کد خبر: 638430
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۸
دكتر موسي فقيه حقاني، قرارداد تاريخي معروف به ارزنه‌الروم را در دو بخش كياست مذاكره‌كننده و مقايسه با قراردادهاي قبل و بعد از آن بازخواني مي‌كند
اميركبير مدت‌ها در آذربايجان كه پايتخت دوم ايران بود، اقامت داشت...
محمدرضا كائيني
به جرئت مي‌توان گفت كه ديپلماسي «‌ارزنه‌الروم»يكي از موفق‌ترين و مبارك‌ترين تجربيات ايران درمذاكره با دولت‌هاي متخاصم بوده است. مذاكره‌كننده ايراني شخصيتي بود در قامت زنده ياد ميرزا تقي خان امير كبير كه به نيكي مختصات كار خويش و نيز مطامع طرف مقابل را مي‌شناخت و در جاي خود آن را بي‌اثر مي‌نمود. در گفت‌وشنودبا محقق ارجمند جناب دكتر موسي فقيه حقاني به تحليل اين فصل از تاريخ ديپلماسي كشورمان پرداخته ايم.
 

در آغاز مي‌خواهيم بدانيم موجبات تاريخي انعقاد قرارداد ارزنه‌الروم اول و مشكلاتي كه موجب شد نهايتاً كار به دور ِدوم مصالحه بينجامد، چه بود؟

بله، اختلافات عثماني با ايران از دوره صفويه وجود داشت و مدتي هم جنگ‌هاي طولاني بين دو كشور رخ داد. ايران چندان مايل به ادامه جنگ با عثماني نبود، چون به هر حال، عثماني يك كشور مسلمان بود. به همين دليل زمينه براي مذاكرات ارزنه‌الروم اول فراهم و در آنجا به‌طور اجمالي به برخي از اختلافات و مسائل مورد مناقشه رسيدگي شد. در آن دوره، هم شرايط ايران شرايط متغيري بود و هم شرايط عثماني شرايط ويژه و دولت‌ها و قدرت‌هاي بزرگ هم وارد ميدان شده بودند و چندان تمايلي نداشتند كه اختلافات ايران و عثماني حل شود. البته معضلاتي كه بين ايران و عثماني وجود داشت، در ارزنه‌الروم اول حل نشد و دخالت‌هاي بيگانگان هم مشكلات را تشديد مي‌كرد.

مناسب است كه در اينجا مروري بر موارد اختلافِ ايران و عثماني نيز داشته باشيد.

يكي از مسائلي كه بين دو كشور وجود داشت، اختلافات ارضي در منطقه غرب كشور و بر سر «سليمانيه» و برخي ديگر از نقاط مرزي بود. سليمانيه جزئي از خاك ايران محسوب مي‌شد كه بعدها مرحوم اميركبير در مقابل خرمشهر كه محمره ناميده مي‌شد طي توافقاتي، سليمانيه را واگذار كرد.

مشكل ديگر، بدرفتاري عثماني‌ها با زائران شيعه ايراني در عتبات بود كه حتي در مواردي به كشتار منجر مي‌شد! و وهابي‌ها در عتبات مقدسه دست به قتل و غارت مي‌زدند. اين هم يكي از مشكلات بود و قاجارها مخصوصاً محمدشاه خيلي روي اين مسئله حساس بودند و مي‌خواستند اين قضيه به نحوي حل شود.

مشكل بعدي اين بود كه معمولاً وقتي شاهزادگان عصيانگر و متمرد در ايران با حكومت مشكل پيدا مي‌كردند، به عثماني فرار مي‌كردند و چيزهاي شبيه به «پادگان اشرف» منتها نه با اين وسعت در آنجا وجود داشت! آنجا در برخي اوقات، مأمن شاهزادگان يا بابي‌هاي فراري مي‌شد كه در ايران دست به ترور و اقدامات خشونت‌آميز مي‌زدند و وقتي با برخورد حكومت مواجه مي‌شدند به آنجا مي‌رفتند و آنها هم غالباً اين افراد را در مرزهاي نزديك به ايران نگه مي‌داشتند تا هميشه بتوانند از آنها عليه دولت ايران به عنوان اهرم فشار استفاده كنند.

مجموعه اين اختلافات كه بعضي از آنها پيشينه چند صد ساله داشت، زمينه را براي مذاكرات ارزنه‌الروم دوم فراهم كرد. هم شرايط عثماني‌ها و هم شرايط بين‌المللي، اين فرصت را فراهم كرد. قبل از اينكه ايران بر سر ميز مذاكره برود، عثماني‌ها به خرمشهر حمله كردند. حركتشان هم ناجوانمردانه بود، چون ايران در آن دوره مشغول جنگ در هرات بود و آنها از فرصت استفاده و به خرمشهر حمله كردند. محمدشاه به‌رغم اينكه هرات را محاصره كرد، به دليل اينكه انگليسي‌ها در جنگ دخالت كردند و به شكل جدي در برابر ايران ايستادند، شكست خورد. زماني كه محمدشاه از ماجراي هرات فراغت حاصل كرد، تصميم گرفت گوشمالي سختي به عثماني بدهد و سپاه ايران آماده عزيمت به عثماني شد. براي انگليسي‌ها و روس‌ها مشخص بود ايران، مخصوصاً با جنگي كه با انگليسي‌ها در عراق كرده بود، مي‌تواند با عثماني‌ها هم مقابله كند و به موفقيت‌هاي چشمگير نائل شود. ايران هم قصد تصرف بغداد را كرده بود تا ضرب شستي به عثماني‌ها نشان بدهد. در چنين شرايطي اين قدرت‌ها آمدند و ايران را به مذاكره ترغيب كردند و اين زمينه‌اي شد براي اعزام مرحوم اميركبير به عثماني و مأموريت مذاكره ارزنه‌الروم دوم.

چيزي شبيه به اين اتفاق در دوره عباس ميرزا هم افتاد، به اين شكل كه اجمال در عهدنامه گلستان، به عهدنامه تركمنچاي منجر شد. اينها معمولاً حدود و ثغورِ توافقات را مجمل نگه مي‌داشتند تا بعدها بتوانند مدعي شوند و باز به مرزهاي ايران تعرض كنند. ظاهراً اين سير در قراردادهاي ارزنه‌الروم اول و دوم به‌نوعي پيموده شده است. نظر شما در اين باره چيست؟

در ارزنه‌الروم اول اين طور هست، ولي در ارزنه‌الروم دوم اميركبير مسائل را به‌طور قاطع حل كرد. البته اينكه كسي زير پيماني كه بسته است بزند، بحث ديگري است. اگر بخواهيم تيم مذاكره‌كننده در جنگ‌هاي ايران و روس را با تيم مذاكره‌كننده در ارزنه‌الروم دوم مقايسه كنيم، اصلاً قابل مقايسه نيستند و شرايط ايران هم شبيه زمان جنگ‌هاي ايران و روس هم نيست. متأسفانه دربار قاجار در دوران جنگ‌هاي ايران و روس شاهد نفوذ گسترده عوامل فراماسونري و وابستگان به سياست‌هاي انگليس از يك سو و سياست‌هاي روسيه از سوي ديگر بود. مذاكره‌كننده ما هم ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي، يك يهودي جديدالاسلام و وابسته به سازمان‌هاي فراماسونري و حقوق بگير رسمي انگليسي‌هاست. در قرارداد گلستان، همين ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي و سرگور اوزلي سفير انگليس، فتحعلي‌شاه را متقاعد كردند كه پاي ميز مذاكره بنشيند. در آنجا بنا بود سرزمين‌هاي اشغال‌شده ايران با مذاكره پس داده شوند. آتش‌بس هم شد، اما مسائل حل نشد.

توافق كه كردند؟

نه، آنها آمدند و جاهايي را گرفتند و همچنان هم ادعا داشتند. ايران هم مي‌گفت سرزمين ماست و بايد آن را تخليه كنيد. توافقي به آن معنا نشد، بلكه آتش‌بس برقرار شد. اينكه مي‌گوييد نخواستند مسائل به صورت شفاف حل شود، درست است. چون انگليسي‌ها ميانجي بودند و به وظيفه خودشان هم درست عمل نكردند و لذا مسائل به صورت ريشه‌اي حل نشد و بلاتكليف ماند و ايراني‌هايي كه در آن طرف ارس باقي ماندند، مدام استغاثه و تظلم مي‌كردند و از علما و دولت ياري مي‌خواستند. اين بود كه زمينه براي جنگ‌هاي دوره دوم فراهم شد.

اتفاقاً از اين حيث مي‌توانيم مقايسه‌اي بكنيم كه در ارزنه‌الروم، اميركبير از حمايت‌هاي محمدشاه قاجار برخوردار بود، اما در مذاكرات دوره فتحعلي شاه چنين شرايطي وجود نداشت. به رغم اينكه برخي مي‌خواهند بگويند حاج ميرزا آغاسي ميلي به اميركبير نداشت، نامه‌ها و مكاتبات او با اميركبير نشان مي‌دهد كه او از امير حمايت مي‌كرده است و اينگونه نبوده كه پشت مذاكره‌كننده را خالي كند، اما در جنگ‌هاي ايران و روس افرادي براي مذاكره رفتند كه اساساً به قصد خيانت وارد اين فرآيند شده بودند.

محمدشاه به هر حال پسر فتحعلي‌شاه و برخاسته از همان دربار وشرايط حاكم برآن است، او چگونه به اين نتيجه رسيد كه اميركبير را براي مذاكره در ارزنه‌الروم بفرستد؟

شايد سرنوشت مذاكرات گلستان و تركمنچاي و خيانت‌هايي كه در هر دو مذاكره، مخصوصاً در گلستان صورت گرفت و آشكار شدن خيانت‌هاي جناح انگلوفيل و روسوفيلي كه در دربار قاجار نفوذ كرده بودند، برايشان اسباب عبرت شد و كمك كرد تا تيم مذاكره‌كننده از بين جناح مردمي و طرفدار مقاومت ديني در جنگ‌هاي ايران و روس انتخاب شود. بالاخره اميركبير شاگرد قائم‌مقام فراهاني بود و در همان مكتبي بزرگ شده بود كه به همراه عباس ميرزا به دنبال آن بودند با اتكا به نيروهاي داخلي به‌ويژه مرجعيت شيعه و توان آنها در بسيج كردن توده‌هاي مردمي، مسائل را حل كنند. به باور بنده، اگر جريان فراماسونري‌اي كه در دربار فتحعلي‌شاه نفوذ كرده بود و افرادي نظير ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي اجازه مي‌دادند، قطعاً سرنوشت جنگ و مذاكرات ـ‌گيريم به مذاكره هم مي‌رسيد ـ چيز ديگري مي‌شد و به اين شكل، از دست رفتن بخش‌هايي از سرزمين ما رقم نمي‌خورد. بنابراين آنها به دنبال فردي بودند كه اولاً تجربه سياسي قابل توجهي داشته باشد و به علاوه شخصيت وزين و استخوانداري باشد و بتواند در مقابل بحران‌ها، مذاكرات را مديريت كند. وسايل ارتباط‌جمعي هم، مثل حالا نبود كه به‌سرعت اطلاع‌رساني شود و فرد مذاكره‌كننده بتواند از مركز مشورت بگيرد، وقتي ديپلمات مي‌رفت بايد توانايي مي‌داشت كه بتواند قضيه را حل كند.

همگان اعم از دوست و دشمن اذعان دارند كه مرحوم اميركبير توانست به نيكي از عهده اين مذاكره برآيد و سرنوشت قابل قبولي را براي آن رقم بزند. احاطه امير بر موضوعات مرتبط به اين مأموريت و اشراف او بر فضاي مذاكره، از چه چيزهايي نشأت مي‌گرفت؟

مكتب قائم‌مقام فراهاني و تفكر تكيه بر نيروهاي داخلي باعث شد كه چهره‌اي نظير اميركبير در آن رشد كند. اميركبير مدت‌ها در آذربايجان كه پايتخت دوم ايران بود، اقامت داشت. به‌واسطه نزديكي تبريز به عثماني، بسياري از تحولاتي كه در جهان رخ مي‌داد، زودتر به آنجا مي‌رسيد و اميركبير تقريباً مسلط بر اوضاع بود و به همين هم دليل براي اين امر خطير انتخاب شد. امروز وقتي نوشته‌هاي سفراي انگليس، روسيه و حتي عثماني را مي‌خوانيم، خود كساني كه در مذاكرات بودند، اعتراف كرده‌اند شاخص‌ترين چهره و شخصيت در مذاكرات اميركبير بود. البته بعضي‌ها پا را از حد تحليل‌هاي تاريخي فراتر مي‌گذارند و مي‌گويند حاج ميرزا آغاسي مي‌خواست از شر اميركبير در آذربايجان خلاص شود و او را براي مذاكرات به ارزنه‌الروم فرستاد!چون مي‌دانست مذاكرات سختي خواهد بود و اميركبير احتمالاً شكست خواهد خورد و به اين ترتيب با يك تير دو نشان مي‌زند. از يك طرف آذربايجان را از چنگ اميركبير بيرون مي‌آورد و از طرف ديگر هم او را خراب مي‌كند! به نظر من اينها يك جور نيت‌خواني و فراتر از مشاهدات و مستندات تاريخي است و به همين دليل نمي‌توان به آنها اعتنا كرد.

ضمن اينكه اسناد تاريخي خلاف آن را نشان مي‌دهد. . .

بله، همانطور كه اشاره كردم مكاتباتي كه حاج ميرزا آغاسي با اميركبير دارد حاكي از حمايت، پشتيباني و تشويق وي بود.

يكي از نمونه‌هاي موفق مذاكرات در تاريخ معاصر ما، همين گفت وگوهايي بود كه اميركبير در ارزنه‌الروم انجام داد. به نظر شما در تاريخ ايران، چه معادل‌هايي مي‌توان براي اين قضيه پيدا كرد؟ چون از معدود مواردي بود كه شاهان قاجار فرد مناسبي را انتخاب كردند و فرستادند و نتيجه خوبي هم گرفتند. شايد يكي از عوامل موفقيت بعدي اميركبير در صدارتش هم، تشخيص لياقت‌هاي وي در اين مأموريت بود.

در دوره قاجار و بعد در دوره پهلوي مشابه اين موفقيت را نداريم كه اين طور يك نماينده از ايران با نهايت قدرت برود و در مذاكراتي كه نمايندگان روس و انگليس هم بودند، در مقابل زياده‌خواهي‌ها و شيطنت‌هاي آنها بايستد و طرف ِعثماني را هم كه واقعاً مخاطب لجوجي بود، در مذاكره سر جاي خودش بنشاند و بتواند قراردادي مفيد را منعقد سازد. هم اميركبير چهره شاخصي بود و هم نتايج و دستاوردهايي كه در اين مذاكرات داشتيم، نتايج درخشاني بودند.

پس از اين مذاكره، مذاكرات هرات را در زمان صدارت ميرزا آقاخان نوري داريم كه جاي اميركبير را گرفت. در آنجا فرخ‌خان امين‌الدوله، رئيس هيئت مذاكره‌كننده است و ميرزا ملكم‌خان و چند نفر ديگر كه عضو هيئت هستند، اينها همگي در پاريس وارد تشكيلات فراماسونري شده بودند و بعد هرات را واگذار مي‌كنند، آن هم هراتي كه سه بار برايش جنگيديم و بار سوم كه آنجا را فتح كرديم، با مذاكره از دست داديم! اين واقعاً جزو عجايب تاريخ معاصر ايران است و به شخصيت‌شناسي متوليان ِ عالي وداني مذاكرات برمي‌گردد. به نظر مي‌رسد ناصرالدين‌شاه پختگي پدرش را نداشت. . .

زود هم تحت‌تأثير قرار مي‌گرفت، از جمله در ماجراي بركناري اميركبير. . .

نكته مهم ديگري هم هست. حاج ميرزا آغاسي‌اي كه اميركبير را براي مذاكرات ارزنه‌الروم مي‌فرستد، ميرزا آقاخان كرماني را به قم تبعيد مي‌كند، چون به او اطمينان ندارد. ناصرالدين‌شاه كه روي كار مي‌آيد، فكر مي‌كند اين كارها تسويه‌حساب‌هاي شخصي بوده و ميرزا آقاخان نوري و فرخ‌خان امين‌الدوله را در رأس هيئت مذاكره‌كننده مي‌گذارد كه مي‌روند و با مذاكره هرات را واگذار مي‌كنند!ناصرالدين‌شاه در جايي مي‌نويسد: «فرخ‌خان نتيجه به عكس داد، از اين فقره تا قيامت خواهم سوخت!» آن انتخاب حاج ميرزا آغاسي و محمدشاه بود و اين انتخاب ناصرالدين‌شاه و ميرزا آقاخان نوري كه لطمه غيرقابل جبراني را به كشور ما وارد كرد. به نظر من نمي‌شود اين دو را با هم مقايسه كرد.

در دوره رضاخان او طي مذاكراتي آرارات كوچك را واگذار مي‌كند. بخش‌هايي از خرمشهر (محمره) را كه اميركبير در مذاكرات ارزنه‌الروم توانسته بود پس بگيرد، رضاشاه واگذار مي‌كند! واقعاً خنده‌دار است، آقاي باقر كاظمي مي‌گويد من در جلسه بودم. ميرسليم آمد و افتاد به دست و پاي رضاشاه و با چاپلوسي به او گفت: «شما كه اين قدر دريا داريد و دسترسي‌تان به دريا كاري ندارد، اين دو سه كيلومتر را به ما واگذار كنيد». رضاشاه هم خنديد و گفت: «بدهيد به آنها!». يعني اساساً كار به مذاكره فني هم نرسيد.

با يك درخواست ساده؟

بله و رضاشاه خيلي راحت مي‌گويد بدهيد به آنها! انگار ملك شخصي او بود و مي‌دانيد همين موضوع، بعدها در جنگ تحميلي محمل ادعاها و درگيري‌هاي زيادي شد.

وضعيت ارزنه‌الروم چقدر با شرايط امروز ما در مذاكرات هسته‌اي قابل مقايسه است؟

در آنجا با يك اختلاف 300، 400 ساله مرزي و زياده‌طلبي‌هاي روس و انگليس و تمايلي كه براي تضعيف ايران داشتند، مواجه بوديم. وجه تشابه آن با شرايط بعدي و امروز ما اين است كه همچنان، اراده غربي‌ها بر تضعيف ايران و در صورتي كه بتوانند تجزيه و نابودي آن است. آنها جز به نابودي كامل ايران رضايت نمي‌دهند، چون از نظر آنها، در اين منطقه حضور كشور قدرتمندي مثل ايران قابل پذيرش نيست.

از يك نظر مي‌توان گفت، درست است كه در شرايط امروز ما، داعيه‌هاي ارضي وجود ندارد، ولي به شكلي استقلال ايران و تماميت ارضي ما را نشانه گرفته‌اند و به نظر من بايد خيلي جدي و قاطع با اين پديده برخورد كنيم. مذاكره در هر زماني مي‌تواند جزو سياست‌هاي اصلي دستگاه سياست خارجي هر كشوري قلمداد شود، منتها به دست آوردن نتايج منطبق با منافع ملي، مهم‌ترين اصل است.

البته ما هنوز تمام اسناد مذاكرات ارزنه‌الروم را در دست نداريم. مسلماً اسناد خوبي در اين زمينه در آرشيوهاي خارجي وجود دارد. اگر سياستمداران ايراني اعتناي بيشتري به اين تجربه‌هاي تاريخي كنند، مي‌توانند در مذاكرات موفق‌تر باشند.

به عنوان كسي كه در زمينه تاريخ مطالعاتي دارم، اين نكته را عرض مي‌كنم كه اگر كسي بر مذاكرات ارزنه‌الروم و ساير مذاكرات ارضي و سياسي بزرگي كه در كشور ما رخ داد، مسلط نباشد، نمي‌تواند در مذاكرات امروز موفق شود، چون ما از خلال مذاكرات و تجربيات قبلي‌اي كه داشته‌ايم مي‌توانيم با روحيات حريفانمان كه تقريباً همان حريفان قبلي هستند و چهره‌هاي جديدي مثل امريكا به آنها اضافه شده‌اند، پي ببريم و بدون اين كار نمي‌توانيم آنها را خوب بشناسيم. حريف ما به تجربيات تاريخي‌اش اهميت مي‌دهد و بر اساس همان تجربيات باب منازعه و مذاكره را ـ بستگي به شرايطي دارد كه در آن قرار دارند ـ باز مي‌كند. اگر به محتواي مذاكراتي كه در قراردادهاي تركمنچاي، پاريس، گلستان و ساير مذاكراتي كه داشتيم و طرف خارجي به عنوان ميانجي در آنها حضور داشت و محتواي اين مذاكرات توجه نكنيم، نمي‌توانيم به سلامت از اين گردنه عبور كنيم.

يكي از ويژگي‌هاي اميركبير در ارزنه الروم اين بود كه هم عثماني را خوب مي‌شناخت و نقاط ضعف و قوت آنها را مي‌دانست و هم ناظريني را كه در واقع به نفع عثماني در آنجا حضور پيدا كرده بودند، مي‌شناخت. اختلافات روس و انگليس را به‌خوبي مي‌دانست. بر مواردي كه با هم توافق كرده بودند، تسلط داشت و در عين حال مي‌دانست كه چگونه مي‌تواند از اختلافات آنها استفاده كند. مذاكره ارزنه‌الروم در حدود چهار سال طول كشيد. اميركبير در طول مسئوليتش، هم بحران‌ها را كنترل مي‌كرد، هم طرف‌هاي مذاكره را مي‌پاييد كه يك وقت خدشه‌اي به منافع كشور ما وارد نكنند. به‌موقع از نقاط ضعف و اختلافات آنها نيز استفاده مي‌كرد. در جايي كه مي‌ديد همه آنها اتفاق نظر دارند، نوعي نرمش از خود نشان مي‌داد تا زمينه‌ساز موفقيت‌هاي بعدي شود. امير هميشه دست برتر را مي‌گرفت تا بتواند امتيازات لازم را بگيرد. در آن مذاكرات، توقعات عثماني‌ها تمامي نداشت. آنها علاوه بر سليمانيه، كل محمره (خرمشهر) را هم مي‌خواستند، در عين اينكه هيچ دليل تاريخي‌اي هم نداشتند، اما مي‌خواستند از سر ميز مذاكره با دست پر برگردند. اميركبير وقتي اين رويكرد آنها را ديد، ادعاهايي را مطرح كرد كه مبناي تاريخي هم داشت و مستند بود. از جمله مالكيت ايران بر سليمانيه، بر وان و...

براي اينكه سطح منازعه را بالاببرد. . .

همين طور است و نماينده عثماني در مذاكرات ماند. وقتي اميركبير تزلزلي در او ديد، از كيفش سندي را بيرون آورد كه سلطان عثماني به حاكم عثماني در مناطق همجوار خرمشهر نوشته و با صراحت اعلام كرده بود، محمره (خرمشهر) مال ايران است، چرا بيخود به آنجا حمله و براي ما مشكل ايجاد مي‌كنيد؟ يعني در دوره‌اي كه ضعيف بودند و نمي‌خواستند با ايران درگير شوند، اين دستور صادر شده بود. به نظر من ما بايد با دست بالا در مذاكرات ظاهر شويم. بايد در هر مذاكره‌اي با توجه به اينكه حقوق خدشه‌ناپذير ما دارد از طرف آنها زير سؤال مي‌رود، با دست پر از موضع بالا برخورد كنيم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار