اين مصاحبه كوتاه، درصدد است پيشينه و اكنون شعر انقلاب را مرور كند، پديدهاي كه از هر سو مورد تهديد است، چه از سوي مخالفان و چه از سوي موافقان منفعل و بيانگيزه! دكتر صابر امامي از چهرههاي ارجمند شعر انقلاب، ابعاد اين مقوله را كاويده است.
از ديدگاه جنابعالي، پيشينه شعر انقلاب اسلامي را در گستره كدام تاريخ بايد جست؟ به عبارت ديگر، اين جنس شعر از چه گذشتهاي تغذيه ميكند؟
بسم الله الرحمن الرحيم. طنين و ريشههاي محتواي شعر انقلاب اسلامي در شعر 1400 ساله فارسي ديده ميشود. شعر انقلاب اسلامي فرزند خلف شعر 1400 ساله فارسي است، اما بايد مرزي را براي تعريف ادبيات انقلاب اسلامي داشته باشيم. حركتهاي آزاديخواهانه و استقلالطلبانه و مقاومت ملي و مذهبي ايران در طول تاريخ وجود داشته است. هر كدام از اين حركتها متولي خود را داشت. جامعه هم در طول تغيير و تحولهايش ادبياتهايي داشته است، اما آن ادبيات را بهطور مثال با عنوان «ادبيات مشروطيت» مطالعه ميكنيم. وقتي پرچمداري به امام(ره) ميرسد، ايشان ويژگيهاي خاص خود را دارد كه ممكن است در حركت آيتالله كاشاني، مدرس و... ديده نشود. از چند منظر ميتوان به ادبيات انقلاب اسلامي نگاه كرد، يك نگاه تاريخي و از منظر زمان است. يعني وقتي ميخواهيم بگوييم ادبيات انقلاب و از آن تعريفي ارائه بدهيم، ادبياتي مورد نظر باشد كه بعد از سال 1357 در اين سرزمين به وجود ميآيد.
بعد از سال 1357 در كنار شعر و داستان انقلاب، افراد ديگري هم شعر و داستان گفتهاند، اما شايد چندان اعتقاد به انقلاب نداشتند. در اين صورت سؤال پيش ميآيد آيا ميشود توليدات آنها را هم جزو ادبيات انقلاب قرار داد؟ آيا ادبيات انقلاب اسلامي واقعاً از سال 1357 آغاز شده است؟
من معتقدم نميتوان تنها از منظر زمان، تعريفي براي ادبيات انقلاب اسلامي ارائه كرد. مفاهيمي كه به محتوا برميگردد، بايد در تعريف ادبيات انقلاب اسلامي لحاظ شود. به نظر ميرسد ميشود گفت ادبيات انقلاب اسلامي ادبياتي است در ادامه و كنار فرياد اعتراض بنيانگذار انقلاب امام خميني(ره) از سال 1341 به بعد. توليدكنندگان هنر، ادبيات و شعر كه با او و صداي او همراه شده و در محور ندا و در راستاي حركتهاي انقلابي امام(ره) به حركت پرداخته و جبهه فرهنگي حركت امام(ره) را تقويت كردهاند، ادبيات انقلاب را شكل دادهاند. در جريان پيروزي انقلاب اسلامي گروههاي متعددي عليه رژيم پهلوي مبارزه ميكردند و آن سالها شعري به نام «شعر مبارزه» در ادبيات ايران شكل گرفته بود. البته درونمايه اين اشعار تفاوت زيادي با هم داشت و برخي از آنها دربرگيرنده مضاميني با مايههاي ماركسيستي و مقاومتهاي التقاطي بود. در كنار اين تفكرات اديباني كه پيرو راه امام خميني(ره) بودند و فكر قرآني و سالمي داشتند، پايهگذار ادبيات انقلاب شدند. بايد توجه داشت مبارز بودن تنها وجه شعر آن زمان نيست و ممكن بود سرودههاي شاعران منتسب به گروههاي مختلف مبارز مثلاً در زمينه عدالتخواهي با هم اشتراك داشته باشند، اما اين اشعار در جنبههاي ديگر با هم متفاوت بودند.
مثلاً از چه جنبههايي؟ منظورتان شيوهها و تاكتيكهاي متفاوت مبارزاتي است؟
بله، جريان شعر ايران پيش از سال 1357 به شعر چريكي رسيده بود. در آن وقت شعر معاصر فارسي با بنبست روبهرو و حياتش در معرض خطر بود. آن سالها شاعراني مانند علي موسوي گرمارودي و مرحوم طاهره صفارزاده كه انديشههاي امام خميني(ره) را باور داشتند، پا به عرصه شعر فارسي گذاشتند. انقلاب اسلامي كه با شعار بازگشت به خويش معروف شده بود، جريان شعر را هم با ريشه 1400 سالهاش در فرهنگ مواجه كرد. به اين ترتيب شعر فارسي در شكل جديد خود به باروري رسيد و سرودههاي شاعران ايران هم به يك باغ پردرخت در ادبيات فارسي بدل شد.
اينكه بعضي وقتها گفته ميشود شعر انقلاب باعث بازگشت شعر نو فارسي به عقب شد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
به نظر من، اين اجحاف در حق شعر انقلاب است. اين گونه اظهارنظرها باعث مظلوميت شعر انقلاب شده و از روي كماطلاعي است. به عنوان مثال در شعر انقلاب شاعري مانند ضياءالدين ترابي وجود دارد كه از سال 1357 تاكنون شعر نيمايي و سپيد سروده است. سيدحسن حسيني، قيصر امينپور، عبدالملكيان، سلمان هراتي و... هم شعر نيمايي و سپيد دارند. پس اين نظر كه بگوييم شعر انقلاب سدي براي سرودن اشعار نيمايي و سپيد ايجاد كرده است، چندان علمي نيست. شعر انقلاب دعوت به خويشتن بود و اين دعوت به معناي بستن درهاي شعر نيمايي يا موج نو و سپيد نبود. اتفاقاً من فكر ميكنم شعر نيمايي به دست خود «آقايان» شهيد شده است.
يعني خود آنها باعث مبتذل شدن شعر نيمايي شدند؟
بله، شاعران نوگرا پس از نيما با يكديگر مسابقه رسيدن به سبك و امضا داشتند و عجله براي رسيدن به اين مقولهها باعث شد آنها شعر نيما را پشت سر بگذارند. اتفاقاً شعر انقلاب اسلامي به شناخت شعر نيمايي كمك كرد. من در كتابي دقيقاً به ريشهيابي آثار شاعران انقلاب كه با آغاز حركت امام خميني(ره) در سال 1342 شروع ميشود، پرداختهام. در بخش نخست اين كتاب، شعر شاعران پيشكسوت و در بخش دوم كه از سال 1350 به بعد را شامل ميشود، شعر شاعراني چون قيصر امينپور و سيدحسن حسيني و در بخش سوم نيز آثار شاعراني چون عليرضا قزوه و عبدالجبار كاكايي و... را بررسي كردهام.
در اين كتاب، دقيقاً ميراث چند شاعر انقلاب راتحليل كردهيد؟
در اين كتاب آثار بيش از 30 شاعر انقلاب بررسي شده است. در تدوين اين كتاب تلاشم اين بود كه آثار شاعران بيشتري را كه در زمينه انقلاب اسلامي شعر دارند، بررسي كنم، ولي به خاطر حجم كتاب ناچار شدم از تعدادي از اين شاعران كه بيشتر به نسل سوم مربوط ميشوند، درگذرم. اين كتاب براي تدريس در دانشگاهها تدوين شده است و تا پايان سال توسط انتشارات سمت به چاپ خواهد رسيد.
ادبيات معاصر ما با دوران مشروطيت آغاز ميشود. به اعتقاد شما شعر مشروطيت وپس از آن چهرههايي مانند نيما، تاچه حد در بسترسازي شعر انقلاب نقش داشتهاند؟
ادبيات كشورمان با نيما يوشيج وارد فضاي مدرن ميشود. موضوع جالب ديگر اين است كه همان سالي كه نيما مجموعه شعر «افسانه» را چاپ ميكند، جمالزاده هم كتاب «يكي بود، يكي نبود» را به چاپ ميرساند و داستان مدرن ما آغاز ميشود و «جعفرخان از فرنگ برگشته» چاپ و نمايش و ادبيات نمايشي ما نيز آغاز ميشود. شمس لنگرودي در كتاب چهار جلدي خود اذعان ميكند كه ادبيات مدرن كشور ما با نيما آغاز ميشود و بعد از او ادامه مييابد، به بنبست ميرسد و به بيانيههاي سياسي تبديل ميشود كه گاهي با نظم و گاهي با ادعاي شعر سپيد همراه است. از اين منظر كه به موضوع بنگريم، ميبينيم ادبيات انقلاب اسلامي، ادبيات فارسي را از بنبست نجات ميدهد. شعر و ادبيات معاصر پس از نيما در سه گروه به راه خود ادامه ميدهد؛ گروه نخست شعر مبارزه اجتماعي است كه نهايتاً به شعر چريكي و صدور بيانيه ختم ميشود؛ شعر عاشقانه يا رمانتيك معاصر هم يكي ديگر از گروههاست و در كنار اين، نوع ديگري از ادبيات هم رشد ميكند كه در آن زمان صحنهها و رسانههاي زيادي را در دست ندارد و در لايههاي زيرزميني و بين مردم و در مساجد رشد ميكند. از آنجا كه مذهب در خون مردم ماست، حتي روشنفكراني كه رابطهاي با مذهب ندارند، وقتي ميخواهند زباني براي آثار خود پيدا كنند، به زبان مذهب رو ميآورند. خيليها معتقدند سپهري تحت تأثير عرفان غرب بود، در حالي كه اين گونه نيست و نوع نگاه و لحن تكتك ابياتش را از قرآن برداشته است و سعي ميكند شعر خود را به سورههاي قرآن نزديك سازد. ادبيات انقلاب اسلامي فرزند خلف 1400 سال سلوك شعر فارسي است.
از ديدگاه شما مبادي مفهومي شعر انقلاب، چه مفاهيمي است؟
در انقلاب اسلامي شعر و ادبيات با نگاه به اينكه «من كيستم؟» و «از كجا آمدهام؟» آغاز ميشود. بهطور مثال يكي از پهنههاي كاملاً جديد كه براي اولين بار در شعر معاصر به قلم استاد اميري فيروزكوهي اتفاق افتاده است. ايشان چهارپاره مفصلي دارد كه در باره خواب سروده و در آن از مضامين عرفاني و ماورا سخن گفته است. آيا نبايد از مثنوي و حافظ بگذريم و به بررسي اين گونه آثار بپردازيم؟ نه اينكه آثار كهن را كنار بگذاريم، بلكه آثار معاصر را هم مانند كهن بررسي كنيم. يكي از حجابها، حجاب همعصر بودن است. در تحقيقي كه روي شاعران معاصر انجام دادهام و بهزودي توسط انتشارات سمت به چاپ ميرسد، مشاهده كردم همعصر بودن باعث شده است به بسياري از شاعران بزرگ كشورمان و اشعارشان توجه نشان ندهيم. مشفق كاشاني در كنار ما قدم ميزند و زندگي ميكند، ولي غافل از اين چراغ انقلاب اسلامي چشمهايمان را بستهايم و به دنبال موضوع براي ادبيات انقلاب اسلامي ميگرديم.
پژوهشهاي امروزين دانشگاهي درباب ادبيات عموماً و خصوصاً عصر انقلاب راتاچه حد مفيد ميبينيد؟
يكي از بزرگترين مشكلات امروز دانشگاههاي ما كاربردي نبودن رسالهها و پاياننامههاي دانشجويان بهخصوص در رشتههايي مثل ادبيات معاصر است. متأسفانه بيش از 90 درصد رسالهها و مقالاتي كه در دانشگاهها توليد ميشود، به درد جامعه ما نميخورد. ما با پول اين مردم و اين مملكت دكترا و كارشناسي ارشد ميخوانيم، بدون اينكه دو سال تحقيق ما گرهي از زندگي مردم بگشايد، در صورتي كه به عنوان مثال ادبيات دفاع مقدسي ما ادبيات تنگاتنگي است كه در هشت سال جنگ با هر شهيد و هر جويبار خون يك جمله و يك بند از دل فرزندان اين ملت جاري ميشود. در ادبيات دفاع مقدس ما شاعراني همچون قيصر امينپور كاري كردهاند كه شاعران نحلههاي ديگر فكري هيچوقت نميتوانند بكنند. در واقع اين كار را قيصر نكرده، بلكه انقلاب اسلامي كرده است. انقلاب اسلامي نسل جديدي از شاعران و هنرمندان را وارد عرصه كرد كه در عين معاصر بودن در جهان شيطانزده معاصر (شيطانزده به معناي انسان بريده از آسمانِ معاصر) به آن دل 30 پاره قرآني رسيده بودند. افرادي مانند قيصر براي اولين بار توانستند شعري بگويند كه ما در آن صور خيال و موفقيتهاي شاعران آوانگارد معاصر را شاهد باشيم و از طرف ديگر آن ارتباط قطعشده با آسمان دو باره متصل شود؛ همان ارتباطي كه در شعر كهن ما موجود بود و آن آثار را جهاني كرد. اكنون جهانيان دنبال آثار كلاسيك ما هستند، چون در اين آثار چيزي را مييابند كه در آثار خودشان يافت نميشود. آنها تمايلي به شنيدن انعكاس صداي خودشان ندارند، بلكه دنبال صداي تازهاي هستند كه حرف و كشف تازهاي باشد.