کد خبر: 629239
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۵
گذر و نظري بر زمينه‌هاي داخلي اسلام‌زدايي از فرهنگ‌ در دوره رضاخان
نيما احمدپور

با تشكيل سلطنت پهلوي سلطه سياسي و اقتصادي سرمايه‌داري بر ايران تقويت شد، ولي هنوز تعلقات فرهنگي و وابستگي جامعه ايران به ارزش‌هاي ملي و اسلامي به قدرت خود باقي بود. رضاشاه در امتداد سياست‌هاي خود ـ ‌تشديد روند وابستگي به سيستم بين‌المللي كه نظام سنتي جامعه ايران بزرگ‌ترين مانع دروني آن به حساب مي‌آمدـ به اجراي طرح‌هاي مدرن روي آورد.

در اين دوران در داخل ايران وضعي وجود داشت كه او را هر چه بيشتر به انجام اين امر ترغيب و زمينه مساعدي را براي انجام برنامه‌هايش مهيا مي‌كرد. يكي از طرح‌هاي مهم كه در دوران زمامداري رضاشاه بدان توجه شد، كشف حجاب بانوان بود. هر چند اجراي اين برنامه با سنن مذهبي ايرانيان تضاد داشت، ولي وجود عناصر و وضعيت جديد اجراي آن را امكان‌پذير كرد.

يكي از اين عناصر، فضاي كلي منطقه‌اي است كه كشور«ايران» در آن قرارگرفته بود. تصور آنان كه كشف حجاب را براي اين منطقه تجويز مي‌كردند، اين بود كه زنان به عنوان قسمت عمده‌اي از جمعيت، با كار در كارخانه‌هاي توليدي مي‌توانستند تجربه موفق اروپا را تكرار كنند، با اين تفاوت كه توليد كالا و خدمات در جهتي سوق داده مي‌شد كه وابستگي ايران را به سيستم سرمايه‌داري غرب افزايش دهد.

با تحقق اين هدف و ايجاد فرهنگ مصرفي و نيازهاي كاذب به كالاهاي لوكس و تجملي در ايران بازار عظيمي براي فروش محصولات غربي ايجاد شد و با گذشت زمان استفاده از كالاهاي غربي در ايران رواج مي‌يافت. اين برنامه بايد به صورتي اجرا مي‌شد كه دو هدف عمده را حاصل سازد: اول اينكه سودرساني سرشار به صنايع توليد غرب و دوم دور كردن مردم از فرهنگ بومي و گسستن رشته‌هاي پيوند آنها با تمدن و فرهنگ گذشته خود، زيرا تا زماني كه مردم به آداب و رسوم سنتي خود پايبند باشند، امكان گرايش آنان به سوي غرب و پذيرش فرهنگ بيگانه غيرممكن است.

فرهنگ ايراني طي قرن‌ها با تعليمات ديني اسلام هماهنگ و همراه شده بود. ايرانيان توانسته بودند با تركيب مباني اسلام با سنن ملي و بومي خود پاسخ مناسبي براي نيازهايشان در زمان‌هاي مختلف بيابند. اين اعتقاد طي نسل‌ها به عنوان محافظي در برابر هجوم افكار بيگانگان عمل كرده و در پي شكست‌هاي نظامي متعدد با حل كردن عقايد جديد در خود همچنان اصيل باقي مانده بود. كشور ايران به عنوان يكي از پايگاه‌هاي اصلي ايدئولوژي اسلام و خصوصاً مذهب شيعه همواره سدي در برابر منافع غرب بود و با اجراي طرح اسلام‌زدايي يكي از عناصر اصلي داخلي و مخالف با مطامع غرب از بين مي‌رفت در نتيجه مردم هر چه بيشتر از علماي ديني و روحانيون دور مي‌شدند؛ علمايي كه بيشترين مقاومت را در برابر كشورهاي خارجي از خود نشان مي‌دادند. كشورهاي غربي به‌خوبي مي‌دانستند هر گاه مردم ايران در تبعيت از روحانيون و براي پشتيباني از عقايد و اصول مذهبي به مبارزه برخيزند، پيروزي‌هاي چشمگيري به دست خواهند آورد، بنابراين جدايي مردم از رهبران ديني مي‌توانست ضربه بزرگي بر پيكر جامعه اسلامي و سنتي ايران وارد سازد و اتحاد دروني جامعه را از ميان ببرد. در طي سال‌ها اراده مردم و ثبات قدم روحانيون در ايران تجربيات تلخي براي اروپاييان به وجود آورده بود. بنابراين حذف اين اتحاد دروني براي غرب پيروزي بزرگي بود و آنان را به اهدافشان نزديك‌تر مي‌كرد. دراين ميان اما، عوامل و زمينه هايي در داخل وجود داشت كه به تحقق كشف حجاب كمك مي‌كرد. پاره‌اي از اين عوامل عبارتند از:

تغيير هيئت حاكمه

در پي آشنايي دربار قاجار با جامعه اروپا، به‌خصوص از زمان ناصرالدين شاه، در پوشش زنان دربار و سپس در بين زنان اعيان، تغييراتي اندك ايجاد شده بود، ولي اين تغييرات تنها در درون خانه‌ها و اندروني‌ها رايج بود و در خارج از منزل، بانوان همچنان با چادر ظاهر مي‌شدند. سنت استفاده از چادر، نسل به نسل، از مادران به دختران به ارث رسيده و همواره در بين مردم گرامي بود. وجود اين سنت كه موجب دور بودن نسبي بانوان از ديد مردان بيگانه مي‌شد، عاملي براي حفظ خانواده‌ها و اجراي احكام ديني بود. لباس مرسوم در جامعه شهري ايران، استفاده از چادر و روبند در خارج از منزل بود و خانواده‌هاي ايراني شديداً به اين سنت پايبند بودند، به طوري كه تخطي از آن را گناهي بزرگ و حجاب را ميراث مقدس گذشتگان و عاملي براي حفظ عفت خود مي‌دانستند.

با تغيير سلسله قاجار و روي كار آمدن سلسله پهلوي، در رفتار و عادات حكومتيان تغييراتي ايجاد شد كه در ميان مردم نيز اثر گذاشت. رضا شاه در زمان نخست‌وزيري خود، در دوره حكومت احمد شاه قاجار همواره سعي مي‌كرد تظاهر به دينداري، حمايت عامه‌ مردم و روحانيون را به دست آورد. او خود را در نظر سايرين، مردي متدين و مدافع شريعت و پاسدار دين معرفي مي‌كرد و با شيوه‌ مزورانه توانست حمايت گروه‌هايي از مردم را به خود جلب كند. بخشي از مردم، دينداري وي را باور كردند و به حمايت از او برخاستند. همين امر يكي از زمينه‌هاي داخلي توفيق رضا شاه در رسيدن به قدرت بود اما زماني كه وي به سلطنت رسيد، نقاب طرفداري از دين را از چهره برداشت و با صراحت، مذهب را مغاير با ترقي و تجدد معرفي كرد و مردم هرگز تصور نمي‌كردند برداشتن حجاب زنان كه جزئي جدا‌نشدني از اصول دين اسلام بود، توسط رضا شاه انجام گيرد.

با روي كار‌آمدن خاندان سلطنتي جديد، نه‌تنها تغييراتي در دربار ايجاد شد بلكه مراكز حكومتي در ايالات مختلف را نيز متأثر كرد. در نظام جديد، اكثر كساني كه در رأس حكومت ايالات قرار مي‌گرفتند و جايگزين حكام قبلي مي‌شدند، وابستگي‌هايي با خاندان سلطنتي داشتند. در نتيجه نوع نگرش و تفكرات آنها را به ساير مناطق منتقل مي‌كردند. اين گروه جديد بر‌خلاف بوميان مناطق، در عقيده خود تعصب نداشتند و ايجاد تغييرات بنيادي در بين آنها آسان بود، به همين جهت در اجراي كشف حجاب نقش اساسي داشتند و همواره به عنوان پرچمداران ترقي و پيشرفت، خود را به ديگران معرفي مي‌كردند.

روشنفكران

عامل ديگري كه زمينه را براي اجراي طرح كشف حجاب آماده كرده بود، بازگشت اشراف‌زادگان ايراني از كشور‌هاي اروپايي بود. به منظور آشنايي با علوم و فنون كشور‌هاي غربي، عده‌اي از فرزندان اعيان براي تحصيل به كشور‌هاي اروپايي عزيمت كردند. آشنايي اين افراد با نوع زندگي و فرهنگ مردم اروپا و سپس بازگشت آنان به ايران، زمينه مساعدي را در بين طبقه اشراف جامعه شهري براي اجراي سياست كشف حجاب فراهم كرد.

در طول اين مسافرت‌ها آنچه غالباً توجه آنان را جلب مي‌كرد، ظاهر شهر‌ها و مردم در كشور‌هاي اروپايي بود. در حالي كه تمدن غرب و پيشرفت اين كشور‌ها چيزي فراتر از ظاهر زندگي و رفاه اجتماعي آنان بود. اين برداشت‌هاي اشتباه در اغلب تحصيلكرده‌هاي اروپا نمايان بود. آنان كه پس از بازگشت به ايران، به عنوان قشر روشنفكر در جامعه ظاهر مي‌شدند، خواسته يا ناخواسته جهت اجراي اين سياست قدم برداشتند.

وجه اشتراك اكثر آنان، ضديت با دين بود. اين عقيده در نتيجه مشاهده پيشرفت‌هاي كشور‌هاي اروپايي پس از دوران اصلاح مذهبي و جدا شدن علم و زندگي از آموزه‌هاي ديني در بين آنان ايجاد شده بود. اين افراد نظراتي در مورد اصل آزادي زنان و فكر تشبه به غرب را به همراه خود به ايران آورده بودند. غالباً عقب‌ماندگي و عدم‌پيشرفت ايران را حاصل دوري از فرهنگ متجدد اروپا مي‌دانستند و بر اين عقيده بودند كه ايران براي رسيدن به پيشرفت و ترقي بايد از اروپا تقليد كند تا زمينه‌اي مساعد براي پيشرفت آن حاصل شود، يعني راه توسعه و پيشرفت كشور‌ها همه يكسان است و آن راهي است كه غرب در علم‌گرايي و ضديت با دين طي كرده است.

آنچه روشنفكران غربي در سال‌هاي قبل با عنوان آزادي مطرح ساخته بودند و مبارزاتي كه در راه رسيدن به اين آزادي در زمينه‌هاي گوناگون شكل گرفته، پاسخي به نياز‌هاي خاص جامع اروپا در آن دوران بود و اين معلول منطق وضعيت اروپا بود. طي قرن‌ها، از دين به عنوان حربه‌اي براي مال‌اندوزي و استثمار مردم استفاده مي‌شد، بنابراين ضديت روشنفكران اروپايي با سلطه دين بر زندگي مردم اروپا، امري منطقي و پاسخي بود بر جبر حاكم بر اروپا در قرون وسطي.

اما در شرق و به‌خصوص در كشور‌هاي اسلامي، طبق اصول ديني، به‌كارگيري مذهب جهت بهبود وضعيت زندگي مردم عادي بود. انديشيدن و آموختن علم و دانش از اصول اساسي دين اسلام بود و شرق با تكيه بر همين اصول توانسته بود به ترقي و پيشرفت دست يابد اما تحصيلكرده‌هاي ايران خود را با روشنفكران غربي مقايسه مي‌كردند، بي‌آنكه به جامعه‌ خود و فرهنگ خود‌ و وضعيت اجتماعي موجود و دوره تاريخي و اوضاع و احوال مردمان خود توجه كنند.

اعتقاد به رفع حجاب بانوان نيز نمونه‌اي از همين عقايد تقليدي بود كه در اين قشر رواج داشت و تجربيات بعدي نشان داد براي جامعه ايران، مسائلي عيني و منطقه‌اي است و بنابراين اوضاع زمان و مكان خاص خود، احتياج به تغيير و تحول دارد، يعني نياز‌هاي خاص جامعه اروپايي و پاسخ مناسب به آن، باعث پيشرفت اين كشور‌ها شده بود. در صورتي كه وضعيت و نياز‌هاي مشابه غرب در جوامع شرقي مشهود نبود تا همان برنامه‌ها و اصلاحات، عيناً در كشور‌هاي شرقي اجرا شود. در واقع، رفع عقب‌ماندگي اين كشور‌ها احتياج به راه‌حلي ديگر داشت، ولي اين ضرورت، در اين دوره زماني از سوي روشنفكران ايران درك نشد و فقط تقليد محض از غرب مد‌نظر قرار گرفت.

پس از شنيده شدن زمزمه‌هايي در مورد لزوم رفع حجاب در ايران، خانواده‌هايي كه با اين افراد معاشرت داشتند و اعتقادات ديني آنها ضعيف بود، تغييراتي در پوشش خود ايجاد كردند. بعضي از بانوان در مهماني‌ها و جلسات خصوصي، بدون حجاب ظاهر مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدند. تا آن زمان، لباس‌هاي رسمي بانوان را روسري سفيد‌رنگ و لباس‌هايي از پارچه‌هاي محلي تشكيل مي‌داد كه داراي تزئيناتي به شيوه سنتي بود. تنها نوع و جنس پارچه‌ اين لباس‌ها در مورد افراد مختلف، بر حسب توانايي‌هاي مالي متفاوت بود. در اين دوران با توصيفي كه از شيوه زندگي اروپاييان شنيده مي‌شد و عكس‌ها و تبليغاتي كه از اجناس خارجي در روزنامه‌ها چاپ مي‌شد، طبقات مختلف جامعه مشتاق شدند اين نوع از زندگي و رفاه را تجربه كنند. از اين رو تعدادي از بانوان ايراني، مدل لباس‌هاي خود را تغيير دادند و مدل‌هايي كه براي انتخاب لباس‌ها به كار مي‌رفت، اغلب از مدل‌هاي اروپايي بود. طبيعتاً شيوه پوشش در ايران، تغيير الگوي رفتاري افراد را هم در‌بر‌داشت. خانم‌ها علاوه بر لباس، از لوازم جانبي و تزئيني اين نوع پوشش نيز استفاده مي‌كردند. تغيير مدل لباس، مستلزم استفاده از پارچه‌هاي غير‌ايراني بود. در ‌نتيجه تفاوت‌هاي فراواني بين افراد ايجاد شد و فاصله طبقاتي در جامعه بيش از پيش نمايان شد. با بروز اين بحث‌ها در بين افراد و ايجاد زمينه‌هاي مساعد‌تر نسبت به گذشته، عده‌اي از زنان خارجي كه در ايران زندگي مي‌كردند و به سبب وجود سنت‌هاي مرسوم ايراني، جرئت تظاهر به بي‌حجابي را نداشتند، به خود اجازه دادند كه بدون حجاب رايج، از منزل خارج شوند.

مطبوعات

انتشار روزنامه‌هاي متأثر از فرنگ نيز در اجراي سياست كشف حجاب، تأثير فراواني داشت. در ابتدا روزنامه به منظور آگاهي مردم از مسائل روز و رفع قسمتي از عقب‌ماندگي و كاستي‌هاي اطلاع‌رساني در ايران ايجاد شد، ولي به مرور زمان به عنوان ابزاري جهت اهداف صاحبان ثروت در دست قدرتمندان قرار گرفت. همان‌گونه كه در غرب، صاحبان روزنامه‌ها اغلب سرمايه‌داران و صاحبان صنايع بودند و از انتشار آن جهت اهداف خود سود مي‌بردند، در ايران نيز سعي مي‌شد از طريق چاپ مطالب گوناگون در مطبوعات، نوع تفكرات مردم را در جهت منافع دلخواه سوق دهند.

اكثر كساني كه صاحب‌امتياز روزنامه‌ها بودند يا مطالب خود را در آن چاپ مي‌كردند، افرادي بودند كه مدت‌زماني را در اروپا گذرانده بودند. اينان به منظور آشنايي مردم با تفكرات غربي، در مطبوعات مطالبي مي‌نوشتند از سوي ديگر، تفاوت‌هاي ميان كشور‌هاي اروپايي و جامعه ايران و به ويژه پيشرفت‌هاي غرب در زمينه‌هاي گوناگون علمي و اجتماعي باعث شد كه اين افراد، راه‌هايي را براي رسيدن به وضع مطلوب خود، پيشنهاد كنند؛ مثلاً در بين مطالب چاپ‌شده، تصويري از زندگي اجتماعي و نوع پوشش مردم در كشور‌هاي اروپايي ترسيم مي‌شد كه تبليغي در جهت ترويج زندگي غربي بود. از سال‌هاي آخر حكومت قاجار، در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها براي اجناس خارجي تبليغ مي‌شد.

ولي غالباً اين تبليغات، محدود به چند نوع كالاي به‌خصوص بود و طي سال‌ها، تغييراتي اندك داشت و بيشتر تبليغات، متوجه تامين احتياجات رايج مردم بود تا تغيير فرهنگ مصرفي آنها و ايجاد نياز‌هاي جديد اما وضعيت جديد باعث شد تا تغييراتي در روند چاپ مطالب روزنامه‌ها ايجاد شود. در كنار اين توصيف‌ها، عكس‌هايي نيز چاپ مي‌شد كه به عنوان مكملي براي تبليغ زندگي غربي مورد استفاده قرار مي‌گرفت.

برخي از شاعران و نويسندگان ايراني نيز بدون آنكه وضعيت جامعه را در نظر بگيرند و كوششي در تغيير منطقي آنها داشته باشند، تحت‌تأثير متفكران عثماني، بيشترين انتقاد‌هاي خود را متوجه حجاب زنان كردند. اين برداشت‌هاي نادرست از حجاب بانوان قشر ديندار جامعه را به مقابله با آنان واداشت. به عقيده‌ اين نويسندگان فعاليت اجتماعي براي بانواني كه از چادر استفاده مي‌كنند، غير‌ممكن است و آنها را از جامعه جدا مي‌كند. در‌نتيجه، راه ترقي ايران نسبت به ساير كشور‌ها دشوار‌تر شده و جامعه از نيروي زنان محروم مي‌ماند. در حالي كه در كشور‌هاي اروپايي و حتي تركيه، زنان پا به پاي مردان كار مي‌كنند و در فعاليت‌هاي اجتماعي شركت دارند، ولي زنان ايراني به دليل وجود حجاب مرسوم، مجبور بودند در محيط خانه محصور بمانند. انتشار اين مطالب در مدت زماني نسبتاً طولاني به لزوم كشف حجاب در ايران كمك كرد.

تعليم و تربيت

عامل ديگر در تغييرات نسبي جامعه ايران، حضور ميسيونر‌هاي مسيحي و تأسيس مدارس خارجي بود. در گذشته، آموزش در ايران به صورت سنتي و بيشتر تحت نظارت روحانيون انجام مي‌گرفت. هر‌چند كه پس از ايجاد مدارس جديد، تعليم مذهبي از طريق مدارس و خانواده‌ها به كودكان آموزش داده مي‌شد؛ ولي آموزش دانش‌آموزان در مدارس مسيحي كه زير نظر مستقيم افراد خارجي اداره مي‌شد، نسل جديد را به طور تدريجي از تعاليم مذهبي و ملي دور مي‌كرد. ميسيونر‌هاي مسيحي افرادي بودند كه وظيفه تبليغ دين مسيح را در نقاط مختلف جهان به عهده داشتند. استعمارگران غربي، از بيشتر اين افراد براي تحكيم سلطه‌ خود در مستعمره‌ها استفاده مي‌كردند. ميسيونر‌هاي مسيحي كوشش مي‌كردند به انواع وسايل ممكن، از قبيل دادن لباس، خوراك و لوازم كمك‌تحصيلي، دانش‌آموزان مسلمان ايراني را به سوي خود جلب كنند و غالباً دختران به تحصيل در اين مدارس تشويق مي‌شدند.

گروه‌هاي مرفه‌ جامعه، كاركنان دولت و نظاميان كه خود شيفته‌ فرنگستان بودند با رضايت و رغبت، فرزندان خود را براي كسب علم و تمدن جديد به مدارس خارجي مي‌بردند. در سال 1305 در سر‌تاسر ايران، 45 مدرسه‌ خارجي وجود داشت كه حدود 2 هزار و 600 محصل دختر در آنها تحصيل مي‌كردند. تعليم و تربيت دختران در اين مدارس كاملاً متفاوت با شيوه‌هاي تربيتي سنتي بود. آموزش‌ها به گونه‌اي تنظيم شده بود كه نسل جديدي را پرورش دهد تا هر چه بيشتر به اروپا گرايش داشته باشد. در بين دروس اين مدارس، تعليمات مذهبي كمرنگ بود و بيشتر روي علوم و فنون غربي تأكيد مي‌شد.

در نظر اكثر دانش‌آموزان، هدف از اين تحصيلات، عزيمت به كشور‌هاي اروپايي براي يادگيري علوم و فنون جديد بود. بيشتر معلم‌ها خارجي بودند و سيستم اداره‌ اين مراكز، كاملاً شبيه مدارس اروپايي بود. معلمان هم به عنوان الگوهاي رفتاري براي دانش‌آموزان، باعث رواج بيشتر لوازم و لباس‌هاي اروپاييان مي‌شدند. مدرسه‌هاي دخترانه‌ دولتي و ملي نيز با اينكه زير نظر مستقيم خارجيان اداره نمي‌شدند، ولي از نظام آموزشي سنتي جامعه‌ ايران به دور بودند. كساني كه در اين مدارس آموزش مي‌ديدند راحت‌تر از سايرين مي‌توانستند رفع حجاب و جدا شدن از سنن پيشين را بپذيرند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار