کد خبر: 616848
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۳
يادها و يادمان‌هايي از تبعيد 11ماهه شيخ مصطفي رهنما به جزيره خارك
محمدرضا كائيني

روزهاي آينده برابر است با اربعين رحلت يكي از مبارزان شاخص و ديرين طريق استقلال و آزادي ايران. فقيد سعيد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين شيخ مصطفي رهنما از چهره‌هاي نادري بود كه فعاليت‌هاي مبارزاتي را از عنفوان جواني كه از ساليان دهه 20آغاز مي‌شد، در كارنامه خويش داشت و تا پايان حيات، بي‌ادعا و گمنام به تلاش پيگير خود تداوم بخشيد. 18 بار دستگيري كه به زندان يا تبعيد منتهي شد از سر فصل‌هاي زندگي مبارزاتي شيخ مصطفي بود كه تبعيد 11 ماهه به«جزيره خارك‌» از جمله شاخص‌ترين و اعجاب‌برانگيز‌ترين آنهاست. شيخ ِفقيد هماره از اين دستگيري خويش به مثابه يكي از دردناك‌ترين و سخت‌ترين تبعيدهاي خويش سخن مي‌گفت و در بيان خاطرات مبارزاتي خويش بدان توجهي ويژه مبذول مي‌داشت. اينك به نيت تكريم مكانت سياسي و مبارزاتي آن بزرگوار، در باب اين برهه از مجاهدات آن عالم انديشمند پژوهشي انجام داده‌ايم كه نتيجه آن درپي مي‌آيد. اميد آنكه مقبول افتد.

نخست

براي درك دشواري وضعيت تبعيد‌شدگان به جزيره خارك مناسب است كه بر شرايط اقليمي اين جزيره و موقعيت جغرافيايي آن مروري داشته داشته باشيم. مساحت جزيره خارك 38 كيلومترمربع است، از بوشهر 57 كيلومتر و از بندر گناوه 38 كيلومتر فاصله دارد. اين جزيره در سال 1365 از ماهشهر جدا و جزو توابع بوشهر شد. بلندترين كوه آن، كوه گرده‌شتر با ارتفاع 87 متر است و آب شرب ساكنان جزيره از منابع آب باران آن تأمين مي‌شود. ديگر ارتفاعات جزيره خارك، كوه تخت و كوه ديده‌بان هستند. هواي اين جزيره به علت موقعيت جغرافيايي خاصي كه دارد و در معرض بادهاي دريايي است، به نسبت ديگر نواحي جنوبي ايران خنك‌تر است. دماي جزيره خارك در تابستان گاهي از 50 درجه هم بيشتر و رطوبت صبحگاهي آن 80 درجه است. اين جزيره عمدتاً پوشيده از سنگ‌هاي مرجاني است. شغل مردمان سختكوش جزيره خارك، صيادي و كار در تأسيسات نفتي است، با اين همه مي‌توان اين خطه جغرافيايي در جنوب ايران را در زمره نقاط بد آب وهواي كشور قلمداد كرد و ظاهراً علت تبعيد برخي دستگير‌شدگان سياسي به اين منطقه نيز همين وضعيت آب و هوايي است. (1)زنده‌ياد جلال آل احمد در سفرنامه توصيفي خود به خارك كه تحت عنوان «جزيره خارك، در يتيم خليج» بارها نشر يافته در باب شرايط اقليمي اين منطقه آورده است:«... اكنون زير آفتاب بر جزيره‌اي گام مي‌زدم كه هر چه قرن‌هاي قرن دور از ما و اخبار ما و شعر ما و داستان‌هاي ما به سر برده بود اما به هر جهت جزئي از ما و اخبار ما و گذشته شعر ما بوده است...

آنچه از خارك در تصور خود داشتم، گوشه‌اي بود دورافتاده از جهان، ديرنشين تاريخ كه فقط گاهگاهي از لاي صفحات كتابي يا در ضمن گزارش سفري يا در گذر واقعه غم‌آوري اسمي از آن رفته. همچون ذوذنبي كه هر چندين سال يكبار چشمكي در آسمان مي‌زند و ديگر هيچ. يا چرا به آسمان بگريزم؟... همچون كاروانسرايي دور افتاده كه هر مسافري فقط شبي را در آن به روز مي‌آورد و آن هم نه هر مسافري يا همچون قلعه‌اي در قله كوهي كه يا ملجأ راهزنان است يا ديده‌بان راهداران و پاسبانان يا تبعيدگاه آنان كه به سختي سر به آستاني مي‌سوده‌اند. نه زيارتگاهي مشهور بوده است نه تفرجگاهي، نه مركز كسبي و حتي در طول تاريخ 1400 ساله اسلام تنها به پنج شش نفر خاركي نيمه‌سرشناس برمي‌خوري كه در كتب رجال و تراجم احوال نامي از ايشان رفته است»(2).

اين جزيره با وجود جمعيت كم در دوران قبل از انقلاب بنا بر اسناد ساواك در فعاليت‌هاي ضد‌رژيم نقش داشت، از جمله در اوايل سال 57 در گزارشي از ساواك آمده است كه گروهي از مردم شب‌ها در مسجد اميرالمؤمنين(ع) گردهم مي‌آيند و واعظ مسجد به بهانه درس در‌باره آزادي در اسلام حرف مي‌زند.

همچنين و همانگونه كه اشارت رفت، جزيره خارك محلي براي تبعيد مبارزان بود. رژيم شاه غير از شكنجه و زنداني كردن مردان و زنان مبارز آنان را به نقاط دورافتاده تبعيد مي‌كرد و كمتر مبارزي است كه در عمرش دست‌كم يكي دو بار تبعيد نشده باشد. مردمان نقاط گرمسيري از جمله خارك همواره پذيراي تبعيدي‌ها بودند و مبارزان از مهرباني‌هاي ساكنان آن نقاط خاطرات شيريني دارند. همين لطف و توجه خاص به مبارزان باعث مي‌شد كه دوران تبعيد علي‌القاعده بايد از دشوارترين برهه‌هاي زندگي مبارزاتي باشد و براي اغلب تبعيدي‌ها با خاطرات شيريني همراه شود كه هنوز پس از گذشت ساليان دراز از آن ياد مي‌كنند. به نظر مي‌رسد كه پراكنده شدن فكر و انگيزه انقلابي در اين جزيره دورافتاده و محروم، وجود هر از گاهِ تبعيدياني است كه از سوي دستگاه امنيتي رژيم شاه بدان جا گسيل مي‌شدند.

دوم

فقيد سعيد مرحوم شيخ مصطفي رهنما از فعالان سياسي و مبارزاتي دوران نهضت ملي بود. وي در آن دوره، دربار را يكي از موانع عمده ناكامي اين نهضت تلقي مي‌كرد و در نشريه «حيات مسلمين» رسماً و صراحتاً شاه را مورد انتقاد و تخطئه قرار مي‌داد. او در زمان رخ دادن كودتاي 28 مرداد در تهران حضور نداشت اما پس از ورود به تهران دستگير و رهسپار زندان گشت. مشخص بود كه فصل انتقامجويي رژيم از او به دليل فعاليت‌هايش در دوران نهضت ملي فرا رسيده است. او بعدها درگفت و شنودي با روزنامه جوان ـ كه مشروح آن پس ازرحلتش نشريافت ـ دراين باره گفت: «در ايامي كه بعد از كودتا در تهران به سر مي‌بردم، گويا مأموران فرمانداري نظامي، حكم دستگيري‌ام را داشتند و من از اين مسئله بي‌اطلاع بودم، چنان كه 12 اسفند در حالي كه از خيابان اكباتان وارد خيابان سپه مي‌شدم، مأموري اهل كرمانشاه مرا شناخت، دستگيرم كرد و مرا به زندان موقت شهرباني كه بعدها به كميته مشترك ضد‌خرابكاري تبديل شد، برد. در آنجا برخي از زندانيان را ديدم، از جمله مهرداد بهار، پسر ملك‌الشعراي بهار كه مرد دانشمندي بود و همچنين سعيد پسر آيت‌الله سيد‌رضا زنجاني را شناختم. از آنجا كه من در مجله «حيات مسلمين» هميشه شاه را با القاب توهين‌آميز خطاب مي‌كردم، جرمم سنگين بود و به همين دليل، شناخته شده و تحت تعقيب بودم. به هر حال در زندان شهرباني، سروان شيرازي، رئيس زندان از من خواست نامه‌اي براي شاه بنويسم و آزاد شوم. تهديد كرد كه يك نفر گردن‌كلفت اينجا بود كه به خارك تبعيدش كرديم و لاغر شد. مي‌خواست من راضي شوم كه نامه را بنويسم ولي ننوشتم تا به زندان قصر منتقل شدم. در مدتي كه در سال 1333 در زندان قصر به سر مي‌بردم، انبوه دستگيرشدگان از گروه‌ها و احزاب مختلف را آنجا آورده بودند. در آنجا چهار نوع بند بود و هر بند مخصوص يك نوع از زندانيان، البته زندانيان سياسي در بند عمومي بودند. برخي از زندانيان عادي امور نظافت را به عهده داشتند. وقتي وارد شدم، جمعي از لات‌ها آمدند و گفتند:«بگو جاويد شاه». من طوري كه آنها تحريك نشوند گفتم:«ما به خاطر همين چيزها زنداني شده‌ايم»(3).

سوم

شيخ مصطفي خود در دو كتابي كه تحت عنوان خاطراتش نشر يافته، روزهاي حضور در خارك را به توصيف نشسته است. او در بخشي از گفته‌هاي خود شرايط ناگواري كه طي آن به تبعيدگاه خارك گسيل شده را اينگونه روايت مي‌كند:«خوب يادم است آن روز بيمار و در بهداري بستري بودم كه آمدند و گفتند:«آقاي رهنما! بيا داخل بند» و مرا كشان‌كشان به سلول خودم بردند و با حالت بيماري و تب مجبورم كردند وسايلم را جمع كنم، به‌طوري كه مانع شدند هم‌سلولي‌هايم كمك كنند. هرچه گفتم:«لااقل اجازه بدهيد كمي حالم بهتر شود، آن وقت هر بلايي مي‌خواهيد سرم بياوريد»، كسي گوشش بدهكار نبود. فقط مي‌گفتند:«در‌باره شما دستور اعليحضرت است و بايد خيلي فوري به خارك تبعيد شويد». به هر حال ما را سوار كاميون كردند. تعداد كاميون‌ها 11 تا بود و توسط 100 تا 120 افسر، درجه‌دار و سرباز همراهي مي‌شد و ما را به شيراز فرستادند. من در ميان يك عده 61 نفري كه دكتر كريم كشاورز، دكتر شهيدي و دكتر كريم پويا حضور داشتند، بودم. از اين جمع فقط دكتر حسين آيدين كه خيلي برايش تقلا كردند در آخرين لحظه، تبعيدش منتفي شد و جمع 61 نفري ما شد 60 نفر»(4).

شرايط انتقال تبعيدياني كه شيخ مصطفي نيز در ميان ايشان بود، بس اسفبار و رقت‌انگيز بوده است. شماري چند از آن عده بعدها دست به قلم بردند و خاطرات خويش را از آن سفر ناخواسته بيان داشتند. شيخ نيز در يكي از خاطره‌نگاري‌هاي خويش اشارتي در اين‌باره را فرو نگذاشته است:«در اين مسير ابتدا ما را به شيراز بردند و از شيراز به بوشهر اعزام شديم و از آنجا ما را سوار كشتي كردند و به خارك بردند. آنجا ما را تحويل سروان وحدت دادند كه معروف بود از بهائي‌هاست و از مسلمان‌جماعت كينه به دل دارد. او هم مسئول پادگان حفاظت از زنداني‌ها بود و هم مسئوليت حفاظت از زندان را به عهده داشت. من جمعاً حدود 11 ماه در خارك بودم و خارك در آن زمان دست‌كمي از جهنم نداشت زيرا آنجا تنها زندان نبود، بلكه جولانگاهي بود براي سروان وحدت و رژيم كه هر طور مي‌خواهند با زندانيان رفتار كنند»(5).

برحسب شواهد تبعيديان خارك نسبت به بازداشتگاه‌ها و تبعيد‌گاه‌هاي ديگر، سختي‌ها و آزارهايي متفاوت را تجربه مي‌كرده‌اند. به‌رغم آنكه اين عده در خارك از فضايي باز بهره داشتند و مي‌توانستند به عمده مناطق اين جزيره سر بزنند اما مأموران سازمان امنيت براي آزار آنان از شيوه‌هايي نامعمول بهره مي‌گرفته‌اند. يورش‌هاي شبانه به خوابگاه تبعيديان توسط عده‌اي از مأموران و اوباش منطقه و سلب آسايش آنان از طريق ايجاد سروصدا از جمله اين مزاحمت‌ها بوده است. چنان كه رهنما خود دراين‌باره گفته است:«شب‌ها عده‌اي را مأمور مي‌كردند كه مي‌ريختند و به خوابگاه زندانيان حمله مي‌كردند، مي‌زدند، مي‌كوبيدند، قهقهه مستانه سر مي‌دادند و سرمست از پيروزي مي‌رفتند. سروان وحدت حتي از جيره زندانيان نيز نمي‌گذشت و هميشه مقداري از آن را سرقت مي‌كرد. من در حالي به خارك تبعيد شده بودم كه هنوز در دادگاه محكوم نشده بودم و فقط توسط فرماندار نظامي بازداشت شده بودم، ولي مي‌گفتند تو را چون مخالف شاه هستي و عليه شاه اعلاميه چاپ كرده‌اي، بازداشت كرده‌ايم و چنين كسي دادگاه نمي‌خواهد، به خارك مي‌فرستيمت كه زحمت دادگاه هم كم شود بلكه آنجا خودت رفع زحمت كني، بپوسي و تلف شوي. اين را خود تيمور بختيار گفت! اين منطق كساني بود كه خود را رهبران تمدن كهنسال ايران مي‌دانستند و مي‌گفتند ما از جانب خدا مأموريت داريم اين ملت را به رستگاري برسانيم»(6).

شيخ به رغم اوضاع ناگوار تبعيديان خارك، دمي از وظيفه روشنگري و ارشاد اطرافيان غافل نمي‌گشت. همانگونه كه اشارت رفت، او و هم‌بندانش را تحت عنوان «توده‌اي» به آن جزيره تبعيد كرده بودند. نفس اين رويكرد شيخ در توجه به شرايط فكري و اعتقادي اطرافيان، نشان مي‌داد كه چنين نسبتي، از اساس بي‌پايه و بهانه‌اي بيش نبوده است. او خود در اين باره مي‌گويد:«از بوشهر سوار كشتي‌هاي معروف 10 تني و در خارك پياده شديم. آنجا ما را تحويل سروان وحدتي، رئيس زندان خارك دادند. قبل از ما جمع ديگري نيز در آنجا زنداني بودند كه در كل به 117 نفر رسيديم. بيشتر فعاليت‌هايم در تبعيدگاه تبليغ بود و سعي مي‌كردم از فرصت‌هاي مناسب استفاده و اهالي خارك، سربازان و سايرين را هدايت كنم. به‌خصوص اينكه برخي افراد به دليل مشكلاتشان به من مراجعه مي‌كردند. در خارك زنداني بوديم ولي به‌طور مشخص چهار ديواري زندان وجود نداشت. يكي از اهالي آن جزيره سوزان باغ قشنگي را درست كرده بود كه بعضاً مرا به آنجا دعوت مي‌كرد»(7).

شيخ مصطفي با جمعي متنوع از تبعيديان به جزيره خارك اعزام گشته بود. اين عده از زندانيان مسلمان و ملي‌گراي حامي نهضت ملي تا جمعي گسترده‌تر از اعضاي حزب توده و حتي زندانيان جرائم عادي را در بر مي‌گرفتند. شيخ در مقام ارتباط با آنان و نيز برخي سربازاني كه از سر اجبار درچنان موقعيتي قرار گرفته بودند، بايد از شيوه‌هايي گوناگون بهره مي‌گرفت تا بتواند بر تنوع و تفاوت سطح درك آنان نيز فائق آيد

. او در توصيف اين رويكرد خود و نيز دشواري‌هاي آن گفته است:«گاهي براي زنداني‌ها و سربازها هم صحبت مي‌كردم، البته در حد فهمشان، چون در خارك زنداني عادي هم بود. علت اينكه گفتم در حد فهمشان اين بود كه در آن وقت اسلام واقعاً شناخته شده نبود. در خارك تازه مي‌خواستند فعاليت‌هاي نفتي را آغاز كنند و گاهي اوقات امريكايي‌ها را هم مي‌ديديم كه در آنجا تردد مي‌كردند، مالك جزيره خارك در آن موقع فتح‌الله‌خان حيات داوودي بود كه به علت مخالفت با واگذاري جزيره به امريكايي‌ها دستگير شد و در زندان قزل‌قلعه به‌سر مي‌برد كه من بعدها در زندان قزل‌قلعه با او هم‌بند شدم»(8).

شيخ در طول حيات خويش در رساندن پيام خود از ابزارهاي گوناگوني بهره جست كه «انتشار جريده»در زمره آنان بود. او كه پايه‌گذاري نشريه«حيات مسلمين» را در پرونده خويش داشت، در تبعيد‌گاه خارك نيز مسئوليت تقسيم جرايد ميان اطرافيان را بر عهده گرفته بود. او در باب انجام اين كار و نيز ساير مشكلات و سختي‌هاي معيشتي تبعيد‌يان خارك روايتي اينگونه دارد: «در خارك من از طرف هم‌زنداني‌ها مسئول توزيع روزنامه بودم و هر وقت روزنامه مي‌آمد ـ‌ معمولاً روزنامه‌هاي معروف عصر تهران، آن را بين زندانيان تقسيم مي‌كردم و گاهي اخبار نوميدكننده را سانسور مي‌كردم. در خارك آب شيرين هم وجود داشت و ما با دلو آب مي‌كشيديم و استحمام مي‌كرديم. حتي در آنجا پياز و سبزيجات هم كاشته بوديم. ما در خارك روزي 14 قِران (ريال) جيره خشك داشتيم، البته اول 20 ريال بود و وقتي كتباً اعتراض كرديم اين مقدار كم است كردند 14 ريال! اولين كسي كه نامه اعتراضيه را امضا كرد مهندس برومند بود و نفر بعدي هم من بودم. به هر حال براي اين 14 ريال هم وسيله براي خريدن نبود. گاهي كشتي‌هايي مي‌آمدند كه آرد، نمك و گوشت مي‌آوردند»(9).

بي‌ترديد زندگي در چنين تبعيد‌گاهي، بسيار زود آثار جسمي خود را در قالب ناتواني و بيماري نمايانگر مي‌كند. 11ماه تبعيد در جزيره‌اي چون خارك آن هم درتابستان 1332 بر جسم و جان شيخ تأثيراتي سخت و جانكاه داشت. چنانكه او و اطرافيانش به دليل شرايط نامساعد زيستي، چندين بار طعم بيماري و نقاهت را چشيدند. رهنما در فرازي ديگر از خاطرات خويش ماجراي بيماري خويش را در خارك اينگونه روايت كرده است:«خاطره ديگري هم از خارك دارم و آن مربوط به زماني است كه مريض شدم. اين را آقاي كريم كشاورز در خاطراتش گفته بود. من مريض بودم و حالم به‌شدت خراب شده و ضعف اعصابم عود كرده بود و خيلي اذيتم مي‌كرد. تيم پزشكي كه از تبعيدي‌هاي خارك تشكيل شده بود، دكتر صادق پيروز، دكتر كريم پويا و دكتر اسماعيل شهيدي پس از معاينه به من گفتند بايستي تقويت شوم؛ لذا كي مرام 10 تومان داد و برايم از دِه جوجه خريد كه در آن زمان پول زيادي بود. پس از خوردن جوجه حالم تا حدودي بهتر شد. ما در آنجا غذاي كافي نداشتيم»(10).

پي‌نوشت‌ها:

1) دربيان خصوصيات آماري جزيره خارك از اثر ارجمند«خارك جزيره سوزان»كه به تازگي از سوي موزه عبرت ايران نشر يافته بهره گرفته‌ايم. اين پژوهش نو انتشار را در صفحات تاريخ هفته آينده معرفي خواهيم كرد.

2) ر. ك به:جزيره خارك در يتيم خليج به قلم زنده‌ياد جلال آل‌احمد

3) ر. ك به:روزنامه جوان، مورخه14/7/92

4) رك به: خاطرات شيخ مصطفي رهنما، به كوشش مسعود كرامتيان، انتشارات سوره مهر، ص 42

5) همان، ص43

6) همان، ص43

7) همان، ص67

8) همان، ص85

9) همان، صص48و49

10) همان، ص 47

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار