اين روزها انگار بوي خدا را ملموستر از هميشه در شهر و ديارمان حس ميكنيم. دلهايمان هوايي يار و چشمهايمان بيقرار و باراني است. زير پرچم امام حسين(ع) كه ميرويم و نواي «هل من ناصر» به گوشمان ميخورد، حس ميكنيم هنوز اين صدا در گوش تاريخ جاري است. حس ميكنيم امام حسين(ع) هنوز هم چشم انتظار ياراني است كه او را ياري كنند. شايد به همين خاطر است كه انگار تمام وجودمان دهان ميشود و لبيك گويان در مسير تعالي، مسير حسيني و زينبي بودن قدم برميداريم؛ مسيري كه لحظه لحظهاش آرمان، درس تعالي و انسانيت و فرهنگ است؛ آن هم فرهنگ ناب عاشورايي. بيترديد فلسفه قيام سرور و سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) را ميتوان در كلام اين پيشواي معصوم اينگونه يافت كه خود هدفش را از قيام عليه حكومت نامشروع يزيد براي احياي امر به معروف و نهي از منكر و برپا داشتن دين رسول خدا(ص) ميداند آنگاه كه بيم آن ميرفت تا در سايه حكومتي غيرديني و نامشروع پايههاي اسلام ناب محمدي خدشه پذيرد. هدف قيام سرور آزادگان را كه دقيقتر نگاه كنيد، بهتر درمييابيد امام حسين قيام كرد تا سبك زندگي مردمي را كه به پذيرش ظلم و ذلت خو گرفته بودند اصلاح كند و فرهنگشان را از ذلت به عزت تغيير دهد. شايد از همين روست كه سرور آزادگان حتي دينداري را شرط نميداند اما آزادگي را چرا و ميفرمايد «اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد.»
انگار تمام معناي عاشورا را ميتوان در همين يك جمله، در همين يك هدف پيدا كرد. بديهي است فرهنگ عاشورايي بر حركت، اصلاح و تغيير استوار است. حالا اين تغيير و اصلاح ميتواند از سادهترين مسائل زندگي ما شروع و به پيچيدهترين مقولهها ختم شود. حسيني بودن به معناي شوريدن عليه بديها و كژيهاست؛ چه اين ناراستيها در وجود خودمان باشد و چه در دنياي اطرافمان. سبك زندگي امام حسين(ع) و يارانش بر مبناي انفعال و «به من چه؟ به تو چه؟» نيست. اين سبك بر مبناي «كلكم راع و كلكم مسئول ان رعيته» استوار است. قرار نيست تو بنشيني و فقط ناظر بر حوادث و اتفاقاتي باشي كه در اطرافت رخ ميدهد و با دو دو تا چهارتاي منفعت تصميم بگيري. معناي اصلي امر به معروف و نهي از منكر منفعت شخصي نيست بلكه منفعت و مصلحت جامعهاي است كه در آن زندگي ميكنيم و بيترديد در سايه تأمين چنين منفعتي، منافع پايدار من و تو هم تأمين ميشود. انفعال و دو دو تا چهارتا منافع لحظهاي را شايد و فقط شايد تأمين كند اما معلوم نيست لحظه بعدي منافعت چه باشد و دوام اين منفعتهاي آني تا چقدر برايت باقي بماند. اگر بخواهيم عاشورايي باشيم و كربلايي، اگر بخواهيم معناي «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» را تمامعيار متوجه شوم و بجا آوريم، بيترديد بايد حركت كنيم. در برابر روزمرگيها، دنياي صنعتي امروز، بوق، دود و ماشين و هياهو، منافعي كه هر روز در مواجهه با افراد مختلف تغيير ميكند و خيلي وقتها با آموزههاي ديني و فطرت انساني خودمان در تضاد است، نبايد تسليم شويم و سر فرود آوريم كه اگر چنين كنيم نه فقط عاشورايي نيستيم، نه فقط حسيني نيستيم بلكه پايان قصه مان هرگز خوشايند نخواهد بود. آن وقت است كه در خودمان گم و در ميان حصاري كه با غفلتها و انفعال خود براي خود ساختهايم حبس ميشويم. براي حسيني بودن و حسيني ماندن تنها رفتن زير پرچم سيدالشهدا، نوحهخواني، زنجيرزني و سينهزني، اشك ريختن و ناله زدن كافي نيست. بايد شش دانگ دلمان را به نام سرور آزادگان بزنيم.