کد خبر: 619533
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۴
بايسته‌ها و آسيب‌شناسي عزاداري‌ها در ماه محرم در گفت‌وشنود با آيت‌الله زين‌العابدين قرباني لاهيجي
علي احمدي‌فراهاني

محرم را بهترين فرصت براي تبليغ معارف ديني به شمار آورده‌اند؛ فرصتي كه حماسه حسيني براي جاودانگي دين خدا فراهم آورده است، با اين همه نبايد از آسيب‌هاي اين امكان ارزشمند غافل شد؛ چيزي كه مي‌تواند آثار اين فرآيند را از بين ببرد يا به حداقل برساند. درگفت و شنود پيش رو عالم فرزانه حضرت آيت‌الله زين‌العابدين قرباني‌لاهيجي به بررسي اين مهم پرداخته و نكاتي ارزشمند را به همگان، به ويژه اهل تبليغ متذكر شده‌اند.

با عنايت به نزديكي ماه محرم، سمت و سوي تبليغات ديني در اين ماه و نيز آسيب‌شناسي عزاداري‌ها به مباحث روز مبدل شده است. از ديدگاه حضرتعالي مجالس و محافل اين ماه بايد چه سمت و سويي داشته باشد؟

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ‌الشَّيطَانِ الرَّجِيم. بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحِيم. اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِين. وَ الصَّلاه وَ السَّلامُ عَلي سَيدِنا وَ نَبِينا مُحَمَّدٍ صَلِّي اللهُ عَلَيهِ وَ عَلي اَهْلِ بَيتِه الطَّيبِينَ الطَّاهِرينَ الْمَعْصُومِينَ الْهُداه المَهْدِيينَ وَ بَعْدَ قالَ الْحُسَين عَلَيهِ السَّلام: وَ إنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ جَذَّاءَ وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا اِلاَّ صُبَابَه كَصُبَابَه الإنَاءِ، وَ خَسِيسُ عَيشٍ كَالْمَرْعَي‌ الْوَبِيلِ؛ أَلاَ تَرَوْنَ إلَي‌ الْحَقِّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ، وَ إلَي‌ الْبَاطِلِ لاَ يُتَناهي‌ عَنْهُ؛ لِيَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فِي‌ لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقَّاً فَإنِّي‌لاَ أَرَي‌ الْمَوتَ إلاَّ سَعَادَه وَ الْحَيوه مَعَ الظَّالِمِينَ إلاَّ بَرَمَاً.

در آستانه ماه محرم قرار داريم. در همه جاي دنيا چيز كم‌ارزش را فداي چيز پرارزش مي‌كنند. اگر بدن ما در معرض آسيبي قرار بگيرد، براي حفظ بدنمان هر چه داريم از مال و منال مي‌دهيم تا بدنمان را حفظ كنيم.

هارون‌الرشيد به مكه رفت و به مدينه آمد. با اياز بن غنم يا فضيل اياز كه از عارفان بود ملاقات و درخواست آب كرد. فضيل يك مقدار امساك كرد و سپس يك ليوان آب برايش آورد.‌هارون گفت:«مرا نصيحت كن.» گفت:«اگر در شرايطي قرار گرفتي كه احتياج به اين ليوان آب پيدا كردي، كسي پيدا شد و گفت: من ليوان آب را مي‌دهم به شرط اينكه نصف حكومتت را به من بدهي، چه مي‌كني؟» گفت:«مي‌دهم، چون اگر بر اثر تشنگي بميرم حكومت برايم چه فايده‌اي دارد؟» گفت:«اگر آب را خوردي مبتلا به سد معبر ادرار شدي، حكيمي پيدا شد و گفت: من تو را معالجه مي‌كنم به شرط اينكه نصف ديگر حكومتت را به من بدهي، چه مي‌كني؟» گفت:«مي‌دهم.» گفت:«زندگي‌اي كه به خوردن يك ليوان آب و معالجه سد معبر ادرار وابسته باشد اين قدر ارزش ندارد كه تو اين كارهاي خلاف را انجام بدهي.» چرا اين داستان را نقل كردم؟ هر چيز كم‌ارزش را فداي شيء با ارزش مي‌كنند. حكومت ‌هاروني به‌گونه‌اي بود كه گفت:«آفتاب! كجا مي‌تابي كه در ملك من نباشد؟ ابرها! كجا مي‌باريد كه مملكت من نباشد؟!» حاضر است آن حكومت قاهر را فداي سلامت جسمش كند، چون جسم و حيات بالاتر از حكومت است و لذا اگر كسي مبتلا به كسالتي باشد، حاضر است همه چيزش را بدهد تا خودش را معالجه كند.

ظاهراً در اين‌باره، در منابع روايي ما هم نكات فراواني آمده است؟

بله، به عنوان نمونه در بحار جلد 78، صفحه 55 روايتي از علي(ع) آمده است: فاذا حضرت بليه فاجعلوا اموالكم دون انفسكم، و اذا نزلت نازله فاجعلوا انفسكم دون دينكم، فاعلموا ان الهالك من هلك دينه و الحريب من حرب دينه الا و انه لا فقر بعد الجنه الا و انه لاغنى بعد النار. هنگامي كه بلايي بر شما نازل شد، اموالتان را فداي جانتان كنيد و هر گاه بلايي براي دينتان نازل شد، جانتان را فداي دينتان كنيد و بدانيد هلاك‌شونده كسي است كه دينش هلاك شود و جنگ‌زده كسي است كه دينش از دست رفته باشد، آگاه باشيد فقري بعد از بهشت و غنايي بعد از آتش جهنم نخواهد بود.

امام حسين(ع) نيز در يكي از خطبه‌هايي كه در كربلا خوانده همين واقعيت را مطرح كرده است:«وَ إنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ جَذَّاءَ وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا اِلاَّ صُبَابَه كَصُبَابَه الإنَاءِ.» دنيا دگرگون، حقايق براي مردم كم‌ارزش و دين خدا براي مردم بي‌اعتبار شد و چيزي از آن باقي نمانده است، مگر ته مانده آب ليواني.

اينكه اخيراً فرمانده نيروي انتظامي گفتند: ماهواره‌هاي خارجي تمام تبليغاتشان اين است كه عزاي حسيني برپا نشود، براي اين است كه چون روح ايثار و فداكاري در راه حفظ دين از شعائر حسين و قيام حسين تعليم داده مي‌شود، آنها نمي‌خواهند اين روحيه در جامعه زنده بماند.

از ديدگاه جنابعالي هدف آنان از اين تبليغات پردامنه چيست؟

حسين فرمود: دنيا دگرگون شد و چيزي از آن باقي نمانده است أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهي عَنْهُ. نمي‌بينيد به حق عمل و از باطل احتراز نمي‌شود؟

لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ في لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا. يعني انسان بايد راغب لقاي خدا و شهادت باشد تا حق باقي بماند تا باطل بميرد. اضافه فرمود: فَإِنّي لا أَرَي الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَه وَ لاَ الْحَياه مَعَ الظّالِمينَ إِلاّ بَرَمًا. من مرگ و شهادت را جز سعادت نمي‌بينم و ماندن با ستمكاران و كساني كه حق را زير پا لگدمال مي‌كنند، جز ننگ نمي‌بينم.

فلسفه شهادت حسين(ع) فداي شريف براي اشرف است. با آنكه حسين مصباح الهدي و سفينه النجاه است، درباره حقايق دين حسين بايد فدا شود. انبيا فدا شدند، امامان فدا شدند، شهدا فدا شدند. من و شما هم بايد در راه اعتلاي كلمه دين اگر ضرورت ايجاب كرد، فدا شويم.

پس حضرتعالي براين باوريد كه در تبليغات محرم و به عنوان يكي از درس‌هاي مهم عاشورا، همين مسئله فداكردن شريف براي اشرف بايد به عنوان يكي از محورها مورد توجه قرار گيرد؟

همينطور است. يك جمله بگويم و نتيجه بگيرم. در كتابي خواندم كه از دائره‌المعارف بريتانيا نقل كرده بود: بزرگان شهداي عالم سه نفرند كه در راه آرمان مقدس و حقيقت دين جانشان را فدا كردند. اول آنها سقراط حكيم است. سقراط حكيم، حكيم موحد بود، يعني در روزگاري كه مردم 30 هزار رب‌النوع را در روم و يونان مي‌پرستيدند، ايشان آمد و گفت:«خدا يكي است.» به اين جرم ايشان را گرفتند و به زندان بردند و محكوم كردند جام شوكران مرگ را بنوشد. يكي از شاگردانش گفت:«من راهي براي نجات تو دارم. مي‌توانم شما را نجات بدهم؟ اجازه مي‌دهي تو را نجات بدهم؟» گفت:«نه!» پرسيد:«چرا؟» جواب داد:«بگذار من پاي كلمه توحيد شهيد شوم تا به دنيا اعلام كنم كه توحيد حق است.»

اين طرز تفكر عالي و شرك طرز تفكر جاهلانه و ناداني است. حاضر شد جام شوكران زهر را بنوشد و از عقيده‌اش دست نكشد. 500 قاضي در دادگاه سقراط شركت و در صدور حكم قتل وي مشاركت كردند. 500 مشرك حكم قتل سقراط را صادر كردند.

دنياي كفر و شرك امروز انقلاب اسلامي را، شهادت ابي‌عبدالله الحسين و شاهدان راستين را محكوم مي‌كنند، براي شما بعيد نباشد. همواره روزگار چنين بوده است. الان هم چنين است و سقراط با نوشيدن جام شوكران شهيد شد. دومين نفر حضرت عيسي(ع) بود كه در مقابل زراندوزان يهود قيام كرد، به عقيده مسيحيت و نصارا، نه به عقيده ما. حضرت عيسي(ع) ظهور كرد و فداي حق و حقيقت و شهيد شد تا اعلام كند راه يهوديان قاتل نادرست است.

متأسفيم از اينكه كليساها، كشيشان و مسيحيان كلاه عوضي سرشان مي‌گذارند و آنها يهوديان را تأييد مي‌كنند و با هم متحد مي‌شوند كه نور خدا را خاموش كنند.

سومين نفري كه در اين دايره‌المعارف آمده از بزرگان شهداي عالم، امام حسين(ع) است. چرا؟ پيامبر اكرم(ص) زحمت كشيد، ديني را به مردم عرضه كرد؛ يك عده فرصت‌طلب خودشان را در سلك خال‌المؤمنين و در زمره دوستان پيغمبر(ص) درآوردند، جانشين پيغمبر(ص) شدند، قولاً و عملاً خواستند دين پيغمبر را از بين ببرند. در اين شرايط حضرت ابي‌عبدالله(ع) صلاح را در اين ديد اگر شهيد نشود دين خدا از بين مي‌رود: اِنْ كانَ دِين مُحَمَّدٍ لَمْ يسْتَقِمْ اِلا بِقَتْلِي فَيا سُيوف خُذِينِي. اگر دين حضرت محمد(ص) جز با كشته شدن من بر‌پا نمي‌شود، پس‌ اي شمشيرها مرا در بر گيريد.

ابي عبدالله قيامي كرد كه همه قيام‌هاي دنيا را تحت‌الشعاع خود قرار داد. هيچ قيامي همانند قيام امام حسين(ع) نيست. در همان دايره‌المعارف نوشته است: به عقيده من حسين از سقراط و عيسي بالاتر است.

دلايل اين نتيجه‌گيري چه بود؟

اما از سقراط بالاتر است. زن و بچه سقراط پشت در زندان آمدند و ناله كردند. گفت:«اينها را از زندان دور كنيد. با بودن اينها مرگ برايم دشوار است. نمي‌توانم گريه و زاري بچه‌هايم را تحمل كنم»، ولي شصت و چند زن و بچه در خيمه‌ها تنها عَلَمي كه دارند، حسين است، ولي با توجه به همه اينها حاضر به سازش نشد و فرمود: هَيهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه يَأبَي‌ اللَهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ، وَ أُنُوفٌ حَمِيَّه، وَ نُفُوسٌ أَبِيَّه. حاضر نشد تسليم دشمن شود. پس حسين از سقراط بالاتر است. از عيسي بالاتر است، عيسي نه زني داشت و نه بچه‌اي. غصه‌اي براي آينده‌اش نداشت، ولي ابي عبدالله‌الحسين(ع) با داشتن اين همه زن و بچه در ميان دشمن حاضر نشد، جانش را فداي اسلام ناب كند. چرا ملت‌ها اين قدر حسين را دوست دارند؟ براي اينكه حسين جانش را بي‌شائبه در راه خدا و اعتلاي كلمه دين داد. محرم كه مي‌آيد مردم واقعاً ديوانه حسين هستند. در سال 1329 خشكسالي عظيمي پيش آمده بود. دو ماه دو ماه دست مردم به برنج نمي‌رسيد. همان سال محرم پيش آمد. معمولاً رسم مردم منطقه ما اين است كه در دهه اول شب‌هاي محرم بهترين غذاهاي خودشان را براي كساني كه در مسجد عزاداري مي‌كنند در ميان مجمعه‌اي مي‌گذارند و به مسجد مي‌برند. اين كار را اصطلاحاً مجمعه دادن مي‌گويند. در يكي از قراء آستانه اشرفيه عمه‌اي داشتم كه فقير بود. خشكسالي هم به‌گونه‌اي او را چلانده بود و دو ماه دو ماه رنگ پلو را نمي‌ديد. تاسوعا و عاشورا كه شد ديدم عمه‌ام براي مسجد مجمعه داد! پرسيدم:«عمه‌جان! تو كه چهار ماه چهار ماه برنج گيرت نمي‌آيد. اين مجمعه را از كجا فراهم كردي؟» پاسخ داد:«يك مقدار برنج را براي تاسوعا و عاشوراي امام حسين(ع) ذخيره كرده بودم!» مردم ما عاشق ابي عبدالله‌الحسين هستند يا به عنوان نمونه ديگر، چشم مرحوم آيت‌الله بروجردي كم‌سو شده بود. لرها كه دسته مي‌آوردند رسمشان اين بود كه عزاداران به پيشاني خود گِل مي‌ماليدند. وقتي اين هيئت براي عزاداري به منزل آيت‌الله بروجردي آمد، آقا يك مقدار از آن گِل خشك را برداشت، سرمه كرد و به چشمش ماليد و چشم ايشان بينا شد. مردم ما عاشق و ديوانه امام حسين (ع) هستند و لذا حاضرند همه جور فداكاري را در راه عزاداري آن حضرت بكنند.

بحث آسيب‌شناسي عزاداري‌هاي محرم نيز از مقولات مهم درباره شعائر حسيني است. به نظر شما چرا شناخت نقاط آسيب در اين‌باره تا اين اندازه اهميت پيدا كرده است؟

عزاداري عبادت است. عبادت قصد قربت مي‌خواهد. نمي‌شود هر كاري را به عنوان عبادت انجام داد. تلويزيون‌هاي خارج آمدند، بعضي رفتارهاي ناهنجار ما را در عزاداري‌ها منعكس مي‌كنند، مي‌دانيد كه دنيا مي‌گويند شيعيان، حيوان، درنده و بي‌رحم هستند! حيوانات به بچه‌هايشان محبت مي‌كنند ولي اينها تيغ بر سر بچه‌هايشان مي‌زنند؟! بايد بدانيم همه اعمال ما فيلمبرداري و از طريق ماهواره‌ها در خارج منعكس مي‌شود و لذا عَلَم‌ها، كتل‌ها، اين قمه‌زني‌ها، موسيقي‌ها، شعرهاي نادرست و ذليل‌كننده خاندان پيغمبر در عزاي امام حسين(ع) صحيح نيست.

در خيابان‌ها حركات ناموزون موجب اذيت و آزار ديگران مي‌شود. اينها صحيح نيست. مراجع تقليد و علما و پيشوايان دين فرموده‌اند: لا ضرر و لاضرار في الاسلام.

بخش ديگري از دغدغه‌هاي مربوط به تبليغات ديني درماه محرم، مربوط به محتواي منابر وخطابات ديني است. دراين باره چه بايسته‌هايي وجود دارد؟

درقرآن ِكريم آمده است:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا* يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ مَن يُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا.» (1)

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»، روحانيت معظم! در اين ماه شريف ِمحرم، شما و ان‌شاء‌الله همه، كه اهل تقوي هستيد، اما «قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» را بايد عمل كنيد. يعني مردمي كه پشت كوه هستند، سالي دو مرتبه به مسجد مي‌آيند، رمضان و محرم، شما دل‌هاي آنها را با گفتار درست و منطقي فتح و آنها را با مباني دين آشنا كنيد.

در اين باره از اساتيد وبزرگان، چه خاطراتي داريد؟

روزي مرحوم آيت‌الله بروجردي در درس مي‌فرمود:«حاضرم يك سال ثواب عمل و عمرم را به شما بدهم و شما يك روز ثواب تبليغات ديني مردم محروم را كه انجام مي‌دهيد به من بدهيد.» عرض كردند:«عمر ما در برابر عمر با بركت شما چه ارزشي دارد، با درس خارجتان، مسجد اعظمتان، توضيح‌المسائلتان، ارشاد و تقوايتان؟» فرمود:«من كه مي‌خواهم از منزل بيرون بيايم دو نفر زير بغلم را مي‌گيرند، درشكه را مي‌آورند و مرا سوار مي‌كنند و در برابر هزار روحاني فهميده و مجتهد حرف مي‌زنم. حرف‌هايم را درك مي‌كنند، اما شما جايي مي‌رويد كه مردم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم، نماز، طهارت و احكام را بلد نيستند. شما آن مردم را با اسلام آشنا مي‌كنيد، درحالي كه پاي درس من مجتهدها مي‌نشينند. ارزش عمر شما بالاتر از عمر من است.»

عزيزان روحاني! شما كار بزرگي مي‌كنيد. مردمي را كه با مباني دين و احكام الهي آشنا نيستند با احكام دين آشنا مي‌كنيد. مي‌دانيد امروز يك جنگ احزاب ديگري در دنيا عليه اسلام به وجود آمده است. مقام معظم رهبري در جمع خبرگان پس از يكي ازجلسات اين مجلس، فرمودند:«جنگ احزاب شروع شده است و شما در اين جنگ بايد با روشنگري، متانت، استقامت و حضور در صحنه بتوانيد استكبار جهاني را از ميدان بيرون كنيد و عمرو بن عبدودها را به زمين بزنيد و تكبير لا فَتي اِلا عَلي لا سَيفَ اِلا ذُوالفَقار در دنيا بلند شود.»

ماهواره‌ها بيداد مي‌كنند. گروه‌هاي الحادي ضد خدا در خارج فرستنده دارند كه مردم را با دين دشمن و نسبت به آن بي‌عقيده كنند. مسيحيت فرستنده‌هاي متعددي دارد. صهيونيسم اكثر فرستنده‌هاي جهان را در اختيار دارد و بهائي‌ها هم در دنيا فرستنده دارند و دين ساختگي‌شان را ترويج مي‌كنند. وهابيت و تكفيري‌ها دستگاه فرستنده و تبليغي و گروه‌هاي عرفان ساختگي دراويش و غيره فعاليت‌هاي عميقي دارند. امريكا، غرب، صهيونيست‌ها، دشمنان انقلاب و سلطنت‌طلب‌ها دستگاه‌هاي تبليغاتي عميقي دارند. همه اينها عليه جمهوري اسلامي متمركز شده‌اند. چرا؟ چون كسي با مصر كار ندارد. با عربستان كه گردن مي‌زنند، دست مي‌برند كاري ندارد، ولي يك معتاد جنايتكار پخش‌كننده مواد مخدر در ايران اگر در زندان اعدام شود با عكس و تفصيل در تلويزيون‌هاي امريكا و غيره معرفي مي‌شود و اين را نقصي براي ما مي‌دانند و در دنيا همه بي‌عدالتي‌ها، ظلم‌ها، تحجرها، انحراف‌ها و خرافات انجام مي‌شود و كسي حرفي نمي‌زند، ولي يك گوشه‌اي اگر ببينند قمه‌ مي‌زنند، علم و كتل بلند مي‌كنند و سينه مي‌زنند، اينها را بزرگ مي‌كنند و مي‌گويند اينها خرافي هستند. بنابراين وظيفه روحانيت و انديشمندان در اين شرايط «قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا» است.

از ديدگاه حضرتعالي «ق قَوْلً سَدِيدًا» بايد واجد چه ويژگي‌هايي باشد؟ فارغ آن با قول غير سديد چيست؟

«سَدِيد» از سد است. سد يعني محكم. حرف حق محكم است. روحانيت و انديشمندان ديني وظيفه دارند قول حق را براي مردم بيان كنند. عوام‌زده نباشيد. ما در منطقه خودمان ديديم مردم درختي را نظر كرده مي‌دانند! كيش‌ كله‌اي يعني محل درخت‌هاي شمشاد را به عنوان محل توجه اولياي خدا بقعه درست مي‌كنند و به شاخه‌هاي درخت، سبز مي‌بندند و حرف‌هاي انحرافي بي‌بي تميز خالدار را كه در زمان طفوليت در مدرسه و مكتب مي‌خوانديم ترويج مي‌كنند، ما بايد روشنگر باشيم.

بنده اهل پنجاه آستانه هستم. مسير ما از آستانه تا لاهيجان از زمان طفوليت تغييري نكرده است. اخيراً از دكان‌هاي بازكياگوراب عبور كردم و ديدم در آنجا دو مناره ساخته‌اند و يك تابلو به نام مسجد امام مجتبي يا امام حسين و بقعه سيد حسين. يك روز كه به دانشگاه لاهيجان مي‌رفتم، گفتم اين ماشين را برگردانيد ببينم اين مناره‌ها چيست؟ اين بقعه چيست؟ ما اينجا بقعه آقا سيد حسين نداشتيم. اينجا يك كيش‌كله‌اي بود كه به زبان محلي به نام سرخه ايوك كول معروف بود. يعني آبي از آنجا بيرون مي‌آمد و قرمزرنگ بود. ما چنين بقعه‌اي نداشتيم!

رفتم ديدم بنا، ضريح و قبري درست كرده‌اند! بقعه «آقا سيد حسين»ي درست كرده‌اند. از آن كسي كه در آنجا اين كارها را هدايت مي‌كرد، پرسيدم:«آقا! ما اينجا بقعه آقا سيد حسين نداشتيم. اينها چيست؟» جواب داد:«مار قرمزي اينجا بود كه آن را گرفتيم و فلان جا برديم، 200 قدم آن طرف‌تر انداختيم و بعد ديديم مار دو باره دويد و اينجا آمد. معلوم است او اينجا پاسدار بقعه‌اي است كه دوباره اينجا آمده است!»

با فرماندار، اطلاعات و مسئولان لاهيجان صحبت كردم، انجمن محل را خواستم و با برادرم حجت‌الاسلام اشكوري صحبت كردم. گفتم:«متولي اين تشكيلات شما هستيد، يعني چون اين تشكيلات پول در مي‌آورد، بايد همين جور «بي‌بي تميزها» و اين مسائل را برداريم بقعه درست كنيم؟ ديگر اين مردم به اين بقعه‌ها اعتماد نخواهند داشت.»

كسروي كتابي به نام «شهرياران گمنام» دارد و مي‌گويد:«اكثر اين بقعه‌ها ساختگي است.» با اينگونه رفتارها اعتبار بقعه‌هاي ما هم از بين مي‌رود.

بالاخره تكليف آن بقعه چه شد؟

الحمدلله شبانه آقايان ـ‌فرماندار لاهيجان و مسئولان‌ـ آمدند و ضريح را بردند و تابلوي سيد حسين را پاك كردند. برادرم آقاي اشكوري رفت و مصاحبه كرد، ولي قبر آنجا بود. قبر را خراب نكرده بودند و پيغام دادم:«قبر را خراب نكرديد و تلويزيون قبر را نشان داد.» واقعاً در جمهوري اسلامي در محيط‌هاي ما و كنار گوش ما چنين اتفاقاتي رخ مي‌دهد، چون پول درآور است و يك عده آنجا مي‌آيند و حاجاتي دارند، پس ما حرف نزنيم؟ اينها خرافات است. حمايت از اينها حمايت از باطل است. ما بايد قول سديد را بگوييم و حرف حق را بزنيم.

علي (ع) فرمود:وَجَدْتُ في قائِمَه سَيفَ مِنَ سيوف رَسُول الله صل الله عليه و آله صِلْ مَنْ قَطَعَك اَحْسَن بِمَنْ اَساءَ اِلَيك قُلِ الْحَق وَ لَو عَلَيك.

امير فرمود: در قائمه شمشيري از شمشيرهاي پيغمبر اكرم ديدم نوشته بود، صله رحم كن حتي با فاميلي كه با تو قطع رابطه كرده باشد. احسان كن به كسي كه اگرچه به تو بدي كرده باشد، حرف حق را بزن ولو به ضررت باشد. ممكن است يك آب و ناني براي من و تو آنجا داشته باشد، ولي ما براي نان و آب نيامده‌ايم. ما براي اشاعه حق و اماته باطل آمده‌ايم. در برابر اين مكتب‌هاي انحرافي نظير وهابيت، تكفيري، دراويش منحرف، مسيحيت، يهوديت، صهيونيسم، زرتشتي‌گري و امثال اينها كه الان تبليغ كرده و بچه‌هاي ما را به خود جذب مي‌كنند.

زماني شنيدم در همين شهر رشت، اگر بچه‌هاي ما به جلسات مسيحيت بروند ماهي 400 هزار تومان به آنها مي‌دهند! در جلسه‌اي كه با مسئولان داشتيم، گفتيم:«قرار بود مباحثه‌اي با مسيحيت با آگاهي از كتابشان تشكيل شود. آن عزيز در آن جلسه مي‌گفت: ما گشتيم، ولي كسي را پيدا نكرديم كه با كتاب خودشان وَ جادِلَهُم بِالَّتي هِي اَحْسَن صحبت كند.»

«قول سديد» ناظر به چه هدف وغايتي است و در پي رسيدن به چيست؟

نتيجه قول سديد چيست؟ يصْلِحُ لَكمْ اَعْمالَكم. يعني وقتي منبر، درس، خطابه و سخنراني بر اساس عقل، منطق و استدلال باشد، سبب مي‌شود اضطراب‌ها از دل ديگران بيرون برود، بچه‌هاي ما به فرقه‌هاي انحرافي نپيوندند، به مسجدها مي‌آيند و آنها را پر مي‌كنند، در وقتش جبهه‌ها را پر مي‌كنند، افراد زيادي پاي منبرهاي ما آمدند، اهل نماز نبودند، خيلي خلاف‌ها مي‌كردند. اين قدر نمونه دارد كه از منبر كه پايين آمدم، پيش من گريه كرد كه فلان كار خلاف را كرده‌ام، ارشاد و هدايتش كردم و الان در جامعه براي خودشان كسي هستند.

در زمان طاغوت يادم مي‌آيد يك جايي شب‌هاي ماه رمضان منبر مي‌رفتم، مريض شدم. پيش دكتري رفتم كه كمونيست بود. گفت:«اينكه شب‌ها صحبت مي‌كند تو هستي؟» گفتم:«آري!» گفت:«از ديدن شما خيلي خوشحال شدم. من مسائلي دارم.» گفتم:«بگو.» حرف‌هايش را زد و ما جواب داديم و گفتم:«الباقي را يك كتاب به تو مي‌دهم» چون در سطح بالا بود، جزو تئوريسين‌هاي ماترياليست‌ها بود كتاب روش رئاليسم علامه طباطبايي را به او دادم.

آقا! نمي‌داني! اين آدم متحول و مؤمن شد، چون فطرت مردم فطرت خوبي است. قول سديد داشته باشيم، افراد كمونيست را مي‌توانيم ديندار كنيم چه برسد به منحرفين. يغْفِرْ لَكمْ ذُنُوبِكمْ. همه غرق گناهيم. لَاَنْ يهْدِي اللهُ بِك اَحَدٌ مِنْ ما طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمْس. پيغمبر به علي در زماني كه به يمن مي‌رفت، فرمود:«اگر يك نفر با دست شما هدايت شود بهتر از آن است كه آسمان بر او سايه افكنده است.» ان‌شاء‌الله همه دراين امر مهم توفيق داشته باشند، وصلي الله علي محمد وآله الطاهرين(ع).

پي‌نوشت‌:

(1) قرآن كريم، سوره احزاب، آيات 70ـ71.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
محمد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۱۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۸
0
0
متن بسیار جالبی بود ... واقعا ارزش بقعه ها رو باید حفظ کرد ... احسن برادر ... پاینده باشی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار