کد خبر: 625393
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۱
نهضت آزادي و ساواك، فراز و فرودِ يك گروه
علي احمدي فراهاني

نهضت آزادي ايران در اوايل دهه 1340 به ابتكار مهندس بازرگان شكل گرفت. نهضت آزادي نيز همچون ديگر گروه‌هاي ملي از آغاز تأسيس تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحت نظارت و كنترل ساواك قرار گرفت و جز يكي دو سال اول تأسيس فشارها و اقدامات ساواك اجازه فعاليت چشمگيري به آن نداد. با شروع فعاليت مجدد جبهه ملي تحت عنوان جبهه ملي دوم دكتر محمد خنجي كه پس از انشعاب از جامعه سوسياليست‌هاي نهضت ملي ايران حزب سوسياليست‌ها را به وجود آورده بود و آن را رهبري مي‌كرد، راهي براي سازماندهي تمام عناصر فعال ملي در قالب يك تشكل منسجم عرضه كرد. پيشنهادهاي وي بدين قرار است:

1ـ تمام عناصر جبهه ملي اعم از حزبي‌ها و منفردين در داخل حوزه‌ها به موجب اساسنامه متشكل شوند.

2ـ كليه احزاب و جمعيت‌هاي سياسي موجود در داخل جبهه ملي بدون قيد و شرط منحل شوند.

3ـ ثبت‌نام افراد به صورت منفرد در تشكيلات جبهه ملي انجام گيرد و از تشكيل دسته‌هاي جديد جلوگيري به عمل‌ آيد (1).

به دنبال اين پيشنهاد، خنجي حزب سوسياليست‌ها را منحل كرد. مهندس مهدي بازرگان و عده‌اي از همفكران او در واكنش به اين تصميم نهضت آزادي ايران را تشكيل دادند. پيش از تشكيل نهضت آزادي ايران، مهندس بازرگان و همفكرانش به نمايندگي از نهضت مقاومت ملي در جبهه ملي دوم شركت كردند.

تفاوت‌هاي مؤسسين

آيت‌الله سيد محمود سيدطالقاني، دكتر يدالله سحابي و مهندس عطايي از بنيانگذاران اصلي نهضت بودند (2). نهضت آزادي ايران از آزادي‌هاي نسبي سياسي آن دوران استفاده كرد و با تأكيد بر مسلمان و ايراني بودن و تبعيت از قانون اساسي و پيروي از مصدق(3) به سازماندهي مبارزات خود عليه حكومت ديكتاتوري پرداخت. ايدئولوژي نهضت آزادي ايران حفظ اصالت نهضت ملي و همبسته كردن آن با جنبش نوين اسلامي بود. با اين همه نمي‌توان از تفاوت‌هاي فكري و عملي پايه‌گذاران نهضت با يكديگر غفلت كرد. اين مسئله به طور مشخص درمقايسه آيت‌الله طالقاني باديگر مؤسسين عيان مي‌شود. روايت مرحوم طالقاني از چند و چون عضويت خويش در نهضت اينگونه است:«وقتي كه جمعيتي به نام نهضت آزادي تشكيل ‌شد، با سابقه طولاني كه به ايمان و خلوص نيت و استقلال فكري و اصالت خانوادگي مؤسسين آن داشتم و با مشورت با بعضي از علما و روحانياني كه در اين امور صاحب‌نظرند و تشخيص تكليف ديني و استعانت و استخاره از قرآن كريم، عضويت آن را در هيئت مؤسس اوليه پذيرفتم. با توجه به گرفتاري‌هاي ديگر و انجام وظايف روحانيت، قبول اين مسئوليت برايم دشوار بود و كسي كه با روحيه من آشنا باشد، نمي‌تواند تصور كند كه با شركت در اين جمعيت، انديشه حكومت يا وزارت يا وكالت يا اندوختن ثروت يا وكيل و وزيرتراشي به سر داشته‌ام، چون همه اينها در مقابل انجام وظيفه روحانيت و مقامي كه مورد احترام معنوي مردم است، ناچيز مي‌باشد. تنها مسئوليتي كه در اين جمعيت به عهده گرفته‌ام، همان راهنمايي به اصول و احكام اسلامي است كه جزء مرامنامه مي‌باشد و جواب پرسش‌ها و روشن كردن افراد و جوان‌ها و جوابگويي به مسائل مطروحه در اين حدود است. از آغاز تشكيل اين جمعيت هم تا به حال، عملاً چنين بوده و پيدايش و تشكيل چنين جمعيتي مانند ديگر احزاب و جمعيت‌هاي ملي معمول، ضرورت تاريخ و برحسب وظيفه ديني و ملي و براي ثبات كشور و تمركز نيروهاي مردم براي پيشرفت و دفاع از حقوق داخلي و تجاوزات خارجي است و با تنها چيزي كه سازگار نيست، مزاج و طبيعت استبداد است كه معكوس هر نظامي است و نمي‌شود آن را نظام ناميد»(4).

مماشات اوليه ساواك با نهضت آزادي

از آنجا كه نهضت با اصل سلطنت مخالفتي نداشت و تلاش آن بيشتر براي به دست آوردن آزادي‌هاي سياسي بود، ساواك مانعي در راه فعاليت‌هاي آن ايجاد نكرد. با شروع مبارزات امام خميني(ره) نهضت آزادي نيز مواضع امام را تأييد كرد و مبارزه عليه رژيم پهلوي سرعت بيشتري يافت. با طرح انقلاب سفيد شاه، نهضت در اوايل بهمن 1341 در اعلاميه‌اي تحت عنوان «ايران در آستانه يك انقلاب بزرگ» با اشاره به جو اختناق، ارعاب و تهديد اقدام شاه غير مسئول را در برگزاري همه‌پرسي خلاف قانون اساسي و برخلاف تمايل ملت دانست. (5) ساواك و رژيم پهلوي نخست كوشيدند با ايجاد اختلاف و دسته‌بندي و شايعه‌سازي عليه نهضت و رهبران آن مبارزات آنها را متوقف يا جهت آن را منحرف كنند، ولي با اوج‌گيري مبارزات صريح و آشكار نهضت آزادي و مخالفت با رفراندوم شاه ساواك روز 3 بهمن 1341 آيت‌الله طالقاني و مهندس بازرگان و روز بعد دكتر يدالله سحابي را دستگير و زنداني كرد و چندي بعد عده‌اي ديگر از اعضاي نهضت آزادي و هواداران آن در تهران و شهرستان‌ها بازداشت و زنداني شدند.

تفاوت ِرفتار ساواك با آيت‌الله طالقاني

ساواك براي سنگين كردن اتهام نهضت آزادي ايران به‌ويژه شخص آيت‌الله طالقاني ترفندي به كار برد، به اين ترتيب كه آيت‌الله طالقاني را از زندان آزاد كرد و با فريب دادن پرويز عدالت‌منش، خواهرزاده آيت‌الله طالقاني دو تن از مأموران سازمان امنيت عليرضا دستغيب و احمدي مقاديري در انبار خانه آيت‌الله طالقاني ديناميت مخفي كردند. همچنين عدالت‌منش را وادار كردند متن اعلاميه خطاب به افسران و سربازان را به‌منظور چاپ و انتشار از آيت‌الله طالقاني بگيرد و در اختيار آنها بگذارد. حمل و جاي دادن ديناميت‌ها در منزل آيت‌الله طالقاني با موفقيت انجام شد، ولي چون آيت‌الله طالقاني پس از آزادي از زندان براي احتراز از ديد و بازديدهاي عمومي به خانه يكي از دوستانش رفت، در عمل نقشه ساواك خنثي شد. كشف ديناميت‌ها در منزل آيت‌الله طالقاني بدون حضور ايشان محكمه‌پسند نبود و لذا مأموران ساواك مجبور شدند ديناميت‌ها را از منزل خارج كنند. البته از اين رويداد روايات ديگري نيز وجود دارد كه يكي از آنها متعلق به سيد حسين طالقاني فرزند آيت‌الله است:«... توطئه‌اي كرده بودند و برادرم ابوالحسن را هم در اين توطئه درگير كردند. ما پسرعمه‌اي داشتيم به اسم پرويز عدالت‌منش. او را به شكلي در اين ماجرا به كار گرفته بودند كه بتوانند در خانه آقا مقداري مواد منفجره بگذارند! فاصله سني من و ابوالحسن كم بود و اكثراً با هم بوديم. طالقان هم غالباً با هم مي‌‌رفتيم. يك روز مرا صدا زد و برد خانه شميران، اتاق زيرشيرواني و زير تخت را نشانم داد و ديديم آنجا كلي ديناميت گذاشته‌اند! با حالت خاصي گفت اين چيست؟ ابوالحسن مثلاً مي‌خواست به من بگويد كه خودش هم چقدر اهل مبارزه است! پرويز با راهنمايي دستغيب نامي، ديناميت‌ها را آورده بود و ابوالحسن هم با ساده‌انگاري اينها را گرفته و آنجا جاسازي كرده بود و حالا داشت به من نشان مي‌داد. شانسي بود كه آن ديناميت‌ها پيدا نشد، وگرنه اگر آنها را پيدا كرده بودند كار خيلي بيخ پيدا مي‌كرد. مثل اينكه يكي دو روز بعد ابوالحسن ديناميت‌ها را به جاي ديگري منتقل مي‌كند، چون چند روز بعد آنجا هم ريخته بودند و مدركي گيرشان نيامده بود»(6).

با اين حال موفق شدند متن اعلاميه خطاب به افسران و سربازان را كه آيت‌الله طالقاني در متن آن تغييراتي داده بود توسط عدالت‌منش به دست آورند و آن را چاپ و منتشر كنند. (7) با گسترش فعاليت اعضاي باقيمانده در واقعه 15 خرداد مجدداً آيت‌الله طالقاني و عده‌اي از اعضاي جبهه ملي دوم دستگير و روانه زندان شدند. عده‌اي نيز موفق شدند به خارج از كشور بروند. اعضاي باقيمانده نهضت آزادي ايران به فعاليت مخفيانه خود ادامه دادند. اسناد ساواك حاكي از آن است كه در اين مدت ساواك توانسته بود آنها را زير نظر بگيرد و فعاليتشان را كنترل كند. در يكي از اسناد ساواك در اين زمينه آمده است:«ساواك با دقت اعضاي نهضت آزادي را زير نظر داشته و سعي كرده است در موقع مقتضي نسبت به برچيدن اين شبكه اقدام كند (8)».

فلج شدن تشكيلات

در آستانه برگزاري جشن‌هاي شاهنشاهي ساواك از انجام فعاليت‌هاي اين گروه هراس داشت. دستگيري اعضاي باقيمانده و كساني كه پس از تمام شدن مدت محكوميت خود آزاد شده و دوباره به فعاليت رو آورده بودند، نهضت را فلج كرد. در يكي از اسناد در اينباره آمده است:

«ساواك براي جلوگيري از فعاليت اين نهضت در جشن‌هاي شاهنشاهي تصميم گرفت به فعاليت اين نهضت خاتمه بدهد، لذا با طرح پيش‌بيني شده‌ قبلي در تاريخ اول شهريورماه 1350 كه جلسات عمومي هفتگي حوزه‌هاي نهضت در دوازده نقطه تهران در خانه‌هاي امني كه براي اين منظور تهيه و تشكيل شده بود، مبادرت به بازداشت عده‌اي از اعضا كرد و در طي روز حدود 60 نفر از آنها در منازل دستگير شدند و در جاسازي‌هايي كه در خانه‌هاي مذكور شده بود، مقاديري اسلحه، مهمات، مواد منفجره، محترقه و مدارك مرتبط با عراق و لبنان كشف و ضبط شد، ولي حدود پانزده نفر از آنها متواري يا بعداً شناخته شدند كه تلاش براي دستگيري آنها ادامه پيدا كرد. تعدادي از اعضاي ديگر نيز دستگير و بازداشت شدند، از جمله سه نفر از افراد متواري شبكه با همكاري يكي از مهندسين برق منطقه‌اي تهران به نام ناصر سماواتي ـ‌كه با اين جمعيت همكاري داشت‌ـ در ايام جشن درصدد خرابكاري تأسيسات برق برمي‌آيند، ولي هنگامي كه به همراه مقاديري وسايل انفجاري تصميم به خرابكاري در دكل‌هاي انتقال برق را داشتند، قبل از اينكه توفيقي در‌اين‌باره به دست آورند، به‌وسيله مأموران دستگير شدند...». (9) اين گزارش ساواك نشان‌دهنده اين است كه ساواك از قبل كاملاً نهضت آزادي را زير نظر داشت و آن را كنترل و هرگاه اقتضا مي‌كرد با دستگيري و بازداشت اعضا فعاليت آنها را براي مدتي متوقف و تلاش مي‌كرد آنها را از روي آوردن به فعاليت‌هاي انقلابي بازدارد.

ورود مجاهدين خلق به عرصه

در اين دوران عده‌اي از اعضاي نهضت آزادي كه مخالف روند سازشكارانه و نيز مخالف سياست «صبر و انتظار» بودند، درصدد برآمدند سازمان را وادار به فعاليت‌هاي مسلحانه كنند، ولي از اين راه توفيقي نيافتند و خود دست به تشكيل يك گروه مسلح به نام «سازمان مجاهدين خلق» زدند. دكتر سيد محمد مهدي جعفري از اعضاي وقت نهضت آزادي دراينباره مي‌گويد:«در سال 41 كه شاه مي‌خواست در 6 بهمن براي انقلاب سفيد رفراندوم كند، از دوم تا پنجم بهمن خيلي‌ها را گرفتند، از جمله سران جبهه ملي و نهضت آزادي و 200 تا دانشجو را هم گرفتند، از جمله حنيف‌نژاد را. ايشان در ابتدا، در زندان قزل‌قلعه بود و آيت‌الله طالقاني هم در آنجا بودند. حنيف‌نژاد در آنجا با آيت‌الله طالقاني محشور بود و احتمالاً دربارة تفسير صحبت‌هايي كرده بودند. البته آيت‌الله طالقاني هنوز در زندان قزل‌قلعه برنامه تفسير قرآن نداشت. شهريور و مهر بود كه حنيف‌نژاد و چند نفر ديگر را آزاد كردند. آيت‌الله طالقاني تا آبان در زندان شماره 2 بود. دادگاه نظامي ما در 30 مهر شروع شد و دوم، سوم آبان بود كه ايشان را همراه با مهندس بازرگان و دكتر سحابي از قزل قلعه به زندان شماره 4 آوردند. در آن موقع حنيف‌نژاد در زندان نبود. در اين موقع بود كه من تقريرات آقاي طالقاني را مي‌نوشتم كه بعد شد «پرتوي از قرآن». حنيف‌نژاد در دادگاه هم مي‌آمد تا اينكه در آذرماه 42 كه بديع‌زادگان و سعيد محسن و آقاي رئيس طوسي و حنيف‌نژاد را بردند سربازي. اينها وقتي در سربازي تعليمات نظامي را ديدند، به فكر تأسيس يك گروه و سازمان چريكي افتادند. مي‌گفتند با اين ارتش تا دندان مسلح و مورد حمايت امريكا، جور ديگري نمي‌شود برخورد كرد. مي‌گفتند ما واقعاً در آنجا در اين باره مطالعه مي‌كرديم و ديديم كه با مبارزه پارلمانتاريستي و مسالمت‌آميز نمي‌شود با اين رژيم مقابله كرد (10)». البته درباره نقش بنيانگذاران نهضت در خط‌دهي فكري به اعضاي جوان‌تر براي تاسيس سازماني جديد، ديدگاه‌هاي ديگري نيز وجود دارد. لطف الله ميثمي در اين‌باره ادعا مي‌كند:«در سال 1342سران نهضت‌ آزادي آقايان آيت‌الله طالقاني و مهندس بازرگان و دكتر سحابي و چند نفر ديگر به زندان‌هاي نسبتاً طويل‌المدت محكوم شدند. سال 42 دادگاه اولشان و سال 43 دادگاه دوم آنها بود. آنها پس از محكوميت در زندان قصر بودند. غير از سه نفري كه اشاره كردم، دكتر شيباني، دكتر محمد مهدي جعفري، عباس رادنيا، احمد‌علي بابائي، محمد بسته‌نگار، ابوالفضل حكيمي و مهندس سحابي هم بودند كه حدوداً 12 نفر مي‌شدند. اينها در سال 43 به كميته نهضت آزادي دانشگاه پيام دادند كه شرايط بسيار پيچيده و ادامه نقش‌آفريني در آن، از كشش ما خارج است، بايد مولود جديدي متولد شود كه ما مي‌توانيم فقط رحم آن باشيم. اين پيامي كه از زندان دادند به پيام «مولود رحم» معروف شد. وقتي حنيف‌نژاد در شهريور 42 از زندان قصر آزاد شد، مرحوم بازرگان گفته بود:«رفتي بيرون، اين بار ساده نيا، اين‌طوري بيا». قاعدتاً همان موقع هم حنيف‌نژاد و ديگران به اين نتيجه رسيده بودند كه مبارزات قبل از 15 خرداد علمي نبوده! مثلاً مي‌گفتيم «مرگ بر اين دولت قانون‌شكن» و فكر مي‌كرديم دولت سقوط مي‌كند و اگر مرحوم بازرگان علم را در حد علم‌الاشياء قبول داشت، حالا بايد علم‌الاجتماع هم مطرح مي‌شد. تفاوت مجاهدين با نهضت آزادي در همين بود كه حنيف‌نژاد و يارانش مي‌گفتند نياز ما فقط علم‌الاشياء نيست، علم‌الاجتماع هم هست، يعني مبارزه بايد علمي باشد و مراحل خاصي را طي كند و تشكيلاتي و سازمان يافته باشد». (11) مجاهدين با تشكيل جلسات و تأليف جزوات و كتبي مانند:«شناخت»، «تكامل»، «راه انبياء، راه بشر»، «سيماي يك مسلمان»، «راه حسين» و تفسير سوره‌هاي انفال، توبه و محمد(ص) به تدوين و آموزش ايده‌هاي خود پرداختند كه تركيبي از سوسياليسم و اسلام بود. اين سازمان نيز همچون اغلب گروه‌هايي كه در دهه40 روش قهر‌آميز را در مبارزه برگزيدند، تحت تاثير شكست مبارزات مسالمت‌آميز، در جريان تدوين استراتژي، به مبارزه مسلحانه رسيد و به‌تدريج با بهره‌گيري از تئوري‌ها و تجارب جريان‌هاي چپ و ماركسيست امريكاي لاتين، شيوه جنگ چريكي شهري را اتخاذ كرد. اين سازمان در طول سيزده سال(1357 ـ 1344) مبارزۀ ضد رژيم و فعاليت زيرزميني خود، در چند مرحله ضربات مهلكي را متحمل شد و بيش از سيصد نفر از بنيانگذاران و رهبران و اعضاي فعال آن در جوخه‌هاي اعدام و شكنجه‌گاه‌هاي ساواك و نيز درگيري‌هاي مسلحانه با رژيم پهلوي كشته شدند. اين سازمان در طول حيات خود تا به امروز فراز و نشيب‌هاي زيادي را پشت سر گذاشته است؛ از جمله اينكه از آغاز تا زمان تغيير ايدئولوژي (سال‌هاي1354 ـ 1353)، تقريبا مورد تأييد و حمايت اكثر شخصيت‌ها و احزاب سياسي انقلابي بود، اما با تغيير ايدئولوژي و گرايش به ماركسيسم، رفته رفته حاميان انقلابي خود را از دست داد. با پيروزي انقلاب اسلامي بر انحراف آنها افزوده شد و كم‌كم با پيوستن به صف دشمنان انقلاب ايران، به مخالفان واقعي نظام اسلامي تبديل شدند. علاوه بر سازمان مذكور گروه‌هاي ديگري نيز با مرام‌هاي ملي، مذهبي و كمونيستي به فعاليت‌هاي مسلحانه روي آوردند. تلاش اين گروه‌ها سكون و رخوتي را كه در اثر اختناق، رعب و وحشت ساواك در دل مردم به وجود آمده بود، به هم زد و اميد تازه‌اي را در سطح جامعه به وجود آورد.

پي‌نوشت‌:

(1) محمدعلي سفري، قلم و سياست (2)، صص 495ـ496

(2) براي آگاهي بيشتر از چگونگي تأسيس نهضت آزادي ايران رك: جريان تأسيس نهضت آزادي ايران، انتشارات نهضت آزادي خارج از كشور، 1354؛ يادنامه بيستمين سالگرد نهضت آزادي ايران، تهران، انتشارات نهضت آزادي ايران، 1362

(3) مرامنامه نهضت آزادي ايران

(4) كتاب ماه فرهنگي تاريخي يادآور، يادمان آيت‌الله طالقاني، ص405

(5) تاريخ بيست و پنج ساله ايران، ص 315

(6) كتاب ماه فرهنگي تاريخي يادآور، يادمان آيت‌الله طالقاني، ص70

(7) خاطرات بازرگان، صص 413ـ414

(8)آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، بولتن ويژه ساواك، انجام مصاحبه مطبوعاتي، راديو تلويزيوني، 22/10/50، صص 18ـ20

(9) همان

(10) كتاب ماه فرهنگي تاريخي يادآور، يادمان آيت‌الله طالقاني، صص225و226

(11) همان، ص235

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار