رژيم بعث عراق در دو مرحله، اقدام به اخراج ايرانيان كرد. مرحله نخست در سال 1348 اتفاق افتاد كه با فشار افكار عمومي و علماي حوزه نجف به ويژه حضرت امام خميني(قده)، متوقف شد. در سال 1350 رژيم عراق مرحله ديگري از اخراج ايرانيان را آغاز كرد و موجب بروز مشكلات مختلفي براي آنان شد. اين اقدام ظالمانه واكنش شديد امام خميني را در پي داشت. يكي از مهمترين اقدامات امام، تعطيل كردن كلاس درسش بود كه در پي اين اقدام بزرگاني چون آيات صدر، بجنوردي، ميرزا باقر زنجاني و مستنبط كلاس درس را تعطيل و با برطرف شدن فشارهاي بعثيها به پيروي از دستور امام دوباره كلاس درس خود را آغاز كردند.
ارسال گذرنامه براي مقامات عراقي
آيتالله خاتم يزدي درباره ساير اقدامات امام در اين زمينه و بازتاب آن چنين ميگويد: «حضرت امام براي كاستن از فشارها و مقابله با رژيم بعثي اعلام كرد: من هم ميخواهم از نجف بروم و بدين منظور گذرنامهاش را توسط آقاي دعايي براي مقامات عراقي فرستاد. اين عمل هوشمندانه امام باعث وحشت و سردرگمي سران رژيم عراق شد. به همين دليل مسئولان عراقي اعلام كردند شخصيتي به نام عليرضا را كه از افراد نزديك به صدام بود، براي ملاقات و گفتوگو با حضرت امام روانه نجف خواهند كرد، اما ايشان اعلام كرد اين فرد را نخواهد پذيرفت و همين امر ولوله و نگراني عجيبي را در بين علما و مردم نجف پديد آورد، چون همان طور كه ميدانيد غالب ملت عراق و از جمله مردم نجف در برابر حاكمان خائف و ذليل بودهاند و هستند و از مقابله و رودررويي با سران حكومت چه در زمان سلطنت پادشاهان و چه زمان جمهوري واهمه داشتند. در اين باره نيز ترس مردم از عكسالعمل و برخورد شديد رژيم با مردم و علماي نجف وجود داشت. در همين راستا آقاي شيخ حسن جواهري، از نوادههاي صاحب جواهر ـكه بعداً بر اثر فشار زياد رژيم عراق به ايران پناهنده شدـ به دفتر حضرت امام آمد و درحالي كه شديداً نگران و مضطرب بود و ميخواست گريه كند، با آقاي خلخالي ديدار كرد و پرسيد: چرا اين سيد (امام) از ملاقات با نماينده صدام سر باز ميزند؟ مگر امام اين شخص را نميشناسد؟ اين عليرضا قسيتر و خونخوارتر از خود صدام است و اگر امام از ملاقات با وي خودداري كند، احتمال بمباران نجف و از بين بردن مردم خيلي زياد است. آقا شيخ نصرالله خلخالي نيز خدمت حضرت امام رسيد و نگراني مردم و آقاي جواهري را به اطلاع ايشان رساند و گفت: مردم الان وحشتزده و نگران هستند، چون بعيد نيست رژيم واكنش منفي و سختي در برابر اعمال شما انجام بدهد و آثار و پيامدهاي اين واكنش رژيم بعثي دامان مردم و روحانيت نجف و بلكه كل شيعيان عراق را هم بگيرد. حضرت امام هم در پاسخ ايشان فرمود: هدف اصلي من اعتراض به اين كار نابخردانه رژيم جنايتكار بعثي است كه در اين هواي سرد زمستان و با يك مهلت بسيار كم شش روزه مردم را از خانه و كاشانهشان رانده و آواره كرده است و علت اينكه تاكنون آن مردك را نپذيرفتهام اين است كه ميخواهم غرور و صولت پوشالياش را بشكنم، و الا قصدم اين نبود كه اصلاً با وي ملاقات نكنم». (1)
پايم به بيروت برسد، پدر بعثيها را درميآورم!
