بيشك شما هم داستانهاي فراواني شنيدهايد از احداث ديوار برلين در نخستين ماههاي پس از جنگ جهاني دوم. من اما قصد نوشتن درباره اين ديوار را ندارم! يادتان هست پس از فروپاشي شوروي و الحاق دو آلمان، براي همه سؤال بود كه حالا تكليف پايتخت اين كشور چه ميشود؟ حدود 50 سال شهر «بن» پايتخت آلمان غربي و «برلين شرقي» پايتخت آلمان شرقي بود. اما پس از الحاق به سرعت دولت دست به كار شد و با وجود انبوه مشكلاتي كه يكي شدن در كشور به وجود آورده بود، پايتخت را به شهر برلين كه حالا ديواري در وسطش نبود، منتقل كرد.
مرادم از اين يادآوري تحسين آلمانها در انتقال پايتخت است. دهها سال است و حتي از سالهاي پيش از انقلاب، صحبت انتقال پايتخت از تهران يا لااقل بخشهايي از دولت به جايي ديگر مطرح ميشود. در دولت آقاي احمدينژاد حتي نويد اين داده شد كه برخي وزارتخانهها به طور قطع به استانهاي همجوار ميروند. تحركات مختصري هم صورت گرفت، اما در نهايت همه چيز در حد دستور و بخشنامه باقي ماند. همه اذعان دارند كه تهران بيش از اين ظرفيت جمعيت موجود را ندارد. انبوهي جمعيت سبب شده است تا خدماترساني به مردم در پايتخت سخت باشد. حاشيهنشينيهاي مزمن، بافت فرسوده، ترافيك كشنده، آلودگي هشداردهنده هوا و... همه و همه چهره ناخوشايندي از مركز كشور ساخته است. اين در حالي است كه مجموع عوامل دولت، وزارتخانهها و دستگاههاي ذيربط آنها با كاركنانشان ميتوانند در شهر ديگري و در صورت لزوم نزديك تهران مستقر شوند.