نشست سالانه مجمع عمومي سازمان ملل هميشه داراي فرصتهاي حاشيهاي با ارزش براي بازيگران و رايزنيهاي جريانساز و وزنكشي و يارگيريهاي جديد تلقي ميشود. بيترديد ايران، ستاره اصلي اين نشست بود، چرا كه در كنار دوستان ايران، غربيها و كساني كه همواره براي انزواي ايران يا تحت فشار قرار دادن ظرفيتهاي ايراني از تمام ابزارهاي ممكن استفاده كردهاند، احساس فرصت جديد براي عبور از موانع گذشته و اين احتمال كه گفتمان و ادبيات رياست جمهوري براي مطالبات غيرقانوني و غيراخلاقي خود محك بزنند، براي ديدار با مقامات ايراني صف بستند. البته ديدار وزراي خارجه 1+5 با دكتر ظريف هم به عنوان يك ديدار مقدماتي و نبض سنجي پيشبيني شده بود كه بر فضاي استقبال از هيئت ايراني افزود.
فضاي يك هفتهاي نيويورك نشان داد كه مسئله انزواي ايران كه در بوق و مواضع غربي همواره، شاه بيت فشارهاي رواني را تشكيل ميداده، چگونه است و چه كساني منزوي هستند. هيچ كس ترديد ندارد كه غربيها در ازاي كسب يك مزيت و امتياز چگونه حاضرند رژيم صهيونيستي را تنها بگذارند و در سخنراني دكتر روحاني، فقط صندليهاي اين رژيم خالي باشد. براي غربيهاي ذوقزده و خصوصاً اوباما كه نيازمند يك موفقيت تاريخي در سياست خارجي خود است، ديدار يا گفتوگو با دكتر روحاني و دكتر ظريف، آن هم «بدون ما به ازا»، چقدر ارزشمند است. اگرچه مواضع اوباما در سخنراني مجمع عمومي معتدلتر از قبل و به ويژه در قبال ايران بود ولي هنوز براي منافع استعماري در منطقه، بر جنگافروزي تكيه دارد.
با اينكه در جلسات 1+5 و آژانس يا ديدارهاي كوتاه با كري يا گفتوگوي تلفني با اوباما، موضوعات خاصي مطرح نشده ولي اينكه چرا غربيها، اينگونه خوشحال و خندان هستند و چه در سردارند، سؤال جدي است. البته اگر امريكا و 1+5 و آژانس دوره زماني محدود و در واقع مداليته را بپذيرند و دنبال بهانهجوييهاي جديد نباشند و براي برداشتن تحريمها، آمادگي و اراده سياسي مشخص و ساختاري داشته باشند (كه با سؤال جدي روبهرو است) رويداد مهمي خواهد بود. برخي معتقدند اين خوشحالي و چهرههاي خندان و برخي مواضع رسانهاي مقامات امريكايي از اين رو است كه فكر ميكنند دكتر روحاني و دكتر ظريف، به خواستههاي غيرقانوني آنها تن ميدهند و آماده عقبنشيني هستند. همانگونه كه انگليسيها با تمام شرارت در تاريخ مناسبات با ايران و خسارتهاي مادي و معنوياي كه به ايران زدهاند، حالا براي بازگشايي سفارت خود در تهران خسارت ميخواهند. يا اينكه اشتون و كري، كه در جلسات به مسئله خاصي ورود نكردهاند و اعلام كردهاند در نشست بعدي 1+5 منتظر ديدگاههاي دكتر ظريف براي چگونگي اجراي خواستههاي غربي هستند، نبايد از اين نكته هم غافل بود كه مسئله هستهاي و تمامي ابعاد غيرقانوني فشارهاي غربي، مقدمه و مسيري براي عاديسازي روابط با امريكا باشد. مقامات ايراني با هرگونه تفكري به خوبي ميدانند كه كارنامه سياه جنايات و جرائم امريكا در مناسبات با ايران، مردم، تاريخ و فرهنگ، ثروت و ارزشها و اعتقادات ايران و نظام اسلامي ايران، نه تنها قابل اغماض نيستند، بلكه نميتواند براي به نرمش واداشتن رويكردها و سياستهاي امريكا نيز قابل معامله باشد.
با اينكه در ديدارهاي نيويورك با طرفهاي ايراني، نكته ويژهاي از سوي غربيها مطرح نشده و همه چيز را به ديدار كارشناسي در ژنو موكول كردهاند، عدهاي در داخل كشور هم قند در دلشان آب شده و هلهلهكنان به اين ديدارها و لبخندها اميد بستهاند. حتي مسئولان ميراث فرهنگي، بازگرداندن يك اثر تاريخي به سرقت رفته را با آب و تاب به عنوان يك اقدام فرهنگي اعتمادساز ثبت ميكنند و گام مقابل را از سوي ايران و به عنوان حركت در مسير همكاريهاي فرهنگي ميدانند. اين عده بايد خوب فكر كنند كه اگر تا هفتههاي آينده و ديدارهاي بعدي در آژانس يا 1+5، رويه و رويكرد و سياستبازي مذاكراتي از سوي امريكا و غرب حفظ شد و قاعده چماق و هويج براي تسليمپذير كردن استمرار يافت، چه خواهند گفت، آيا باز هم دكتر روحاني و دكتر ظريف و فقدان توانمنديهاي حرفهاي و ديپلماتيك را دليل رفتار امريكا ميدانند يا از آرشيو مسئولان، يك مقصر را به بيرون خواهند آورد؟!
روشن است كه ارزيابي نقاط مثبت و احتمالاً منفي اين سفر بايد در مجاري ويژه به بحث گذاشته شود و آنچه توانست به عنوان اصليترين ويژگي و توانمندي هيئت ايراني كارساز باشد و ايران را به ستاره نشست مجمع عمومي تبديل كند، اجماع و حمايت ملي، اختيارات كامل و مجوزهاي لازم بود و كاركرد سفر هيئت ايراني در اين چارچوب ارزيابي خواهد شد. در حقيقت با كمي صبر و حوصله خواهيم ديد كه نتانياهو در سفر به واشنگتن و نيويورك، چگونگي مواضع اوباما و كري را به راستيآزمايي ميگذارد و شيوخ خليجفارس براي خروج از كابوس يك تحول بزرگ در قبال ايران چه خواهند كرد. صهيونيستها و برخي شيوخ عرب از هماكنون، سكته ناقص كردهاند كه آينده آنها در يك شرايط ويژه و كاهش تنش در روابط غرب با ايران، چه سرنوشتي خواهد داشت؟