آيتالله سيد محمد بجنوردي نيز كه خود شاهد اين قضيه بوده است، در اينباره ميافزايد: «من خودم در جريان بودم، اما وقتي اخراج ايرانيان شروع شد گذرنامهاش [را] به آقاي دعايي داد كه مقدمات خروج ايشان را از عراق براي رفتن به لبنان آماده كند. براي ممانعت از خروج امام، صدام معاونش عليرضا را به خدمت امام فرستاد تا از مسافرتش به لبنان جلوگيري كند. امام حاضر به پذيرش عليرضا نبود. در اين ميان فردي به نام دكتر سيدموسي موسوي اصفهاني از پدرم خواست وساطت كند كه امام از عراق خارج نشود. پدرم نيز مرا نزد امام فرستاد و گفت: از قول من به ايشان بگو اگر واقعاً اين طور راست ميگويند، اخراج ايرانيها را متوقف ميكند، شما يك مقدار كوتاه بياييد و نمايندهاش را بپذيريد. من در ملاقات با امام گفتم آقايمان خدمت شما سلام رساندند، اين را گفتند. امام به من فرمودند سلام مرا به ايشان برسانيد، بگوييد من از ايشان خواهش ميكنم در اين مسئله دخالت نكنند. پايم به بيروت برسد پدري از اين بعثيها دربياورم كه آن طرفش ناپيدا باشد، به ايشان بگوييد مداخله نكنند! بعد از بازگشت موضوع را به پدرمان گفتم كه امام اين را ميگويد، گفت: خب او بهتر از ما ميداند...». (2)
كاهش سختگيريها
سرانجام امامخميني (ره) به عليرضا اجازه داد به ملاقات ايشان بيايند. آيتالله سيدجعفر كريمي ماجرا را چنين تعريف ميكند: «در جريان اخراج ايرانيان از عراق شخصي به نام عليرضا از مجلس قياده الثوره به همراه يك شخص ديگر نزد امام آمدند. امام با آنها برخورد تندي كرد و به آنها فرمود در اين سرماي زمستان كه در ايران يخبندان است و در عراق هم باران ميبارد، چرا بدون اطلاع قبلي اين كار را انجام داديد؟ كاري كه شما كرديد، لشكر مغول هم با مسلمانان نكرد. زن و بچه معصوم و بيگناه چه تقصيري دارند؟ اگر بناست همه اخراج شوند، من هم با اين مردم مسلمان و مستضعف خواهم رفت. يادم نميرود اين مرد خبيث با كمال وقاحت و بيشرمي گفت: سيدنا انت ابوالعائله كن تمشي آخر نفره! يعني شما پدر اين مردم هستيد، بگذاريد مردم را بيرون كنيم و شما هم آخرين نفر هستيد كه بيرون ميرويد... بنابراين حضرت امام تلاش بسياري كرد تا مانع اخراج ايرانيان شود، اما متأسفانه به دليل نداشتن قدرتي كه بتواند در مقابل حزب بعث بايستند موفق نشدند، ولكن با صحبتها و تهديدهايي كه امام كرده بودند، دولت عراق تا حدودي سختگيريها را كاهش داد. آنها قصد داشتند ظرف يك هفته تمام افراد غيرعراقي را از عراق بيرون كنند، اما صحبتهاي امام كه بيش از سه ساعت طول كشيد، باعث تعديل اوضاع شد. نمايندگان رژيم عراق وقتي از جلسه صحبت با امام بيرون آمدند، به فرماندار نجف دستور دادند فعلاً دست به اقدامي نزنند تا آنها مطالبشان را به بغداد منعكس كنند...». (3)
آيتالله خاتم يزدي نيز درباره موضوعهاي مطرح شده در اين ملاقات چنين ميگويد: «...نماينده صدام نيز براي توجيه اقدام نادرست رژيم و آرام كردن حضرت امام گفت: حكومت عراق براي تسلط بر اوضاع و كنترل رفت و آمد افراد به حوزه نجف كه در ميان آنها جاسوس هم وجود دارد، مجبور به اين كار شد؛ اگرچه تعدادي از اين اشخاص مأمور ما هستند و براي ما جاسوسي ميكنند، اما بعيد نيست به دام جاسوسان اسرائيلي بيفتند و در مقابل دريافت پول بيشتر براي آنها اقدام به جاسوسي كنند؛ لذا برنامه ما اين است كه به كمك شما نظم و ترتيب خاصي در حوزه به وجود آوريم تا ورود و خروج طلاب و مدت تحصيلاتشان در حوزه نجف مشخص شود، اما حضرت امام كه هوشيارتر از آن بود كه فريب اين حرفها را بخورد، فرمود: اولاً من شخصي غريب و تازهوارد در حوزه نجف هستم. ثانياً اگر قرار باشد تصميمي درباره امور حوزه نجف اتخاذ شود، آن امر بايد به وسيله بزرگان حوزه از جمله آقاي خويي كه فعلاً در لندن حضور دارد، صورت بگيرد و تا ايشان مراجعت نكند ما تصميمي در اين زمينه نخواهيم گرفت». (4)
ملاقات امام و آيتالله خويي
از ديگر فعاليتهاي امام براي مقابله با اقدامات رژيم عراق ملاقات با آيتالله خويي بود. وقتي آيتالله خويي كه در زمان اخراج ايرانيان براي مراجعه به لندن رفته بود برگشت، امام براي مذاكره درباره مسائل پيشآمده به ملاقات ايشان رفت. شرح اين ملاقات را از زبان آيتالله سيدجعفر كريمي نقل ميكنيم: «وقتي آيتالله خويي از لندن برگشتند براي استراحت به منزل خود در كوفه رفتند. يك شب حضرت امام به همراه آيتالله شيخ نصرالله خلخالي به منزل ايشان رفتند، بعد از احوالپرسي حضرت امام قضيه را مفصلاً تعريف كرد و فرمود: در غياب شما من با نمايندگان دولت صحبت كردم. متأسفانه آنها خواب بدي براي حوزه ديدهاند و ما بايد براي حوزهاي كه مرحوم شيخ طوسي پايهگذارياش كرد و چشم اميد جهان اسلام است فكري كنيم. آنها ميخواهند به سختترين وضعي بساط حوزه را برچينند. امام توقع داشتند آيتالله خويي قول مساعدت و همكاري بدهند، لكن بر اساس نقل مرحوم آقاي نصرالله خلخالي زماني كه امام از اتاق بيرون آمدند، خيلي متأثر شدند و فرمودند: آقاي حاج شيخ، ما آمديم با آقا صحبت كرديم، اما مثل اينكه آقا اينجا نبودند و صحبتها را جدي نگرفتند...». (5)
تشويق طلاب به ماندن، از طريق افزايش نشريه
از مطالب مطرحشده مشخص است يكي از سياستهاي رژيم عراق از اين گونه اقدامات برچيدن حوزه هزار ساله نجف بود و اين مسئله باعث نگراني امام شده بود. آيتالله سيدجعفر كريمي در خاطرات خود به يكي از شيوههاي مبارزه امام با اين نقشه رژيم عراق اشاره ميكند: «حضرت امام شهريه طلاب را به انگيزه حفظ حوزه علميه نجف در برابر فشار حكومت بعث اضافه كرد و در اين راستا در اوامري كه به بنده صادر فرمود، تصريح كردند به اينكه حكومت بعثي بنا دارد حوزه هزار ساله نجف را تعطيل كند و من راهي براي مقابله با حكومت بعث و حفظ حوزه نجف سراغ ندارم، الا از طريق تشويق طلاب و زياد كردن شهريه. حضرت امام شهريه را هر ماه به بهانههاي مختلف زياد ميكرد. در بين ماه هم به مناسبتهاي مختلف مانند اعياد مذهبي معادل همان شهريه را مجدداً پرداخت ميكرد. با توجه به اين مطالب و با توجه به اعلاميههايي كه صادر ميكردند، نجف را به يك مركز حساس تبديل كرده بود...». (6)
از ديگر اقدامات قاطع براي جلوگيري از اقدامات رژيم عراق ارسال تلگراف اعتراضآميز براي احمد حسن البكر رئيسجمهوري عراق و ايراد سخنراني انتقادآميز و اعلام مواضع خود مبني بر خروج از عراق بود. (7)
اهانت به امام در مجلس سنا!
با وجود مواضع قاطع و هوشيارانه امام در مقابل رژيم بعث عراق مقامات رژيم شاه در صدد برآمدند تا با بهرهگيري تبليغاتي و تحريف واقعيتها چهره امام را مخدوش كنند. سناتور جمشيد اعلم و سناتور علامه وحيدي در مجلس سنا سخناني عليه حضرت امام ايراد و قصد داشتند با تبليغات خود وانمود كنند امام خميني در برابر رژيم عراق از ايرانيان حمايت نكرده است و با اين گونه سخنان، امام خميني را رهبري بياعتنا به اصول ملي جلوه دهند. سخنان غرضآلود مقامات رژيم موجب خروش ياران و شاگردان امام شد. حجتالاسلام والمسلمين دري نجفآبادي درباره واكنش ياران و شاگردان امام در مقابل تهمتهاي مقامات رژيم شاه ميگويد: «به دنبال زباندرازي و اهانت جمشيد اعلم و سناتور علامه وحيدي به امام در مجلس سنا موجي از خشم و نفرت در ميان تودههايي كه اين نطق را از روزنامهها خواندند پديد آمد. يادم هست در همان ايام در كلاس درس خمس آيتالله منتظري ـكه در مسجد امام حسن بودـ شركت ميكردم. در اين كلاس چيزي در حدود 150 نفر از طلبههاي جوان علاقهمند به امام حضور داشتند. در روز پس از اين قضيه هنگامي كه آقاي منتظري براي تدريس به اين مسجد آمد، از وضعيت پيش آمده اظهار نگراني كرد و گفت: ديشب به خاطر اين اهانت به هيچوجه خوابم نبرد. به هر حال صحبتهاي ايشان بنده و طلاب حاضر در آنجا را بسيار متأثر كرد. لذا پس از اين مسئله كلاس درس را تعطيل كرديم و به همراه طلبهها شعارگويان به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) حركت كرديم. به دنبال آن حوزه علميه قم درسهاي خود را تعطيل كرد و بازار قم يكپارچه تعطيل شد و روحانيون حوزه علميه قم، مردم شريف، بازاريان و متدينين اين شهر به عنوان اعتراض به اين نطق ناروا و زباندرازي اين افراد به امام در مدرسه فيضيه گرد آمدند و به خيابانها ريختند و به تظاهرات گستردهاي دست زدند. البته پليس و عوامل رژيم بهشدت با تظاهركنندگان برخورد ميكرد كه در خلال آن تعدادي از دوستان بازداشت شدند. يكي از اين برادران آقاي انصاري، مسئول مؤسسه اسلامي قم بود كه ايشان در همان هنگامي كه بازداشت شد، توسط مأموران حكومت پهلوي به شهادت رسيد. من نيز با رفتن به منزل مراجع و صحبت و پيگيري مسائل مانند ديگر برادران اداي وظيفه كردم». (8)
از ديگر اقدامات مهم نيروهاي مذهبي در مقابل تهمتهاي رژيم سخنراني افشاگرانه حجتالاسلام فلسفي عليه اين توطئه در مجلس ختم مرحوم آيتالله چهلستوني بود كه بازتاب وسيعي داشت و واكنش رژيم را برانگيخت كه در پي آن ايشان ممنوعالمنبر شد و اين ممنوعيت تا سرنگوني رژيم پهلوي ادامه داشت. (9)
رژيم بعث عراق وآزار اطرافيان امام
يكي از پيامدهاي اخراج ايرانيان از عراق ايجاد فشار و محدوديت براي امام و يارانش بود. آيتالله خاتم يزدي در اينباره معتقد است:«...به هر حال بعد از بازگشت آقاي خويي به عراق دوباره اخراج ايرانيها را شدت بخشيدند و در همين راستا فشار بر حضرت امام و اطرافيانش را آغاز كردند و در ابتدا جمعي از ياران حضرت امام را به بهانههاي واهي بازداشت كردند و مورد آزار و شكنجه قرار دادند. افرادي مثل آقاي محتشميپور و سيد باقر موسوي و داماد آقاي صانعي اصفهاني كه به ايشان گفته بودند: تو از نيروهاي نظامي ايران هستي و درجه سرهنگي داري كه ظاهراً به عنوان طلبه، ولي براي جاسوسي وارد حوزه نجف شدهاي و به همين خاطر وي را شديداً كتك زده و موهاي سرش را كنده بودند و آقاي شيخ حسن كروبي هم توسط عمال رژيم بعثي دستگير شد و مورد اذيت و آزار قرار گرفت. همچنين با جلوگيري از ورود زوار ايراني به بيت حضرت امام به بهانه اينكه اينها جاسوس هستند و مقاصد خرابكارانه دارند، ايشان را در فشار و تنگنا ميگذاشتند و بهتدريج با محاصره و كنترل بيت امام به بهانه محافظت از ايشان عملاً مانع فعاليت سياسي، تبليغي و ارتباط ايشان با جهان خارج شدند و در نهايت در سالهاي 56 و 57 هم به صراحت اعلام كردند كه حضرت امام نبايد عليه رژيم پهلوي تبليغ كند كه معظمله زير بار نرفت و عراق را ابتدا به قصد كويت و سپس فرانسه ترك كرد». (10)
امام و چالش همزمان با رژيم ايران و عراق
با توجه به مطالبي كه بيان شد، بايد گفت استراتژي مبارزاتي امام خميني در برخورد با حزب بعث آگاهانه و هوشمندانه بود. استراتژياي كه جلوي هرگونه سوء استفاده رژيم عراق را از امام گرفت. آيتالله ناصري در خصوص اين استراتژي ميگويد:«...اگر حضرت امام حركتي عليه رژيم ايران انجام ميدادند رژيم عراق از اين امر استقبال ميكردند، ولي حضرت امام مراقب بودند بهگونهاي عمل كنند كه مبارزه ايشان عليه شاه با اختلاف عراق با دولت ايران نياميزد و اينگونه تلقي نشود كه امام و پيروانش طرفدار عراق هستند و عليه ايران كار ميكنند و برعكس. تلاش امام اين بود كه خودشان كار مبارزه را پيش ببرند و نهضت ايشان از جاي ديگر تغذيه شود و دولت نيز نتواند از ايشان براي اهداف خود استفاده كند، منتها اختلافات ميان دو دولت ايران و عراق براي ما مفيد بود و ما در اين ميان استفاده خود را ميكرديم...ولي سخن اينجاست كه هيچ يك از طرفين دعوا نتوانستند امام و پيروان ايشان را به سود خود مصادره كنند و امام حد وسط را نگه داشت...». (11)
همچنين حجتالاسلام و المسلمين سيد محمود دعايي در اين زمينه ميافزايد:«عراقيها هيچگاه نتوانستند از وجود حضرت امام در آن سالها بهره بگيرند، چون امام ماهيت عراقيها را ميشناختند و تفاوتي بين آنها و رژيم شاه قائل نبودند و به همان نسبت كه با رژيم شاه مسئله داشتند با آنها هم مسئله داشتند، لذا اجازه نميدادند از وجودشان بهرهگيري كنند...». (12)
پينوشت:
(1) خاطرات آيتالله خاتم يزدي، ص 105
(2) مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيتالله سيد محمد بجنوردي، صص 36ـ38
(3) آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با آيتالله سيد جعفر كريمي، قم
(4) خاطرات آيتالله خاتم يزدي، ص 107
(5) آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با آيتالله سيد جعفر كريمي، قم، براي اطلاع بيشتر ر. ك: خاطرات آيتالله خاتم يزدي، صص 108ـ109
(6) آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با آيتالله سيد جعفر كريمي، قم
(7) اكبر فلاحي، سالهاي تبعيد امام خميني، ص 300
(8) خاطرات حجتالاسلام و المسلمين دري نجفآبادي، تدوين حيدر نظري، مركز اسناد انقلاب اسلامي، صص 107ـ108
(9) خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، صص 350ـ366
(10) خاطرات آيتالله خاتم يزدي، صص 109ـ110
(11) آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با آيتالله ناصري، قم
(12) مصاحبه با حجتالاسلام والمسلمين سيد محمود دعايي، جلسه 1، شماره 11547.