کد خبر: 624945
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۴۸
مروري بر مبارزات و تلاش‌هاي سياسي آيت‌الله‌العظمي ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي درتهران
علي احمدي فراهاني

سوم صفر ِهرسال تداعي‌گر سالروز ارتحال فقيه والامقام وعارف كامل، حضرت آيت‌الله‌العظمي ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي(اعلي الله كلمته) است، هم او كه روح خدا يكي از خوشه‌چينان خرمن دانش او بود. تاكنون از ابعاد و جنبه‌هاي علمي و عرفاني وي فراوان گفته‌اند، ليك مبارزات سياسي آن بزرگ با پهلوي اول، درخور غور و تأمل بيشتر است. مقاله پيش روي، درپي بررسي اين جنبه از منش آن عالم مجاهد است.

مرحوم حضرت آيت‌الله‌العظمي حاج ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي (قده)پس از حدود هفت سال اقامت در نجف و يك سال اقامت در سامرا، تصميم به مراجعت به ايران گرفت، اما با مخالفت شديد اساتيد حوزه‌هاي نجف و سامرا مواجه ‌شد. مخصوصاً مرحوم آيت‌الله ميرزا محمدتقي شيرازي از مراجعت ايشان شديداً ممانعت مي‌كردند و به ايشان مي‌گفتند: «ماندن در اينجا بر شما واجب است.» مرحوم آيت‌الله حاج شيخ محي‌الدين انواري در اين باره مي‌گويد: «علماي عراق آيت‌الله شاه‌آبادي را از آمدن به ايران منع مي‌كردند و تعبير بعضي از اساتيدشان اين بود كه مي‌گفتند: اگر شما عراق را ترك كنيد، در حوزه خلأ به وجود مي‌آيد.»

به اين ترتيب از سويي علماي عراق و مخصوصاً آيت‌الله ميرزا محمدتقي شيرازي مانع ازمراجعت ايشان به ايران مي‌شدند و از سويي ديگر اقامت در عراق براي ايشان بيش از اين ممكن نبود؛ علت آن نيز اصرار بيش از حد مادرشان مبني بر ديدار ديگر فرزندانش در ايران بود. به همين خاطر آيت‌الله ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي تصميم مي‌گيرند بدون اينكه كسي متوجه شود، عراق را ترك گويند، لذا اثاثيه منزل را جمع‌آوري و اسباب سفر را مهيا مي‌كنند، ولي درست چند ساعت قبل از حركتشان، ميرزاي شيرازي كه از اين تصميم مطلع شده بود، به منزل ايشان مي‌آيد و مجدداً ماندن در عراق را به ايشان تكليف مي‌كند و درحالي كه عصايش را به زمين مي‌زند مي‌گويد:‌ «ميرزا محمدعلي! رفتن از عراق بر تو حرام است» ولي آيت‌الله شاه‌آبادي كه به دليل بي‌تابي مادرشان، هيچ‌گونه امكاني براي اقامت در آنجا نداشتند در پاسخ ميرزا مي‌گويند: «تكاليف فرع قدرتند و هم اكنون براي من اقامت در عراق مقدور نيست» به اين ترتيب ايشان در حدود سال 1330 قمري يعني پس از هفت سال اقامت در نجف و حدود يك سال اقامت در سامرا، به ايران مراجعت مي‌كنند، درحالي كه به ميرزاي شيرازي قول مراجعت به عراق را ـ در اولين فرصت ممكن ـ مي‌دهند. آيت‌الله‌ شاه‌آبادي در طول مسير مراجعت خود، با برف‌هاي سنگين منطقه كوهستاني غرب ايران مواجه مي‌شوند، لذا حدود شش ماه در آنجا معطل و بالاخره با مشكلات فراوان خود را به اصفهان مي‌رساند و پس از اقامت كوتاهي در اصفهان، به سوي تهران حركت مي‌كند. ايشان در تهران، به دليل سكونت در خيابان جمهوري اسلامي (شاه‌آباد سابق)، به «شاه‌آبادي» معروف مي‌شود. ايشان پس از ورود به تهران مدتي در منزل خود به اقامه جماعت مي‌پردازند، ولي پس از مدتي در مسجد سراج‌الملك ـ ‌مسجد سراج‌الملك كوچك واقع در خيابان ملت‌ـ اقامه نماز مي‌كنند.

مبارزه با عوام‌‌فريبي رضاخاني

آيت‌الله ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي حدود 17 سال ـ ‌از سال 1330 تا 1347 ﻫ. ق‌ـ در تهران اقامت كردند و در اين مدت به تبليغ دين و اشاعه مذهب و مبارزه با نظام جور، از راه سخنراني‌، جلسات تدريس و تفسير پرداختند كه در اين باره تعبير حاج‌ آقا بزرگ تهراني اين است كه «و كان قائماً بوظائف الشرع.»

لازم به ذكر است مبتكر تشكيل هيئت‌هاي مذهبي در منازل نيز مرحوم آيت‌الله‌العظمي شاه‌آبادي بوده است. مرحوم آيت‌الله محي‌الدين انواري در اين باره مي‌گويد: «پايه‌گذار و باني هيئت‌هايي كه در منازل تشكيل مي‌شد و هنوز هم تشكيل مي‌شود، ايشان بودند. اين هيئت‌ها در تبليغ و ترويج معارف اسلامي و همچنين مبارزات سياسي، نقش مهم و بسزايي ايفا كردند. ايشان در هيئت‌هايي كه تشكيل دادند، شركت مي‌كردند و معارف اسلامي و مسائل سياسي را مطرح مي‌كردند. بعدها در جلسات اين هيئت‌ها بسياري از ائمه جماعات شركت مي‌كردند و سخن مي‌گفتند.»

آيت‌الله ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي قبل از آن كه رضاخان به قدرت برسد و زمام سلطنت را به دست بگيرد، استبداد رأي او را خوب درك كرده بودند. اين در دوره‌اي بود كه رضاخان با پاي برهنه در جلوي دسته‌هاي سينه‌زني به عزاداري مي‌پرداخت و خاك و گِل بر سر و صورتش مي‌ماليد! و مرتباً به دستبوس علما و مراجع وقت مي‌رفت و اين اعمال رياكارانه وي، بسياري از علماي بزرگ و مبارز آن زمان را نيز تحت تأثير قرار داده بود. اين تظاهر رضاخان به اسلام و قرآن به حدي بود كه شهيد آيت‌الله سيد حسن مدرس نيز در ابتدا پي به ماهيت جنايتكارانه وي نبرد و اميد به اصلاح و رفع معايب وي داشت. حتي آيت‌الله مدرس در يكي از جلسات دوره چهارم مجلس شوراي ملي در سال 1340 هجري قمري(1) در باره رضاخان ـ‌كه در آن هنگام وزير جنگ احمدشاه قاجار بودـ فرموده بود: «عقيده من در باب وزير جنگ اين است كه منافعش اساسي و مضارش فرعي است. بايستي سعي كرد مضارش رفع تا منافعش عايد مملكت شود»، (2) ولي مرحوم آيت‌الله‌ محمدعلي شاه‌آبادي در همان دوره، خصال او را شناخته بود و لذا كراراً به آيت‌الله سيد حسن مدرس مي‌فرمود:

«اين مردك، الان كه به قدرت نرسيده است اين چنين به دستبوس علما و مراجع مي‌رود و تظاهر به دينداري مي‌كند و از محبت اهل‌بيت دم مي‌زند، لكن به محض آن كه به قدرت رسيد به همه علما پشت مي‌كند و اول كسي را هم كه لگد مي‌زند خود شما هستيد.» و چنين نيز شد و ديديم بالاخره پس از آن كه به قدرت رسيد چه به روز اسلام و مسلمين آورد و با روحانيت چه ستيزها كرد. تا بدان مرحله كه براي ازبين بردن اساس روحانيت، به هيچ‌كس اجازه روحاني شدن نمي‌داد و فقط تعداد محدود و معيني را مجاز به ملبس شدن به لباس مقدس روحانيت دانست كه آنها نيز مي‌بايست از جانب دولت اجازه كتبي داشته باشند. چه بسيار بودند روحانيوني كه در آن مقطع از لباس روحانيت بيرون آمدند، اما در همان دوره آيت‌الله‌ شاه‌آبادي سعي مي‌كرد تا فرزندان خود را به اين لباس مقدس درآورد، به همين دليل بود كه هفت تن از اولاد اين فقيه مبارز ملبس به اين لباس شريف شدند، كه اين خود يكي از طرق مبارزه با حكومت وقت تلقي مي‌شد. به هر حال آيت‌الله سيد حسن مدرس اين اسوه مبارزه و جهاد نيز با گذشت زمان پي به ماهيت جنايتكارانه رضاخان برد و اميدش به اصلاح وي به يأس تبديل شد و عليه او علم مخالفت برافراشت و مبارزه بي‌امانش را با آن ديكتاتور قلدر آغاز كرد و نهايتاً در اين راه به شهادت رسيد. يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

تحصن 11 ماهه در حرم

حضرت عبدالعظيم(ع)

به اين ترتيب آيت‌الله شاه‌آبادي كه از ابتدا رضاخان را مي‌شناخت، در طول اقامت خود در تهران، لحظه‌اي از مبارزه باز نايستاد و اين امر خود از نكات بسيار ارزشمند زندگاني اين فقيه و عارف بزرگ است كه هم در بعد فقه و عرفان، در حدِ نهايت كمال بود و هم در بعد مبارزه و جهاد. امام راحل به اين نكته، چنين اشاره فرمودند:

«مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي علاوه بر آن كه يك فقيه و عارف كامل بودند، يك مبارز به تمام معنا هم بودند.» (3)

آري، در طول تاريخ چه بسيار افرادي بوده‌اند كه در مسير فقه و عرفان به مرحله‌اي عالي رسيده‌، اما در پي مبارزه با نظام‌هاي ظالم و ستمكار نبوده‌ و اگر در مسير مبارزه با ظلم و ستم بوده‌، از فقاهت و معرفت توشه‌اي نداشته‌اند، اما فقيه متقي و عارف كامل آيت‌الله ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي در بعد مبارزه و جهاد نيز از جمله مبارزان و مجاهدان شاخص به شمار مي‌رود. يكي از موارد مبارزات اين فقيه عارف، در ماجراي تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم متجلي شد كه در اعتراض به جنايات بيش از حد رضاخان صورت گرفت. در اين تحصن كه حدود 11 ماه به طول انجاميد، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين حاج ميرزا محمد قمي معروف به حجت‌الاسلامي و يكي ديگر از علماي آن زمان، ايشان را همراهي مي‌كردند.

لازم به ذكر است مدتي قبل از آغاز اين تحصن حدود 70 نفر از روحانيون تهران با ايشان هم‌قسم شده بودند كه در اين تحصن ايشان را همراهي كنند، اما اكثراً در روز و شب قبل از تحصن، به منزل آيت‌الله شاه‌آبادي آمدند و هر يك عذري را مطرح كردند، آيت‌الله شاه‌آبادي هم آنان را در اين امر آزاد گذارد و عذرشان را پذيرفت. آيت‌الله شاه‌آبادي در تمام مدت 11 ماه تحصن خود در حرم حضرت عبدالعظيم، به عناوين مختلف عليه حكومت وقت تبليغ مي‌كرد. ايشان دريك دهه محرم همان سال در صحن امامزاده حمزه ـ كه همه سال تعزيه‌خواني برگزار مي‌شد ـ مانع از برگزاري تعزيه شد و مجلس را به مجلس وعظ و موعظه تبديل كردند و شخصاً در آن مجلس تمام دهه را به منبر رفتند.

جالب آن است كه در هر جلسه، يك موضوع را سه مرتبه تكرار مي‌كردند! و بالاخره در آخرين جلسه سخنراني خود، فرمودند: «خدايا! تو شاهد باش كه من به علماي اعلام در نجف اشرف، قم، مشهد، اصفهان و ساير بلاد نوشتم و بر آنان حجت را تمام كردم و در اين 10 شبانه‌روز هم ـ‌اگر اين مرتبه را بگويم‌ـ جمعاً 30 مرتبه گفته‌ام و براي اقشار مختلف نيز اتمام حجت كردم كه اين چاروادار (رضاخان) با من دشمني و عناد ندارد، اين با قرآن و اسلام مخالف است و چون من و امثال مرا حامي و حافظ اسلام و قرآن مي‌داند مخالفت مي‌كند. اگر به او مهلت داده شود اسلام و قرآن را در اين مملكت از ريشه خشك خواهد كرد.»

ترك تهران به اعتراض!

پس از حدود 11 ماه، جمع كثيري از علماي تهران و ديگر مناطق ايران به حرم عبدالعظيم مي‌روند و از آيت‌الله شاه‌آبادي دعوت مي‌كنند كه به تحصن خود خاتمه دهند كه البته اين رويداد، پس از به قدرت رسيدن كامل رضاخان و حاكميت مطلق وي بود. آيت‌الله شاه‌آبادي نيز كه ادامه تحصن را در مسير مبارزه مؤثر نمي‌ديدند، با اين درخواست علماي ايران موافقت مي‌كنند، اما شرط آن را ترك كردن تهران و خارج شدن از مركز ظلم و جور دانستند، همين دليل، به فاصله كمي پس از خاتمه تحصن و بازگشت به تهران، عزم سفر به قم مي‌كنند تا در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س)، به تربيت علمايي بپردازند كه در آينده‌اي نه چندان دور مبارزات را ادامه دهند و تا سرنگوني ظلم و جور و اعلاي كلمه حق از پاي ننشينند و حركتي را كه به دليل شرايط زمان ناتمام مانده بود، به مقصد برسانند.

اوج‌گيري مبارزات با اقامت مجدد در تهران

آيت‌الله‌العظمي ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي پس ازهفت سال اقامت درقم و در پي اصرار فراوان مردم تهران كه به صورت دسته‌جمعي به قم مي‌آمدند و از ايشان تقاضاي بازگشت به تهران مي‌كردند، در سال 1354 هجري قمري به تهران مراجعت كردند.

ايشان در ابتدا حدود دو سال در مسجد امين‌الدوله واقع در بازار چهل تن و پس از آن در شبستان مسجد جامع ـ كه در آن دوره به انبار تبديل شده و متروك بود- اقامه نماز جماعت مي‌كردند تا به‌تدريج مسجد جامع تهران آباد شد.

ايشان در مدت اقامت خود در تهران، آن مسجد را پايگاه ترويج دين، تدريس فقه، اصول، فلسفه و حكمت قرار دادند و نيز از آن به عنوان سنگر مبارزه با رضاخان قلدر استفاده مي‌كردند. همان طور كه مذكور افتاد، آغاز مبارزات آيت‌الله ميرزا محمدعلي شاه‌آبادي با احمدشاه و رضاخان به دوران اقامت قبلي ايشان در تهران، از سال 1330 تا سال 1347 قمري برمي‌گردد، اما اوج مبارزات اين فقيه مبارز به هنگام اقامت مجدد ايشان در تهران بوده است.

مرحوم آيت‌الله محي‌الدين انواري در زمينه مبارزات و مجاهدات مرحوم آيت‌الله‌العظمي شاه‌آبادي چنين مي‌گويد:«مرحوم شاه‌آبادي از افرادي بود كه در تهران با قاطعيت در برابر رضاخان ايستاده بود و در شرايطي كه رضاخان تمام مساجد و منابر را تعطيل كرده بود، وي هيچ‌گاه مسجد، منبر و سخنراني‌هايش قطع نشد.»

شهيد حجت‌الاسلام و المسلمين حاج شيخ مهدي شاه‌آبادي نيز درباره مبارزات پدر بزرگوارش چنين مي‌فرمود:«وقتي رضاخان دستور داد منبر را از مسجد ايشان بردارند تا بدين وسيله مانع سخنراني ايشان شود، آيت‌الله شاه‌آبادي دست از سخنراني برنداشت و به‌طور ايستاده سخنراني مي‌كرد و به نظام فاسدي كه حاكم بر جامعه بود اعتراض مي‌كرد و يك بار كه مأمورين براي دستگيري ايشان به مسجد آمدند، چون با كفش وارد مسجد شده بودند، آن چنان به مأمورين پرخاش كرد كه همگي ترسيدند و از مسجد بيرون رفتند و پس از آن كه آيت‌الله شاه‌آبادي از مسجد خارج شد تا به طرف منزلشان برود، مأمورين به دنبال ايشان راه افتادند و از ايشان خواستند به همراه مأمورين به كلانتري برود، ولي ايشان با همان لهجه اصفهاني خود به مأمورين مي‌فرمود: برو به بزرگ‌ترت بگو بيايد!

بالاخره وقتي مسير آنها به جايي رسيد كه راه منزل ايشان از راه كلانتري جدا مي‌شد، ناگهان ايشان دستشان را به طرف مأمورين آوردند و چند بار فرياد زدند: بگيريد مرا، مي‌گويم مرا بگيريد! مأمورين آن چنان رعب و وحشت به دلشان افتاد كه چند قدمي عقب رفتند و بالاخره بدون آنكه كوچك‌ترين عكس‌العملي نشان بدهند، برگشتند.»

باري، مرحوم آيت‌الله شاه‌آبادي هيچ‌گاه دست از بيان كلمه حق نكشيد و در هر زمان و مكاني كه فرصت مي‌يافت، جنايات رضاخان را بازگو مي‌كرد و در منابر خود بر اين جمله كه «اسلام از وجود دولت وقت در خطر است» تكيه مي‌فرمود و هميشه به اصل و ريشه اين نظام فاسد، يعني رضاخان قلدر حمله مي‌كرد.

درست در همان زمان كه برخي از به اصطلاح مبارزين، به‌جاي اعتراض به ريشه فساد به شاخ و برگ‌هاي آن مي‌تاختند، آيت‌الله شاه‌آبادي سرچشمه تمامي انحرافات را مورد حمله قرار مي‌داد. همان گونه كه امام بزرگوار امت نيز، در تمام مدت مبارزات خود، شاه را منشأ فساد و انحراف مي‌دانست و لبه تيز حملاتش را به سوي شاه و اربابش امريكا نشانه مي‌رفت. جذبه‌هاي روحي او با معيارها‌ي مادي قابل سنجش نيست، به‌خصوص آن كه استاد و شاگرد، در مرحله‌اي باشند كه به آساني وصول به اوج آنان ميسور نباشد، همانند عارف كامل شاه‌آبادي و شاگرد واله و شيدايي چون خميني كبير (قدس سرهما.)

وفات

سرانجام اين فقيه پارسا، عارف باتقوي و مجاهد في سبيل الله، پس از 77 سال زندگي پربركت، در روز پنج‌شنبه سوم صفر سال 1369 هجري قمري، مطابق با سوم آذر سال 1328 هجري شمسي، در ساعت 2 بعد از ظهر، در اثر كسالت ممتد (بيماري ديابت) در تهران بدرود حيات گفت و به لقاءالله پيوست. جنازه مطهرش با تجليل و تكريم فراوان، به شهرري منتقل شد و در زاويه مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم، در مقبره شيخ ابوالفتوح رازي، مفسر بزرگ قرآن دفن شد. از آيت‌الله شاه‌آبادي فرزندان زيادي باقي ماند كه هفت تن آنان در لباس مقدس روحانيت به تبليغ و اشاعه اسلام پرداختندكه يكي از آنها، شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدي شاه آبادي است.

پي‌نوشت‌ها:

(1) برابر سال 1300 شمسي، لازم به تذكر است كه مجلس چهارم كه به علت جنگ جهاني اول و مشكلات داخلي شش سال به تأخير افتاده بود، پس از كودتاي رضاخان (1299ﻫ. ق) در سال 1300 شمسي افتتاح شد و در سال 1302 شمسي خاتمه يافت.

(2) «مدرس قهرمان آزادي»، جلد اول، نوشته حسين مكي، ص 170.

(3) از فرمايشات امام راحل در ملاقات با خانواده شهيد شاه‌آبادي در تاريخ 9/2/1363.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار