کد خبر: 621305
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۲ - ۲۱:۵۹
هميشه فكر مي‌كردم خبرنگار و خبرگزاري ركني از مردم‌سالاري ديني است. خبرنگاران را جوانمرداني مي‌شناختم كه بي‌هيچ تشريفات و طمعي خود را سپر مي‌كنند تا مظلومان به حقوقشان برسند.
محمدحسين جعفريان

هميشه فكر مي‌كردم خبرنگار و خبرگزاري ركني از مردم‌سالاري ديني است. خبرنگاران را جوانمرداني مي‌شناختم كه بي‌هيچ تشريفات و طمعي خود را سپر مي‌كنند تا مظلومان به حقوقشان برسند. بديهي است در هر صنفي رقابت هست و معمولاً براي خشنود كردن بيشتر مشتري است اين رقابت و نه براي تحقير و زدن‌پوز رقبا به قيمت توهين و تحقير مشتري و ستم مضاعف به او و وارونه جلوه دادن حقيقت. اگر چنين رفتاري از يك خبرنگار و خبرگزاري سر بزند،‌مخاطب پس از آن، چه تصوري از اخبار و داده‌‌هاي آنها خواهد داشت؟

باري بر آن نيستم كه چنين حكايتي در جايي رخ داده اما نكته‌اي هست كه خيلي متأسف و متأثرم كرده است. پيشتر براي «استاد قنبرعلي تابش»، شاعر و طلبه فرهيخته و محجوب افغانستاني برايتان نوشته‌ام. اينكه قريب سه دهه در ايران است، چندين مجموعه شعر دارد و سروده‌‌هاي فراوان در دفاع و مدح انقلاب اسلامي، امام (ره)، دفاع مقدس و ... او در كنگره‌‌هاي متعدد شعر انقلاب، شعر فجر، شعر دفاع مقدس و ... جلسات شعرخواني نزد رهبر انقلاب حضور فعال داشته و سروده‌هايش مورد توجه و تحسين حضرت آقا قرار گرفته است. به سبب همين عشق و ارادت نظري و عملي به اين آرمان‌‌ها در كشور خودش نيز آماج اتهامات و انتقادات و حملات كينه‌توزانه‌اي قرار گرفته و اما قدمي پا پس نكشيده است.

در تمام سال‌‌هاي اقامتش در ايران بدون هيچ بورسيه‌اي، نظير همگان و از راه كنكور، علاوه بر حوزه علميه، تا كارشناسي ارشد نيز درس خوانده و بعد براي تحصيل در مقطع دكتراي علوم سياسي در دانشگاه علامه طباطبايي از راه فراخوان سايت آنجا اقدام كرده و البته باز هم نظير ديگران و با قبول 45ميليون تومان هزينه آن كه حدود يك سوم آن را طبق ضوابط دانشگاه در آغاز داده و بقيه بايد به مرور پرداخت شود. اما در كمال شگفتي پس از طي يك ترم با موفقيت در آستانه ترم دوم مانع تحصيل وي شده و عملاً‌ اخراجش كرده‌اند. دوستان فرهنگي دست به كار شدند. هر كس از هر راهي كه مي‌توانست بنده هم چند يادداشت نوشتم و يكي دو گفت‌وگو داشتم. با گذشت چند ماه اما هيچ‌كس پاسخ درستي نمي‌داد كه چنين نخبه باورمندي به انقلاب چرا بايد از اين حق مسلم محروم شود. اگر به او كمك و بورسيه نشده، چرا محروم مي‌شود؟ آن هم به اين شكل ناخوشايند، پس از گذران يك ترم و...

چند روز پيش و در پي انتشار گفت‌وگوهاي من و ديگر دوستان نظير دكتر «علي رضا قزوه» و «محسن مؤمني شريف» رياست محترم حوزه هنري در همين خصوص، خبرنگار محترم خبرگزاري مهر نيز با بنده تماس گرفت و من عرض كردم عموم حرف‌ها گفته شده، اما اگر مي‌خواهيد شماره آقاي تابش را و يا ديگر دوستان را بدهم يا خودم اگر سؤالي ديگر هست خدمتتان پاسخ دهم. شماره‌ها را شكر خدا خودشان داشتند و گفت‌وگو هم بديهي بود تكراري مي‌شود و قبل از آنها دو خبرگزاري ديگر مفصل كار كرده بودند و اين خبرگزاري محترم عقب مانده و دير به فكر افتاده و يا نه به هر دليل لزومي نديده بودند در اين باره خبري كار كنند. با اين حال براي آن خبرنگار بزرگوار شرح دادم كه چه ستمي دارد بر اين طلبه و استاد عزيز و شريف مي‌رود و ضمن آن خواهش كردم اگر صلاح مي‌دانند در اين خصوص گزارشي كار كنند و حتي برخي پيشنهادات را نيز براي تازه بودن شكل كار و تهيه گزارش و خبر جديد ناظر به همين موضوع دادم.

با كمال حيرت اندكي بعد (به ياد ندارم همان روز يا روز پس از آن) خبري در صفحه اصلي بخش فرهنگي اين خبرگزاري با اين تيتر عجيب بالا آمد: «پذيرش تحصيلي قنبرعلي تابش غيرقانوني بوده است.» من متعجب شدم و سعي كردم با خبرنگار مربوطه تماس بگيرم ببينم از ماجرا مطلع است و چرا نخواسته‌اند با من يا آقاي تابش يا دكتر قزوه و ديگر دوستان مرتبط، به رغم در دسترس بودن گفت‌‌وگو يا مشورت كنند تا خبرشان هم دقيق‌تر و كامل‌تر باشد. اما تلفن ايشان خاموش بود. در همين حال خبرگزاري نسيم نيز عجولانه اين خبر را با پيامكي ارسالي به مخاطبينش كار كرد. پيامك اين بود: «سازمان امور دانشجويان وزارت علوم: پذيرش قنبرعلي تابش بدون هماهنگي وزارت علوم صورت گرفته و مجوز تحصيل وي هم توسط سازمان به عنوان تبعه افغاني صادر نشده...»

علت تماس فوري‌ام با خبرنگار عزيز مهر آن بود كه برايشان شرح دهم ايراداتي جدي به آنچه در اين بيانيه آمده، وارد است و جز آن استاد تابش به تمام ابهامات طرح شده در آن پاسخ بسيار روشن و قانع‌كننده‌اي دارد و اگر هدف از انتشار خبر آگاه كردن مخاطب از تمام زواياي يك ماجراست، خوب است آن نكات هم منتشر شود. با كمال تأسف اما خبر به نوعي تنظيم شده بود كه انگار دوستان اين خبرگزاري مچ همكاران خود را در مراكز ديگر گرفته و ثابت كرده‌اند اخبار و تلاش آنها براي شرح مظلوميت اين شاعر متعهد نادرست بوده است.

البته بي‌گمان چنين قصدي نبوده و بي‌شك عزيزان مهر نمي‌خواسته‌اند عقب افتادن خود را از همكارانشان در ماجراي اين خبر (كه لابد بين اخبار روزمره آن خبرگزاري بزرگ چندان هم خبر دندانگيري نبوده) از اين راه جبران كنند.

ولي جدا از بيانيه سازمان مذكور شرح اوليه خبرنگار يا خبرگزاري محترم مهر بر آن، مخاطبي را كه در جريان كل قضايا بود، مردد مي‌كرد.

شرح و توضيح ايرادات عجيب در آن بيانيه و روشن كردن حقيقت را نگارنده در گفت‌وگو با خبرگزاري ديگري پس از آنكه نتوانستم آن دوست گرامي را پيدا كنم، داده‌ام. خودتان ببينيد و قضاوت كنيد. تا هنوز هم نمي‌دانم چرا اين دوستان علاقه‌اي به شنيدن توضيحات تكميلي درباره آن نداشته‌اند و تماسي با استاد تابش يا من يا ديگر عزيزان كه در اين خصوص مصاحبه‌هايي كرده بودند، نگرفتند و اما آنچه به خود خبرگزاري باز مي‌گردد، در ابتداي خبر آمده است: «به گزارش خبرنگار مهر، ماجراي ممانعت وزارت علوم، تحقيقات و فناوري از تحصيل قنبرعلي تابش شاعر و فعال فرهنگي مهاجر افغان به گفته خودش پس از يك ترم تحصيل در مقطع دكتري در دانشگاه علامه طباطبايي براي او اتفاق افتاده است. با توضيحات روابط عمومي سازمان امور دانشجويان وزارت علوم به خبرنگار مهر مبني بر نادرست بودن اظهارات وي، ابعاد تازه‌اي گرفت.» آغاز خبر به گونه‌اي تنظيم شده كه گويا خبرنگار دلسوز آن خبرگزاري محترم به يك كشف بزرگ و اختصاصي نائل آمده، حال آنكه اگر زحمت مي‌كشيدند و با متهم اين خبر نيز تماس مي‌گرفتند - كه به سادگي در دسترس بود - متوجه مي‌شدند اظهارات وي درست بوده و نادرستي در جاي ديگري است، پي مي‌بردند كه «ابعاد تازه‌»‌اي در كار نبوده و نيازي به اين نوع خبرنويسي پرهيجان نيست.

در ادامه خبر به دنبال اين جمله كه «تابش روز گذشته در يك گفت‌وگو با برخي رسانه‌ها مدعي شده بود...» بخشي از سخنان استاد تابش درباره مشكلش آمده تا اينجا كه: «اين اظهارات در روزهاي گذشته با واكنش‌‌هاي متفاوتي از سوي فعالان فرهنگي كشور روبه‌رو شد و حتي در مواردي نيز عنوان شد كه جمعي از شاعران به دفتر مقام معظم رهبري نامه نوشته‌اند كه در نهايت منجر به احضار تابش به دفتر نهاد رهبري در دانشگاه‌ها و ارائه توضيح در مورد وضعيت وي شد، اما با اين حال در نهايت به اين شاعر افغان اعلام شده كه براي دو سال بايد ايران را ترك كند.»
 

شما را به خدا جملات بالا را يك بار ديگر بخوانيد! اين را هم داشته باشيد كه همه اينها به ناچار و عملاً از زبان (و به واقع نظر و موضع) آن خبرنگار و خبرگزاري حكايت مي‌‌كند، زيرا پاسخ سازمان ذي‌ربط در نهايت پاسخي اداري و چهارده سطري بوده كه خيلي رسمي و بيانيه مانند در ادامه آمده و ما هنوز به آن نرسيده‌ايم چرا كه خبرگزاري محترم مهر انگار كه به پيش‌نويس مذاكرات اتمي آن هم قبل از انتشار آن دست يافته باشد چنين آورده كه : «پيگيري(!) خبر‌نگار مهر از دفتر مدير‌كل امور دانشجويان غير‌ايراني ساز‌مان امور دانشجويان وزارت علوم، تحقيقات و فناوري در نهايت(!) منجر به پاسخگويي روابط عمومي اين سازمان شد. در اين پاسخ كه به صورت اختصاصي(!!) در اختيار خبر‌نگار مهر قرار داده شده، آمده است...» كه پيشتر عرض كردم براي آنچه در آن پاسخ آمده و شرح ايرادات پيش پا افتاده و مبرهنش به گفت‌وگوي من در همين باره با خبر‌گزاري‌ها مراجعه كنيد. اما بر‌گرديم به نوشته خود خبر‌نگار و خبر‌گزاري محترم مهر در پيشاني اين پاسخ، برويد يك بار ديگر آن پاراگراف را بخوانيد. نوع تنظيم نوشته طوري است كه گويي استاد تابش را جهت مؤاخذه به دفتر نهاد رهبري در دانشگاه‌ها فرا‌خوانده‌اند و نتيجه صحبتش در آنجا اين شده كه : «... در نهايت منجر به احضار تابش به دفتر نهاد رهبري در دانشگاه‌ها و ارائه توضيح در مورد وي شد، اما با اين حال در نهايت به اين شاعر افغان اعلام شده كه براي دو سال بايد ايران را ترك كند.» ابتدا به واژه «احضار» در اين متن دقت كنيد. در ادامه و با آوردن عبارت «با اين حال» طوري وانمود شده كه گويي از سوي اين دفتر چنين تصميمي گرفته شده... آخر چرا با شأن و منزلت نهاد رهبري در دانشگاه‌ها و بالا‌تر از آن بازي مي‌كنيد؟ هيچ شكي نيست و حتماً غرضي نبوده اما وقتي قبل از اين مي‌نويسيد «حتي در مواردي عنوان شد كه جمعي از شاعران به دفتر مقام معظم رهبري نامه نوشته‌اند كه در نهايت منجر به احضار تابش به دفتر نهاد رهبري ...» و در ادامه مي‌آوريد؛ با اين حال به او اعلام شد بايد ايران را ترك كند، يعني چه اين جمله بندي؟ چرا مراقب قلم‌هايتان نيستيد؟ اگر مي‌خواهيد- با آنكه چنين نبوده- ‌نشان دهيد شما زرنگتر بوده‌ايد و خبري يافته‌ايد كه پنبه همكارانتان را زده و از همه حرفه‌اي‌تر و جلو‌‌تريد! عيبي ندارد اما چگونه و به چه قيمتي؟

حالا بيشتر وقتي شوكه مي‌شويد كه من قصه «احضار» را برايتان بگويم. پيرو تلاش دوستان از جمله «محسن مؤمني شريف» براي عنايت به مظلوميت اين شاعر عزيز افغانستاني، مراتب توسط ايشان به بزرگواراني كه استاد را مي‌شناختند منتقل شد و در نهايت هم بنا شد نهاد محترم و دلسوز رهبر معظم انقلاب كمك و محبت و مساعدتي كنند تا مشكل حل شود. پس دوستان گرامي در نهاد گفتند به استاد تابش بگوييد يك جلسه بيايند پيش ما با هم گپ بزنيم و ببينم مشكل چيست و آيا ما چه كمكي مي‌توانيم بكنيم، كه ايشان هم نزد بر‌ادر بزرگوار جناب آقاي «رحماني» در آنجا رفته‌اند و شرح مظلوميت كرده و عزيزان نهاد هم با محبت بي‌دريغ دلداري‌اش داده‌اند كه تلاش مي‌كنند ان‌شا‌ء‌الله به حل مسئله كمك كنند. حالا آنچه آمد را با جمله‌بندي خبر كه برايتان نوشتم تطبيق دهيد! آيا اين اسمش «احضار» به دفتر نهاد رهبر معظم انقلاب است؟ بعد هم تصميم اخراج استاد تابش به ادعاي خود عزيزان ساز‌مان مذكور در جايي ديگر و به دليلي ديگر گرفته‌ شده، چرا در ادامه «احضار» چنين خبر‌نويسي مي‌كنيد كه ؛ با اين حال به اين شاعر افغان اعلام شده بايد براي دو سال ايران را ترك كند؟ چنانكه انگار آن نهاد محترم، مرجع اين تصميم يا لااقل در اين تصميم دخيل بوده؟ اين خبر حتماً سهواً با اين شكل عجيب و غريب تنظيم شده اما خود‌تان قضاوت كنيد چه باز‌تابي دارد و مخاطب چه نتيجه‌اي از آن مي‌گيرد؟!

جان كلام آنكه، خبر‌نگار و خبر‌گزاري بايد امانتدار باشد. البته اينها را كلي مي‌گويم نه براي اين ماجرا. نبايد اگر در خبر‌رساني واقعه‌اي از بنگاه‌هاي خبري ديگر يا ديگر خبر‌نگاران همكارش در همانجا يا رسانه ديگري عقب ماند تنبلي‌اش را با مهم جلوه‌دادن پاسخنامه‌اي كه با يك تلفن و فكس به دست آورده، زير عنوان ابعاد تازه و به طور اختصاصي و... پنهان كند و چنان جلوه دهد كه از همه جلو افتاده است. بعد هم از ترس آنكه نكند پنبه اين خبر اختصاصي كه با پيگيري‌هاي شبانه‌روزي! به عمل آمده بخورد، با چند صاحب نظر و مطلع ديگر، از جمله سوژه اصلي آن خبر حتي حرفي نزند. با وجودي كه آنها هم با يك تلفن در دسترس باشند! اينطوري با سر‌نوشت يك خبر و افراد براي رونق كار‌مان بازي نكنيم. خبر‌گزاري مهر مجموعه عظيم و حرفه‌اي و زحمتكشي است. مايه افتخار جامعه خبري كشور‌ند. من مسئولان دلسوز و متدين و تواناي آن را از نزديك مي‌شناسم. حيف است با چنين خبر‌هايي يا شبيه آنچه در‌باره شهادت يكي از رزمندگان حرم حضرت زينب (س) منتشر شد باز هم خوراك بر‌خي رسانه‌هاي معاند را فراهم كنند. گاهي يك اشتباه سهوي و جزئي يا كم توجهي و تساهل يا حتي عناد پنهان و غرض نيرو‌يي حاشيه‌اي (كه بي‌شك مهر چنين عناصري ندارد) مي‌تواند سال‌ها سابقه در‌خشان و مجاهدت يك گروه باورمند و سخت‌كوش را به باد دهد.

در پايان حتماً تأكيد مي‌كنم شرح و توضيح اينجانب را بر پاسخ ساز‌مان مذكور به اظهارات جناب تابش در فضاي مجازي بخوانيد و ببينيد كه آنجا نيز موارد قابل تأملي هست و سپس خود قضاوت كنيد كه دارند چه بر سر اين طلبه محجوب و شاعر متعهد انقلاب و اهل بيت مي‌آورند. در اين خصوص صحبتم اينجا تمام است. از فرصت بهره مي‌گيرم و دو نكته را كه بنا داشتم در مطلبي جدا عرضه كنم (نظر به طولاني شدن كلام) به اشاره در همين‌جا عرض مي‌كنم كه؛ 1- به نظر مي‌رسد به تعبير برا‌درم جناب «اسماعيلي»، رئيس محترم انجمن دوستي ايران و افغانستان كه در‌باره استاد تابش با ايشان نيز تلفني گفت‌وگو كردم، گويا دست‌هايي در جريان است تا نخبگان فرهنگي افغانستاني را همين كه بزرگ مي‌شوند و وقت ميوه داد‌نشان مي‌رسد در اينجا بزنند و از ايران فراري دهند. كم نيستند نخبگان سر‌شناسي كه به دلايل كما بيش مشابه از اينجا فرار‌يشان داديم و در غرب با آغوش باز پذيرفته شدند. از محمد شريف سعيدي كه در راديو سوئد مسئوليتي گرفته و سيد رضا محمدي كه به لندن رفت و در رسانه‌هاي مهم آنجا دبير بخشي شده تا محمد بشير رحيمي كه در كانادا و سيد‌نادر احمدي كه در استراليا و جواد خاوري و حمزه واعظي كه در نروژ و محمد حيدري كه در ايتاليا و محبوبه ابراهيمي و سيد ضيا قاسمي كه باز در سوئد و شهباز ايرج كه در انگليس و ... ده‌ها نام ديگر. با تأسف بسيار اين ليست خيلي طولاني است. طولاني‌ترش نكنيم. آخر‌الامر اينكه باز استاد تابش دوستاني داشته و صدايش تا اينجا رسيده، چه بسيار بچه‌هاي مظلومي‌ مشابه او كه به چنين بلا‌هايي دچار شده و صدايشان را كسي نشنيده و جگر خون از اينجا بار سفر بستند.

غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
هموطن سلام
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۵
0
1
درود برشما .
ما به داشتن فرزندانی چون شما دراین خاک وبوم افتخارمی کنیم .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار