کد خبر: 629431
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۷
بخش قابل توجهي از يادداشت مذكور مبتني بر واقع‌‌گرايي است، خصوصاً آنجا كه چپ‌‌هاي طرفدار اسلام انقلابي را مقابل انديشه شهيد مطهري مي‌داند. كدام چپ‌ها، هماناني كه امروز اصلاح‌طلب هستند اما وضعيت فعلي آنها را در نسبت با انديشه شهيد مطهري در ابهام گذاشته است.
عبدالله گنجي
«يك عمر تلاش براي مصادره مرتضي مطهري با يك نطق فرزندش علي مطهري از كف رفت»، «جمهوري اسلامي خيلي زود مرتضي مطهري را از دست داد.» مطالب فوق بخشي از بدو سر‌مقاله هفته‌نامه شماره 72 آسمان نوشته سردبير اين هفته‌نامه است. آقاي سردبير سعي مي‌كند به بهانه تنش‌‌هاي سياسي- رفتاري علي مطهري، شهيد مطهري را مقابل نظام جمهوري اسلامي تعريف كند. اما از آنجا كه نويسنده در «لفافه‌نويسي» و «دو پهلو گويي» يد طولايي دارد و «اضطرار همسويي» را بر «افتراق منافقانه» كه در برخي از بزنگاه‌‌هاي بحران خيز نظام رنگ دشمني نيز به خود مي‌گيرد (فتنه 1388) ترجيح مي‌دهد، سعي نموده است با اشاره‌اي بسيار گذرا به علي مطهري آن را بهانه قرار داده و انديشه شهيد مطهري را چيزي غير از مبناي فعلي نظام جمهوري اسلامي تعريف نمايد، در اين باره چند نكته قابل توجه است.
1-بخش قابل توجهي از يادداشت مذكور مبتني بر واقع‌‌گرايي است، خصوصاً آنجا كه چپ‌‌هاي طرفدار اسلام انقلابي را مقابل انديشه شهيد مطهري مي‌داند. كدام چپ‌ها، هماناني كه امروز اصلاح‌طلب هستند اما وضعيت فعلي آنها را در نسبت با انديشه شهيد مطهري در ابهام گذاشته است.

 2- از آنجا كه نويسنده جسارت لازم را براي قراردادن شهيد مطهري در مقابل اصل نظام به صورت عريان ندارد، به مدل‌سازي روي مي‌آورد و جريان مقابل شهيد مطهري را اصولگرايان تعريف مي‌كند، اما غافلانه يا عامدانه اصولگرايان را در تراز نظام طرح مي‌كند و آنچه نقد مي‌كند نه مشي و رفتار اصولگرايان كه اصل نظام و انقلاب اسلامي است.
3- در سراسر يادداشت طولاني بين افراد متعددي با شهيد مطهري نسبت برقرار مي‌كند (آيت‌الله بروجردي، گلپايگاني، شريعتي، حكيمي، سحابي، بازرگان، طالقاني و ...) اما براي يك بار انديشه شهيد مطهري را با امام قياس نمي‌كند و حاضر به مقايسه انديشه سياسي شهيد مطهري با انديشه سياسي امام نيست، چرا كه در اين صورت مجبور مي‌شد شهيد مطهري را ذيل امام تعريف كند و اين چنين نمي‌توانست وي را در مقابل نظام قرار دهد!
 
نويسنده با آوردن جمله زير به بهانه اينكه اصولگرايان در مسير شهيد مطهري نيستند، تلاش مي‌كند غير‌مستقيم شهيد مطهري را مقابل امام تعريف كند و بدون اينكه جملاتي مانند «ولايت فقيه همان ولايت رسول‌الله است» را از امام بياورد، از قول شهيد مطهري درصدد تخطئه ولايت فقيه برمي‌آيد: «تصور مردم امروز از ولايت فقيه اين نبوده كه فقها حكومت كنند و دولت را در دست بگيرند بلكه در طول اعصار تصور مردم از ولايت فقيه اين بوده است كه به موجب اينكه مردم مسلمانند و وابسته به مكتب اسلامند، صلاحيت هر حاكمي از نظر اينكه قابليت مجري بودن قوانين ملي اسلامي را داشته باشد، مورد تأييد و تقويت فقيه قرار گيرد.»

اين جمله شهيد مطهري ذيل اين سخن امام است كه «اگر ولي فقيه حكم رئيس‌جمهور را تنفيذ نكند حكومت او حكومت طاغوت است.» اما چه اين مبنا را به شهيد مطهري نسبت دهيم و چه به امام (ره)، نويسنده يادداشت و همقطاران وي هيچ‌گونه اعتقادي بدان ندارند. سخن شهيد مطهري كه با نگاه امام از يك منبع سر‌چشمه مي‌گيرد، هم‌اكنون مبناي نظام جمهوري اسلامي است. بنابراين نظام جمهوري اسلامي از شهيد مطهري عبور نكرده كه دقيقاً بدان عمل مي‌نمايد. اما تجديدنظر طلبان، سكولارها، مشروطه‌خواهان، جمهوري‌خواهان و طرفداران جدايي نهاد دين از نهاد سياست كه در منظومه فكري طيف‌هاي مختلف اصلاح‌طلبان قابل دسته‌بندي هستند، دقيقاً نقطه مقابل انديشه شهيد مطهري در اين حوزه هستند. كشيده شدن علي مطهري به سوي اصلاح‌طلبان (كه نويسنده بر آن تأكيد دارد) به معني كشاندن شهيد مطهري به سوي اصلاح‌طلبان يا قرار گرفتن وي مقابل نظام است؟ كدام منطق معتقد است كه تطورات فكري و رفتاري علي مطهري بايد موجب سنجش، بازخواني يا مقايسه انديشه شهيد مطهري با حال نظام جمهوري اسلامي ايران شود. آب آن‌قدر هم گل‌آلود نيست كه بشود ماهي‌هايي را از آن صيد كرد كه تقابل نظام با انديشه شهيد مطهري ماحصل آن گردد.

4- نويسنده آورده است كه «البته مطهري به صراحت مخالف سكولاريسم و طرفدار پيوند دين و سياست بود و از تأسيس حكومت اسلامي دفاع مي‌كرد.» اگر اينگونه هست - كه هست- آيا نظام جمهوري اسلامي، اصول‌گرايان يا علي مطهري با اين جمله سر ساز‌گاري ندارند يا تجديد‌نظر طلبان؟ يا به قول نويسنده مذكور چپ‌هاي ديروز و طرفداران اسلام انقلابي؟!

5- نويسنده از قول شهيد مطهري به درستي مي‌نويسد «آزادي و دموكراسي در اسلام و در غرب متفاوت است. دموكراسي در غرب يعني حيوانيت‌ رها شده... آزادي و دموكراسي در اسلام يعني انسان رها شده و آزادي و دموكراسي در قاموس اسلام تفاوت‌هايي با آزادي در قاموس غرب دارد.» نويسنده هفت مورد از اين جملات را از شهيد مطهري رديف مي‌كند. سپس سؤال مي‌كند آيا اين انديشه با اصول گرايان نسبتي دارد؟ در پاسخ بايد گفت اين تجديد‌نظر طلبان هستند كه دموكراسي در غرب را واقعي و انساني مي‌دانند و دموكراسي در اسلام را لايتچسبك تعريف كردند و به همين دليل «حاكميت دوگانه» را طرح نمودند. كساني كه وقتي دموكراسي غربي را مي‌شنوند آب از لب و لوچه‌شان سرازير مي‌شود، همان كساني هستند كه نويسنده مذكور بار‌ها شخصيت‌ خود را مديون آنان دانسته است (خاتمي، نبوي و ...)

اصول‌گرايان و نظام جمهوري اسلامي به عقيده شهيد مطهري درباره تفاوت‌هاي دموكراسي در اسلام و غرب صد در صد باور دارند و بار ارزشي منفي را در اين ميان به غرب مي‌دهند. آيا تجديد‌نظر طلبان نيز اينگونه فكر مي‌كند. انصاف كجاست؟

6- جايگاه شهيد مطهري در ذيل امام تعريف مي‌شود. او پاره تن امام بود و تأييدات خاص امام، مطهري را در سطحي نگه داشت كه رهبري بعد از امام نيز انديشه وي را مبناي فكري نظام جمهوري اسلامي مي‌داند. وجه مشترك امام و شهيد مطهري و رهبري معظم انقلاب نگاه درون ديني براي اصلاح است، حال آنكه تجديد‌نظر‌طلبان امروز ايران براي نقد رابطه مردم و نظام ديني يا احكام آن به صورت مستمر و علني از انديشه‌هاي انتقادي هابرماس، ماركس وبر، گرامشي، پوپر و... استفاده مي‌كنند.

مطهري جايگاه خود را در وسط ميدان دين قرار داد. سه اصل عقلانيت، اصول و زمان را با هم آميخت و اين خصايص را از امام آموخته بوده. اكنون زمان زيادي از شهادت مطهري نگذشته كه بخواهيم با تأويل و تفسير به وي بپردازيم و هر آنچه را از نظام اسلامي نمي‌پسنديم، در مقابلش تعريف كنيم تا دالان تنگي را كه براي خود انتخاب كرده‌ايم، فراخ‌تر تفسير نماييم.

7- كشاندن استاد شهيد مطهري به فضاي ژورناليستي به بهانه اينكه به فرزندش گفته شد بالاي چشمش ابرو است، نه خدمت به خانواده مطهري است و نه مسئله‌اي را حل مي‌كند. شهيد مطهري را بايد در حوزه فكري نگه داشت و تنزل از اين رتبه ظلم به سال‌ها مجاهدت علمي ايشان است.

8- در يك تحليل منصفانه بايد گفت كه انديشه شهيد مطهري در غياب يك نظام پياده شده اسلامي تراوش نموده است و اين امكان وجود دارد كه در عرصه عمل با مصلحت‌ها و فراز و فرودهايي كه در بستر زمان اتفاق مي‌افتد، بعضاً انطباق نكند. همانگونه كه انديشه ديني بازرگان تا قبل از حصول قدرت زيبا مي‌نمود اما هنگام انطباق نظر و عمل، وي نتوانست بين دين و آزادي و حكومت اسلامي جمع نمايد و به اپوزيسيون عليه خودش تبديل شد. بنابر اين چنگ يازيدن به هر كس و هر چيز براي اثبات اين نكته كه مسير نظام اسلامي اشتباه است، خود اشتباه بزرگ‌تري است كه اصلاح‌طلبان در انجام آن پيشتاز بوده‌اند و هيچ جاي دفاعي براي خود نگذاشته‌اند، لذا توصيه به دوستان اين است كه مطهري را در تراز پاره تن امام نگهداريد و وارد بازي‌هاي جرياني نكنيد. مطهري شاخص براي تحليل «اسلام اجتماعي» است و خاستگاه آن كاملاً بومي است. اين سرمايه با علي مطهري يا بدون علي مطهري پابرجاست و تنزل نمي‌يابد.

در دوران اصلاحات تلاش شد تا ليبراليسمي كه سروش سردمدار آن بود و با فرياد بلند ليبرال بودن اعضاي حزب كار‌گزاران را افتخار مي‌كرد، به عنوان «نو‌انديشي ديني» يا «روشنفكري ديني» قالب نمايند. اكنون نيز ممكن است با روش تأويل و هرمنوتيك بخواهند از شهيد مطهري تفسيري ارائه كنندكه با سكولاريسم و ليبراليسم ساز‌گار باشد. اين روش را اكبر گنجي با صراحت درباره امام (ره) در حاشيه كنفرانس معروف برلين به كار گرفت ( تفسيري از آيت‌الله خميني ارائه مي‌كنيم كه با دموكراسي ساز‌گار باشد). اميد است شهيد مطهري ‌ با اين روش‌ها به مسلخ نرود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار