با مقدمهاي منور به كلام مقام معظم رهبري روايتي ميخوانيم از شهيد رحمان حسني به نقل از محمد حسني فرزند اين شهيد كه به همت پايگاه مقاومت شهيد كاوياني فراهم شده كه به مناسبت 13 ديماه سالگرد شهادتش تقديم حضورتان ميشود.
پدرم شهيد رحمان حسني سوختهسرايي در سال 1341 در روستاي سوختهسرا از توابع شهرستان سوادكوه به دنيا آمد. روستايي كه در منطقهاي محروم قرار دارد و با جمعيت اندك، دو شهيد و چندين جانباز را به انقلاب و آرمانهاي آن كه همان اسلام ناب محمدي بود؛ تقديم كرده است. اسلام نابي كه ابوجهلها از آن ميترسند و مستضعفين جهان را شاد و آرزوهاي خفته آنها را بيدار ميكند. گفتن از شهدا و راهشان نياز به هيچ شعار اضافي ندارد به گونهاي كه قابل لمس و درك نباشد. قطعا شهيدان انقلاب اسلامي تا ابد بر تارك تاريخ ميدرخشند، جواناني كه بر اصول خويش ايستادند تا پيامهاي انقلاب اسلامي در جهان طنينانداز شود و هيچ چيز در اين راه مانع از حركت رو به جلوي آنها نشده است.
رزمندهاي با تن مجروح
تركشهايي كه در اثناي جنگ در سينه پدرم قرار گرفت، وي را ناچار كرده بود براي درمان به پشت جبههها برگردد. نزديك بودنِ تركش به قلب او، باعث شده بود تا پزشكان نتوانند تركش را از سينهاش بيرون بياورند. اما دستورات پزشك براي استراحت مطلق، فرزند 13 ماهه، همسر جوان و پدر و مادر پير و بيمار هيچ كدام در برابر راه و اراده پولادين رحمان خللي وارد نميكردند و باعث نشدند تا او به جبهه بازنگردد زيرا رحمان به مسيري كه انتخاب كرده بود اعتقاد راسخ داشت و به سوي اصول خويش پيش ميرفت تا آنجا كه 13 ديماه 1366 در 25 سالگي و اوج جواني به شهادت رسيد. آنگونه كه انگار در زيباترين ساعات زندگي راهي جز شهادت نميشناخت و شهادت را برگزيد تا راه درست را براي آيندگان روشن سازد. آري هيچ كلمه و وسوسهاي در برابر فرزندان امام خميني نتوانست آنان را از اصول اسلامي خويش بازنگه دارد. آنها بيش از آنكه به معيشت خود بينديشند به مشيت خود انديشيدند و آن را جز در مسير حسين(ع) نيافته بودند و شعاري بهتر از «هيهات منا الذله» نيافتند.
بنده بارها وصيتنامه پدرم و ديگر شهدا را خواندهام؛ كساني كه براي دفاع از ايران اسلامي، به زيبايي در جهاد هشت ساله در برابر تمام مستكبرين جهان ايستادند، اينان هشت سال رسم مذاكره با مستكبرين و زورگويان را به وضوح به ما آموختند و در وصيتنامههايشان طريقه مذاكره با مستكبرين را براي آيندگان به تفصيل بيان كردند. اينان كساني بودند كه يك وجب از خاكشان را در مذاكرات پيشكش دشمنان اسلام نكردند و هنرمندانه مذاكره هشت ساله را كه همان جنگ تحميلي بود به سود ايران اسلامي به پايان رساندند و هيچ توقعي از كسي نداشتند كه با پيروزي در مذاكرات برايشان دست بزنند. همانگونه كه امام خامنهاي فرمودند، اگر مجاهدت فداكارانه جوانان اين مرز و بوم كه به اين شهادتها منتهي شد نبود، همه روزهاي اين ملت، در زير چتر سياه ظلم و تجاوز و دخالت دشمنان اسلام و ايران، به شبهاي تار بدل ميگشت.
من به عنوان يك فرزند شهيد ميپرسم حالا سؤال اينجاست كه آيا مذاكرهكنندگان امروزه ما شيوه مذاكره درست را از شهدا آموختهاند. آيا حاضر شدهاند حتي يك كيلوگرم از اورانيوم غني شده كه حاصل تلاش دانشمندان ايران اسلامي و دوستان شهيدشان است كه به منزله عزت و شرافت و غرور ملي است پيشكش مستكبرين كنند؟ آيا مذاكرهكنندگان امروزه ما ميدانند كه كوتاه آمدن از اصول با شعار معيشت چقدر ميتواند عواقب ناگوار براي تاريخ اسلام به بار آورد؟
ما فرزندان امام خامنهاي در راه اسلام و زمينهسازي ظهور حضرت بقيهالله براي لحظهاي از آرمانهاي به حقمان كوتاه نخواهيم آمد و با خون پدران شهيدمان عهد ميبنديم كه در پشت سر ولي فقيهمان امام خامنهاي در صراط حق گام برخواهيم داشت. فتنهگران و سران داخلي و خارجي آنها بدانند كه تكرار واقعه كربلا آرزويي است كه با خود به گور خواهند برد كه ما با چشماني باز ايستادهايم و همواره به نصرت الهي ايمان داريم.