کد خبر: 628787
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۵:۲۱
گفت‌وشنود با مرحوم استاد سيد‌علي‌اكبر پرورش
شاهد توحيدي

فقيد سعيد مرحوم استاد سيد‌علي‌اكبر پرورش، از معلمان پرفضيلت انديشه و جهاد در روزگار ما بود. او در دوران پيش از پيروزي انقلاب، با سخنراني‌هاي آگاهي بخش خود سهمي درخور در بالاگرفتن امواج اين حركت عظيم در شهر اصفهان داشت و پس از پيروزي انقلاب نيز در جايگاه‌هاي شاخص مديريتي ايفاي نقش نمود. بي‌ترديد آن بزرگوار از دوران پيش و پس از انقلاب خاطراتي گران داشت كه اميد مي‌برم مراكز اسنادي و نيز شاگردان و بستگان ايشان، به ثبت و ضبط آن اهتمام كرده باشند.

گفت‌وگويي كه درپي مي‌آيد در ساليان مياني دهه 70 و دوراني كه آن فقيد سعيد هنوز در تهران مي‌زيست و در مؤتلفه اسلامي به فعاليت سياسي مي‌پرداخت، با ايشان انجام شده است كه طي آن به بيان پاره‌اي از خاطرات خويش از وقايع سياسي دهه اول انقلاب پرداخته‌اند. با طلب علو درجات و رضوان خاص ربوبي براي استاد پرورش، شما را به مطالعه اين مصاحبه پرنكته دعوت مي‌كنيم اميد آنكه مقبول افتد.

با تشكر از حضرتعالي به لحاظ شركت در اين گفت‌وگو، بفرماييد كه فعاليت‌هاي قبل از انقلاب شما در چه زمينه‌اي بود؟

بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحيم. من قبل از انقلاب كارم دبيري دبيرستان‌ها و دانشسراها و تدريس در آموزش و پرورش بود. در كنار آن فعاليت‌هاي سياسي هم مي‌كردم. قبل از انقلاب چندين بار به خاطر فعاليت‌هاي سياسي و سخنراني‌هاي مذهبي توسط ساواك دستگير شدم و در آخرين باري كه دستگير شده بودم با عنايت خداوند و همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي آزاد شدم.

آقاي پرورش! شما با شهيدآيت‌الله بهشتي مدت زيادي محشور بوديد. سوابق آشنايي‌تان با اين شهيد مظلوم از كجا شروع شد؟

من با شهيد بهشتي از دوران جواني آشنا شدم. ايشان در دوران طلبگي به اصفهان مي‌آمدند و چون با ايشان هم‌محله‌اي و در ‌محله ‌چهارسوق‌ بوديم، به همين خاطر روابط نزديك‌تري داشتيم. شهيد بهشتي هنگام سفر به اصفهان نوجوانان محله را در مسجدي جمع مي‌كردند و براي آنها مسائل اسلامي و قرآني را توضيح مي‌دادند و جوانان را هم با كارهاي تشكيلاتي آشنا مي‌ساختند. من هم چون در فراگيري مسائل قرآني استعداد داشتم، مورد لطف و محبت زياد ايشان قرار مي‌گرفتم و از اين رو ارتباط بنده با شهيد بهشتي روز به روز بيشتر مي‌شد. پس از مدتي وارد آموزش و پرورش شدم و انس بيشتري با اين شهيد بزرگوار پيدا كردم و در جلساتي كه روزهاي چهارشنبه در تهران برگزار مي‌شد من هم گاهي شركت مي‌كردم. پس از چندي به خاطر ارتباط و همفكري با اين شهيد، فعاليت‌هاي سياسي را در اصفهان زير نظر ايشان انجام مي‌دادم. شهيد بهشتي براي كمك به خانواده شخصيت‌ها و افرادي كه دستگير مي‌شدند پول‌هايي را در اختيارم مي‌گذاشتند كه بين خانواده آنان تقسيم مي‌كردم.

با شهيد مطهري هم سابقه آشنايي داشتيد و اين شهيد بزرگوار در كتاب سيري در نهج‌البلاغه هم از شما ذكر خيري كرده‌اند. علت ذكر نام جنابعالي از سوي شهيد مطهري چه بود؟

قبل از انقلاب به اغلب شهرهاي كشور براي سخنراني سفر مي‌كردم و شايد شهري نباشد كه من قبل از انقلاب در آن سخنراني نكرده باشم. در ماه‌هاي نزديك به پيروزي انقلاب كه شهيد مفتح جلسات سخنراني را در مسجد قبا برگزار مي‌كرد، بنده هم يكي از سخنران‌هاي آنجا بودم و چون شهيد بهشتي و شهيد مطهري هم در آن زمان از سخنراني ممنوع بودند در جلسات مسجد قبا شركت مي‌كردند. شهيد مطهري از سال‌هاي قبل از انقلاب به من محبت داشتند و هر وقت به اصفهان مي‌آمدند خدمتشان مي‌رسيدم.

اما در مورد اينكه چگونه شد اسم مرا در كتاب سيري در نهج‌البلاغه آورده‌اند، عرض مي‌شود شبي شهيد مطهري در منزل ما بودند. صبح روز بعد با شهيد مطهري در يك محفل بزرگ علمي در شهر نجف‌آباد شركت كرديم. در آنجا بحثي از زهد به ميان آمد و درباره زهد تعبيري كردم كه شهيد مطهري خيلي پسنديد. گفتم به نظر من مي‌رسد زهد در اسلام يعني برداشت كم و بازدهي زياد. وقتي اين جمله را گفتم ايشان شادمان شد و به من عنايت كرد. خدمتشان عرض كردم جزوه‌اي هم در اين زمينه نوشته‌ام. ايشان در آن مجلس زياد ننشستند و به من فرمودند:«بلند شويد و با هم به اصفهان برويم و آن جزوه را بدهيد تا ببينم.» وقتي شهيد مطهري جزوه را ديد پسنديد و گفت: «من در كتاب سيري در نهج‌البلاغه از شما نام مي‌برم.» اين جزوه خدمت ايشان بود و بعد از شهادتشان توسط فرزندشان به من برگردانده شد.

وقتي انقلاب پيروز شد، كجا بوديد؟

در آن روز در زندان بودم. از ماه‌ها قبل از پيروزي انقلاب بنده را به عنوان تلاش براي ايجاد عدم امنيت و اخلال در امور كشور دستگير كرده بودند.

اولين سمتي كه بعد از پيروزي انقلاب به شما محول شد، چه بود؟

پس از پيروزي انقلاب كميته‌اي براي ايجاد نظم و امنيت در اصفهان به وجود آمد و در آنجا بنده را به عنوان مسئول كميته شهر اصفهان انتخاب كردند.

مردم اصفهان در انقلاب و جنگ نقش بزرگي داشته‌اند. اين مردم را چگونه ديده‌ايد؟

اصفهان شهري است كه ريشه‌هاي فرهنگي در آن عميق است و مردم آن از فهم و آگاهي بالايي برخوردارند. در مسائل، دقيق و حسابگرانه وارد مي‌شوند. در جنگ هم براي جبهه‌ها پشتوانه خوب و حماسه‌آفرين‌ترين شهدا از اصفهان بودند. پرجمعيت‌ترين شهدا به نسبت جمعيت مربوط به اصفهان بود و همين عوامل امام را به اين تعبير كشاند كه فرمودند:«كجاي دنيا شهري مثل اصفهان پيدا مي‌كنيد؟»

برگرديم به خاطراتتان. مسئوليت‌هاي بعدي‌تان در نظام جمهوري اسلامي چه بود؟

در ماه‌هاي اول بعد از پيروزي انقلاب از طرف مردم اصفهان براي نمايندگي مجلس خبرگان كه براي تدوين قانون اساسي تشكيل شده بود انتخاب شدم و مدت سه ماه در مجلس خبرگان در خدمت بزرگاني چون شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي در حد توان فعاليت كردم. پس از چند ماه در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي از سوي مردم به عنوان نماينده اصفهان انتخاب شدم. پس از آن مدت سه سال و نيم مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را عهده‌دار بودم. در سومين و چهارمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي مجدداً به عنوان نماينده مردم اصفهان برگزيده شدم.

با چه انگيزه‌اي در انتخابات‌هاي ادوار گوناگون مجلس و نيز ميان‌دوره‌اي‌ها ثبت‌نام مي‌كرديد؟

در مورد علل حضورم در مجلس نكته مخفي و پنهاني ندارم كه بخواهم براي تشريح آن زياد صحبت كنم. انگيزه من همان مواردي است كه از دوره اول مجلس اعلام كرده بودم و معتقد بودم مي‌توانم در مسئله قانونگذاري به‌ويژه در رشته تخصصي خودم يعني مسائل فرهنگي و آموزشي نقش مؤثري در تدوين قوانين داشته باشم. همچنين توانايي انجام وظيفه نظارتي را در خود مي‌ديدم.

شايد بهتر بود كه از آغاز اين پرسش را مي‌پرسيديم كه يك نماينده مجلس از ديدگاه شما چه رسالتي دارد؟

از نظر قانوني يك نماينده بايد در كارهاي قانونگذاري شركت فعال داشته و براي تدوين يك قانون جامع كوشا باشد. علاوه بر آن بر قانوني كه در كشور اجرا مي‌شود نظارت كند تا به بهترين وجه اجرا شود، اما در كنار اين دو وظيفه اگر فردي به كار و مشكلات مردم و حوزه انتخابيه‌اش كاري نداشته باشد به‌طور طبيعي نمي‌تواند قانونگذار خوبي باشد. يك نماينده بايد مشكلات مردم را لمس كند و براي رفع آنها طرح و برنامه داشته باشد و براي درمان نارسايي‌ها دستگاه‌هاي اجرايي را بسيج كند كه اين مسائل هم بخشي از وظايف نظارتي نماينده محسوب مي‌شود.

در سال 59 براي انتخاب نخست‌وزير هيئتي از سوي مجلس تعيين شد و شما يكي از اعضاي آن جمع بوديد. اين هيئت چرا و چگونه تشكيل شد؟

كار انتخاب نخست‌وزير به بن‌بست رسيده بود و بني‌صدر به سادگي حاضر نبود كسي را معرفي كند و مي‌خواست سلامتيان را معرفي كند، ولي مجلس نمي‌پذيرفت. چون كار به درازا كشيد امام اعتراض فرمودند. بني‌صدر مجبور شد حكميتي را از مجلس بپذيرد. پيشنهاد كرد چند نفر انتخاب شوند و فردي را براي نخست‌وزيري معرفي كنند. مجلس پنج نفر مركب از حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، حضرات آقايان‌هاشمي رفسنجاني، امامي كاشاني، يزدي و بنده را براي اين كار انتخاب كرد. بني‌صدر نپذيرفت مقام معظم رهبري كه در آن زمان نماينده مردم تهران بودند و همچنين آقاي‌هاشمي عضو هيئت باشند. در نتيجه سه نفر ديگر كار را شروع كردند. پس از يك ماه بحث و بررسي 14 نفر براي احراز پست نخست‌وزيري كانديدا شدند و اين هيئت در نهايت به مرحوم شهيد رجايي رسيد، ولي بني‌صدر با اين مرد بزرگ برخورد زشت و زننده‌اي كرد، اما شهيد رجايي با اخلاق و متانت رفتار شايسته‌اي از خود نشان داد و بالاخره به مجلس معرفي شد و رأي بالايي هم كسب كرد.

آقاي پرورش! شما در سال‌هاي اول جنگ از سوي مجلس به عنوان نماينده در شوراي‌عالي دفاع شركت مي‌كرديد. از آن دوران خاطره‌اي تعريف كنيد.

در اوايل جنگ به فرمان امام، مجلس دو نفر نماينده در شوراي‌‌عالي دفاع انتخاب كرد كه بنده و شهيد محمد منتظري انتخاب شديم و مدت‌ها در خدمت مقام معظم رهبري كه آن روزها نماينده امام در شورا بودند و همچنين آقاي‌هاشمي رفسنجاني، شهيد رجايي و ديگر دوستان حضور داشتند بوديم. بني‌صدر مسئول شوراي‌عالي دفاع بود. خاطرات زيادي از ملاقات‌ها با حضرت امام دارم. يك شب كه براي شركت در جلسه شوراي‌عالي دفاع به پايگاه وحدتي دزفول رفته بوديم، بني‌صدر براي تحقير آقايان دستور داده بود كه آيت‌الله خامنه‌اي و آقاي‌هاشمي رفسنجاني را بازرسي بدني كنند و پاسداران آنها را هم راه ندهند و اين خيلي براي ما دردناك بود. هنگام بازرسي بعضي از پاسداران ناراحت شدند و چون ديدند كار به جاي باريك مي‌كشد، ديگر دستور دادند مقام معظم رهبري و آقاي‌هاشمي را بازرسي نكنند، اما قدري به هنگام ورود معطل كردند. بعد از اتمام جلسه هم يك پتو به اين آقايان دادند و اجازه ندادند براي استراحت در پايگاه وحدتي بمانند، لذا اين بزرگان براي استراحت به مدرسه‌اي در شهر دزفول رفتند و در كنار بسيجي‌ها خوابيدند. نكته تأسفبار اين بود كه بني‌صدر تحقيرها مي‌كرد و زودتر از همه نزد امام مي‌رفت و از آقايان شكايت مي‌كرد. وقتي خدمت امام مي‌رسيديم ملاحظه مي‌شد بني‌صدر حقايق را وارونه جلوه داده است و اين بيشتر انسان را آزرده مي‌كرد.

يك روز كه خدمت امام رسيديم پيشنهاد شد كسي مسائل را خدمت امام توضيح بدهد. مرا براي اين كار انتخاب كردند، چون از مجلس و كمي آزادتر از ديگران بودم. حدود 45 دقيقه تمام واقعيات را شرح دادم و همه توهين‌هاي بني‌صدر را بيان كردم و گفتم بني‌صدر در جايي زندگي مي‌كند كه هنوز حالت كاخ دارد و مجسمه‌اي عريان در باغ وجود دارد. امام كه اينها را شنيد، فرمود: «عجب! بني‌صدر كه خلاف آن را برايم گفته است» در اين جلسه مقام معظم رهبري از نحوه كارها و برخوردهاي بني‌صدر بسيار پريشان بودند و شعري را خطاب به امام خواندند:«من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمي مي‌كشم از براي تو»

آيت‌الله خامنه‌اي كه به همراه قطره اشكي اين شعر را براي امام خواند، ديدم در آن لحظه نگاه امام به طرف ايشان خيلي عجيب است. آن نگاه عميق، جانگداز و در عين حال پر مهر بود. امام خطاب به آيت‌الله خامنه‌اي فرمودند:«جناب آقاي خامنه‌اي من هم ادراك دارم و مي‌فهمم» و اين نگاه نافذترين نگاه امام در بين صدها نگاهي بود كه ديده بودم.

در چند دوره‌اي كه نماينده مردم اصفهان بوديد براي حل مشكلات مردم چه كرديد؟

مشكلات مردم انواع و اقسام دارد. يك بخش مسائل شخصي و بخش عمده‌اي از آن مسائل عمومي است. براي مشكلات عمومي نظير گراني، امنيت و... تلاش مي‌شد تا دستگاه‌هاي اجرايي را براي حل آنها بسيج كنيم و خودمان هم براي ارائه راه‌حل آنها همفكري مي‌كرديم. از سوي ديگر چون تجربه كاري‌ام مسائل فرهنگي بود، در اين زمينه سعي مي‌كردم براي دانش‌آموزان جلسات متعدد پاسخ به سؤالات برگزار كنم و به نارسايي‌هاي فرهنگي آنها شخصاً رسيدگي كنم. در اطراف اصفهان نيز تعداد زيادي روستا و بخش وجود دارد كه جزو موارد تحت پوشش حوزه انتخابيه بود كه اغلب مشكلات مقطعي مانند آب، آسفالت معابر، مدرسه و برخي مسائل كشاورزي مانند كمبود كود، سم و... داشتند كه براي حل اينها در حد توان تلاش مي‌كردم.

در مجلس چهارم شما مسئول جلسه نمايندگان حزب‌الله بوديد. اين جمع چگونه به وجود آمد و كار آن چه بود؟

اين جمع همان چيزي بود كه به آن فراكسيون مي‌گويند. اين جلسه هر دو هفته يك بار تشكيل مي‌شد و براي مشكلات سياسي و اقتصادي كشور انديشه مي‌كرد و تصميم‌گيري مقتضي را انجام مي‌داد. در اين جلسه وزرا دعوت مي‌شدند و به سؤالات نمايندگان پاسخ مي‌دادند. در مجموع يك مجمع فعال براي هماهنگي و پيگيري مسائل و مركزي براي تشكل و هماهنگي افكار برادران و خواهران نماينده حزب‌الله و پاسداري از حريم ولايت و امامت خيلي كوشا بود.

شما سال‌ها در حزب جمهوري اسلامي فعاليت مي‌كرديد. مسئوليت‌تان چه بود و يك حزب خوب را چگونه تعريف مي‌كنيد؟

در حزب جمهوري اسلامي عضو شوراي مركزي بودم و پس از شهادت شهيد بهشتي و در زمان دبيركلي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي قائم‌مقام حزب بودم. از قبل از انقلاب به كارهاي تشكيلاتي علاقه زيادي داشتم و معتقدم حركت انسان آن وقت بالنده مي‌شود كه در تشكيلات شكل بگيرد. مراد از حزب هم همين است كه انسان‌هاي همفكر و هم‌انديشه را دور هم جمع و سعي كند هدف متعالي و ارزشمند رساندن رسالت اسلامي را به جان تشنه‌كامان فعال‌تر و شكوفاتر به ديگران برساند.

در حال حاضر در كدام تشكيلات عضو هستيد و سمتتان چيست؟

هم اكنون در جمعيت مؤتلفه اسلامي عضويت دارم و قائم‌مقام دبيركل هستم.

چطور شد جمعيت مؤتلفه را براي فعاليت انتخاب كرديد؟

مؤتلفه از سابقه‌دارترين تشكل‌هاي اسلامي ايران است. هم خوشنام و هم خوش‌سابقه است و در آن عناصر انقلابي و مبارز حضور دارند. قبل از تشكيل حزب جمهوري اسلامي جمعيت مؤتلفه به وجود آمد و سابقه شروع آن به آغاز نهضت اسلامي به رهبري حضرت امام مي‌رسد. پس از پيروزي انقلاب كه حزب جمهوري اسلامي را شهيد بهشتي به همراه شخصيت‌هايي مانند آقاي‌هاشمي، شهيد باهنر و آيت‌الله خامنه‌اي تأسيس كردند، جمعيت مؤتلفه سعي كرد خودش را در اختيار حزب جمهوري اسلامي قرار بدهد و با آن همكاري كند. بعد از اينكه حزب تعطيل شد آقاي عسگراولادي از حضرت امام سؤال كردند، الان كه حزب تعطيل شده است آيا اجازه مي‌دهيد فعاليت مؤتلفه را شروع كنيم و با اجازه حضرت امام كار مؤتلفه دوباره آغاز شد. چند سال قبل هم آقاي عسگراولادي از بنده براي عضويت در مؤتلفه دعوت كردند و من هم چون افراد اين تشكيلات را پرسابقه و باارزش مي‌دانستم، لذا عضويت را پذيرفتم و در شوراي مركزي مؤتلفه مرا به عنوان قائم‌مقام دبيركل جمعيت انتخاب كردند.

با اجازه شما كمي از مسائل سياسي فارغ مي‌شويم و به مباحث اخلاقي بپردازيم. ما شما را يك فرد عارف و اهل اخلاق مي‌دانيم. عرفان يعني چه؟

اين حسن ظن شماست كه مرا اين طور مي‌شناسيد اما بنده خودم را نه عارف و نه اهل عرفان مي‌دانم ولي گاهي در اين زمينه جملاتي را بر اساس علاقه و شوق و ذوق عرض مي‌كنم. در مورد عرفان مي‌دانيد كه جوهره و مخ عرفان عشق به خداي متعال است و اينكه انسان چگونه و از چه راه‌هايي براي تقرب به ذات آن عزيز بهره‌مند شود و «في مقعد صدق عند مليك مقتدر» را درك كند، جوهر بحث‌هاي عرفان را تشكيل مي‌دهد.

بزرگ‌ترين مشخصه عرفان واقعي چيست؟

بزرگ‌ترين مشخصه عرفان واقعي ملاقات خداوند است. قرآن كريم مي‌فرمايد:«مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ»(1) چون هدف از بهشت هم لقاي خداوند است. دو وجود مبارك ما را به اين ملاقات رهبري مي‌كنند، يكي وجود مقدس پيامبر اكرم(ص) كه قرآن مجسم مي‌باشد و ديگري قرآن كريم كه پيامبر مكتوب است. اين دو وجود ارزشمند و ائمه طاهرين راهگشاي ما به سوي خداوند هستند.

راه ورود به قرآن چگونه است؟

راه ورود به قرآن زياد است. يكي قرآن مي‌خواند كه بگويد قرآن را مي‌توانم بخوانم، ديگري بيان مي‌كند تا علم خود را بروز بدهد. بعضي با صوت مي‌خوانند تا قرآن را زيبا جلوه بدهند، اما قرآن اينها نيست و كسي از اين طريق نمي‌تواند طرفي ببندد. تنها راهي كه وجود دارد تا انسان از قرآن بهره ببرد اين است كه انسان خود را مريض ببيند و در حقيقت مريض به دنبال درمان است. قرآن فرموده است من دواي درد مريض هستم. اگر انسان خود را مريض بداند و براي درمان بيماري خود به دنبال شفا از اين كتاب مقدس باشد، به نظر من بهترين راه برداشت و استفاده از قرآن را يافته است.

شما در مطالب خود از شعر زياد استفاده مي‌كنيد. چقدر به شعر علاقه داريد؟

از شعر مختصري بهره‌مند هستم و مقداري از اشعار شعراي بزرگ را از حفظ دارم. شايد حدود 50 هزار بيت شعر عربي و فارسي را حفظ هستم.

شاعران مورد علاقه شما چه كساني هستند؟

به سادگي نمي‌توان شاعران بزرگ را معرفي كرد، زيرا هر كدام از شعراي بزرگ در بعدي از ابعاد قدرتمند و توانا هستند، اما در عالي‌ترين سطح از شعرايي كه مورد علاقه همگان قرار دارند، نظامي گنجوي، سعدي، حافظ، فردوسي و... در پايه نخستين شعر فارسي هستند اما خود من به اشعار مولوي علاقه خاصي دارم. معتقدم اين مغز بزرگ و انديشه عظيم قرون و اعصار انساني بود كه سخت‌ترين مطالب را با بهترين وجه و ساده‌ترين زبان بيان كرده است و شخصيتي عظيم‌تر از مولوي در بين متفكران نمي‌شناسم. من با اشعار مولوي و حافظ بيشتر مأنوس هستم و در مورد زيباترين شعر معتقدم همه سرايندگان آنگاه كه همه حرف‌هاي خود را زدند، عظيم‌ترين شعري كه مي‌سرايند، سكوت است. اين عالي‌ترين مرحله كمال يك شاعر است.

به‌طور مثال نظامي گنجوي مي‌گويد:

«سراينده‌اي داشتم در نهفت

كه با من سخن‌هاي پوشيده گفت

كنون اين سراينده خاموش گشت

مرا نيز گفتن فراموش گشت»

يا پروين اعتصامي مي‌گويد:

«اختر چرخ ادب پروين است

هر كه باشي و هر جا برسي آخرين منزل هستي اين است

صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتحه و ياسين است

دوستان به كه ز وي ياد كنند

دل بي‌دوست بسي غمگين است»

آقاي پرورش! حضرتعالي يك شخصيت فرهنگي هستيد. وضعيت فرهنگي كشور را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

ما در كشورمان شخصيت‌هاي فرهنگي صاحب فكر زياد داريم، اما اينها به اعتبار خصوصياتشان از اول انقلاب جذب كارهاي جاري و اجرايي شدند. به‌ عنوان مثال مقام معظم رهبري و آقاي‌هاشمي رفسنجاني شخصيت‌هاي فرهنگي بودند و هستند اما به‌ناچار در كارهاي اجرايي قرار گرفتند و فرهنگ كشور از وجود اين شخصيت‌ها بي‌بهره مانده است يا اگر بهره مي‌گيرد بسيار كمتر از توان اين بزرگان است. تعدادي از شخصيت‌هاي فرهنگي هم در اوايل انقلاب شهيد شدند. در نتيجه عناصري كه قبل از انقلاب در جهت مقاصد خودشان كار فرهنگي مي‌كردند وقتي صحنه را خالي ديدند از آنجا كه دل خوشي از نظام نداشتند، شروع به كار فرهنگي كردند و كارهاي مربوط به فيلم، هنر، نويسندگي، موسيقي و آنچه را كه مربوط به فرهنگ و هنر بود، در دست گرفتند. نمي‌خواهم بگويم در همه جا اين طور بود اما اغلب اين گونه شد. اين حضرات بعضي از هنرمندان را خريدند و بخشي از سينما را در تيول خود قرار دادند. بارها گفته‌ام در همه كشورهاي دنيا كه انقلاب يا رفورم داشته‌اند، حداقل تا چند سال سينماي انقلاب دارند، ولي انقلاب ما با آن همه عظمت و بزرگي حتي يك روز سينماي انقلاب نداشته است و متأسفانه فيلم‌ها همان وضع سابق را داشت، غير از معدودي از نويسندگان بقيه كار خود را انجام مي‌دادند. فقط در عالم شعر يك تحول ايجاد شد و اين را هم مردم شروع كردند و شعر انقلاب را سرودند و پس از آن شعراي انقلاب هم ظهور و بروز كردند. چند سالي است كه با عنايت بزرگ‌ترين مرجع فرهنگي كشور يعني مقام معظم رهبري هنرمندان و عناصر فرهنگي در حال كشف و ظهور هستند و ميدان براي آنها باز شده است.

براي رونق و بهتر شدن وضعيت فرهنگي كشور چه توصيه‌اي داريد؟

كسي كه مي‌خواهد فرهنگي را معرفي كند، اول خودش بايد آن فرهنگ را بشناسد. فرهنگ اين كشور يك فرهنگ مذهبي و ديني است و عمق آن ريشه در انديشه اسلامي دارد. اگرچه به تعبير شهيد مطهري اثر متقابل با اسلام داشته، ولي به هر جهت از اسلام تأثير پذيرفته و فرهنگ خودش را با فرهنگ اسلامي منطبق كرده است. من معتقدم عميق‌ترين كار فرهنگي اين است كه اول خود فرهنگ اسلامي و ايراني را كشف كنيم و بعد از اين مرحله بلندي و عظمت آن را دريابيم. اگر نحوه هدايت نسل جوان را به اين زلال جاري فرهنگي كه همه تشنه هستند خوب بيابيم و بيان كنيم، به‌طور يقين پيروان زيادي براي آن وجود دارد.

به نظر شما بزرگ‌ترين هديه انقلاب اسلامي به دنياي امروز و به ويژه ملت ايران چيست؟

بزرگ‌ترين هديه انقلاب اسلامي احياي امر امامت بود، چون امامت به وجود آمد، امت هم به وجود مي‌آيد. در حقيقت انقلاب مفهوم متعالي امت را پايه‌گذاري كرد. به بركت وجود امام، امت به وجود آمد.

بهترين خواسته شما در زندگي چيست؟

آنچه دوست دارم بدان برسم، اين است كه انساني باشم عامل واقعي به اسلام و در جهت رضايت خداوند متعال گام بردارم.

پي‌نوشت‌:

(1) قرآن كريم، سوره عنكبوت، آيه 5.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار