هيچ مشكلي از انكار اصلاح نميشود و دقيقاً به همين دليل است كه معتادان به مواد مخدر مدت زمان ترك بيشتري را سپري ميكنند چون دوره انكار در اين بيماران بيش از ساير بيماران و معتادان روحي و جسمي است.
در مقدمه مطلب و موضوع خانههاي مجردي لازم دانستم اين مسئله را گوشزد كنم تا بدانيم به جاي اينكه اين معضل، آسيب و آفت جامعه سنتي و اسلامي ايران را انكار يا كمرنگ كنيم بهتر است طبق فرموده مقام معظم رهبري به ابعاد و عوامل موثر رشد اين نوع زندگي بپردازيم و تا حد امكان اين عوامل را از زندگيها و جمعهاي خانوادگيمان حذف كنيم. جمع خانوادگي كه در كنار رعايت موازين شرعي و قوانين اجتماعي، نهايت هماهنگي با نسل جوان را داشته باشد ميتواند سهم بسزايي در حفظ زندگي جوانترها در جمع خانوادگي داشته باشد.
تفاوت ميان دو نسل تا زماني كه به اظهار نظر و سليقه ختم شود مشكلي ايجاد نميكند اما وقتي اين تفاوتها ريشهايتر و كار به اجبار برسد مطمئناً ايجاد تنش ميكند.
با ورود هر نسل جديد به جامعه، بزرگشدن کودکان، گذر از دوران نوجواني و رسيدن به ايام جواني این تفاوتها تا حد تعارض و بسيار جدی پيش ميرود. بايد بپذيريم كه هر نسل جديد افکار، گرایشها و علایق مختص به خودش دارد. اگر در بين گذشتگان پدر 50 ساله با فرزند يك سالهاش تفاوت سليقهاي چنداني نداشت بايد الان به اين ديد برسيم كه بين يك جوان 25 ساله و جوان 30 ساله هم دنيايي از تفاوتها و سليقههاي متضاد وجود دارد، چه رسد به دو نسل.
مسئله اظهار سليقهها و اعمال سنتها در بين پدر و مادرها به شدت پررنگ است و اين مهمترين دليل تفاوت نسلي در سالهاي اخير است.
به عنوان يك روانشناس توصيه به مدارا كردن تا حد امكان ميكنم. توصيه ميكنم، پدر و مادرها تا حد امكان در اظهار سليقههاي اجباريشان دقت و از هر اعمال نظري همراه با جبههگيري و خشونت پرهيز كنند.
محدود کردن شدید و اجازه بروز استقلال ندادن به فرزندان باعث رفتارهاي عصياني میشود. كج خلقي و يكه تازي در مقابل خواستههاي نسل جديد ميتواند تفاوت نسلی را به تعارض نسلی تبديل كند. راهي كه در نهايت ميتواند به خارج شدن جوانها از جمع خانواده، پناه بردن به جمعهاي دوستانه و خانههاي مجردي دامن بزند.
آنچه در همه تحقيقات مشخص و واضح است اينكه رشد خانهها و زندگيهاي مجردي دقيقا با زمان رشد سن ازدواج شروع شد و اين دو منحني آماري پا به پاي هم و تصاعدي در حال افزايش هستند. يعني دقيقا جوانها از همان زماني كه تصميم گرفتند ديرتر از سن معمول ازدواج كنند، از همان زمان هم گرايش بسياري به زندگي مجردي پيدا كردند.
ناگفته نماند در جمع جوانهاي هدفي كه سن ازدواج در آنها بالارفته تنها بخش اعظمي از پسرها هستند كه خود خواسته تن به ازدواج نميدهند و در مقابل بخش زيادي از دخترها ميخواهند ازدواج كنند اما به دليل محدوديتهاي بزرگترها يا اصلا نبودن فرصتهاي ازدواج مجرد ميمانند.
اغلب خانوادهها به ويژه پدرو مادرها نسبت به نكته بسيار مهمي بيتوجهي ميكنند و آن اينكه همزمان با بالارفتن سن جوانها، نياز به ازدواج، نياز به بزرگ شدن و استقلال پیداکردن هم در جوان افزايش پيدا ميكند.
وقتي از يك طرف رفتارها، بايدها و نبايدهاي پدر و مادر در چارچوب خانه مانع بروز خصلتهاي دروني جوان ميشود و از طرف ديگر زمینهها و لوازم مستقل شدن مثل رشد جسمی، استقلال فکری و اجتماعی و تواناییهای تحصیلی و گاهی شغلی در جوان فراهم شده است اولين فكري كه به ذهن جوان ميرسد جداشدن و تدارك ديدن خانهاي مجردي است.
يكي از دلايل و نمونههاي خانههاي مجردي، خانههايي است كه با هدف و دليل ادامه تحصيل اجاره ميشوند و به اصطلاح مهاجرتهای تحصیلی نام ميگيرند. كشور ما كه تا يك دهه قبل جوانترين كشور جهان به شمار ميرفت يكدفعه با سيل جوانهاي متقاضي ورود به دانشگاه مواجه شد كه بخش مهمي از اين جوانها اغلب در دانشگاههاي شهرها و استانهاي خودشان پذيرفته نميشدند و از آنجا كه ادامه تحصيل زمينهاي براي رسيدن به شرايط ازدواج و شغل است پس تصميم ميگيرند در شهر مقصد خانهاي اجاره كنند.
بالا بودن بهاي اجاره خانهها باعث ميشود كه كمتر دانشجويي بتواند يك خانه مخصوص به خودش اجاره كند و اينجا دقيقاً همان لحظهاي است كه اتفاقهاي بدتر شكل ميگيرد. چند جوان باهم و مشاركتي خانهاي حدوداً60 تا 80 متري اجاره ميكنند. فضاي كم، جمعيت زياد و تفاوت فرهنگها و تربيتها همه دلايلي است كه حداقل آسيبهاي بعدي را ميسازند.