گفتوگوی «جوان» با خواهر ۲ شهید که هر دو در عملیات بدر مفقودالاثر شدند
مهم نبود که چند نفر باشیم. باید سروقت انجام میشد. فرمانده عباسعلی به من گفت در میان دشت عباس اذان بگویم. دوست داشت صدای اذان آنقدر بلند باشد که تمام دشت عباس را پر کند. میگفت: اذان را بلند بگو تا هر دو طرف خط متوجه شوند. میان گلریزان بعثیها به نماز ایستادیم. عباسعلی جلویمان بود. عراقیها تا رکعت آخر از ما پذیرایی کردند