مرتضي رنجبران | بسياري از فيلمسازاني كه در اين سالها به دليل نگاه خودي و غير خودي از عرصه توليد دور مانده يا فرصتي براي فعاليت در زمينههاي مختلف نيافتهاند اين روزها خواستههاي بحقي را از رئيس سازمان سينمايي دارند كه اين امر گاه به بايد و نبايد هايي براي رئيس جديد سينما منجر ميشود.
تعدد اين فيلمسازان موجب شده ايوبي با انبوهي از بايدها و نبايد هايي روبهرو شود كه به نوعي سردرگمكننده است و با توجه به گستردگي سينما به حوزههاي كوتاه، انيميشن، مستند و سينماي بلند؛ معادلات در اين زمينه كمي پيچيده تر ميشود.
در اين ميان كم نيستند فيلمسازاني كه در دوره مديريت شمقدري از منابع موجود استفاده كرده و در پايان دوران مديريت وي به منتقدان سرسخت اين مدير براي سهم خواهي از مدير بعدي تبديل شدند كه اين افراد را نيز بايد بر فيلمسازان دورمانده از عرصه سينما افزود.
در كنار اين گروه ها، مطالبات گروههاي مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي نيز بر دشواريهاي كار ايوبي دامن زده و اختلافات سينمايي كه ميراث شوم جامانده از شمقدري است كار را براي متهم نشدن رئيس جديد سازمان سينمايي به متعلق بودن به يك گروه سينمايي خاص سخت تر كرده است.
ادامه اين روند و افزايش حجم نامههاي مملو از خواستههاي بجا و نابجا از سوي فيلمسازان دردي را از سينماي ايران دوا نخواهد كرد. حجت الله ايوبي در صحبتهاي اخير خود اعلام كرده كه به دنبال شنيدن حرف اهالي سينما است اما بايد در نظر داشته باشيم كه فرصت چنداني براي شنيدنها وجود ندارد و با توجه به گستردگي گلايهها و مطالبات، با اين روند شايد تا پايان دوران مديريتياش مجبور به شنيدن باشد.
سينماگران بارها در اظهار نظرهاي خود سخن از اعتماد دو سويه ميان مديران و فيلمسازان زدهاند و امروز با توجه به شرايط بحراني سينما، زمان اعتماد فرا رسيده است. به هر حال انتصاب حجت الله ايوبي بر اساس شاخصها و ويژگيها و شناخت وي از هنر هفتم بوده و سبقه آشنايي ايوبي با سينما و آشنايي با برخي سينماگران خارجي كه در كتاب خاطرات وي به نام آنان اشاره شده ميتواند دليل منطقي براي اعتماد به اين مدير باشد. نكته اساسي آنكه ايوبي بر اساس اظهار نظرهايي كه كرده و در عين حال موضع گيريهاي اخير نشان داده وابسته به هيچ گروه و دستهاي نيست از اينرو ميتوان اميدوار بود كه وي بتواند ريل سينماي ايران را كه از مسير به بيراهه رفته در بهترين حالت به جاي قبلي باز گرداند. حقيقت آنكه ويران كردن همواره آسان تر از ساختن دوباره است و در شرايطي كه سينما به دست مديران ناكاربلد به ويراني كشانده شده نميتوان انتظار معجزه از يك مدير سينمايي داشت.
كلام آخر آنكه بخشي از مشكلات سينماي ايران تنها به دست مديريت سينما حل نميشود؛ اختلافات ايجاد شده كه عموما برگرفته از تقسيم فيلمسازان به خودي و غير خودي و برگرفته از واسپاري پروژههاي ميلياردي به فيلمسازان نزديك به مديريتها است در كنار مديريت هوشمندانه با همراهي فيلمسازان قابل حل است.
تا زماني كه منيتها در سينماي ايران وجود داشته باشد و هر گروه و دستهاي به دنبال سهم خواهي از سرمايههاي اندك موجود در سينما باشد شرايط تغييري نخواهد كرد و فيلمسازان نيز بايد براي بهبود شرايط همت كنند.