کد خبر: 618192
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۸
تمام سعي‌اش را مي‌كند فارسي را به لهجه‌ تهراني صحبت كند؛ مبادا كه ته‌لهجه‌اش باعث شود تهراني نبودنش لو برود!

علي محمد زاده* از ظاهرش هم برنمي‌آيد اهل كجاست. وقتي به بهانه‌اي سر صحبت را با او باز مي‌كني، تازه دوزاري‌ات جا مي‌افتد كه از جمله دانشجوياني است كه هنوز پا به تهران نگذاشته، از هويت قبلي خود بريده و سوداي تهراني شدن را در سر مي‌پروراند.
اگر كمي دقيق‌تر نگاه كنيم، كم نيستند دانشجوياني كه با ورود به كلانشهرهاي كشور و به‌ويژه تهران دچار اين حالت خودباختگي و تهران‌زد‌گي مي‌شوند و تمام سعي‌شان را مي‌كنند كه تا حد ممكن در محيط فرهنگي شهر جديد جذب شده و جزئي از آن شوند.
طبق آماري كه سازمان ثبت احوال كشور منتشر كرده است، طي 10 سال گذشته از ميان دانشجوياني كه براي تحصيل وارد تهران شده‌اند، بيش از 120 هزار نفر در تهران مانده‌اند و به شهر خود برنگشته‌اند. در واقع دانشجوي شهرستاني با ورود به تهران، با نوعي تناقض ميان هويت محلي خود و عناصر هويتي موجود در فضاي جديد مواجه شده و اين تناقضات ، در اغلب موارد منجر به تغييرات رفتاري در او مي‌گردد. اين تغييرات رفتاري خود را به شكل محسوسي در قالب نحوه‌ پوشش، تغييرات گويشي و زباني، تغيير در رفتارها و هنجارهاي جنسيتي و تغيير در لايه جهان‌بيني و ارزشي جوان نشان مي‌دهد.
اگر بخواهيم درباره‌  علت اين پديده صحبت كنيم، مفهوم «سرمايه‌ فرهنگي» مي‌تواند به ما كمك كند. سرمايه‌ فرهنگي در واقع عادات و سبك زندگي فرد است كه پيش از هر چيز، از محيطي كه او در آن به دنيا آمده و بزرگ شده است تأثير مي‌پذيرد. به تعبير ديگر، همان‌طور كه سرمايه‌  اقتصادي به دارايي‌هاي اقتصادي فرد گفته مي‌شود، سرمايه‌ فرهنگي نيز به داشته‌هاي فرهنگي فرد اشاره دارد.
در جوامع جديد و به‌واسطه‌ تأثير رسانه‌ها، سرمايه‌ فرهنگي ارزش‌گذاري مي‌شود؛ به اين معنا كه سبك زندگي خاصي به عنوان سبك زندگي معيار به جامعه عرضه شده و ساير فرهنگ‌ها و سرمايه‌هاي فرهنگي، در قياس با آن سنجيده مي‌شوند. بسته به اين‌كه يك فرهنگ خاص تا چه اندازه به فرهنگ معيار نزديك يا دور است، ميزان مطلوب يا نامطلوب بودن آن مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد؛ اين فرهنگ معيار، همان سبك زندگي مدرن است كه ويژگي اساسي آن مصرف‌گرايي، فردگرايي و لذت‌گرايي است. اين فرهنگ معيار از طريق رسانه‌ها پيش از هر نقطه‌ ديگر به كلانشهرهاي كشورهاي به اصطلاح جهان سوم راه مي‌يابد و به دليل تمركزگرايي موجود در اين جوامع، فرهنگي كه در مركز قرار دارد، به عنوان فرهنگ معيار توسط رسانه‌ها به باقي فضاي جامعه تزريق مي‌شود.
 به مسئله‌ مورد نظر درباره‌ خودباختگي دانشجويان شهرستاني پس از ورود به شهرهاي بزرگ  بازمي‌گرديم.
دانشجوي شهرستاني كه متأثر از رسانه‌ها و خصوصاً تلويزيون ،  زندگي تهراني را به عنوان زندگي معيار پذيرفته است، با ورود به كلانشهر از نزديك با اين سبك زندگي مواجه مي‌شود و پيش از هرچيز احساس «محروميت نسبي» و «عقب ماندگي» به وي دست مي‌دهد.
اين احساس، از يك طرف ناشي از تفاوت‌هاي شديد اقتصادي و تكنولوژيكي و تفاوت در سطح توسعه‌ و خدمات شهري ميان تهران و شهرستان اوست و از طرف ديگر، ناشي از فاصله‌ فرهنگي است كه او ميان خود و مردم كلان‌شهر احساس مي‌كند؛ در واقع فرهنگ خود را سطح پايين‌تر از فرهنگ كلانشهر مي‌بيند. هنگامي كه اين مسئله با شرايط خاص دانشجويي از جمله دوري از خانواده و احساس آزادي نسبي و همين طور عدم اشتغال به كار و اوقات فراغت كافي براي آزمودن مدل‌هاي مختلف زندگي در مي‌آميزد، زمينه‌ لازم  براي تأثيرپذيري فرد از عناصر فرهنگي كلانشهر را فراهم مي‌كند. در اين شرايط و در صورتي كه مباني فكري  فرد تاكنون قوام نيافته و محكم نشده باشد، فرد تحت تأثير محيط قرار گرفته؛ نسبت به شيوه‌ زندگي قبلي خود دچار بيگانگي مي‌شود و  حتي دامنه‌ اين ترديد ممكن است به مباني اعتقادي و رفتارهاي ديني فرد هم كشيده شود.
نتيجه آن‌كه فرد تلاش مي‌كند هرچه بيشتر خود را شبيه به مردم كلانشهر نشان دهد و در شيوه‌ لباس پوشيدن، نحوه‌ ارتباط با جنس مخالف، نوع تفريحات  و شيوه‌ سخن گفتن  دچار تغييرات مي‌شود؛ سعي مي‌كند ته‌لهجه‌ خود را پنهان كند و به فارسي روان حرف بزند و به‌جاي لباس‌هاي ساده ، مدرن‌تر لباس بپوشد؛ اگر تا ديروز چادر سر مي‌كرده يا از پوشش مقنعه استفاده مي‌كرده است، فشارهاي فرهنگي او را وادار مي‌كند از پوشش قبلي خود دست بكشد و مثلاً به‌جاي آن، شال و بلوزشلوار بپوشد و در محيط‌هاي عمومي آرايش كند.
بنابراين مي توان چنين نتيجه‌گيري ‌كرد كه براي پيشگيري از خودباختگي دانشجويان شهرستاني، راهكار بلندمدت، رفع تمركزگرايي موجود در كشور است كه مي‌تواند از طريق تقويت علمي دانشگاه‌هاي شهرستان‌ها محقق شود؛ جداي از اين‌كه دانشگاه در ايران به دليل ريشه نداشتن در فرهنگ ايراني ، خود كانالي براي وابسته كردن جوان ايراني و تحقير سرمايه فرهنگي اوست ، بحث بومي‌سازي دانشگاه‌ها بايد در عمل جدي گرفته شود.  موضوع ديگر، اصلاح فرآيندهاي رسانه‌اي كشور است كه در آن سبك زندگي كلانشهري  به عنوان زندگي معيار معرفي مي‌شود و فرهنگ مردم شهرستاني اگرهم جايگاهي داشته باشد، تنها نقشي حاشيه‌اي دارد.
از جمله راه‌حل‌هاي كوتاه‌مدت هم بايد به تقويت ساز وكارهاي فرهنگي نهادهاي متولي و نيز تشكل‌هاي دانشجويي اشاره كرد كه مي‌تواند باعث كند شدن يا توقف اين روند شود.
*كارشناس ارشد جامعه‌شناسي

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار