اتيمسون امريكا، پيشنهاد بالانس دوباره سياست خارجي امريكا در قبال ايران را مطرح كرد. اين گزارش مي‌گفت: «اگر جامعه بين‌المللي همزمان با نگه‌داشتن تحريم‌ها، پيشنهاد يك تعامل استراتژيك به ايران بدهد، بخت موفقيت مذاكرات بيشتر خواهد شد... يك تعامل استراتژيك موفق، مستلزم ابراز تمايل امريكا براي ايجاد تغيير در اهميت مقايسه‌اي است كه امريكا به مسائل مي‌دهد و معني آن نيز، به رسميت شناختن حق ايران براي غني‌سازي اورانيوم به منظور‌هاي صلح‌آميز است...»

حدود يك سال بعد، نشنال اينترست در 12 دسامبر 2011 در مقاله‌اي با عنوان «اورهال سياست امريكا در مورد ايران» نوشت: «زمان آن رسيده كه در مناسبات ايران و امريكا به واقعيتي دردناك اذعان كنيم. ايران در نهايت يك قدرت هسته‌اي خواهد شد و هيچ راهي وجود ندارد كه غرب آن را متوقف كند.» يك ماه بعد در ژانويه 2012، گرگ تيلمن و بنجامين سيل، در مقاله‌اي با عنوان «تعامل ديپلماتيك، مسيري براي اجتناب از جنگ و حل بحران هسته اي» نوشتند: «تعامل ديپلماتيك تنها راه واقع‌گرايانه حل و فصل نهايي مسئله هسته‌اي ايران است.»

اغلب تحليل‌هايي كه بين سال‌هاي 2010 تا 2012 منتشر شد، بر اين فرض بنا مي‌شدند كه اگر امريكا با ايران به توافق نرسد، سطح و دامنه برنامه هسته‌اي ايران روز به روز افزايش پيدا مي‌كند و در نبود يك گزينه نظامي معتبر، ايالات متحده دير يا زود مجبور خواهدبود با واقعيتي به نام «ايران هسته‌اي» روبه‌رو شود. اين بحث‌ها تا دستيابي ايران و 1+5 به توافق ژنو در روز 24 نوامبر 2013 و حتي بعد ازآن نيز ادامه پيدا كرد. جان كري وزير امور خارجه امريكا روز 24 نوامبر، بلافاصله بعد از توافق با محمدجواد ظريف در ژنو، در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: «در سال 2003، وقتي ايران به دولت بوش پيشنهاد كرد كه حاضر است كارهاي مهمي درمورد برنامه هسته‌اي خود انجام دهد، فقط 164 سانتريفيوژ داشت. كسي اين (پيشنهاد) را جدي نگرفت و اتفاقي هم نيفتاد. به خاطر همين ما حالا در سال 2013 مي‌بينيم كه آنها 19هزار سانتريفيوژ دارند و به سلاح نزديك‌ترند... ما نمي‌توانيم بنشينيم و اصرار كنيم هر چيزي كه مي‌خواهيم، بگيريم در حالي كه آنها به سمت برنامه‌اي حركت كنند كه بر آن مسلط هستند.»

همين جملات جان كري چندين بار ديگر، با واژگان و عبارت‌هايي متفاوت از زبان ديگر مقام‌هاي امريكايي هم بيان شد.

نگاه شرقي امريكا

در وراي اين نگاه تاكتيكي دولت اوباما كه معطوف است به متوقف كردن روند روبه گسترش برنامه هسته‌اي ايران از طريق دستيابي به يك توافق موقت مانند ژنو، امريكا از اواخر سال 2011 وارد يك جهت‌گيري استراتژيك جديد هم شد، جهت‌گيري‌اي كه ظاهراً سمت و سوي استراتژي جهاني امريكا را مشخص مي‌كرد ولي به نظر مي‌رسد طي دو سال گذشته، بر نحوه برخورد كاخ سفيد با برنامه هسته‌اي ايران هم اثرگذار بوده است. هيلاري كلينتون وزير امور خارجه دور اول اوباما در مقاله‌اي كه اكتبر 2011 با عنوان «قرن پاسيفيكي امريكا» در فارين پاليسي منتشر شد، استراتژي «چرخش شرقي» (Eastern Pivot) امريكا را به طور جدي مطرح كرد. او در اين مقاله، به اين مسئله اشاره كرده كه حدود نيمي از جمعيت جهان در منطقه آسيا پاسيفيك هستند و نتيجه گرفته كه توسعه اين منطقه در چارچوب منافع اقتصادي و استراتژيك امريكا محسوب مي‌شود. كلينتون سمت و سوي استراتژي چرخش شرقي امريكا را در چندين زمينه از جمله تعميق اتحاد‌هاي امنيتي دوجانبه با كشور‌هاي شرق آسيا، تعميق مناسبات با قدرت‌هاي رو به رشدي مانند چين و حضور نظامي بلند دامنه مشخص مي‌كند. بعد از جدي شدن اين استراتژي، بحث‌هاي مختلفي درباره آن درگرفته، از جمله اينكه برخي اين استراتژي امريكا را به معني كاهش حمايت از متحدين و شركاي خاورميانه‌اي امريكا از جمله عربستان و اسرائيل دانسته‌اند، ولي مقام‌هاي امريكايي تأكيد مي‌كنند كه معني «چرخش شرقي»، تعديل حضور امريكا در خاورميانه و اروپاي غربي نيست.

چاك هاگل وزير دفاع امريكا در دسامبر 2013، گفت: «من به شركايمان اطمينان مي‌دهم كه ما هيچ جايي نمي‌رويم... نبايد اين سوءتفاهم پيش بيايد كه ما با بخش خاصي از جهان تغيير برخورد مي‌دهيم.» اين بحث، به خصوص با توجه به توافق 24 نوامبر 2013 بين 1+5 و ايران به طور برجسته‌تري مطرح شده است. وزير دفاع امريكا در همان سخنراني تأكيد كرد كه توافق هسته‌اي با ايران، در مأموريت نظامي امريكا در خاورميانه تغييري ايجاد نمي‌كند.

صرف نظر از موضع‌گيري‌هاي رسمي امريكا، واقعيت اين است كه بيشتر كساني كه طي دو سال گذشته استراتژي چرخش شرقي امريكا را بررسي كرده‌اند، تأييد مي‌كنند كه معني و مفهوم اين استراتژي، بازنگري در تعاملات خاورميانه‌اي امريكا است. استفن كوهن روز 21 آگوست 2013 در يادداشتي در سايت مؤسسه بروكينگز مي‌نويسد: «انگيزه چرخش (شرقي) به نظر مشخص مي‌رسد. مركز ثقل جهاني به منطقه آسيا پاسيفيك در حال تغيير كردن است و ايالات متحده هم به آن واكنش نشان مي‌دهد. ما ادعا مي‌كنيم كه انگيزه‌هاي ژئواستراتژيك تنها دليل چرخش نيست، مسئله‌اي كه به همين اندازه اهميت دارد اين است كه پرزيدنت اوباما مايل است به جاي جنگ بلندمدت، پرهزينه و ناپسند افغانستان و همچنين تمركز گسترده بر خاورميانه خشونت‌بار و بي‌ثبات، به آسياي شرقي نسبتاً با ثبات برود.» پيشتر، رابرت كاگان در يادداشت 21 نوامبر 2012 در واشنگتن پست، همين مسئله را با بياني متفاوت ذكر كرده بود: «چيزي كه باعث نگراني و يأس شده، افول امريكا نيست بلكه روند رو به افول منافع امريكا و اين احساس است كه دولت اوباما و مردم امريكا، دست از خاورميانه مي‌شويند... هيچ كس ناراحت اين نيست كه چرا ايالات متحده توجه بيشتري به آسيا مي‌كند. در خاورميانه، چرخش اينطور نگريسته مي‌شود كه امريكا سعي مي‌كند از مشكلات سخت اين منطقه روي برگرداند.»

معني چرخش شرقي در متن توافق ژنو

روند كاهش تعهدات خاورميانه‌اي امريكا از عراق شروع شد. امريكا كاهش حضور نظامي خود در عراق را از ژوئن 2009 شروع و در دسامبر 2011 تكميل كرد. نقطه تكميل عقب‌نشيني امريكا، تقريباً مقارن بود با كليد خوردن استراتژي چرخش شرقي امريكا. همين روند در روند عقب‌نشيني نيروهاي امريكايي از افغانستان نيز در حال پيگيري است. در مسئله بحران سوريه، رويگرداني امريكا از مشكلات خاورميانه، از اين هم شفاف‌تر خودنمايي كرد. دولت اوباما همسو با تمايل جدي متحدين خاورميانه‌اي خود (عربستان و اسرائيل) تا يك قدمي اقدام نظامي عليه دولت سوريه در تابستان 2013 پيش رفت ولي به اقدام نظامي دست نزد. خودداري از اقدام نظامي عليه دولت سوريه به رغم اعلام تصميم اوباما براي اقدام، در سياست خارجي امريكا يك چرخش بي‌سابقه بود و باعث شد جمهوري‌خواهان براي اولين بار، يك رئيس‌جمهور دموكرات را متهم كنند كه در يك موضوع امنيت ملي، بلوف زده است. تصميم براي عدم‌دخالت نظامي عليه حكومت اسد، به خاطر اين بود كه دولت اوباما نگراني عميقي از اين داشت كه در مراحل بعدي، در سوريه نيز درگير جنگ‌هايي مانند عراق و افغانستان شود؛ موضوعي كه استراتژي چرخش شرقي امريكا را به طور جدي به چالش مي‌كشيد.

به نظر مي‌رسد بعد از تكميل روند عقب‌نشيني امريكا از عراق، شروع فرآيند عقب‌نشيني از افغانستان و اجتناب از اقدام نظامي در سوريه، توافق هسته‌اي 1+5 با ايران، چهارمين بزنگاه انعكاس استراتژي چرخش شرقي امريكا است. امريكا تا سال 2011 حاضر نشد به طور جدي وارد چارچوب‌هاي چندجانبه حل مناقشه هسته‌اي با ايران شود ولي از اين سال به بعد، مجبور شده كه چنين روندي را در پيش بگيرد و ورود به چنين روندي در ژوئن 2013، به توافق ژنو با ايران منجر شد. اين به آن معني نيست كه امريكا حاضر شده در توافق ژنو به ايران امتياز بدهد. به آن معني هم نيست كه امريكا در ژنو هيچ امتيازي به ايران نداده است يا برعكس. توافق ژنو، مانند هر توافق ديگري، كاستي‌ها و مزيت‌هايي دارد كه طي چهار ماه گذشته به تفصيل به آن پرداخته شده است. در وراي اين تحليل‌ها، توافق ژنو انعكاس جهت‌گيري كلان امريكا به تعريف مناسبات خاورميانه‌اي خود در سطحي جديد است. اين به آن معني نيست كه امريكا لزوماً مي‌خواهد مشكلات 35 ساله خود را با ايران حل و فصل كند يا اينكه نزديك به چهار دهه خصومت عليه ايران را كنار بگذارد. امريكا همچنان مسئله هسته‌اي ايران را مهم‌ترين چالش خاورميانه‌اي خود محسوب مي‌كند و چنين برداشتي، در ارزيابي‌هاي استراتژيك سالانه امريكا منعكس است. با اين حال، از منظر سيستمي، امريكا مجبور است در چارچوب استراتژي چرخش شرقي خود، مناسبات خاورميانه‌اي خود را در سطح كلان از جمله مسئله هسته‌اي ايران در سطحي جديد متوازن نمايد.

غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
UNITED KINGDOM
|
۲۱:۰۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
0
0
جملات آقا [امام خامنه اي] را برايتان بخوانم: «متن توافق نامه ايرادهاي اساسي دارد و مهمترين آن اينست که استقلال ما را هدف گرفته است و هر حرکتي را منوط به توافق آمريکا کرده است» و در ادامه آقا دستور فرموده اند: «لااقل تيم مذاکره کننده را تقويت کنيد». سخنرانی نبویان نماینده مجلس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار