رهبر فرزانه انقلاب اسلامي در ديدار دانشآموزان و دانشجويان در روز يكشنبه 12 آبان سال جاري، با اشاره به وضعيت هستهاي كشور و مذاكرات جاري بين ايران و گروه 1+5، در خصوص نتيجه اين مذاكرات فرمودند: «به مذاكرات جاري خوشبين نيستم، چراكه معلوم نيست نتايجي را كه ملت انتظار دارد به همراه بياورد، اما معتقدم اين تجربه ايرادي ندارد به شرط اينكه ملت بيدار باشد و بداند چه اتفاقي دارد ميافتد.»
سؤال اين است كه به چه دلايلي نبايد به مذاكرات خوشبين بود؟ بديهي است به مذاكراتي ميتوان خوشبين بود كه در نهايت پس از چند دور مذاكره و انجام يكسري اقدامات عملي از سوي طرفين مذاكره، اين مذاكرات براي طرفين نتايجي را در برداشته باشد. ايران در اين مذاكرات چه اقداماتي را بايد انجام دهد و چه نتايجي را بايد به دست آورد. با توجه به مجموعه مسائل هستهاي كشور در يك دهه اخير و رفتار غرب در اين خصوص، ميتوان گفت نتايج مورد انتظار براي ملت ايران در پي اين مذاكرات عبارت از دو چيز است:
1- غرب حق غنيسازي در خاك ايران را به رسميت بشناسد و فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران ادامه يابد.
2- غرب تمامي تحريمهاي وضع شده عليه جمهوري اسلامي و از جمله قطعنامههاي صادره از سوي شوراي امنيت سازمان ملل را لغو نمايد. اقدامات عملي جمهوري اسلامي در مقابل دو اقدام مذكور از ناحيه غرب، بايد مجموعهاي از رفتارهاي اعتمادساز براي رفع آن نگرانيهاي معقول غرب باشد كه مدعي است فعاليتهاي هستهاي ايران ماهيتي نظامي دارد. غرب طي سالهاي گذشته، مجموعهاي از فشارها و از جمله تحريمهاي اقتصادي را بر جمهوري اسلامي وارد ساخته و دليل آن را نيز، نگراني از تلاش ايران براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي اعلام كرده است. با توجه به چنين صورت مسئلهاي آيا ميتوان نسبت به مذاكرات در حال انجام از جهت در برداشتن نتايج مورد انتظار خوش بين بود ؟ به دلايل زير ميتوان گفت پاسخ منفي است:
1- مسئله هستهاي بهانه فشار است نه دليل فشار
در بررسي مواضع و رفتار غرب و به ويژه امريكاييها در قبال جمهوري اسلامي، ميتوان به يك نكته رسيد و آن اينكه: غرب با توجه به ماهيت سلطهگرانه خود، جمهوري اسلامي را به عنوان يك نظام سياسي مستقل، مقتدر، داراي آرمان و ارزشهاي متفاوت از نظام ليبرال دمكراسي كه براي ديگر ملل الهام بخش باشد، بر نميتابد. از همين روي تمام توان خود را بسيج كرده تا نظام اسلامي در ايران را، در صورت امكان ساقط، يا از مسير اصليخودش منحرف يا تضعيف و منزوي سازد.»
غربيها براي رسيدن به اهداف خود در قبال انقلاب اسلامي و ملت ايران، از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، توطئههايي را عليه جمهوري اسلامي يكي پس از ديگري طراحي و اجرايي نمودند. امريكاييها و متحدينشان براي توجيه فشارها عليه جمهوري اسلامي، چهار موضوع را طي ساليان گذشته مطرح كردهاند كه عبارتند از:
الف- جمهوري اسلامي ناقض حقوق بشر است!
ب- جمهوري اسلامي حامي تروريسم است!
ج- جمهوري اسلامي مخالف صلح در غرب آسياست!
تأمل در چهار موضوع مذكور، نشان ميدهد كه اين موارد، فقط و فقط بهانههايي براي فشار آوردن بر جمهوري اسلامي بوده و غرب در اين موارد دروغهاي بزرگي را مطرح ميسازد. كيست كه نداند ناقض اصلي حقوق بشر در جهان كنوني، خود امريكاييها هستند؟ رسوايي اخير امريكاييها در جاسوسي تلفني از ملتهاي مختلف و بيش از 30 رهبر كشورهاي جهان، دليل قاطعي بربياعتنايي امريكاييها نسبت به حقوق بشر و حقوق ديگر ملتهاست. عملكرد امريكاييها در ويتنام، سومالي، افغانستان، پاكستان، عراق و. . . نشان ميدهد كه آنان تا چه اندازه مدافع حقوق انسانها هستند. جنايتهاي امريكاييها در زندانهاي ابوغريب و گوانتانامو، ميزان پايبندي آنان را به رعايت حقوق بشر نشان ميدهد.
حمايت امريكا از دولتهاي مرتجع در منطقه غرب آسيا از جمله حكومتهاي خانداني مانند آلسعود و آل خليفه نشان ميدهد كه دولتمردان اين كشور تا چه اندازه در تلاش هستند تا در تمامي كشورهاي دنيا حقوق بشر رعايت گردد؟ چند روز قبل در عربستان سعودي متحد امريكا، يك زن به جرم رانندگي مجازات گرديد.
جالبتر آنكه اين زن براساس يك اضطرار و رساندن يك بيمار ديابتي به بيمارستان مجبور به رانندگي شده بود، لكن به دليل ممنوعيت رانندگي براي زنان در اين كشور، مجازات گرديد. در موضوع تروريسم، كيست كه نداند امريكاييها سركرده تروريستهاي عالم هستند. كيست كه نداند در 34 سال گذشته بسياري از اقدامات تروريستي در جهان و از جمله در ايران با مديريت، حمايت و پشتيبانيهاي امريكا صورت گرفته است. اكنون منافقين كه دستشان در ترور 16 هزار شهيد ترور ايراني به خون آغشته شده، در پناه امريكاييها هستند. اكنون القاعده به ابزار پيشبرد اهداف امريكا در برخي از كشورها و از جمله سوريه تبديل شده است. در موضوع هستهاي نيز، مسئله روشن است. امريكا تنها كشور استفاده كننده از اين سلاح ضدبشري بوده و اكنون بيشترين تسليحات هستهاي را در اختيار دارد. اين كشور در حالي جمهوري اسلامي را به تلاش براي دستيابي به سلاح هستهاي متهم ميسازد كه روز به روز بر حجم تسليحات هستهاي خود ميافزايد و به شكلهاي مختلف ديگران و از جمله ملت ايران را به بمباران اتمي تهديد ميكند. بنابراين متهمسازي جمهوري اسلامي به تلاش براي دستيابي به سلاح هستهاي، تنها يك بهانه براي اعمال فشارها و توجيه اين فشارها ميباشد. در اين صورت، تنها اقدام براي گرفتن بهانه از دست بهانهگيران، تعليق و سپس تعطيلي كامل فعاليتهاي مربوط به غنيسازان در ايران خواهد بود و اين اقدام به دليل تعارض با منافع حياتي ملت ايران، از سوي جمهوري اسلامي پذيرفتني نيست.
2- تجربه ناشي از اقدامات اعتمادساز سالهاي 1382 تا 1384
در سال 1382 با صدور اولين قطعنامه شديداللحن شوراي حكام آژانس بينالمللي عليه فعاليتهاي صلحآميز هستهاي ايران، فشارهاي غرب بر ايران بهانهاي جديد پيدا كرد و وارد فاز جديدي شد. كشورهاي غربي مدعي شدند فعاليتهاي هستهاي ايران داراي ماهيتي نظامي بوده و جمهوري اسلامي در راستاي اعتمادسازي و شفاف سازي فعاليتهاي خود در حوزه هستهاي، تمامي فعاليتهايش را به اكراه تعليق نمود. پس از اين اقدام داوطلبانه و اعتمادساز ايران بود كه كشورهاي اروپايي، با صراحت و طي صدور بيانيهاي خواستار برچيده شدن تأسيسات هستهاي جمهوري اسلامي شدند! تجربه آن دوران نشان ميدهد كه متهمسازي ايران به تلاش براي دستيابي به سلاح هستهاي، صرفاً بهانهاي براي جلوگيري از پيشرفت و قدرتمند شدن ملت ايران است. غربيها اكنون نيز به دنبال تكرار همان رفتار 10 سال پيش هستند و تصور ميكنند در نهايت جمهوري اسلامي به تعليق هستهاي تن ميدهد. اما واقعيت آن است كه اينك هزاران سانتريفيوژ در ايران در حال غنيسازي اورانيوم بوده و جمهوري اسلامي يك كشور هستهاي ميباشد. بر اين اساس، دوران تعليق سپري شده و اين غرب است كه بايد با واقعنگري، از بهانهتراشيهاي غيرمنطقي دست بر دارد.
صحبتها و اظهارنظرهاي مقامات اروپايي و امريكايي نشان ميدهد كه آنان هنوز آمادگي لازم براي پذيرش واقعيتها از جمله هستهاي بودن ايران را پيدا نكردهاند. اوباما پس از گفتوگوي تلفني با دكتر حسن روحاني در ديدار با نتانياهو نخستوزير رژيم صهيونيستي بار ديگر ايران را به استفاده از گزينه نظامي تهديد كرد. جان كري در چندين نوبت، اظهار نموده امريكا براي هر نوع توافق با ايران امنيت و منافع رژيم صهيونيستي را در نظر ميگيرد. وزير امور خارجه ايالات متحده، با صراحت اعلام كرده: معامله بد به مراتب بدتر از معامله نكردن است.
شرمن، معاون وزير امور خارجه امريكا ميگويد: تحريمها كاهش پيدا نخواهد كرد. بسياري از دولتمردان امريكايي، سخن مشتركشان اين است كه غرب اجازه نخوهد داد ايران به سلاح هستهاي دست يابد! اين سخنان و اظهارات در حالي بيان ميشود كه علاوه بر فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي مبني بر حرام بودن توليد، نگهداري و استفاده از سلاحهاي هستهاي، بازرسان آژانس تا كنون هيچ نشانهاي كه دلالت بر انحراف فعاليتهاي هستهاي ايران داشته باشد پيدا نكردند. بديهي است كه در چنين شرايطي به مذاكرات هستهاي بين ايران و 1+5 نميتوان خوشبين بود. طرف مقابل تصور ميكند ايران در موضع ضعف قرار گرفته و تحت فشار تحريم، پاي ميز مذاكره آمده است. آنان ميپندارند سياست فشار- مذاكره جواب داده، بنابراين ميخواهند در نهايت خواست خود را بر ملت ايران تحميل كنند. اين پندار غربيها در حالي است كه در ايران همگان بر حفظ چرخه سوخت اجماع دارند.
اما نكته مهمتر آنكه بر فرض ايران تمامي فعاليتهاي هستهاياش را متوقف سازد، غرب هرگز به فشارهاي خود بر جمهوري اسلامي پايان نخواهد داد؛ چرا كه موضوع هستهاي آنها يكي از بهانههاي فشار بوده و آنها به سراغ بهانههاي جديد و همچنين بهانه حقوق بشر و تروريسم خواهند رفت. بنابراين تصور غلطي است كه كساني بپندارند اگر ايران فعاليتهاي هستهاي را متوقف سازد، غربيها به توطئهها و فشارهايشان عليه ملت ايران پايان خواهند داد. حال اين سؤال مطرح ميشود كه اگر براي اين مذاكرات، چنين فرجامي قابل پيشبيني بوده و نميتوان به نتايج آن براي ملت ايران خوش بين بود، با چه منطقي دنبال ميگردد؟ اين مذاكرات دو نتيجه و پيامد در پي دارد و همين دو نتيجه براي توجيه انجام مذاكرات كفايت ميكند. حضور جدي جمهوري اسلامي در مذاكرات و انجام اقدامات اعتمادساز براي رفع نگرانيهاي معقول و منطقي با حفظ حقوق ملت ايران نشان دهنده منطقي بودن ايرانيان و پايبندي و تعهد آنان نسبت به معاهدات بينالمللي از يك طرف و افشاي چهره بهانهگير و غيرمنطقي طرف مقابل و خصوصاً امريكاييها خواهد بود. نتيجه ديگر اين مذاكرات، روشن شدن واقعيات براي كساني در داخل كشور خواهد بود كه تصور ميكنند غرب و امريكا قابل اعتماد بوده و در صورت رفع نگرانيهايشان در موضوع هستهاي، آنها به تحريمها پايان خواهند داد.