سینماگران هنوز روزهای باورنکردنی شکست پشت شکست در فروش گیشهای فیلمهایشان را به خاطر دارند ؛ روزهایی که فروش ناچیز فیلمها در ایام عادی سال ، حجم بالایی از تقاضاها برای اکران فیلمها را در تعطیلات و روزهای خاص سال متمرکز می کرد اما حالا روزهای خوب از راه رسیده است و کم کم دارد خود را به فیلمسازان و فیلمهای روی پرده نشان میدهد. جای امیدواری است که اکثر فیلمهای روی پرده سینماهای کشور فروش خوبی را تجربه کردهاند؛ آیا مفهومگرایی فیلمهای سینمای ایران ، به جدایی مردم از سالنهای سینما پایان داده یا آنکه موج زدن حس امیدواری و نشاط در جامعه فاصله جیب مردم از گیشهها را کم کرده است ؟
برای یک آخر هفته فرهنگی گوشی تلفن را بر میدارید؛ برای رزرو بلیت یکی از فیلمهای روی پرده با یکی از سینماهای پر مخاطب پایتخت تماس میگیرید و اپراتور از آن سوی خط اعلام میکند که بلیت اکثر سئانسها به فروش رفته است و جای خالی موجود نیست؛ این رضایتبخشترین شرایط برای سینمایی است که دوران نقاهت خود را پس از طی ماهها رکود و ریزش مخاطبی که به آن دچار بود پشت سر گذاشته است . بحثهای بسیاری برای تیمار سالنهای سینمای شکستخورده ایران مطرح شد اما شاید کمتر کسی اشکال کار را در کیفیت و محتوای فیلمهای روی پرده دید ؛ سینما برای مدت زمانی طولانی طعم شکست را تجربه کرده است و در این شرایط در واکاوی علل موفقیت آن باید به سراغ تغییرات و تفاوتها رفت. سینماگران کشورمان در همان بستر جشنواره سی و یکم فجر زمزمههای خوشبینانه مفهومگراتر شدن فیلمهای سینمایی کشور را زیر لب خواندند. این یک تفاوت عمده و قابل اعتنا است ؛ این روزها اکثر فیلمهای روی پرده سینماهای کشور مفهومگرا شدهاند.
از مجموع فیلمهایی که این روزها روی پرده است فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند !» ، «دهلیز»، «هیچ کجا ، هیچ کس»، «فرزند چهارم» و «گذشته» جملگی فیلمهای مفهومی هستند. «جا به جا» اگرچه از مقوله این فیلمها متمایز است اما باز هم این موضوع باعث نشده است که مخاطب به سراغ تماشای آن نرود ؛ فروش نسبتا خوب فیلم « جا به جا » نیز مدیون ژانر طنز آن است که در حال حاضر تنها فیلم کمدی و طنز روی پرده سینماهای کشور به شمار میآید و فروش قریب 400 میلیونی این فیلم تا کنون نیز دال بر این است که اگر مخاطب ایرانی تشنه تماشای فیلمهای مفهومی است هنوز هم ذائقه قوی برای تماشای فیلمهای کمدی و طنز در میان مردم کشورمان وجود دارد ؛ مخاطبان سینمای ایران هنوز هم به پالسهای مثبت فیلمهای طنز کماکان جواب میدهند اما هنگامی که در آن واحد سینماها همچون سالهای اواخر دهه 80 مملو از فیلمهای طنز و یک شکل شوند جای تعجب نیست که این پالس مثبت تبدیل به نیروی دافعه قوی شود و مخاطب را از رفتن به سینما بیزار کند. حالا دوای درد سینمای ایران تا حدود زیادی مشخص شده است . سطح آگاهی و معلومات مخاطبان سینمای ایران که عمدتا جمعیت جوان کشور هستند بالا رفته است خیلی بالاتر از حد گذشته . آنها دیگر راضی به تماشای هر فیلمی نمی شوند. برای این مخاطبان سختپسند تماشای فیلمهایی که هیچ بار مفهومی ندارد و آثار بساز و بفروشی به شمار میآیند دیگر ارزشی ندارد.
بر اساس جدیدترین آمار فروش گیشه سینماهای تهران تا تاريخ 11 شهریور ، فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند!» پوران درخشنده که محصولی از بنیاد سینمایی فارابی است توانسته با در اختیار داشتن 24 سینما به مرز فروش يك میلیارد و 600 میلیون تومان نزدیک شود. این فیلم با رسیدن به رقم 2 میلیارد تومان فروش گیشهای میتواند در تاریخ سینمای ایران به یک رکورددار تبدیل شود. « دهلیز» بهروز شعیبی نیز در روزهای گذشته یادداشتها و تعریف و تمجیدهای مختلفی را از سوی کارشناسان سینما و حتی برخی سیاستمداران پذیرا شده است با در اختیار داشتن 20 سینما تا کنون نزدیک 650 میلیون تومان فروخته است. همچنین «هیچ کجا ، هیچکس » بهروز شعیبی که اولین تجربه کارگردانی این کارگردان جوان محسوب میشود با نمایش در 18 سینما توانسته بود به مرز 200 میلیون نزدیک شود. «فرزند چهارم» وحید موسیائیان ، که پروژه فاخر بنياد سینمایی فارابی به شمار می آید نیز با فروشی قریب 90 میلیون تومان در 10 سینما تا این لحظه کمفروشترین فیلم روی پرده سینمای ایران است و البته «گذشته» اصغر فرهادی با در اختیار داشتن 12 سینما به نظر می رسد که دیگر با استقبال چندانی مواجه نمی شود و آمار فروش این فیلم پس از قریب سه ماه نمایش به کندی از مرز یک میلیارد و 320 میلیون تومان در حال گذر است . بعید نیست که با پایین آمدن سقف فروش « گذشته » در گیشهها به زودی این فیلم از روی پرده برداشته شود و جای خود را به فیلمی دیگر بدهد. همچنین فیلم « پل چوبی » مهدی کرمپور که به تازگی به جمع فیلمهای در حال اکران افزوده شده است توانسته با در اختیار داشتن 16 سینما به فروشی قریب 120 میلیون تومان دست پیدا کند.
در عین حال استقبال خوب از سینما گاه بازخورد روحیات اجتماعی نیز بوده است . دعواهای سینمایی و برخی اصطکاکها میان اهالی سینما در سال گذشته بدون شک تاثیر مخربی بر میزان فروش فیلمهای روی پرده گذاشت اما در این روزها میتوان گفت که سینما کم و بیش به ساحل آرامش رسیده است و استقبال مردمی از فیلمهای روی پرده نیز حکایت از این حقیقت انکارناپذیر دارد که فروش خوب و ریزش مخاطب در سینمای ایران تابع رفتار و سلوک اهالی این صنعت پر افت و خیز است .
اما در اين ميان نبايد از بالا رفتن هزينههاي توليد در ايران نيز غافل ماند. تورم عمومي كشور به همراه افزايش دستمزدهاي عوامل سازنده فيلم، به خصوص بازيگران شناخته شده، باعث ميشود تا فيلمهاي معمولي سينماي ايران نيز با چند برابر هزينه تمام شده فيلمهاي هم رده خود در چند سال پيش، تكميل شوند. به اين ترتيب اين فيلمها هنگام اكران به سختي ميتوانند هزينههاي خود را بازگردانند و در عمل فروش مناسب اين روزها هم نتواند آينده مطمئني به شمار بيايد. در حال حاضر شبكه خانگي به كمك فروش بيشتر فيلمها آمده است. فيلمهاي سينمايي كه چند ماه گذشته با فروشهاي معمولي يا پايين، با اكران خداحافظي كردند، اين روزها به شبكه خانگي آمدهاند. تجربه نشان داده است فروش نسخههاي نمايش خانگي فيلمهاي سينمايي ميتواند با فروش گيشهها برابري كند و حتي پتانسيل پشت سر گذاشتن گيشه را نير دارند. با نگاهي به عناوين فيلم هايي كه به فروشگاههاي عرضه محصولات شبكه نمايش خانگي آمدهاند، متوجه ميشويم بسياري از فيلمها حتي در اكران عمومي حضور نداشته و مستقيماً براي فروش در شبكه نمايش خانگي توليد شدهاند. توجه به ظرفيتهاي شبكه نمايش خانگي ميتواند محل مناسبي براي سرمايهگذاري سينماي ايران باشد. بايد اميد داشت تا سينماي ايران بار ديگر از طريق فروش بليت و خريد نسخههاي نمايش خانگي جان بگيرد و از چرخه معيوب و مضر سينماي دولتي خارج شود؛ سينمايي كه بودجه آن از طريق دولت و نهادهاي دولتي تأمين ميشود و بسياري از فيلمهايش حتي در حد دستمزد بازيگر نقش اول فيلم نيز فروش ندارند. سازمان سينمايي با مديريت جديد خود زماني كار را آغاز كرده است كه سينما از رونق نسبي برخوردار شده، روندي كه ميتواند با مديريت طولاني و حتي مداوم باشد.