کد خبر: 617288
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۲
«جستارهايي در ادله روايي و تاريخي واقعه غدير خم» در گفت‌وشنود با آيت‌الله سيد محمد مهدي موسوي خلخالي
شاهد توحيدي

عالم جليل و محقق نبيل حضرت آيت‌الله سيد محمد مهدي موسوي خلخالي(دام ظله) از تربيت‌يافتگان نامدار حوزه علميه نجف اشرف و تلامذه شاخص آيت‌الله العظمي سيد ابوالقاسم خويي (قده)است.  اين بزرگوار ساليان طولاني به افاضه درحوزه‌هاي علميه نجف و تهران پرداخته و اينك در زمره سرآمدترين مدرسان حوزه علميه مشهد مقدس قرار دارد. با اين بزرگوار در باب «ادله روايي و تاريخي واقعه غدير خم» به گفت‌وگو نشستيم كه ماحصل آن در پي مي‌آيد. ذكر اين نكته ضروري است كه حضرت استاد متن مصاحبه را بازخواني فرموده و مستندات مهم و ارزشمندي را به شكل پاورقي برآن افزودند.

با تشكر از حضرتعالي به لحاظ شركت در اين گفت‌وشنود و عرض تبريكِ عيد سعيد غدير، درآغاز سخن بفرماييد كه تاريخچه انتصاب امير مومنان(ع)به وصايت رسول اكرم(ص) توسط ايشان به كدامين دوره از حيات ايشان بازمي‌گردد و اولين علائم تاريخي در اين‌باره كدام است؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. الحمد‌لله‌رب‌العالمين و صلي‌الله علي‌محمد و آله الطاهرين (ع). درپاسخ به جنابعالي بايد عرض كنم كه بررسي كتاب‌هاي تاريخ و حديث، تأليف مورخين و محدثين اعم از شيعه و سني به‌خوبي نشان مي‌دهد كه رسول خدا از همان روزهاي اول بعثت تا آخرين ساعاتي كه بدرود حيات گفت در امر رهبري پس از خود با دقت كامل مي‌انديشيد تا پيام رسالتش در طول زمان باقي و مستمر بماند و تنها كسي را كه براي زعامت و رهبري مسلمانان پس از خود به‌طور مكرر و در فرصت‌هاي مناسب معرفي مي‌كرد علي‌بن ابي‌طالب(ع) بود و به‌جز او به ديگري نظري نداشت، بلكه مسلمانان را از مخالفت با علي(ع) برحذر مي‌داشت، زيرا در ميان اصحاب تنها كسي كه شايسته رهبري و امامت بود علي(ع) بود، زيرا علاوه بر امر و دستور الهي رسول اكرم(ص) او را از ابتدا تربيت و از هر جهت آماده رهبري امت كرده بود و همه‌گونه علوم و دانشي را كه در اين زمينه ضروري است به علي(ع) آموخته بود تا آن كه فرمود:«أَنَا مَدِينَه الْعِلْم وَ عَلي بَابُهَا»، به هر حال رسول خدا(ص) موضوع رهبري را مسكوت نگذاشت و در اين باره اختياراتي به كسي نداد و پيوسته آن را مطرح مي‌كرد.

اولين‌بار كه رسول اكرم(ص)به معرفي وصي بزرگوار خود مبادرت فرمود، دركدام محفل و در چه تاريخي بود؟

اولين مرتبه‌اي كه رسول خدا(ص) موضوع رهبري بعد از خود را مطرح كرد، در يك جلسه مهماني بود ـ‌كه در سال اول بعثت و هنگام نزول آيه كريمه «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»(1)‌ـ در خانه رسول اكرم(ص) ترتيب داده شده بود، در آن جلسه كه بنا بر نقل بعضي سه روز طول كشيد(2) حدود 30، 40 نفر از بستگان رسول خدا، از فرزندان عبدالمطلب دعوت شده بودند، پس از برگزاري مهماني رسول خدا(ص) به آنان فرمود:«من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده‌ام، كدام‌يك از شما در اين امر به من كمك مي‌كند و مرا ياري مي‌دهد تا آن كه برادر ديني من و وصي‌ام پس از مرگم و جانشين و خليفه‌ام بوده باشد؟» با اينكه اين پيشنهاد را چندين بار تكرار فرمود كسي در آن ميان جواب مثبتي به آن حضرت نداد، جز علي(ع) كه در هر مرتبه آمادگي‌اش را اعلان مي‌كرد. آنگاه رسول خدا(ص) به حاضرين فرمود:«إِنَّ هَذَا أَخِي وَ وَصِيي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»، (3) يعني «اين (علي) برادر، وصي و جانشين من است ـ‌در ميان شماـ پس گوش شنوا داشته باشيد و از او اطاعت كنيد.»

ظاهراً در برخي مصادر اين حديث با اندكي تغيير ذكر شده است؟

بله، در برخي از نسخه‌هاي حديث(4) به‌جاي كلمه «فيكم» جمله «من بعدي» ذكر شده، يعني علي(ع) وصي و خليفه بعد از من است.

به هر حال جز علي(ع) كسي از حاضرين پاسخ مثبت نداد و بدين ترتيب نبي اكرم(ص) نه‌تنها از هيچ‌يك از حاضرين نتيجه‌اي نگرفت، بلكه با تمسخر و استهزاي آنان مواجه شد، زيرا وقتي از جاي برخاستند با لحني تمسخرآميز به ابوطالب، پدر علي(ع) گفتند:«محمد به تو امر مي‌كند از فرزندت علي(5) كه خردسال است اطاعت كني.» (6)مجموع عناوين و سمت‌هايي كه در آن روز رسول خدا(ص) به علي(ع) داد عبارت بود از «اخ، وصي، خليفه» و در برخي از احاديث(7) عنوان «ولي» نيز آمده است.

از ذكر اين حديث شريف درپي اين نتيجه هستيد كه اينگونه القاب هرگز مشروعيت مردمي و شورايي ـ آنگونه كه برخي ادعا كرده‌اند ـ ندارد و تنها از سوي پيامبر اكرم (ص) و به تعبير ديگر از ناحيه شارع به علي(ع) واگذار شده است.

بله، بديهي است همه اين عناوين و سمت‌ها منصب‌هاي اعطايي است كه جز از طرف خود شخص قابل واگذار كردن به ديگري نيست، زيرا كسي را به برادري انتخاب كردن يا او را وصي و جانشين خود قرار دادن يا مقام ولايت و سرپرستي را به او واگذار كردن جز از طرف خود شخص امكان‌پذير نيست، چون ديگري نمي‌تواند فردي را برادر، وارث، وصي يا جانشين كسي قرار دهد و اين حق مخصوص به خود اوست، بنابراين تعيين «خليفه» براي رسول خدا(ص) از طرف مردم هيچ‌گونه مفهوم صحيحي ندارد و به كار بردن اين كلمه به صورت مجاز و از خود مايه گذاردن است، علاوه بر آن كه روش انتخاب خليفه از طرف مردم مخالفت صريح با رسول اكرم(ص) است.

بپردازيم به آخرين اعلان عمومي اين مسئله ازسوي پيامبر، يعني واقعه غدير خم. ملخص تواريخ صحيح در اين‌باره چيست؟ البته به اختصار؟

پيامبر خدا(ص) در آخرين سال حياتش مأمور شد به حج برود و اعمال آن را به‌طور كامل به مردم بياموزد، از اين رو دستور داد به عموم مردم ابلاغ شود كه آن حضرت قصد حج دارد و هر كس در اين مورد توانايي لازم را دارد در ركاب آن سرور به حج مشرف شود، در حدود 100 هزار نفر يا بيشتر از شهر مدينه و اطراف به حضور آن بزرگوار شتافتند و با وي به سوي مكه روان شدند، درحالي كه صداي تهليل و تكبير آنها به هنگام محرم شدن از مسجد شجره فضاي دشت وسيع بين مدينه و مكه را پر كرده بود. پس از ورود به مكه و انجام اعمال حج قصد مراجعت كردند، در سر راه در محلي به نام «غدير خم» كه محل جدا شدن مسافرين از يكديگر و سر دو راهي بود، پيامبر به همگان دستور توقف داد تا براي خواندن نماز اجتماع كنند. پس از اداي فريضه ـ‌با آن كه هوا به‌شدت گرم بود و ريگ‌هاي بيابان چون قطعات آتش زير پاي مردم بر افروخته شده بود و مردم براي دفع حرارت عبايشان را زير پا مي‌گذاردند يا در پناه سايه شتران يا يكديگر خود را از گرمي آفتاب دور نگه مي‌داشتندـ با وجود اين، آن حضرت دستور داد منبري از جهاز شتران ترتيب دهند، بر فراز منبر رفت، خطبه مفصل و غرّايي خواند و آنچه را كه شايسته تذكر بود، متذكر شد. سپس خبر رحلت خويش را اعلام كرد و فرمود:«من از ميان شما مي‌روم و ثقلين (كتاب خدا و عترت) را در ميان شما باقي مي‌گذارم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند و اگر شما از اين دو تبعيت كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.»

سپس دست علي(ع) را گرفت و در برابر مردم چنين فرمود:«أَيهَا النَّاس أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم‏؟

قالو: بلي يا رسول الله. ثم قال: فمن كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث ما دار.»

و بدين ترتيب در روز غدير علي(ع) را به مقام ولايت، امامت و جانشيني منصوب فرمود. در اين هنگام عمر جلو آمد و به آن حضرت (علي) گفت:«هنئاً لك يابن ابيطالب، اصبحت و امسيت مولي كلّ مؤمن و مؤمنه» يعني گوارا باد بر تو اين مقام،‌اي فرزند ابي‌طالب، تو مولاي هر مؤمن و مؤمنه شدي.

در برخي از روايات گفته او را اين گونه نقل كرده‌اند:«اصبحت مولاي و مولي كل مؤمن و مؤمنه (8) ـ (تو‌اي علي) اكنون مولاي من و مولاي هر مؤمن و مؤمنه شدي.»

اين قول كه مدعيان خلافت پس از رحلت رسول خدا، اولين تبريك گويان به علي(ع) بوده‌اند، مستند به چه منقولاتي است؟

در برخي از روايات نقل شده است(9) كه شيخين (ابوبكر و عمر) آن روز مقام ولايت را به علي(ع) تبريك گفتند، ولي نمي‌دانم چه شد كه پس از آن برخلاف گفته و عقيده خود رفتار كردند. به هر حال اين جملات هم از عمر معروف است كه در آن روز به علي(ع) گفت:«بخّ بخّ لك يابن ابي‌طالب اصحبت مولاي و مولاي كل مسلم»(10) «مبارك باد بر تو‌اي فرزند ابي‌طالب، مولاي من و هر مسلماني شدي.»

اين بود داستان غدير و نتيجه آن نصب علي(ع) از طرف رسول خدا(ص) به مقام رهبري و امامت است.

ظاهراً دامنه بي‌اعتنايي به غدير به برخي تأويلات باطل از سخن رسول اكرم(ص) نيز رسيد. اين تأويلات چگونه ابطال مي‌شوند؟

بله، متأسفانه كساني(12) هستند كه به تأويلات باطل در سخنان رسول خدا(ص) يا در آيات قرآن كريم مي‌خواهند حق و باطل را در هم و خلط مبحث كنند، از آن جمله اينكه مي‌گويند منظور از كلمه «مولي» در «حديث غدير» و امثال آن از احاديث كه رسول خدا(ص) درباره خود و علي(ع) به كار برد و فرمود:«من كنت مولاه فهذا علي مولاه» عبارت است از ناصر يا محب يعني يار و دوست نه سرپرست و صاحب اختيار يا لااقل احتمال اين دو معني مزاحم معني اول قرار مي‌گيرد و كلمه «مولي» را به صورت مجمل و نامفهوم در خواهد آورد و معني و مفهوم روشني نخواهد داشت كه بتوان ولايت علي(ع) كه به معني حق زعامت و سرپرستي است از آن استفاده كرد!

پاسخ اين عده چيست؟

در پاسخ اينگونه افراد بايد گفت اجمال و تاريكي در قلب و درون شماست، نه در سخنان رسول خدا(ص) و لذا هيچ‌كدام از حاضرين در جلسات رسول خدا(ص) اين احتمالات را مطرح نكردند، با اينكه بهترين راه براي كنار گذاردن علي(ع) همين بهانه‌جويي‌ها مي‌توانست باشد، نه جوان بودن علي(ع) يا دشمن داشتن او.

به هر حال علماي لغت براي كلمه «مولي» و «ولي» اگرچه چندين معني از قبيل ناصر، محب و اولي به تصرف و غير آن ذكر كرده‌اند، ولي بسيار روشن و بديهي است كه خاصيت لفظ مشترك اين است كه با قرائن حاليه يا مقاليه يكي از آنها مشخص مي‌شود و در حديث غدير هر دو قرينه وجود دارد كه منظور رسول خدا(ص) از كلمه «مولي» اولي به تصرف يعني حق زعامت است.

اين قرائن كدامند؟ و از چه شواهدي استفاده و استنباط مي‌شوند؟

قرينه عقلي اين است كه هيچ انساني با كمترين توجه چنين گمان نخواهد كرد كه رسول خدا(ص) در آن گرماي سوزان در وسط بياباني كه هيچ‌گونه سايه‌باني در آن جز سايه شتران وجود نداشت، انبوه جمعيت حاجيان را كه حدوداً بيش از 100 هزار نفر بوده‌اند از حركت بازدارد و با آن زحمات فراوان و سخنان آتشين تنها مطلبي را كه مي‌خواهد اعلام كند اين باشد كه علي(ع) ناصر و محب شماست، چه حكمت و فلسفه‌اي در اين توضيح واضحات وجود داشت كه رسول خدا(ص) درباره آن تا اين اندازه اهتمام ورزد؟

قرائن لفظي در اين چه مي‌گويند؟

قرينه لفظي ـ‌يعني جمله‌هايي كه در اين سخنراني آمده است و كلمات شخص رسول خدا(ص) كه به‌خوبي نشان مي‌دهد منظور از مولي همان سرپرست و ولي امر است‌ـ عبارت است از اينكه ابتدا رسول خدا(ص) نزديك شدن وفات خود را اعلان فرمود و بازمانده خود را در ميان مردم يعني «ثقلين» يادآور شد، سپس دست علي(ع) را گرفت و تا آنجا بالا برد كه همه مردم به‌خوبي مشاهده كردند، آنگاه فرمود:«أَيهَا النَّاس أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُم‏؟» و پس از آن كه همگان جواب مثبت دادند، فرمود:«فمن كنت مولاه فعلي مولاه.» با در نظر گرفتن اين مقدمه‌چيني‌ها به‌خوبي روشن مي‌شود كه منظور از مولي جز ولايت حكومت چيز ديگري نيست، زيرا همين مقام بود كه نياز به اعتراف از طرف مردم داشت و از جمله «اولي منكم بانفسكم» استفاده مي‌شود.

ناگفته نماند كه اينگونه تأويلات مخصوص اين حديث شريف نيست، بلكه در كليه آيات و احاديثي كه درباره اميرالمؤمنين(ع) وارد شده است چنين تأويلات ظالمانه‌اي مرتكب شده‌اند.

مي‌توان گفت كه از موثق‌ترين دلايل بر ولايت امير مومنان(ع) برخي آيات قرآني است كه البته اشاره به تمامي آنها از حوصله اين گفت و شنود خارج است. در اينجا تنها به نيت تيمن و تبرك درباره مهم‌ترين آنها يعني آيه «ولايت »سخن خواهيم گفت. از اين آيه شريفه چگونه مي‌توان به ولايت امير مومنان(ع)استناد كرد؟

آيه شريفه‌اي كه از آن به «آيه ولايت»تعبير مي‌شود از اين قراراست:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَه وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاه وَ هُمْ رَاكِعُونَ»(13)ترجمه آن هم به اين قرار است: «همانا سرپرست و ولي شما تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‌اند، همانا كه نماز را بر پا مي‌دارند و در حال ركوع زكوه مي‌دهند.»

به اتفاق فريقين (شيعه و سني) اين آيه درباره اميرالمؤمنين حضرت علي(ع) نازل شده و احاديث زيادي كه به حد تواتر رسيده است، داريم(14) از جمله:

اول: حديث ابي‌ذركه گفت:«شنيدم از حضرت رسول اكرم(ص) با اين دو گوشم ـ ‌و گرنه كر شوندـ و ديدم آن بزرگوار را با اين دو چشمانم ـ‌و گرنه كور شوندـ كه مي‌فرمود: علي رهبر نيكان و قاتل كافران است. پيروز باد هر كه او را پيروزي دهد و شكست خورد هر كه او را شكست دهد.»

به ظاهر اين آيه شريفه ‌شأن نزولي هم دارد كه شنيدن آن براي ما در اين بخش از گفت‌وگو مغتنم است.

بله،جناب ابي ذر ادامه مي دهد: روزي با رسول خدا(ص) نماز ظهر را به جماعت خواندم. آنگاه گدايي در مسجد دست حاجت برآورد و چيزي خواست و كسي به او چيزي نداد. سائل چون مأيوس شد، سر به آسمان بلند كرد و گفت:«خدايا! تو شاهد باش كه من در مسجد رسول خدا درخواست كمك كردم و كسي به من كمك نكرد.» در اين هنگام علي(ع) در حال ركوع بود و چون صداي وي را شنيد، با انگشت دست راست كه در آن انگشتري بود به سوي سائل اشاره كرد، يعني اين انگشتر را از دستم بستان. سائل پيش آمد و انگشتر(15) را از انگشت علي(ع) بيرون آورد و رسول خدا(ص) اين منظره را مي‌ديد.

ظاهراً دراين جاي روايت رسول خدا(ص)سخني فرمود كه مستند ما در استدلال به ولايت امير مومنان است؟

بله، دراينجا رسول خدا(ص) سر به سوي آسمان بلند كرد و با حال تضرع به درگاه پروردگار چنين فرمود: «پروردگارا! برادرم موسي از تو درخواست كرد و گفت: سينه‌ام را فراخ نما و مرا شرح صدر عطا كن و كارم را آسان گردان و گره از زبانم بگشا تا سخنم را بفهمند و وزيري از خانواده‌ام، هارون برادرم را برايم بگمار و مرا به كمك او تقويت كن و او را شريك من در تبليغ قرار ده. بار خدايا! تو دعاي موسي را اجابت كردي و درباره او در قرآنت چنين گفتي سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا(16) ما بازوي تو را به برادرت تقويت و به شما قدرت و سلطنتي عطا خواهيم كرد. بار خدايا! من محمد عبد و پيغمبر برگزيده تو هستم. مرا نيز شرح صدر ده و كارم را آسان نما و از خانواده‌ام، علي(ع) را وزيرم قرار ده و او را كمك و مددكارم بگردان.»

ابوذر مي‌گويد:«به خدا قسم كه هنوز سخن رسول خدا(ص) تمام نشده بود كه جبرئيل اين آيه را نازل كرد و گفت:‌اي محمد! بخوان: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَه وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاه وَ هُمْ رَاكِعُونَ.»

دوم: ابن عباس مي‌گويد: علي(ع) انگشتر خود را در حال ركوع صدقه داد، رسول خدا(ص) به سائل گفت:«كي به تو اين انگشتر را داد؟» سائل گفت:«آن كس كه در حال ركوع است»، سپس خداي بزرگ اين آيه را نازل فرمود:«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَه وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاه وَ هُمْ رَاكِعُونَ.» (17)

سوم: ابن مردوديه به طريق كليني از ابي‌طالح، از ابن‌عباس ـ‌ در ضمن حديث مفصلي‌ـ چنين نقل مي‌كند:«رسول خدا(ص) به سائل فرمود: آيا كسي به او چيزي داد؟ سائل گفت: آري. رسول خدا(ص) فرمود: كي بود؟ سائل گفت: آن مرد كه به نماز ايستاده است، رسول خدا(ص) فرمود: در چه حال به تو اين انگشتر را داد؟ سائل گفت: در حال ركوع و گفت: او علي‌بن ابي‌طالب(ع) است. آنگاه رسول خدا(ص) از خوشحالي تكبير گفت و اين آيه را تلاوت كرد: وَ مَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ.»

تنها مروري بر ظواهر اين روايات كه همگي صحيح السند و واضح الدلاله هستند ما را به مدلول آيه شريفه دلالت رهنمون مي‌كند. البته در اثبات ولايت امير مومنان(ع) آيات ديگري هم از قرآن مورد استناد قرار مي‌گيرد كه پرداختن آن موكول به زماني وسيع‌تر است.

با امتنان مجدد از جنابعالي كه پذيراي اين گفت و شنود شديد. برقرار باشيد.

پي‌نوشت‌ها:

(1) قرآن كريم، سوره شعرا، آيه 214.

(2) مسند احمد، به نقل از مرحوم مظفر در كتاب دلايل الصدق، ج 2، ص 359.

(3) اين داستان با مضامين مختلف در كتاب‌هاي بسياري آمده است، از جمله كتب اهل سنت: الف) تاريخ طبري‌ـ ج 2، ص 217؛ ب‌) تاريخ كامل ابن اثير، ج 2 و ص 28؛ ج) كنزل العمال، ج 6، ص 392، 396 و 401؛ د) شرح نهج‌البلاغه ابن ابي‌الحديد، ج 3، ص 263؛ ﻫ‌‌ـ) مسند احمد، ج 1، ص 111؛ به نقل از كتاب دلايل الصدق مرحوم مظفر، ج 2، از مجموع صفحات 359 به بعد.

(4) شرح نهج‌البلاغه ابن ابي‌الحديد، ج 3، ص 263.

(5) سن مبارك اميرالمؤمنين علي(ع) در آن تاريخ در حدود ده سال بود.

(6) شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد ج 3، ص 263.

(7) كنز العمال، ج 6، ص 401؛ به نقل از مرحوم مظفر در كتاب دلايل الصدق، ج 2، ص 361.

(8) مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 281 و صحيح ابن ماجه ص 12 ـ به نقل از فضائل الخمسه، ج 1، ص 385.

(9) تفسير فخر رازي در ذيل آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك.‌.‌.‌» سوره المائده، به نقل از فضائل الخمسه مرحوم علامه فيروزآبادي، ج 1، ص 385.

(10) فيض الغدير، ج 2، ص 217 في الشرح، قال: و لما سمع ابوبكر و عمر ذلك ـ يعني قول النبي(ع):«من كنت مولاه فعلي مولاه» قالا: فيما خرجه الدار القطني عن سعد بن ابي وقاص:«امسيت يابن ابي‌طالب مولي كل مؤمن و مؤمنه» و ذكره ابن حجر ايضاً في صواعقه ص 26 ـ به نقل از فضائل الخمسه، ج 1، ص 385.

(11) تاريخ بغداد ـ للخطيب البغدادي، ج 8، ص 290 ـ به نقل از فضائل الخمسه، ج 1، ص 385.

(12) مسند احمد، ج 1، ص 300 و صحيح مسلم، ج 2 در آخر وصايا و صحيح بخاري، ج 1، كتاب صلح. مراجعه شود ـ به نقل از بحث حول الولايه آيت‌الله شهيد صدر، صص 12 و 45.

(13) مانند فضل روزبهان در رد علامه حلي ـ به نقل از دلايل الصدق، ج 2، ص 83.

قرآن كريم، سوره مائده، آيه 55.

(14) جمله روايات در تفسير «الدر المنثور سيوطي»، ج 1، صص 293ـ294، در حدود چهارده حديث و تفسير «البرهان»، ج 1، صص 479، 480 و 23 حديث و كتاب «فضائل الخمسه» تأليف آيت‌الله فيروزآبادي، ج 2، صص 13ـ18، احاديثي در اين باره نقل شده است.

(15) تفسير ثعلبي و فخر رازي در ذيل آيه فوق‌الذكر سوره مائده آيه 55 به نقل از فضائل الخمسه، ج 2، ص 13 و دلايل الصدق، ج 2، ص 81 ـ با اختلافات جزيي در عبارت و تفسير البرهان، ج 1، ص 481 در ذيل آيه مورد بحث حديث 10.

(16) در متن حديث تعبير به «خنصر» شده و آن انگشت كوچك دست راست است. در تفسير البرهان، ج 1، ص 485 در ذيل آيه مورد بحث، پس از نقل حديث در شأن نزول آن مي‌گويد:«عمار ساباطي از امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه انگشتر اميرالمؤمنين(ع) كه به صدقه به سائل داد حلقه‌اش نقره و نگينش ياقوت سرخ بود كه معادل خراج شام ارزش داشت و از آن «مروان بن طوق» از جمله مشركين بود كه به دست علي(ع) كشته شد و علي(ع) انگشتري او را به عنوان غنيمت جنگي از دستش بيرون آورد و به رسول خدا(ص) داد و رسول خدا(ص) هم آن انگشتر را به علي(ع) بخشيد، در انگشت كرد و براي نماز روانه مسجد شد و آن را در حال ركوع ـ‌گاهي كه پشت سر رسول خدا(ص) نماز مي‌خواندـ به سائل صدقه داد.» بنابراين انگشتر مزبور هر چند قيمتي بود، ولي به عنوان «سلب مقتول» ـ‌يعني اشياء مختص به مقتول جنگي مانند لباس، آلات جنگي، اسب، انگشتر و... ـ به علي(ع) رسيده است و در جهاد اين قبيل اشيا مخصوص مجاهد قاتل است يا اينكه رسول خدا(ص) آن را به عنوان امام و رهبر قتال براي خود انتخاب كرده و سپس به علي(ع) بخشيده است.

(17) قرآن كريم، سوره قصص، آيه 35.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱۲
مجلسي
|
UNITED ARAB EMIRATES
|
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۳۰
2
1
يك برسش ساده از مراجع محترم:
جرا حضرت علي ( رض) در هنكام سه خليفه قبل از خود به حديث غدير استناد نكرد؟! و هيج كروهي اعتراض ننمود [...]
پاسخ ها
محمد
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۱
در تاریخ ذکرشده که از همان اول علی علیه السلام بر غصب خلافت تاکید نمود وبا آنها بیعت نکرد
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
جواب سوال شما بسیارساده ترازسوال شماست ولی به قول سیدالشهداملئت بطونکم من الحرام نرودمیخ اهنی درسنگ
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
شبکه ولایت راتماشا کن پاسخ همه شبهات وهابیت رومیده البته نه مثل بعضی متعصبین کوردل که هرچی براشون دلیل ازقران وروایات می اوردندیه بهانه دیگه میگیرن
برادر
| UNITED ARAB EMIRATES
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
لازم هم نیست که شمابرای شاگردان حضرت رسول تعیین جرم و گناه کنید ، شما خود برای این دین چه کرده اند که مخاطبین اولین آن را متهم می کنید؟
و در کجای قرآن به شما گفته شده است که بر مبنای بعضی از سخنان تاریخ که به هیچ وجه مستند هم نیستند
عجب اینکه [...] همه خوب ازآب درمی آیند اما شاگردان مکتب وحی ورسول الله همه مردود می شوند و ناکام از آب در می آیند ؟
کجا شد بازنگری شما وکجا شد شعور شما ؟؟
کجا رفت مطاله شما ؟
عجب مثل اینکه به بعضی از آدم های قرن بیست ویکم دستور داده شده که برای صحابه محمکمه و یا بقول ایرانی ها ( دادگاه ) تشکیل دهندعزیز من اگر آن ها 1400 سال پیش خودشان با وجود حضور و زنده بودن مشکلاتشان را حل نکردند شما می خواهی بعد از این همه مدت و نماندن هیچ یک از طرفین چه گرهی را بازکرده و کدام مشکل این مردم را حل کنی. خداوند همه را عقل و اندیشه ی سودمند و بیدار عنایت فرماید.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
0
2
اقای ملجسی توکه منبع اطلاعاتت شبکه شیطانی کلمه وظلمت هست اگرامیرالمومنین بااینکه چندین باربه این حدیث استنادکرده میلیاردهابارهم استنادمیکرچشم کوردلان خودکورکرده بازنمیشددیگه بایدچکارمیکردعدم بیت به مدت شش ماه اعتراض نیست فکرمیکنی علت انصراف طلحه ازجنگ باعلی ع چه بوداینکه اوراقسم دادوفرمودتورابه خداقسم به یادداری روزغدیررا
پاسخ ها
برادر
| UNITED ARAB EMIRATES
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
شیعیان امامت را از اصول دین میدانند واو را واجب تر ازنماز وروزه میداننداما میبینیم که علی برای امامت حتی لبی را هم تکان نداد اگر واجب تر از نماز روزه میبودحتما علی رض برای امامت میجنگید اگر ابوبکر وعمر رض نمازیا روزه را از دین حذف میکردند ایا امکان داشت که علی رض سکوت کند وبرعلیه انها قیام نکند .
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
جناب اقای برادرحضرت علی علیه صلاة وسلام ورحمت الله وبرکاته سخن ازامامت خودگفته ولی علمای متعصب شمادرکتب خودانراکمرنگ کرده اندولی درکتب شیعه که اغلب منتج ازاحادیث فرزندان پاک انحضرت میباشدبسیارذکرشده که موردقبول شمانیست شما امیرالمومنین مولی الموحدین حیدرکرار راخلیفه چهارم خودمیدانیدبه کتاب نهج البلاغه مراجعه کنیدایا واضحترازاینکه ایشان فرموده انددرخطبه شقشقیه میشد ازامامت خودسخن گفت متاسفانه ملئت بطونکم من الحرام شما اگردسخط مبارک ایشان راهم میدیدبازانکارمیکردیدهمانطورکه کفاپیغمبرصلوةالله علیه راانکارمیکردندازخدای تبارک وتعالی کمک بخواهیدشماراهدایت کنداگربی تعصب تقاضاکنیدپیغمبرراواسطه قراردهیدحتما نتیجه میگیرید
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
اقای برادرسنی امامت بسیاربالاترازخلافت است امیرالمومنین ع هرگزبرای خلافت نمیجنگیدچنانکه خوحضرتش فرمود خلافت نزداوازاب بینی بزبی ارزشتراست ولی مطمئن باش اگرغاصبان خلافت امامت حضرت رامخدوش میکردندانوقت مانندامام موسی کاظم ع بااشاره به عکس شیردران مهمانی کذایی معروف ساحررانوش جان کردبااشاره چشم منافقان رانابودمیکرد.درضمن درطول 25 سال که نه ،دردوره خلافت علی علیه سلام گمراهان همچنان نمازبدعتی تراویح رااقامه میکردندو علی ع مخالفتی نفرمودمطمئن باش اگرنازراهم حذف میکردندایشان جنگ نمیکردند
برادر
| UNITED ARAB EMIRATES
۱۶:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۷
اگر بگوييد قدرت و توانايي نداشت، پس کسي که قدرت ندارد صلاحيت امامت را ندارد، چون فقط کسي مي تواند امام باشد که توانايي به دوش گرفتن بار امامت را داشته باشد.

و اگر بگوييد امام توانايي داشت اما او خودش از توانايي اش استفاده نکرد، پس اين خيانت است و خائن نمي تواند امام باشد! و براي رهبري مردم نمى توان به او اعتماد کرد. و امام علي از خيانت و … پاک است حاشا بر او كه خائن باشد.و همچنين امام علي وقتي به حکومت رسيد ازدواج موقت را رواج نداد، و فدک را باز نگرداند، و حج تمتع را واجب نگرداند، و [...]
حقگو
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
مانمیگوییم حضرت علی ع قدرت وتوانایی نداشت شمادرک درستی ازامام وانسان کامل ندارید ایشان بدستورصریح پیغمبرماموربه صبربود که درکتب خودتان ذکرشده ( در صحیح مسلم، خبری از حذیفة الیمانی نقل شده که در خدمت رسول خدا(ص) بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده کردیم، حضرت فرمود:
ائمه‌ای که بعد از من می‌آیند که نه به سنت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌اند، صورت انسانی دارند، ولی قلبشان قلب شیطان است. حذیفه می‌گوید من از رسول خدا(ص) نسبت به چنین ائمه‌ای کسب تکلیف کردم که وظیفه ما در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنها را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمود: شما جز اطاعت چاره‌ای دیگر ندارید و موظف به اطاعت اید گرچه به پشتتان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند. تنها وظیفه شما اطاعت است)درضمن این یک امتحان سخت الهی بودبرای اصحاب که چگونه دربرابرحق وباطل موضع گیری میکنندواینکه گفتیدامام فدک راپس نگرفت ابراهيم كرخي از امام صادق (ع) پرسيد : چرا امير مؤمنان هنگامي كه به خلافت رسيد فدك را رها كرد؟ امام (ع) پاسخ داد: « او به پيامبر اقتدا كرد. عقيل ، پس از هجرت پيامبر به مدينه، خانه آن حضرت را بدون رضايتش فروخت . هنگامي كه پيامبر (ص) مكه را فتح كرد از ايشان پرسيدند: "يا رسول الله آيا به خانه خود باز نمي‌گرديد؟" حضرت فرمود: "مگر عقيل براي ما خانه‌اي گذاشته است؟! ما خانداني هستيم كه اگر به ظلم از ما چيزي را بگيرند آنرا بازپس نخواهيم گرفت." از اينرو، امير مؤمنان پس از تصدي خلافت، فدك را پس نگرفت». (علل الشرايع ـ ج1 ـ ص 154)
ابن ابي الحديد (دانشمند سني معتزلي) در شرح اين نامه مي‌نويسد: «علي و خاندانش فدك را رها نكردند مگر به اجبار و از روي غصب؛ لذا حضرت بعد از جملات اوليه مي‌گويد : "بهترين حَكَم و داور خداست"، و اين ، سخنِ كسي است كه شكايت دارد و تظلم مي‌كند». (شرح نهج البلاغه ، ج 16 ، ص 208)

ايشان در نامه‌اي به عثمان بن حنيف چنين نوشت : «... از تمام آنچه آسمان بر آن سايه افكنده ، تنها فدك در دست ما بود، كه گروهي بر آن، چشم طمع دوختند و گروهي ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور و حَكَم خداست . مرا با فدك و غير فدك چه كار ، در حالي كه آرامگاه فرداي آدمي قبري است كه در تاريكي آن آثار وي محو مي‌شود و اخبارش ناپديد مي‌گردد ... » (نهج البلاغه، نامه 45)
واما درموردصیغه من هم ازاین قضیه خوشم نمی ایدولی چیزی که هست این است که این موضوع ربطی به رضایت مانداردمابایدتابع سنت رسول الله باشیم اگرماازچیزی خوشمان نیامددلیل نمیشودانرامنع کنیم کاری که خلیفه دوم انجام داددرضمن درزمان پیغمبرص صیغه وجودداشته وبسیاری ازصحابه متعه میکردند صحیح مسلم ج2 ص1022 باب نکاح المتعه چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت صحیح بخاری ج 4 ص 1642 چاپ دار ابن کثیر بیروت 1407 کتاب التفسیر باب "فمن تمتع بالعمرة إلی الحج" (بقره أیه 196)/ مسند أحمد بن حنبل ج4 ص 436 چاپ موسسه قرطبه مصر/ المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی/ التفسیر الکبیر ج10 ص41 چاپ دار الکتب العلمیه بیروت سوره نساء ذیل آیه "فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً"/ تفسیر قرطبی ج5 ص 133چاپ دار الشعب قاهره
حج تمتع راواجب نکردنفهمیدم منظورتان چیست ببخشیدطولانی شد تقصیرخودتان است چندین شبهه واردکردید
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۶
0
2
لعنت الله علی القوم الغاسبین
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار