در بيستم جولاي 1987، شوراي امنيت در سطح وزيران خارجه تشكيل جلسه داد تا موضوع جنگ ايران و عراق را آنگونه كه من پيشنهاد كرده بودم شش ماه زودتر انجام شود، بررسي كند. وزير خارجه فرانسه، ژان برناردريموند، رئيس شورا بود و وزيران خارجه ديگر اعضاي دائمي بهجز اتحاد شوروي حاضر بودند. متن قطعنامه همانگونه كه پنج عضو دائم موافقت كرده بودند، از قبل به اعضاي متغير شورا داده شده بود. اعضاي شورا در تصويب قطعنامه هم عقيده بودند. جورج شولتز در خاطرات خود اظهارنظر ميكند كه «هيچ چيز مثل اين همعقيدگي بر سر يك موضوع واقعاً مهم و دشوار پيش از اين در تاريخ سازمان ملل اتفاق نيفتاده بود... كار سازنده در سازمان ملل، حالا ممكن شده بود». من فكر ميكنم اين نشانه دستاوردي است كه از اقدام شورا ناشي شد. پنج عضو دائم براي نخستين بار بر سر مسئوليتي خاص كه در چارچوب منشور برعهده داشتند،توان خود را در خدمت صلح به كار گرفتند. تصويب اين قطعنامه نشان داد كه جنگ سرد كه به مدتي طولاني در شوراي امنيت نيز گسترده شده بود، در حال فروپاشي است. سرجفري هاو، وزير خارجه انگليس در سخنراني خود خواستار اقدام شورا شد، «نه تنها به عنوان نشانهاي از اميد به تصويبقطعنامهاي درباره اين درگيري، بلكه همچنين براي آينده در چارچوب احساسي گستردهتر». تا زماني كه كاملاً متوجه نشانههاي مثبت تصويب قطعنامه 598 بشوم، حاضران را آگاه كردم كه براي پايان دادن به جنگ، سياستهاي ملي و اقدامات همه دولتهاي عضو بايد با خواستهاي شورا كه در متن قطعنامه بازتاب دارد، هماهنگ شود.
در سيزدهم جولاي 1987، تنها يك هفته پيش از تصويب قطعنامه 598، رئيسجمهور ريگان، نامهاي فوق العاده گرم و دوستانه براي من فرستاد. با پيش بيني اجماع اعضاي شورا در تصويب قطعنامه (كه او تضمين آن را از سفير والترز دريافت كرده بود) او نوشت: «با اين اقدام، سازمان ملل به بالاترين اهدافي كه از سوي بنيانگذاران در سالهاي پيش در نظر گرفته شده بود، اعتلا مييابد. مايلم حمايت شخصي خود و همه امريكاييها را از اين قطعنامه ابراز دارم. » او پس از آن تقريبا درست ياد آور شده بود كه تصويب چنين قطعنامه انساندوستانهاي نخستين گام است. بدون اجراي مؤثر و اگر ضروري باشد تحميل تصميم تاريخي شوراي امنيت بيمعنا خواهد بود. بيشتر از مسئوليت براي اجرا شامل واداشتن دو طرف به پذيرش قطعنامه، اين بار بر دوش من خواهد افتاد. وظيفه بسيار سنگين بود اما او كسي را نميشناخت كه بتواند بهتر باشد. او به من اطمينان داده بود كه حمايت امريكا شامل كمك شخصي او كه مورد نياز است حتي بزرگتر از آن چيزي خواهد بود كه در هفتههاي آينده رخ ميداد.
من به چنين اظهارات و حمايتهايي از سوي رئيسجمهور امريكا عادت نكرده بودم و واقعا سپاسگزار بودم، به ويژه وقتي كه فهميدم وظيفه پيش رو بسيار دشوار است.
سه ماه بعد در 26 سپتامبر، در جريان نشست مجمع عمومي من با وزيران خارجه پنج عضو دائمي يك ميهماني كاري ناهار داشتم و در جريان آن بار ديگر به مرور كوششها براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق پرداختم كه من در آن هنوز نقش يك دايره را ميديدم مگر آنكه در آن از سوي شورا چيزهايي تازه وارد ميشد. وزير خارجه شولتز كه مثل هميشه در كلمات خود صرفه جويي ميكرد، وضع را اين گونه توصيف كرد:
همه ما پايان جنگ را ميخواهيم. همه ما از قطعنامه 598 حمايت ميكنيم. همه ما از دبير كل مطمئنيم و كاملاً از او در راه مأموريتي كه بر عهده گرفته است، حمايت ميكنيم. ما عقيده داريم او بايد به كوشش هايش براي آوردن دو طرف به سمت توافق و پذيرش قطعنامه ادامه دهد.
در همين زمان، ما نياز داريم تحركي در شوراي امنيت به خرج دهيم تا اقدامات اجرايي را برنامهريزي كنيم. (وزير خارجه شواردنادزه با تكان دادن سر اين گفته را تصديق كرد.)
من پرسيدم آيا همه با نظر وزير خارجه موافقند؟ هيچ اعتراضي نبود.
مشكل اجرا
هيچكدام از پيش نيازهاي قطعنامه 598 به خودي خود حاصل نشد. هر كدام از آنها بايد از سوي دو كشور مورد موافقت قرار ميگرفت و پيش از آنكه اين موضوع حاصل شود، هر دو بايد قطعنامه را ميپذيرفتند. در اين موضوع قطعنامه شوراي امنيت، نوعي فرمان است و همان گونه كه به رئيسجمهوري گفته بودم، طرفها انتخابي براي پذيرش آن نداشتند. اما در خواستهاي شوراي امنيت براي آتش بس به طور عادي ناديده انگاشته شده بود.
اگرچه شرايط قطعنامه حاضر، بيمانند بود اما غير واقعبينانه بود كه انتظار داشته باشيم آتش بس بدون ميانجيگري و تشويقهاي بعدي جاري شود. همان گونه كه امريكاييها پياپي توصيه ميكردند ميتوانستند اجبارهايي پيش بيني شود، اگر چه تحقيقات من آمادگي كمي را از سوي چين يا اتحاديه شوروي (با توجه به سرتكان دادن شوارد به علامت تصديق) براي اين قدر دور رفتن نشان نميداد.
من تعبير خود را از قطعنامه شوراي امنيت ارائه كردم كه معناي آن آتش بس و تخليه نيروها به عنوان گام نخست بود و پس از آن اقدامات بعدي تعقيب ميشد. هدف اول من، بنابراين برقراري تماس با دو طرف و كسب توافق آنها بر سر زمانها و ترتيبات اين گامهاي نخستين بود. من بيدرنگ متن قطعنامه را به هر دو دولت انتقال دادم و خواستار پاسخ سريع آنها شدم. دولت عراق در عرض دو روز پاسخ داد و از قطعنامه استقبال كرد و آمادگي خود را براي مشاركت در اجراي آن اعلام داشت.
به هر روي لفظي كه به كار رفته بود، شرايط را ترسيم ميكرد. زحمت افزاترين چيزي كه عراق بر آن پاي ميفشرد، اين بود كه پذيرش بر اساس محتواي قطعنامه به عنوان موضوعي تفكيك ناپذير و كامل خواهد بود كه زمان بندي و اجراي همه بندهاي آن بر عهده طراحان آن است.
عراق 10 روز را براي زمان تخليه نيروهايش از آتشبس و هشت هفته را براي مبادله اسيران جنگي پيشنهاد ميكرد، اما بر اين اصرار داشت كه تا زماني كه ايران براي اجراي همه موارد قطعنامه آماده نباشد آتش بس به وقوع نميپيوندد.
هيچ پاسخ رسمي از سوي ايران بروز نكرد. به هر روي در 29 جولاي در يك كنفرانس مطبوعاتي در ژنو، ولايتي وزير خارجه اين كشور، در پاسخ به قطعنامه سه موضوع را پيش كشيد كه همه منفي بود. از نظر ايران قطعنامه يك دستاويز امريكايي بود كه تنها مواضع عراق را پيش ميبرد؛ اين قطعنامه شوراي امنيت را به يك جناح درگيري بدل ميكرد و تنها به تهاجمات دامن ميزد و زد و خوردها را تشديد ميكرد و در نهايت استقلال دبير كل را محدود ميكرد و مانع رايزنيهاي مثبت او بود.
پس از تصويب قطعنامه 598 به جاي آنكه تنشها در منطقه كاهش يابد، افزايش يافت، بخشي از آن نتيجه مرگ شمار زيادي از حجاج ايراني به دست نيروهاي امنيتي در مكه بود.
ايران اعتراض داشت كه عراق به طور مكرر سلاحهاي شيميايي را به كار ميگيرد و عراق، ايران را به خاطر آغاز دوباره حمله به منطقه مسكوني مورد اعتراض قرار ميداد. وزير امور خارجه ايران ديداري را كه قرار بود با او در ژنو داشته باشم لغو كرد. منابع اتحاد شوروي و آلمان با نمايندگان مختلف ايران گفت و گو كرده بودند و به آنها گفته شده بود به تهران خوش آمدهيد اما نه براي گفت و گو بر سر قطعنامه 598 . نماينده دائم بريتانيا در نيويورك به من اطلاع داد كه بانو تاچر فكر ميكند ايرانيها دارند وقت تلف ميكنند و دوست ندارند پاسخي قطعي به قطعنامه بدهند. بنابراين به نتيجه رسيده بود كه بايد يك فكر جدي درباره اقدامات اجرايي بشود و شوراي امنيت بايد براي قطعنامه جديدي به توافق برسد كه تحميل يك تحريم تسليحاتي را در بر بگيرد. همان گونه كه در هفتههاي بعد هم مكرر انجام شد، بنابراين تأكيد كردم كه كار اساسي به دست آوردن تفاهم كامل پنج عضو دائم است.
من بنابراين تأكيد كردم كه كار اساسي به دست آوردن تفاهم كامل پنج عضو دائم است.
سرانجام، در يازدهم آگوست، ايرانيها با يك نامه پاسخ دادند كه به نظر ميرسيد از سوي دو جريان متفاوت در رهبري ايران نوشته شده است، يكي از آنها نگاهي كاملاً منفي به قطعنامه 598 داشت و ديگري كه امكان گفت و گو در جهت پايان دادن به جنگ را ميديد، پس از ملامت عليه ايالات متحده و شوراي امنيت، نامه علاقهمندي ايران را به تعقيب چهار موضوع مستتر در قطعنامه ابراز ميكرد: 1-ثبات و امنيت در خليج فارس، آزادي كشتيراني و جريان آزاد نفت، 2 - تشخيص متجاوز در جنگ(عراق) 3- ملاكهاي عملي براي پايان دادن به بمباران مناطق شهري و استفاده از سلاحهاي شيميايي، 4- مبادله اسيران جنگي.
نامه هيچ تأييد يا پذيرشي را نسبت به قطعنامه 598 مطرح نميكرد و آتش بس مورد نظر شوراي امنيت را هم بيپاسخ گذاشته بود. به جاي آن، دولت ايران حمايت خود را از طرح هشت مادهاي من در ماه مارس 1985 اعلام كرده بود و ميگفت كه آماده است به همكاري خود با من در چارچوب كوششهاي مستقل و رايزنيهايم ادامه دهد.
بند پاياني نامه، كاملاً موضوع ديگري را ميرساند اين بند به جهد سازنده و مشترك اعضاي كاملاً بيطرف شوراي امنيت اشاره ميكرد و ياد آور ميشد كه زمينههايي وجود دارد كه بر اساس آن جمهوري اسلامي ايران با ادامه همكاري خود در اين طريق، ميتواند شوراي امنيت را به اتخاذ موضع درست رهنمون شود.
به دور از همه لفاظي و تناقضهايي كه به نظر ميرسيد، كاملاً اين گونه بر من جلوه ميكرد كه دولت ايران حالا موافقت اوليه خود را با يك آتش بس اعلام ميكرد و آماده گفت و گو با من بر سر محورهاي قطعنامه 598 بود، بدون اينكه علاقه داشته باشد چنين قطعنامهاي را رد كند يا بپذيرد. در يك نشست مشورتي عادي، برداشت خود را از موضع ايران نسبت به شوراي امنيت اعلام كردم و خواستار راهنمايي شدم. من پس از آن با نمايندگان پنج عضو دائم به طور جداگانه ديدار كردم و گفتم كه حالا مقابل يك سؤال كاملاً روشن قرار گرفتهايم آيا قطعنامه منسجم نوشته شده است يا ميتوانيم بستهبندي را باز كنيم و روشهاي اجرايي را بر اساس آن عوامل به دست آوريم؟ من پيشنهاد كردم كه اختيار لازم را داشته باشم تا بگذارم منابع ايراني بدانند كه آماده گفت و گو بر سر موضوعاتي كه آنها آمادهاند آنها را حل كنند، هستم اما تنها وقتي كه ايران بپذيرد يك آتش بس را كه گام نخست در فرايند اجرايي است. نميخواستم به داخل گفت و گوهايي بغلتم كه دنيا آن را بهانهاي براي تداوم جنگ تلقي ميكرد.
دستورات شوراي امنيت مبني براين كه قطعنامه بايد به عنوان يك واحد منسجم تلقي شود. كسل كننده بود، همان گونه كه زمان فوق العاده دلسرد كننده پيش ميرفت، گفت و گوها كه تقريبا در يك سال گذشته، هنگامي كه جنگ، چهره خود را بروز ميداد، در جريان بود، در اين مقطع زماني بود كه تداركاتي گوناگون براي قطعنامه 598 بايد فراهم ميشد.
آغاز گفت و گوها
فرآيندگفت و گو تقريبا به فوريت در 24 و 25 آگوست 1987 در گفتوگو با معاون وزير خارجه ايران محمد جواد لاريجاني كه به اين خاطر به نيويورك آمده بود، آغاز شد. براي نخستين بار در اين گفت و گوها، جناح ايران بر اين باور بود كه ضروري نيست عليه قطعنامه 598 موضع گرفته شود. آن گونه كه لاريجاني ميگفت، اين تنها ساده كردن قضيه بود كه انتظار داشته باشيم يا پاسخ آري يا نه دريافت كنيم. در محتوا، موضع ايرانيها اين بود كه آتش بس مقدمهاي بر موافقت بر سر اجراي ديگر محورهاي قطعنامه خواهد بود و اين موفقيت عراق خواهد بود و ميتواند به اين بينجامد كه ديگر محورهاي قطعنامه هرگز اجرا نشوند. آن گونه كه ميتوانستم اين را روشن كردم كه قصد شوراي امنيت اين بوده است كه موافقت بر سر آتش بس بايد نخست حاصل شود و با موافقت براي اينكه ديگر محورها پيامد آن باشند دنبال شود و من با موضع شورا محدود شده ام. پس اينكه چند بار به طور مكرر با اين پرسش مواجه شدم، سرانجام گفتم (فكر ميكنم بيابهام) كه به نظر ميرسد ايران آتش بس را «نوعي سترون شدن » ميپندارد اما در واقعيت اگر اوضاع آن گونه كه بايد پيش نرفت، ايران ميتواند به جنگ ادامه دهد.
لاريجاني بحث كرد كه در چنين اوضاعي، ايران ميتواند در موضع از دست دادن برتري نظامي باشد. من پذيرفتم كه پذيرش آتش بس از سوي ايران به مثابه گام نخست است و الزاما به اين معنا نيست كه اين محور پيش از ديگر محورهايي كه مورد توافق قرار ميگيرد اجرا شود. لاريجاني اصرار داشت كه بداند« به مثابه گام نخست» يعني چه. آيا ميتواند تعداد زيادي گام نخست وجود داشته باشد؟
من گفتم آري. من به فوريت كارم را بر سر ايجاد يك پيكره، مستقل براي بر عهده گرفتن مسئوليت جنگ و چانه زدن بر سر موضوعات امنيت و بازسازي آغاز ميكردم. لاريجاني معتقد بود كه پيامي بسيار مثبت را به تهران ميبرد. در تلاش براي روشن كردن موضوع از لاريجاني پرسيدم آيا بر اساس گفت و گوهايمان، ميتوان به شوراي امنيت اطلاع دهم كه ايران مفهوم اين طرح يكپارچه را كه شامل آتش بس به عنوان نخستين گام خواهد بود و ما با آن موافقت كرده ايم، پيش از هر گونه تعهد رسمي براي يك آتش بس كامل پذيرفته است؟
لاريجاني پاسخ را به گفت و گو با مقامهاي بالاتر در تهران منوط كرد. مدير كل وزارت خارجه ايران، محمد جعفر محلاتي، پاسخ وزير خارجه ايران را به من رساند. در اين پيام نخست من به تهران دعوت شده بودم تا موضوعات مورد توجه بينالمللي و منطقهاي را از جمله «وضع در خليج فارس و همهجنبههاي جنگ ايران و عراق، شامل قطعنامه 598 شوراي امنيت» مورد گفت و گو قرار دهم.
اين پيام پس از آن ياد آور ميشد كه پاسخ من به پرسشي كه از آقاي لاريجاني كردهام، مثبت است. به محلاتي گفتم كه به وزير خارجه پاسخ خواهم گفت و با توجه به دركم از نامه او و گفت و گو هايم با مدير كل به تهران و بغداد سفر ميكنم تا راههاي ممكن براي اجراي هر كدام از محورهاي قطعنامه 598 را مورد گفت و گو قرار دهم و اين با توجه به پذيرش قطعنامه از سوي هر دو طرف خواهد بود.
محلاتي به عبارت «بر اساس پذيرش قطعنامه 598 از سوي دو دولت» اعتراض كرد. چراكه او ميگفت ايران هرگز نگفته است كه آن را پذيرفته است. من اين پيشرفت را به شوراي امنيت اطلاع دادم. شورا اين مفهوم را پذيرفت كه كاملاً آشكار است كه هدف من از سفر به تهران، گفت و گو بر سر اجراي قطعنامه 598 است.
هم در تهران و هم در بغداد بار ديگر با نااميدي عميقي در بالاترين سطح روبهرو شدم. بايد پس از آن با رهبران دو كشور صميمي ميشدم. رئيسجمهور خامنه اي، رئيس مجلس و وزير خارجه ولايتي در تهران و رئيس جمهور صدام حسين و معاون نخست وزير و وزير امور خارجه طارق عزيز در بغداد. تنها تغييري كه متوجه شدم، افزايش بيشتر اعتبار رفسنجاني بود. در هر دو پايتخت يك طرح شناسايي ارائه دادم كه اين نكات را در بر ميگرفت:
از يك تاريخ مشخص كه به عنوان روز « ر» شناخته ميشود آتش بس برقرار ميشود.
در يك تاريخ مشخص پس از روز « ر» كه بر سر آن توافق ميشود، عقب نشيني همه نيروها به مرزهاي شناخته شده بينالمللي آغاز خواهد شد. در يك چارچوب مشخص زماني كامل ميشود.
در روز « ر»، گروهي از ناظران سازمان ملل به كار گرفته ميشود تا بر آتشبس و عقب نشيني نيروها، نظارت كنند و در آن مشاركت جويند.
در روز« ر» يا از تاريخ مورد توافقي پس از آن، آزادي و مبادله اسيران جنگي آغاز ميشود.
در روز « ر» من گفت و گوهايم را با ايران و عراق با ديد پيش بردن ادراك متقابل، آغاز خواهم كرد تا توافقنامه جوامع و مورد احترامي درباره همه موضوعات مورد پذيرش دو طرف حاصل شود.
در روز « ر» با يك تاريخ ديگر كه مورد موافقت قرار ميگيرد، يك تشكل بيطرف كار براي تشخيص مسئوليت نبردها را آغاز ميكند.
در تاريخي كه بر سر آن توافق ميشود، گروه بيطرف، كار خود را كامل ميكند.
در روزي پس از روز« ر» كه مورد موافقت قرار ميگيرد، من گروهي از كارشناسان را به كار ميگمارم، تا درباره بازسازي مطالعات لازم را انجام دهند.
در روز « ر» يا تاريخي كه بر سر آن توافق ميشود. مشورتهايم را با ايران و عراق و با ديگر دولتهاي علاقهمند درباره معيارهاي بر قراري امنيت و ثبات در منطقه آغاز خواهم كرد.
هدف من اين بود كه در پرتو پذيرفتن اين طرح، دو دولت با تعيين تاريخي به عنوان روز « ر» موافقت كنند.
اين موضوع به وسيله گفتوگوهايي درباره مقدمات لازم بكارگيري هر يك از ملاكهاي در نظر گرفته شده ادامه مييافت وگفت و گوها در روز « ر» تكميل ميشد.
من ياد آوري كردم كه در اين مقوله، موافقتنامهاي درباره برخي مقدمات لازم به دست نيامده است و دو طرف انتظار دارند تصميمهايي از جانب دبير كل اخذ شود.
نظريه تقارن اقدام در روز - ر، شبيه طرحي بود كه در موضع نبرد فالكلند / مالويناس اجرا شد. بر آن بودم كه اين طرح، منظور شوراي امنيت را كه قطعنامه 598 بايد به عنوان يك طرح يكپارچه اجرا شود( كه موضوع عراق هم بود)، تأمين ميكند و در همان زمان اطمينان لازم را به ايرانيها هم ميدهد كه برخي موضوعات مورد توجه آنان، با اجراي آتشبس فراموش نميشود.
همه مقامهاي ايراني قوياً تأكيد داشتند كه صلح بايد بر اساس عدالت استوار شود. اين موضوع دنبال ميشد كه كاوش در مسئوليت نبرد، بايد بيشترين اهميت را داشته باشد. موضع ايران اين بود كه نظارت بر يك آتشبس معمولي بايد با فرآيند شناسايي طرف مسئول جنگ به عنوان پيش درآمد، همراه شود. اگر اين طرح از سوي هر دو طرف مورد موافقت قرار ميگرفت، قطع شدن غير رسمي كشتارها ميتواند به نتيجه برسد و اين در شرايطي بود كه فرآيند شناسايي مسئوليت نبردها، دنبال ميشد. در حالي كه اين نكته آخر، بخشي از موضع اعلام شده وزير خارجه بود.
رفسنجاني چنين موضعي نگرفت. او به ويژه بر اين موضع اصرار جدي داشت كه هيئت بيطرف، ميتواند كار خود را انجام دهد و شوراي امنيت نتيجهگيري آن را پيش از به ثمر رسيدن آتشبس اعلام كند. از او پرسيدم كه هنگامي كه هيئت كار ميكند، در مقابل چه اتفاقي ميافتد؟ او به آرامي پاسخ داد كه نيازي به توقف جنگ نيست، اين جنگ ميتواند همانگونه كه در طول هفت سال گذشته ادامه يافت، باز هم ادامه پيدا كند.
در بغداد، منابع عراقي طرحي را كه من ارائه كردم، با توجه به قطعنامه 598 كه آنها آماده اجراي آن به عنوان يك مجموعه يكپارچه بودند، در نظر گرفتند. از نظر آنان، موضع ايرانيها كه اجراي بند 6 قطعنامه در تشخيص مقصر بود و مقدم بر آتشبس در نظر گرفته شده بود، رد كامل قطعنامه تلقي ميشد. تحت هيچ شرايطي عراق آتشبس اعلام نشده را نميپذيرفت. آتش بس بايد رسمي ميبود و با عقبنشيني همه نيروها تداوم مييافت.
پس از آنكه همه موضعگيريها چند هفته بعد در نيويورك توسط رئيسجمهور خامنهاي و وزير خارجه طارق عزيز ارائه شد، من به شوراي امنيت اطلاع دادم كه ما يك مشكل بنيادين در تفسير قطعنامه داريم. اين به طور ريشهاي موجب نگراني بود و ربطي به هيچ يك از دولتها نداشت- كه جنگ به دليل پرسشي با اهميت نمادين، ميتواند ادامه بيابد. به شورا گفتم كه از نظر من كشورها از قطعنامه راضياند، اگر چه هر كدام حالا در پي متهم كردن ديگري هستند.
در خلال ماههاي باقيمانده از سال 1987، به جاي پيشرفت، شاهد به وقوع پيوستن سير نزولي بودم. در پانزدهم اكتبر، من به هر دو طرف، يك طرح حاوي جزئيات ارائه دادم درباره ملاكهاي خواسته شده براي اجراي طرح نهايي كه من پيشتر به آنها داده بودم و از آنها خواستم كه ديدگاههاي خود را طي 30روز آينده اعلام كنند.
از آنجا كه هر دو طرف از طريق خشكي و دريا در نبرد بودند، من همزمان اعضاي شوراي امنيت را به گفتوگو با دو دولت براي يافتن نقطه نظرهايي براي چنين گفتوگوهايي دعوت كردم. پاسخهاي تهران و بغداد نشان دهنده اختلافات بين آنها بر سر اجراي قطعنامه، بيشتر از آن چيزي شده است كه من در ديدار از پايتختهاي دو كشور با آن مواجه شده بودم. ديدگاهها و تفسيرهاي جديد بيانگر تجديد نظر در پذيرش قبلي آنان در طرح نهايي من بود.
در اين شرايط، من با دو دولت گفتوگو كردم تا نمايندگاني به نيويورك بفرستند تا در جلسات مشورتي شركت كنند. اين مشكل «بعدي » ديگري را به وجود آورد. ايران ميگفت كه آماده است گفتوگوهايي با من داشته باشد، اما نه با عراق و حضور آينده هيئتهايشان، ضروري نبود. به طور مستقيمتر، ايران هيچ گونه گفتوگوي نزديكي را كه دو طرف در يك شهر حضور داشته باشند، نميپذيرفت ا ما گفتوگوها بايد ميان آنها از طريق يك ميانجيگري بيباكانه، ادامه يابد. من به نمايندگان ايران گفتم كه من براي گفتوگوي رو در رو فشار نميآورم. مقصود من اجراي قطعنامه 598 با تمركز خاص، پيرامون سؤال تعيين روز «ر» بود. مشكل با پذيرش گفتوگوهاي بعدي از سوي عراق حل شد.
در آغاز گفتوگوهايمان، به نمايندگان ايران يادآور شدم كه نظارتي كه برعهده من گذاشته شده است، از سوي ايران و عراق درباره ملاكهايي است كه من در نظر داشتم تا قطعنامه 598 اجرا شود. آنچه اساسي بود اينكه هر دو طرف، به طور مستقيم بار ديگر نظر مثبت خود را درباره پذيرش طرح نهايي من به عنوان امكان پيشرفت اعلام كنند.
من گفتم كه چهار عامل اساسي بايد با اين بستهبندي اندازه شود. تشخيص روز «ر»، كيفيت آتشبس، زمانبندي تخليه نيروها و ماهيت كار گروه بيطرف در جستوجوي مسئوليت نبردها. مشورتهاي ما بايد بر اين چهار محور، در محدودههاي بسيار مشخص متمركز باشد. من همين را به طارق عزيز وزير امور خارجه، هنگامي كه در نهم دسامبر او را ديدم گفتم. در هر دو موضوع، گفتوگوهاي عذاب آور درباره جزئيات اين نكات، جريان يافت، اما طرفها نزديك نشدند و اختلافات بعدي آشكار شد.