امروزه مهمترين پايگاه جنگ نرم مديوم سينما و رسانه تعريف شده كه هر يك از اينها به شاخههاي متعددي تقسيمبندي ميشوند. براي نمونه رسانهها به مجموعههاي فراگيري [محلي، منطقهاي، ملي و بينالمللي]، اعتبار [سفيد، خاكستري و سياه] و وسيله ارتباطي [مطبوعات، سايت ها، راديو و تلويزيون] تقسيمبندي ميشوند و شناخت هر عرصه در تئوري جنگها بسيار با اهميت است.با توجه به اهميت سينما و رسانه در شكلدهي آرا و نظرات مردمي، مورد توجه اركانهاي قدرت واقع شده است به طوري كه باراك اوباما [رئيسجمهوري امريكا] در ديدار از كمپاني دريم وركس درباره اهميت هاليوود براي ايالات متحده امريكا اين را به طور آشكارا ميگويد كه: «ساخت فيلمهاي سينمايي و سريالهاي تلويزيوني يكي از دلايلي است كه امريكا قدرت جهاني عمدهاي است. . . ميليونها شهروند كشورهاي ديگر كه هرگز پايشان به امريكا نرسيده، از همين توليدات بصري آموختهاند كه شيوه مدارا و همزيستي با آنان كه رنگ و نژادشان با آنها متفاوت است، چگونه است.» يا مهمترين عاملي كه باعث شده است. در اينكه كدام يك يعني سينما يا رسانه از تأثيرگذاري بيشتري برخوردار است و در جنگ نرم از اهميت بيشتري برخوردار است اختلاف نظر وجود دارد اما احمد قديري ابيانه [كارشناس مسائل رسانه و سفير سابق جمهوري اسلامي در مكزيك] در كتاب تكنيكهاي عمليات رواني در حوزه رسانه و خبر در اهميت رسانهها در دنياي امروز اينگونه مينويسد كه: «همان طور كه ميدانيم هر چند سينما نقشي اساسي در مقوله جنگ نرم دارد اما كاركرد آن به دلايلي چون پروسه طولاني ساخت و عدم پرداخت مستقيم به مسائل روز تنها معطوف به زيرساختهاي فكري است.» درست است كه در دنياي امروز سينما و رسانه از جايگاه بسيار بالايي برخوردار است اما سينما و رسانه براي عصر امروز است و تا چند سال آينده ديگر كارايي لازم را نخواهد داشت و جايگاه خود را به بازيهاي رايانهاي [Game] خواهد داد. بيشك نقش بازيهاي رايانهاي در جنگ نرم نسبت به سينما و تلويزيون پيچيدهتر ميباشد چراكه در بازيهاي رايانهاي مخاطب خود به عنوان بازيگر است و اجراي تاكتيكها نيز بر عهده مخاطب است. ماهنامه پرسمان در شماره 110 خود درباره تهديدات و فرصتهاي بازي رايانهاي توضيح ميدهد كه: «دو حالت (سرگرمي و آموزشي بودن و نگرانيهاي اخلاقي) كه در بازيهاي ويدئويي وجود دارد، درگيريهاي رواني عميقي را موجب ميشود اما در اين جريان فكري، عنصر خشونت در بازي، مسائل جنسي و مرگ را به هم مرتبط ساخته است و هدف، پيروزي، نابودي دشمن و غلبه بر مشكلات و مسائل داخل بازي است؛ اينگونه نمايشها، اصول اخلاقي خاصي را به فرد ديكته ميكند و او آنها را در زندگي خود حاكم ميكند، يعني هدف، تنها آخر كار و آخر بازي نيست؛ بلكه هدف در حين بازي به شما القا ميشود.» البته لازم است بدانيم كه اين روند نيز هم اكنون شروع شده است و جالب آنكه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با اعضاي شوراي فرهنگي انقلاب اسلامي در آذر ماه92 به اين نكته اشاره ميكند و تذكر ميدهد كه: «واقعيتي كه سالها قبل درباره تهاجم فرهنگي، آن را گوشزد ميكردم هم اكنون، عينيات انكارناپذيري يافته است... برخي بازيهاي رايانهاي و اسباببازيهاي وارداتي از جمله مصداقهايي است كه در ترويج رفتار و سبك زندگي غربي در ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان ايراني تأثيرگذاري ميكند.»