آنارشيستهاي محترم گوش به زنگ باشيد كه بوي باروت ميآيد. اشتباه نگيريد، استشمام بوي باروت كه فقط مخصوص چهارشنبه آخر سال نيست كه چينيها را از بابت خريد ترقه و فشفشهاش آباد كردهايم. بوي باروت را آن پدرسوخته اروپاييها راه انداختهاند كه هر چه مسكن مهر داشتهاند، منفجر كردهاند. حالا اگر پايه هستيد ما هم هر چه مسكن مهر داريم را منفجر ميكنيم به جاي آن چه بود؟ آهان؛ مسكن اجتماعي ميسازيم.
حالا يك وقت نرويد با هر كه پدركشتگي داريد دودمانش را بفرستيد هوا كه من گفتهام. بنده غلط بكنم از اين افاضات بكنم. هرچه را گفته اين آقاي پيروز حناچي گفته. اينكه حنايش رنگ دارد يا نه را نميدانم. اين آقاي معاون شهرسازي و معماري وزارت راه و شهرسازي ميگويد مسكن مهر مسكن كمدرآمدهاست! گرفتيد. اين تازه اولش است. ميخواهيد وسطش را نگويم و آخرش را بگويم؟ نه! خوبيت نداره، يك وقت انگ به ما ميزنند كه هواي كارگزارانيها را داريم كه هميشه بين وسط دو چيز قرار ميگيرند! بسيار خب، پس از اول، شمرده شمرده حرف ميزنم چون يك چيزهايي يك وقت تويش درميآيد كه به جاي بوي باروت، بوي اجتماع و تباني ميدهد؛
ـ مسكن مهر با موضوع شهرسازي لينك ندارد!
ـ آمار غيررسمي (پليس و قوه قضائيه)از مشكلات اجتماعي مسكن مهر پرده بر ميدارد.
ـ آب و فاضلاب كوچكترين مشكل مسكن مهر است.
ـ مسكن مهر دشتهاي كشاورزي را بيآب كرده است.
ـ مسكن مهر محل تجمع بيپولها و مهاجران است.
ـ افق مسكن مهر در هر منطقه حدود150 هزار نفر بوده كه پس از دو دهه تا پنج برابر ميتوانسته پذيرا شود ولي الان همان پنج برابر را در خود جا داده!
خب ! حالا فهميديد كه آنها چقدر بيمعرفت بودند و مسكن مهر را راه انداختند. آخرش را هم بگويم؟ جناب حناچي ميگويد پس از جنگ جهاني دوم تعداد زيادي از اين مسكنها در اروپا ساخته شد، اما كمتر از يك دهه بعد مشكلات اجتماعي گريبان مسئولان را گرفت و كمتر از دو دهه بعد تصميم گرفته شد اين مسكنها را منفجر كنند! نترسيد. حناچي نگفته كه مسكنها را با صاحبانش منفجر كردهاند يا نه. يا اگر منفجر كردهاند بعدش صاحبخانهها را چكار كردهاند! فقط چون رگ خواب بعضيها را بلد است گفته به خاطر «مشكلات اجتماعي»، آنجاها را منفجر كردهاند. ما كه معلومات ناقصي داريم و يك ارادتي هم به مكتب شيكاگو و بعدش ديويد هاروي و مانوئل كاستلز از قديم داشتيم، ديديم كه اتفاقاً مسكنهاي مهر امريكا و انگلستان به ويژه بعد از جنگ جهاني دوم خوب جواب پس داده.
يعني گسترش حومههاي شهري و شهركهاي خوابگاهي به زوال مناطق درون شهري كمك كرده و حتي گروههاي ثروتمند و مؤسسات تجاري براي استفاده از نرخهاي پايين ماليات، به كوچيدن از مركز شهر گرايش پيدا كردند و اتفاقاً جرم و جنايت در حومهها كمتر از مركز شهر بوده! كسي هم به اسم «مشكل اجتماعي» نريخته است در خيابان و بيابان. پس چه شده كه اينجا را بايد منفجر كرد و آنجا را منفجر نكردند. دواي كار را غربيها بلد بودند و ميدانستند نه انفجار است و نه عوض كردن اسم. مشكلات اجتماعي را با برنامههاي اجتماعي، ايجاد اشتغال، بيمه و رفاه اجتماعي و راهاندازي چرخههاي سالم اقتصادي كه به تشديد تبعيض اقتصادي نينجامد، حل ميكنند. البته پليس و دادگاه و زندان هم لازم است. حالا اگر اينها را در مانيفست حقوق شهروندي دولت تدبير و اميد نديدهايد كه دليل نميشود ديگران را بترسانيد برادر من. مردم عين اولاد آدمند، ترس ندارند كه. مثلاً شماها هم زندان و دادگاه بسازيد ميگوييم روحاني نساخت. پليس را تقويت كنيد ميگوييم كار اين دولت نبوده و...
خوش به حال اولاد آدم كه خانه ندارد. وسعش به مسكن مهر هم نرسيد. ببينيم اين مسكن اجتماعي ديگر چيست؟ نكند همان اشتراكي كمونيستها باشد. اصلا هرچي ! بوي باروت ندهد، كوفت باشد.