کد خبر: 505802
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۰
پدر شهيد احمدی‌روشن:
به گزارش تسنیم ، در آستانه اولین سالروز شهادت شهید مصطفی احمدی‌روشن، شرایطی فراهم شد که با خانواده این دانشمند هسته‌ای کشورمان به گفت‌و‌گو بنشینیم.

شاید طی یکسال گذشته، خانواده مصطفی در اقدامی به تعبیر خودشان ‌"کار زینب‌وار" ‌چندین و چند مصاحبه و نشست خبری برگزار کرده‌اند اما این روزها هم که به سالگرد مصطفی نزدیک می‌شویم، حجم کار خانواده چند برابر می‌شود؛ روزی چند مصاحبه چند ساعته با رسانه‌ها دارند؛ بر این حجم کاری می‌توان مراسم سالگرد در تهران و یزد را هم اضافه کرد.

در یکی از این روزهای شلوغ برای خانواده، میهمان خانواده احمدی‌روشن در منزل مصطفی بودیم؛ وارد منزل که شدیم، دوستان واحد مرکزی خبر همچنان مشغول فیلمبرداری و ثبت خاطرات خانواده، از مصطفی بودند.

در ابتدای این مصاحبه، پدر مصطفی با دیدن یکی از کتبی که در شرح حال مصطفی نگاشته شده، نسبت به کسانی که درباره مصطفی کتاب می‌نویسند و این نوشته‌ها را بدون اطلاع خانواده شهید، منتشر می‌کنند، گلایه داشت؛ می‌گفت: "کسانی که این کتاب‌ها را نوشته‌اند، نیامدند با ما مصاحبه کنند که کجای کتابی را که درباره مصطفی نوشته‌اند، درست است و کجای کتاب احتیاج به ویرایش دارد؛ متاسفانه نویسنده کتاب‌ها به جای اینکه از ما اطلاعات بگیرند، سراغ سایت‌ها می‌روند و سایت‌ها هم که همه مطالب را درست ننوشته‌اند".

متن زیر ماحصل گفت‌و‌گوی خبرنگاران خبرگزاری تسنیم با رحیم احمدی‌روشن پدر "مصطفای شهید" است:

* تسنیم: از دوران کودکی شهید مصطفی احمدی‌روشن بگوئید.

- رحیم احمدی روشن: حقیقتاً زمان کودکی‌ مصطفی به علت فعالیت در عقیدتی* سیاسی شهربانی همدان و یزد، گرفتاری و مشکلات زیادی داشتم؛ بر همین اساس هم مصطفی زیاد با من نبود؛ من بهتر می‌دانم دوران کودکی مصطفی را از حاج خانم بپرسید.

* تسنیم: از دورانی که آقا مصطفی در کنار شما بود، تعریف کنید.

-رحیم احمدی‌روشن: ایشان در سال ۵۸ در شهر همدان به دنیا آمد؛ از زمانی که متوجه شد می‌تواند در جامعه گشت و گذاری داشته باشد، در کنار من بود.

از سال‌های ۶۵ به بعد، زمانی که دست چپ و راستش را شناخت، همواره در کنار من بود. در ایام جنگ، هر روز در شهرها تشییع جنازه شهدا بود. مصطفی بر اثر مسئولیت من که باید در مراسم تشییع جنازه شهدا و هماهنگ کردن این مراسم شرکت داشته باشم، همراه من بود؛ این فضا بر روی مصطفی خیلی تاثیر‌گذار بود. همین تاثیرپذیری نیز باعث شد تا علاوه بر حضور در نماز جمعه، دعای توسل، زیارت عاشورا و دعای کمیل را فراموش نکند.

این وضعیت ادامه داشت تا موقعی که همدان بود و در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد.

در دانشگاه صنعتی شریف معاون فرهنگی بسیج دانشجویی این دانشگاه و از پایه‌گذاران کانون نهج‌البلاغه بود.

ایشان در عالم جوانی و نوجوانی افق فکری‌اش جهانی بوده است. در آن موقع کامپیوتر در اختیار همه نبود و افراد خیلی کم این وسیله را داشتند. ایشان در آن زمان با مراجعه به دکتر ولایتی یک دستگاه کامپیوتر از ایشان می‌گیرد و تا با این وسیله صدای مظلومیت مردم فلسطین را به گوش اساتید جهان برساند. این نشان می‌دهد افق فکری مصطفی جهانی بوده است.

مدرک لیسانس را که گرفت، مدتی از دوره سربازی را در نیروی قدس خدمت کرد؛ یک مقدار از دوره را که گذراند مشمول بخشش شد و رفت سایت هسته‌ای نطنز برای فعالیت؛ بعد از چند وقت قبول شد و شروع به کار کرد.

مدتی گذشت و من احساس این را داشتم که این بچه دل به کار نمی‌دهد با وجود اینکه به این شغل خیلی علاقمند بود، آثار یاس و ناامیدی را در چهره این بچه دیدم. پرسیدم چریان چیست. گفت بابا! تعلیق غنی‌سازی اورانیوم صورت گرفته و سایت‌های هسته‌ای را مهر و موم کردند؛ ما حتی جرأت نمی‌کنیم از جلوی سایت‌های هسته‌ای عبور کنیم.

قصد داشت از سایت نطنز بیاید بیرون که من سفارش کردم که بماند؛ خداوند گره‌گشاست و ان‌شاءالله درست می‌شود. ایشان تا زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و پیگیری و تأکید رهبر انقلاب برای غنی‌سازی مجدد، در سازمان بود.

به نوعی ایشان یکی از پایه‌گذاران فعالیت سایت هسته‌ای نطنز بود. به این دلیل که وقتی غنی‌سازی اورانیوم شروع شد، مصطفی و اکیپ ۴ یا ۵ نفره ۱۲ شبانه روز در سایت نطنز شیفتی کار می‌کردند. دوستانش قسم می‌خوردند که بعضی وقت‌ها آنقدر خسته می‌شد که پشت دستگاه سانتریفیوژ خوابش می‌برد و می‌افتاد. این وضعیت ادامه داشت و هر ۱۲ شب مصطفی یک شب به خانه می‌آمد؛ این وضعیت تا غنی‌سازی ۵، ۳.۵ و ۲۰ درصد رسیدند.

این مساله مورد توجه استکبار جهانی واقع شد و قرار شد از سایت‌های هسته‌ای ایران بازرسی صورت بگیرد. بازرس‌هایی را برای بررسی این جریان به ایران فرستادند.

بعد از تائید غنی سازی ۳.۵ درصد و همزمان با بازگشت این هیات، رادیو و تلویزیون اعلام کرد که به غنی سازی ۲۰ درصد نائل شدیم. برای بازرسان باور کردنی نبود. هنوز از ایران خارج نشده بودند که این جریان پیش آمد و آنها یکه خوردند و برگشتند.

فکر کردند ما غلو می‌کنیم ولی پس از بررسی این موضوع هم تائید شد. برای آنان باورپذیر نبود که این اتفاق می‌افتد. می‌خواستند ضمن بررسی بفهمند این کارها توسط چه کسانی انجام شده است.

ایران مصطفی و امثال ایشان را به عنوان دانشمند هسته‌ای معرفی کردند ولی بازرسان باور نمی‌کردند و می‌گفتند چطور می‌شود یک جوان کم سن و سال دانشمند هسته‌ای باشد؟ با اینکه ایران در تحریم کامل هست، چطور شده این دستگاه‌های سانتریفیوژ بدین صورت مشغول کارند؟ پس از بررسی به مصطفی و تنی چند دیگر رسیده بودند. آنها توقع داشتند که اگر اسم دانشمند هسته‌ای می‌آید، یک پیرمرد ۶۰ یا ۷۰ ساله مثل دانشمندان پاکستان معرفی کنیم.

شهادت مصطفی و بچه‌های ما از آنجا کلید خورد. بازرسان غربی به جای اینکه بازرس بین‌المللی باشند، جاسوس بین‌المللی بودند؛ اسم جاسوس بین‌المللی برای اینها برازنده‌تر است اینها نوکری استکبار را قبول کرده بودند.

این ادامه داشت تا به لطف خداوند بچه‌ها موفق شدند و با تولید اورانیوم ۲۰ درصد در تولید رادیوداروها که مورد استفاده کشور بود، انحصارشکنی کردند. برای آنها قابل قبول نبود که ایران بتواند اینقدر پیشرفت کند. لذا شروع به ترور کردند.

* تسنیم: مصطفی از دوران تعلیق چیز دیگری نمی‌گفتند؟

- رحیم احمدی‌روشن: در آن زمان کلاه گشادی بر سر دولت درباره تعلیق غنی‌سازی اورانیوم رفت. متاسفانه و صد متاسفانه مجلس ششم هم آن را پذیرفت و کلا سایت‌های هسته‌ای را تعطیل کردند که این باعث تاسف بود. مصطفی در آن موقع در نطنز مشغول بود؛ پس از تعلیق مصطفی احساس عاتل و باطل بودن می‌کرد. می‌خواست این شغل را ترک کند.

غربی‌ها به دولت وقت قول داده بودند که اورانیوم غنی شده ۳.۵ درصد بدهند و اورانیوم غنی نشده بگیرند ولی متاسفانه به قول خودشان عمل نکردند البته من اسم این را می‌گذارم خوشبختانه.

آنها به قولشان عمل نکردند و برای ما و دنیا ثابت شد که استکبار جهانی به وعده‌‌هایش‌ عمل نمی‌کند. این یک نوع کلاه‌برداری از سر کشورها در راه هسته‌ای شدن است.

زمانی استکبار همین کلاه را برسر لیبی و کره شمالی گذاشت؛ وقتی قذافی تعلیق را پذیرفت، وادارش کردند که نیروگاه‌های هسته‌ای را بار کشتی کند و برای غربی‌ها بفرستد؛ این برای ما یک درس شد. غرب همین کلاه را سر مجلس ششم و دولت وقت گذاشت.

* تسنیم: مصطفی ارتباطی با دیگر شهدای هسته‌ای داشتند؟

- رحیم احمدی‌روشن: من چون در جریان این مسائل نبودم، نمی‌توانم چیزی بگویم؛ ایشان هم به دلیل جریانات امنیتی این مسائل را عنوان نمی‌کرد. اگر هم دلیل امنیتی نداشت، به خاطر خدا و خلوصی که داشت، چیزی بروز نمی‌داد‌ اما من فکر می‌کنم که شهید شهریاری و علی محمدی بیشتر در مسائل تئوریک هسته‌ای فعالیت داشتند ولی مصطفی پشت دستگاه‌های سانتریفیوژ فعالیت می‌کرد.

همکارانش قسم می‌خورند که دستگاه و قطعه‌ای نبود که مورد نیاز صنعت هسته‌ای باشد و مصطفی نتواند آنها را تعمیر و یا وارد کند. دستگاه‌ها و قطعات لازم را به قیمت دلخواه خودش می‌خرید، نه آن قیمتی که کشورها اعلام می‌کنند.

* تسنیم: مصطفی از سنگینی کار در این مدت شکایت از کارش نمی‌کرد؟

- رحیم احمدی‌روشن: هیچ. خدا می‌داند کارهای که حیطه امنیتی داشت، به هیچ عنوان بروز نمی‌داد و آنهایی که امنیتی نبود را به خاطر خدا نمی‌گفت. چیزهایی که من می‌گویم بعد از شهادت مصطفی، از طریق دوستانش مطرح شد. ما می‌دیدیم که ۱۲ شب نیست ولی نمی‌دانستیم که اینجوری کار می‌کند یا پشت دستگاه خوابش می‌برد. هر کاری انجام می‌داد، فقط به خاطر رضای خدا بود.

* تسنیم: شهید احمدی‌روشن به سخت‌کوشی در بین دوستان مشهور بودند؛ این سخت‌کوشی مستلزم تربیت درست است. شما چگونه ایشان را تربیت کردید؟

- رحیم احمدی‌روشن: شنیده‌اید که می‌گویند پدر پیشه؟ اما ایشان آن ابعاد رمز و رموز و ابعاد پدر‌پیشگی را یاد گرفت. بهترین چیزی که باعث می‌شود بچه ناخلف نشود، دادن لقمه حلال است. آدم در هر شغلی که هست، باید نان حلال بیاورد. من فکر می‌کنم در زندگی‌ام کاری نکرده‌ام که خداوند ناراضی باشد یا حقوقم حلال نباشد؛ همیشه بیشتر از انتظار خدمت می‌کردم. چه در شهربانی و چه زمانی که مینی‌بوس خریدم و ایشان همواره در کنارم بود. در شرایط سخت که برای بزرگترها مشکل بود، این بچه کنارم بود. روزهای جمعه ماشین را برمی‌داشت و برای نظافت می‌برد. اگر ماشین پنچر بود، پنچری می‌گرفت و...

این مسائل ناخودآگاه باعث شده بود که این بچه خودساخته بار بیاید. یاد ندارم در زندگی مصطفی از من پول خواسته باشد. مادرش پول بهش می‌داد ولی اینکه مستقیماً بخواهد؛ نه.

* تسنیم: چندی پیش شما از پیگیری پرونده مصطفی گفتید. پیگیری شما به کجا رسیده است؟

- رحیم احمدی‌روشن: موقعی خدمت مسئولین گفتیم که برای ما کنار آمدن با ترور فرزندانمان توسط صهیونیسم و استکبار جهانی، مشکل است. مسئولین قول دادند تروریست‌ها را به هر نحو دستگیر کنند. دیری نگذشت که ۳۰ نفر دستیگیر شدند. یک روز به یکی از مسئولین گفتم اینکه سازمان مخوفی مثل موساد بخواهند برنامه بریزد و فرزندان ما را شهید کند و کسی دنبال این کار را نگیرد، برای ما قابل گذشت نیست.

از بنیاد شهید خواستم برای خانواده شهدای هسته‌ای کنفرانس مطبوعاتی بگذارد. در کنفرانس مطبوعاتی گفتم که اگر دولت در شناساندن صهیونیسم کاری انجام ندهد، دار و ندارم را می‌فروشم و می‌‌روم مقابل سازمان حقوق بشر، کمپ می‌زنم و علیه استکبار و صهیونیسم اعلام خونخواهی می‌کنم.

این وضعیت ماند تا در جریان کنفرانس غیرمتعهدها، ما را دعوت کردند؛ در اجلاس با یک صحنه بسیار سازنده و رساننده مواجه شدیم؛ ماشین‌هایی که بچه‌های ما در آن‌ها مورد ترور واقع شده بودند، روی چهارپایه آهنی گذاشته بودند و برای هر کدام از مسئولین کشورهای غیرمتعهد قابل توجه بود.

می‌پرسیدند این آهن پاره‌ها چیست؟ مسئولین هم برایشان می‌گفتند اینها همان ماشین‌هایی است که توسط تروریست‌ها بمب‌گذاری شده است؛ از این بهتر این بود که عکس شهدای ما را روی هر کدام از این ماشین‌ها زده بودند و از آن مهمتر عکس علیرضا و آرمیتا بود که خلیی گویا بود؛ هر کدام از این مسئولین عدم تعهد با دیدن این صحنه، به نوعی سفرای ما شده بوند.

* تسنیم: آیا "مصطفی" از شما کتک هم خورده بود؟

- رحیم احمدی‌روشن: خیر. بالاخره برای اینکه بچه تربیت شود، آدم یک کارهایی می‌کند ولی رابطه من و مصطفی خیلی خوب بود و هم من او را خیلی دوست داشتم و هم مصطفی خیلی به من علاقه داشت. وقتی بچه‌ای به پدرش محبت می‌کند و یار غار پدر باشد که هیچ وقت نباید با بچه بداخلاقی کرد. به عنوان مثال بعضی مواقع مصطفی تا ساعت ۱ - ۲ شب کنار من بود و کار می‌کرد که این کارها برای پدر خیلی ارزشمند است.

* تسنیم: ماجرای نان سنگگ که شما به "مصطفی" گفته بودید، باید سنگ‌های نان سنگگ را به نانوایی برگرداند، نشان می‌دهد که شما خیلی جدی و سخت‌گیر بودید؟

- رحیم احمدی‌روشن: یک روز با مصطفی نان گرفتیم و توی راه که متوجه شدم که ۲ سنگ به نان چسبیده و من هم سنگ‌ها را گرفتم و به مصطفی گفتم باید برگردی و این سنگ‌ها را بندازی روی سنگ‌هایی که توی نانوایی است و همچنین به مصطفی گفتم "سنگگ حلال و سنگش حرام"؛ البته دو تکه سنگ ارزشی ندارد‌ ولی این یک درس برای مصطفی بود. بچه از این فکر و حساسیت پدر درس می‌گیرد و در آینده نیز آن را فراموش نمی‌کند.

به عقیده من نانوایی هزینه‌ای را برای خریداری سنگ صرف ‌و‌ حمل آن صرف می‌کند که همه این هزینه‌ها مسئولیت و وظیفه‌ای را بر عهده ما می‌گذارد.

مصطفی از دوران بچگی حساسیت من را به حلال و حرام دیده بود؛ وقتی با دوستانش به منزل ما در همدان می‌آمدند به آنها می‌گفت "نان پدر من خیلی حلال است و تا جایی که می‌توانید، بخورید‌" البته این لطف مصطفی بود ولی من نیز به این مسائل معتقد بودم.

* تسنیم: در تظاهرات ضد جنگ که کمتر از یکماه بعد از شهادت مصطفی برگزار شد، از بین تمام شهدای ترور و دانشمندان هسته‌ای، مردم عکس "مصطفی احمدی‌روشن" را در دست گرفتند؛ به نظر شما دلیل این اقدام چیست؟

- رحیم احمدی‌روشن: جنبش وال استریت، بُعد افق فکری جهانی مصطفی را می‌رساند. اصلا سابقه ندارد بعد از انقلاب اسلامی تا امروز که در یک کشور دشمن، مردم آن کشور با بالا بردن عکس شهدای ما علیه آن کشور، تقاضای خون‌بها کرده باشند. دقیقاً یادم هست که یک پیرمرد آمریکایی در تظاهراتی در جنبش وال‌استریت یکی از عکس‌هایی که مصطفی بچه خود را بغل کرده بود، در دست گرفته بود و می‌گفت "اینها نوه و پسر من هستند و دولت آمریکا این فرد را به چه دلیل کشته‌؟ این فرد که به کشور و مملکت خودش خدمت می‌کرد را باید ترور کرد؟"

* تسنیم: در مورد ویژگی‌های مصطفی شهید بیشتر توضیح دهید؟

- رحیم احمدی‌روشن: مصطفی ویژگی‌های بسیاری داشت که اگر بخواهم بگویم، خیلی طول می‌کشد و از حوصله این جلسه خارج است ولی ۴ ویژگی این بچه باعث شد که مورد لطف خدا قرار گرفت.

ویژگی اول مصطفی این بود که خیلی به پدر و مادر احترام می‌گذاشت. باور کنید مصطفی مصداق بارز آیه شریفه‌ای از قرآن بود که خداوند می‌فرمایند به پدر و مادر خود احسان کنید. زیاد غلو نکرده باشم، می‌توانم بگویم از چندهزار بچه یکی از آنها مصطفی می‌شود که پدر و مادر را جذب خودش کرده باشد.

من زمانی که یاد این بچه می‌افتادم، براش دعا می‌کردیم که خداوند اجر و مقامی به مصطفی عطا کند، به‌گونه‌ای که همه به حال وی غبطه بخورند. ما همیشه در دعاهای خودمان برای مصطفی که دعا می‌کردیم، گمانمان بود که وی روزی رئیس‌جمهور و یا نمایندگی مجلس می‌شود؛ در حالی که نمی‌دانستیم جنس دعا به اینجا می‌رسد و اینگونه می‌شود.

به عنوان مثال زمانی که به مکه مکرمه مشرف شده بودیم، به دلیل گرمی هوا بعد از شام برای راز و نیاز کنار خانه می‌رفتیم. دقیقا یادم هست که ساعت ۲ - ۳ شب، دعا و عبادت به درگاه خداوند را شروع می‌کردیم و زمانی که با چشم اشک‌آلود دستان خود را مقابل خانه خدا بالا می‌بردم، یاد مهر و محبت‌های مصطفی می‌افتادم و در همان حال برای مصطفی دعا می‌کردم که خدایا اجر و مقامی به این بچه بدهد که همه به حالش غبطه بخورند. از این دعاها بود که مصطفی به این درجه رسید.

مصطفی در هر حالی مانند یک عبد به ما نیکی می‌کرد. ۳۲ سال سن داشت، بچه داشت، زن داشت، ولی خیلی به ما احترام می گذاشت و خیلی روی حرف ما حساب می‌کرد.

فرزندان نباید فکر کنند که دانشگاه رفتیم و مدرکی داریم و یا شغل دندان‌گیری داریم، دیگر نیازی به دعای پدر و مادر نیست.

وقتی مادرش به مصطفی تلفن می‌زد، در هر حالتی که بود، از پشت میز بلند می‌شد و دو دستی دست به روی سینه می‌گذاشت و خم می‌شد. در این مواقع دوستانی که اطراف مصطفی بودند، به این حرکت می‌خندند و می‌گفتند که مادر یا پدرت اینجا نیست، چرا این کار را انجام می‌دهی که مصطفی در جواب به آنها می‌گفت پدر و مادرم اینجا نیستند ولی خدا که اینجا هست.

ویژگی دوم این بود که برای مردم جهادگونه کار می‌کرد. اگر حلقه امنیتی را بتوانند در نظر نگیرند و بگویند که مصطفی چگونه کار می‌کرد و چگونه برای خدا کار می‌کرد، آنوقت مردم می‌بینند که چه سرباز خوبی را از دست دادند.

ویژگی سوم مصطفی ولایتمداری او بود. مصطفی قلباً مقام معظم رهبری را دوست داشتند و واقعا بُعد ولایتمداری مصطفی مثال‌زدنی بود و حضرت آقا برای مصطفی خط قرمز بود.

مصطفی در عین حال که بسیار شاداب و شوخ طبع بود اما خط قرمزش را مقام معظم رهبری تشکیل می‌داد و هر کسی می‌خواست وارد این خط قرمز شود، اصلا با طرف مقابل خود کنار نمی‌آمد.

این شهدا برای ما خط و مشی ترسیم کردند و این نیست که برای آنها گریه کنیم و سالگرد بگیریم. این شهدا شهید شدند که ما خط‌مشی آنها را ادامه دهیم و ابعاد اعتقادی و اخلاقی همچون ولایتمداری، انسان دوستی، کار، تلاش، خداپرستی و احترام به پدر و مادر را از شهدا یاد بگیریم و شهدا برای ما الگویی باشند. مخصوصا بُعد ولایتمداری و بصیرت شهدا باید برای ما و نخبگان بی بصیرت الگو باشد و نخبگان بی‌بصیرت ما باید بصیرت و ولایتمداری را از شهدا یاد بگیرند.

آخرین ویژگی این بود که بنده خوبی برای خدا بود. هر کاری که انجام می‌داد فقط به خاطر خدا بود. این اخلاق‌ها و ویژگی‌هایی از الان از مصطفی می‌گوییم، اکثر آن را بعد از شهادت مصطفی فهمیدیم و اکثر آن را دوستان و همکارانش برای ما شرح دادند و ما از زبان آنها نقل می‌کنیم زیرا مصطفی کسی نبود که بخواهد خودش را مطرح کند و یا در مورد کارهایی که انجام می‌دهد غلو کند. قطعا برای ما هم روشن بود و از اول ما روی آنها تکیه می‌کردیم. بعد از شهادت مصطفی ویژگی‌های شخصیتیش برای ما روشن شد.

*** گفت‌وگو از سیدمحمدمهدی توسلی و صادق امامی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار